تا بارگذاری کامل صفحه صبور باشید...
اگر مدت زیادی منتظر مانده اید F5 را بفشارید!

آرشیو شماره های گذشته روزنامه هنرمند

  • هنرمند را دنبال کنید!

  • یادداشت

  • آخرین نوشته ها

    • بررسی «هنرمند» درباره سوء استفاده برخی برنامه‎سازان تلویزیون از مخاطب
      7139 بازدید
    • نقدی بر سرود تیم ملی فوتبال به نام «یازده ستاره» برای حضوردر جام جهانی
      5882 بازدید
  • 508

    شنبه 7 فوریه 2015 - 14:35

    19196 بازدید

    شماره 203

    هر چه می گذرد پا به پای تولید آثار مختلف سینمایی و تلویزیونی در کشور، موضوع لزوم ساماندهی و تبیین اصول و تعریفی ‏دقیق از موضوع اقتباس درآثار هنری کشور بیشتر می شود. البته این نیاز شاید در میان اهالی سینما و ادبیات بیشتر به چشم می ‏آید.‏ چه آثار ارزشمندی که به دلیل ناسازگاری این دو در کشور ساخته نشده و نمی شود و چه کارگردان هایی که در این میان روی ‏نگاه به ادبیات غنی کشورشان را ندارند و چـه نویسندگانی که همـــچنان بر فیلـــمنامه و فیلمنامه نویسان سخت می گیرند و روی ترش ‏می کنند. ‏
    البته به نظر می رسد در این میان سهم و تقصیر سینما در مراجعه کمتر به ادبیات ایران و جهان بیشتر باشد، گاهی کارگردانی ‏حاضراست نقد تند و یا شرمساری کپی برداری از آثار سینمای غرب را به جان بخرد و با زبان بی زبانی اقرار کند اما راست و ‏سر بلند به سراغ ادبیات نرود، البته اقتباس سینما از سینما در کشورمان خود داستانی است و جای بحث دارد که بماند!‏
    به نظرم شاید اقتباس صرفا یک استفاده ابزاری از ساخت های دیگر آثار هنری نباشد بلکه خود یک پدیده هنری و خلق در خلق ‏باشد، موضوعی که تاکنون مورد بحث موافقان و مخالفان بسیاری است.‏
    معمولا در اقتباس گریزی از فرآیندی متشکل از خلق و بازآفرینی تصویری نیست و این موضوع شاید اقتباس و نتیجه آن را با ‏مشکل مواجه کند. در این مواقع به نظر می رسد این اقتباس خلاقیت را که از ویژگی های اصلی ساخت فیلم است، به حاشیه ‏براند. ‏
    در همین راستا بلاتکلیفی موضوع کپی رایت و حقوق مولفان در اقتباس، ظرفیت‌ها و قابلیت های متفاوت ادبیات روایی و ‏فیلمنامه، ناهمخوانی دنیای تصاویر ذهنی با تصاویرعینی و از این دست از جمله مواردی است که همواره بحث داغ و باز موضوع ‏اقتباس در سینما بوده است.‏
    عمده منتقدین به اقتباس، مقاومت رمان و عدم انعطاف پذیری آثار شاخص در مقابل این محک را از دلایل خود می دانند. ‏معمولا بعد از ساخت یک اثر اقتباسی وقتی که کار مورد قضاوت قرار می گیرد ادبیات پیروز می شود.‏
    البته همچنانکه عرض شد شیوه اقتباس در دیگر هنرها نیز رایج و مفروض است. ظاهرا در حدود ۸۵ درصد فیلم‌های برنده جایزه ‏اسکار اثر اقتباسی هستند و بسیاری از آثار با ارزش هنری شامل نمایشنامه، قصه، قطعات موسیقی و آثار نقاشی و معماری نیز بر ‏این اساس به وجود آمده‌اند. فهرست طولانی کارگردانان و فیلمنامه‌نویسان مشهور جهان که بارها در آثارشان  اقتباس کرده اند خود ‏شاهد این موضوع است.‏
    تئاتر و سینمای غرب به خوبی توسط کارگردانان و فیلم سازان همواره غربال شده و از آن برای رشد خود و البته رسیدن به سود ‏سرشار بهره برده است. به عنوان مثال آنچه گفته می شود از «هملت» شکسپیر تا کنون بیش از بیست فیلم شاخص و موفق قابل ‏دیدن  است. این تا جایی پیش رفته که گویا نویسندگان غربی داستان‌های خود را برای ساخته شدن می‌نویسند و اقتباس ادبی از ‏موارد لاینفک سینمای غرب شده است.‏
    اما با وجود ادبیات داستانی بسیار غنی و نیز وجود نمونه های موفق و شاخص، متأسفانه سینمای ایران کمتر توجه و تمرکز قابل ‏توجهی به این فرصت داشته است. البته هزینه های چند گانه مختلف و سختی فرآیند تبدیل، در این زمینه کم تاثیر نیست. اما شکی ‏نیست که تا بحال سینما هر چند کم، اما هر بار که به ادبیات روی کرده، سود برده و به تحول خود کمک کرده است. ‏
    ما همیشه به ادبیات کلاسیک و معاصر خود بالیده‌ایم و از داستان‌ها و رمان‌هایی می‌گوییم که نویسندگان ایرانی نوشته و شهرت ‏جهانی یافته‌اند. اما این که تا چه اندازه از ادبیات خود درتصویر استفاده کرده‌ایم، جای سوال است.‏
    سینمای امروز و فیلم‌های ساخته شده در سال‌های اخیر در تلویزیون و سینما، جز چند اقتباس که آن ها نیز جای بحث دارد ‏همکاری و کار شاخصی نداشته است.‏
    متأسفانه در کشورمان میان نویسنده و فیلم نامه‌نویسان ارتباط و همکاری مناسبی به چشم نمی خورد و فیلم نامه‌نویسان در بهره ‏بردن از تجربه نویسندگان بسیار کمتر از حد مطلوب عمل کرده اند.‏
    اما لزوم حمایت دولتی و بخصوص سازمان سینمایی و نیز صداوسیما و سرمایه‌گذاری در این حوزه برای حل مشکلات موجود ‏بسیار لازم به نظر می رسد. ‏
    هوشنگ مرادی کرمانی درهشتمین نشست از سری دیدار و گفتگو با استادان و بزرگان فرهنگ و ادب ایران که به او و آثارش ‏اختصاص داشت با بزرگواری و البته شاید طعنه گفته است؛ حالا نوبت ادبیات است که از سینما بیاموزد. شاید این گفته استاد ‏کرمانی متوجه سینما و ادبیات ما نیست و ما تا آن روز باید صبور باشیم.‏

    شما می توانید تصویری از خودتان را در کنار دیدگاهی که می نویسید، قرار دهید!

    بدون دیدگاه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    سیامک ساسانیان