مونا کریمی| هادی بهروز دانش آموخته هنرستان فیلم سازی روایت فتح، از سال ۱۳۸۲ به شکل جدی به فعالیت در حوزه فیلمبرداری آثار مستند و فیلمهای کوتاه داستانی پرداخت و با مجموعه مستند داستانی «آخرین روزهای زمستان» به کارگردانی محمد حسین مهدویان به شکل حرفهای کار خود را آغاز کرد که توانست در بخش مستند سیمرغ بلورین بهترین دستاورد هنری را برای فیلمبرداری این فیلم در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر کسب نماید. همکاری ایشان با مهدویان پس از آن در فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» نیز تکرار شد که نشان از تعامل صحیح و هدفمندی این دو در فیلمسازی دارد. «ماجرای نیمروز» روایتگر برههای از تاریخ حساس ایران است که بیشک فیلمبرداری حرفهای هادی بهروز در ثبت لحظات پر ملتهب دهه ۶۰ کار را به اثری دیدنی تبدیل کرده است. قرار است به زودی اثری دیگر به کارگردانی محمد حسین مهدویان جلوی دوربینهادی بهروز برود که اکنون در مرحله پیش تولید قرار دارد. به بهانه اکران فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» با هادی بهروز فیلمبردار خوش آتیه سینمای ایران به گفتگو نشستیم.
گویا در رشته عکاسی نیز تحصیل کردید، آیا فیلمبرداری فیلمهای مستند و آثار بلند داستانی تفاوتی با هم دارد؟
در رشته عکاسی تحصیل میکردم که به دلیل فعالیت هم زمان در حوزه سینمای مستند تحصیل در دانشگاه را رها کردم. کار در حوزه فیلم مستند و کوتاه داستانی شرایطی را فراهم میکند که میتوان به راحتی تجربه کسب کرد و ذهن را به درستی تربیت نمود، به نظرم تفاوت دیگری بین این دو مدیوم وجود ندارد.
در ادامه همکاریهای پیش از این با محمد حسین مهدویان، در ماجرای نیمروز این همکاری ادامه پیدا کرد. چقدر با روحیات و عقاید ایشان در فیلمسازی همسو هستید؟ نکته مثبت همکاری با کارگردانی جوان که خوش درخشیده چیست؟
من کار حرفهایام در حوزه فیلم کوتاه و بلند داستانی را با حسین مهدویان آغاز کردم. این همکاری به شکل ناخودآگاه باعث شد که ذهن ما در شکل و شیوه فیلمسازی مانند هم تربیت شود. بنابراین هر زمان که در آستانه شروع یک پروژه باشیم معمولا در کوتاهترین زمان ممکن به این توافق میرسیم که کار را به چه شکل و شیوهای اجرا کنیم. نکات مثبت درباره کارکردن با مهدویان بسیار زیاد است و مهم ترین آن این است که وی به شدت جسور و کاملا مسلط به کار است. من نیز در مقام فیلمبردار به این آگاهی دارم که باکارگردانی مواجه هستم که برای خط به خط فیلمنامهاش فکر کرده و ایدهای دارد که در اجرای آنها نیز بسیار سختگیر است. او در عین حال همیشه آماده شنیدن هر گونه پیشنهادی برای اجرای بهتر یک صحنه است.
معمولا برای پذیرش یک فیلمنامه به چه معیارهایی توجه میکنید؟
برایم مهم است که با فیلمنامهای منسجم و با جزئیات صحیح و قصهای جذاب مواجه شوم. یکی از خوبیهای کار تیمی در کنار مهدویان این است که تقریبا از اولین لحظات شکل گرفتن ایده تاپایان نگارش فیلمنامه تا جایی که امکان داشته باشد با هم در تماس هستیم و به شکل حضوری در خلق یک فیلمنامه خوب و منسجم به هم کمک میکنیم که این روند به من در مقام فیلمبردار کمک میکند تا درک بهتر و دقیقتری نسبت به فضای بصری فیلمی که قرار است بسازیم داشته باشم.
کار در مدیوم مستندهای جنگی و تجربیاتی از این قبیل که در همکاری با مهدویان نیز اتفاق افتاد چقدر به جایگاه فعلی آموختههایتان در فیلمبرداری افزوده است؟
کارکردن در حوزه مستند و مشخصا مستند جنگی که به واسطه حضورم در گروه روایت فتح اتفاق افتاد باعث شد تا تجربههای بسیاری را کسب کنم. حضور در آن فضا باعث شد تا در جریان تولید فیلمها، تصاویر بسیاری ازدوران جنگ و ۸ سال دفاع مقدس را ببینم. تصاویری که هر کدام توسط یک فیلمبردار و با سبک خاص خود فیلمبرداری شده بود و تجربه دیدن این حجم بسیار از تصاویر آرشیوی در طول آن سالها بعدها به من و حسین مهدویان کمک بسیاری کرد که در به وجود آمدن سبکی که برای فیلمبرداری آثارمان اتخاب کردیم تاثیرگذار بود.
کار در فضاهای باز مانند دشت و بیابان به مراتب شرایط سختتری را برای فیلمبرداران به وجود میآورد. درباره دشواریهای فیلمبرداری دو فیلم اخیر که در این فضاها میگذشت توضیح دهید؟
فیلمبرداری در فضاهای باز مثل دشت، بیابان و کوه آن هم با حضور تعداد زیادی از هنروران و در شرایطی که منبع اصلی نور خورشید بوده که دائما در حال تغییر هم است کار را به مراتب سختتر میکند. در فیلمبرداری این گونه صحنهها باید سرعت بالاتر و دقت بیشتری داشت تا در کمترین زمان ممکن به بهترین نتیجه دست پیدا کرد که معمولا در این گونه صحنهها تمام عوامل یک فیلم سختی زیادی را تحمل میکنند. بزرگترین چالش ما در دو تجربه اخیرم صحیح اجرا کردن این گونه صحنهها بود که مجبور بودیم در شرایط سخت و فشردهای نتیجه لازم را کسب کنیم.
حرکتهای دوربین در ماجرای نیمروز به چه شکل صورت گرفت؟
سبک فیلمبرداری ما دوربین روی دست بود و ما از هیچ وسیله حرکتی برای اجرای صحنههای فیلم استفاده نکردیم. تفاوت عمدهای بین فیلمبرداری فیلم ماجرای نیمروز و ایستاده در غبار وجود داشت که متاثر از طراحی میزانسن و نوع حرکت بازیگران در صحنه بود. دوربین در بیشتر لحظات فیلم به صورت لانگ تیک باید در یک صحنه که حدود چهار یا پنج بازیگر هم حضور دارند به شکل نوبتی و در لحظات خاص و بیان دیالوگی مشخص بازیگران را دنبال میکرد. سختی ماجرا آن بود که اغلب این صحنهها زمانی در حدود ۲ تا ۶ دقیقه داشتند و حجم بسیاری از دیالوگها را بازیگران تمرین میکردند و به درخواست کارگردان آن صحنه را بدون کات اجرا میکردند. من باید تمام دیالوگها را حفظ میکردم تا دقیقا متوجه شوم که موقع دیالوگ کدام بازیگر اصلاح قاب را انجام دهم تا در زمان مناسب و هنگام ادای دیالوگ به آن بازیگر برسم. گاهی برای طبیعی جلوه دادن آن صحنه، از میان دیالوگ یک بازیگر شروع به اصلاح میکردم تا با یک زمانبندی دقیق به بازیگری در جای دیگر صحنه برسم تا عکس العمل او را به دیالوگی خاص از دست ندهم. ضمن این که تمام حرکات دوربین باید در کمال آرامش، بدون عجله و با دقت انجام میشد تا تکانهای دوربین کنترل شده باشد و حضور دوربین در آن صحنه خیلی احساس نشود. مجموع این طراحیها باعث شد تا فضاهای رئالیستی خوبی درکار ایجاد شود.
معمولا ارتباط تنگاتنگی میان فیلمبردار و طراح صحنه در ساخت فیلمها وجود دارد. درباره همکاری با طراح صحنه فیلم ماجرای نیمروز که مستلزم تعامل صحیح بوده بگویید!
بهزاد جعفری طراح صحنه و لباس این فیلم از دوستان و همکارانم بود که در پروژههای قبلی نیز با هم همکاری داشتیم و از حضور دکتر محمدرضا شجاعی در مقام مشاور نیز بهره بردیم. به نظرم این دو عزیز متخصص ترین افراد در طراحی و خلق فضاهایی از جنس دهه۵۰ و ۶۰ و بسیار مسلط در این حوزه هستند. خوش بختانه ماپشت صحنه خوبی داشتیم ودر زمان اجرای صحنهها به بهترین شکل ممکن با هم تعامل داشتیم. طبیعی است رابطه طراح صحنه و مدیر فیلمبرداری که مسئولیت میزان روشنایی یک صحنه را هم عهده دار است، باید رابطهای خوب و هماهنگ باشد. بارها در مرحله پیش تولید و حتی تولید درباره اغلب صحنهها برای انتخاب رنگ لباس و دیوارها و چیدمان اکساسوار با هم صحبت کردیم و به دلیل تجربههای قبلی به هماهنگی کامل رسیده بودیم. البته هماهنگی بین همه عوامل وجود داشت که نتیجه کار گویای این نکته است.
آیا نورپردازی فیلم را خودتان بر عهده داشتید یا به نورپرداز حرفهای سپردید؟
طراحی نور و این که از چه منابع نوری در داخل و خارج صحنه استفاده شود به عهده من بود، ولی برای اجرای ایدههایم جهت نورپردازی صحنههای مختلف فیلم، یک تیم کاملا حرفهای را در اختیار داشتم. تیمی که در کمترین زمان با بالاترین کیفیت ممکن نورپردازی یک صحنه را انجام میدادند. از این گروه که نقش بسیاری در شکلگیری تصاویر با کیفیت در کار را داشتند بسیار راضی هستم.
چقدر تلاش کردید تا التهاب آن دوران را به شکلی رئال از لنز دوربین به مخاطب انتقال دهید؟
در صحنههای ملتهب عملکرد دوربین متناسب با نوع اتفاقاتی است که در صحنه رخ میدهد. سعی کردم تا در این گونه صحنهها مانند فیلمبرداری عمل کنم که اتفاقات روبروی دوربین را در لحظه مشاهده و ثبت میکند و هم چنین به جزئیات لازم در صحنه به دقت توجه کرده و در عین حال با نوع حرکت دوربینم و نحوه مشاهده صحنه به فهم جغرافیایی صحنه کمک نمایم. سعی کردم تا از حرکتهای شتابزده تا جای ممکن دوری کنم و صحنه را به شکلی فیلمبرداری نمایم تا مخاطب اطلاعات بصری لازم درباره آن صحنه خاص را به دست بیاورد. طبیعتا این شکل از اجرا با نظارت و هدایت کارگردان به وجود میآید و پیش از اجرا به هماهنگی لازم میرسیدیم.
از نظر تجهیزات فنی فیلمبرداری فیلم سینمایی ماجرای نیمروز چه تفاوتی با فیلم سینمایی ایستاده در غبار داشت؟ آیا در ماجرای نیمروز هم از فرمت سوپر۱۶ استفاده کردید؟
در هر دو فیلم از دوربین آریفلکس SR3 بهره بردم و فیلم را با فرمت سوپر ۱۶ فیلمبرداری کردم. از لنزهای مختلفی برای فیلمبرداری صحنهها استفاده کردم که مهمترین آنها لنز زووم ۲۵-۲۵۰ آنژنیو بود. یک لنز بسیار قدیمی و سنگین که به دلیل کهنگی و خاک گرفتگی عدسیهای این لنز به بافت بصری خوبی دست پیدا کردیم. استفاده از این لنز در ترکیب با مواد خام نسبتا کهنهای که داشتیم کمک بسیاری در خلق تصاویر به ما کرد. تصاویری که به جهت رنگ و بافت تداعیکننده دهه ۵۰ و۶۰ است.
آیا صحنهای در فیلم ماجرای نیمروز بود که از آن رضایت بیشتری داشته باشید؟
البته در کل از فضای بصری کار رضایت کامل دارم ولی سکانس ابتدایی فیلم که مربوط به شروع درگیریهای خیابانی و دیگری سکانس ایست و بازرسی که در شب اتفاق میافتد را بیشتر دوست دارم. این دو سکانس بسیار در اجرا سخت و نفسگیر بود که به خوبی به تصویر کشیده شد.
آیا پیشنهاد فعالیت در سریال را پس از تجربه کار سینمایی داشته اید؟ به نظر شما چرا فیلمبرداران حوزه سینما در مدیوم تلویزیون حضور کمتری دارند و برعکس!
اولین تجربه جدی و حرفهایام مستند آخرین روزهای زمستان در ۱۰ قسمت۴۵ دقیقهای بود که تولید شد. پس از آن و در سالهای بعد پیشنهاد کار برای فیلمبرداری یک سریال تلویزیونی را داشتم که به دلیل هزینههای بالا هیچ وقت به مرحله تولید نرسید. اگر پیشنهاد خوبی برای کار در تلویزیون و سریال داشته باشم حتما از آن استقبال خواهم کرد. برای من که در شروع کار حرفهای هستم انجام کارهایی از این قبیل بسیار تجربه گرانبهایی خواهد بود. نکتهای که وجود دارد این است که معمولا سریالهای تلویزیونی زمان تولید بسیار طولانیتری دارند و زمانی که وارد پروژهای میشوید به مدت طولانی از سینما فاصله میگیرید و از انجام پروژههای متنوع دیگر محروم میشوید، به همین دلیل باید با دقت و وسواس بیشتری به سراغ این پروژهها رفت.
وضعیت فیلمبرداری در سینمای امروز را چگونه میبینید؟
با توجه به امکانات و تجهیزات فنی موجود در سینمای ایران به نسبت سایر کشورهای صاحب سینما، کیفیت فیلمبرداری فیلمها در سینمای ایران در حد بسیار مطلوبی قرار دارد و کارکردن و رقابت در این حوزه برایم بسیار سخت و البته دل چسب است.
بدون دیدگاه