سپیده آماده|آشنایی با ایرج طهماسب و همکاری در کلاه قرمزی نوروزی فرصتی بود برای محمد بحرانی تا پس از سالها فعالیت در عرصه عروسکی، توانایی خود را به نمایش بگذارد، ببعی و آقوی همساده هر دو از محبوبترین کاراکترهایی مجموعه کلاه قرمزی بودند که باعث شدند نام محمد بحرانی هر روز بیش از روز گدشته بر سر زبان کلاه قرمزی دوستها بیفتد، اما این پایان کار نبود. بهار سال ۹۴ بحرانی با صدا پیشگی عروسک تازهای به مجموعه خندوانه رامبد جوان اضافه شد، در روزهای ابتدایی پیوستن جناب خان کمتر کسی فکرش را میکرد که پس از گذشت چند هفته محبوبیت این کاراکتر به جایی برسد که بسیاری از مخاطبان، برای تماشای شیرین کاریهای او پای برنامه خندوانه بنشینند. محبوبیت جناب خان درطول حدود یک سال فعالیتش در خندوانه به جایی رسیده است که چند روز پیش برندی تحت عنوان همین شخصیت در حوزه محصولاتی چون نوشت افزار، عروسک، لباس و اقلامای تی رونمایی شود. به بهانه رونمایی از برند جناب خان گفتگوی با محمد بحرانی صدا پیشه کاراکتر معروف جناب خان داشتهایم تا از خلق جناب خان تا زندگیاش با این شخصیت بپرسیم.
آقای بحرانی کاراکتر دوست داشتنی جناب خان از کجا آغاز شد و چه شد که توانست تا به این اندازه در قلب مردم جا باز کند؟
جناب خان از کوچه مروارید شروع شد، کوچه مروارید یک کار عروسکی برای شبکه نمایش خانگی بود که دو سه سال پیش تولید شد. سعید سالارزهی تهیه کننده و کارگردان کار در روزهای ابتدایی اتاق فکری را گرد هم آورد، در جلسه اول آن اتاق فکر که من، بهادر مالکی و نیوشا صدر، امیر سلطان احمدی و محمد نادری بودیم به این رسیدیم که مجموعه با محوریت محلهای با حضور عروسکها باشد، رامبد و عرف لرستانی و آناهیتا همتی و دوستان دیگر هم در کنار عروسکها بازی میکردند. در همان جلسه اول من پیشنهاد دادم که یکی از کاراکترهای این مجموعه میتواند یک شخصیت جنوبی باشد، مثلا یک دوره گرد که چیزی بفروشد و آن روز بر سر اینکه لبو بفرشد یا چیز دیگری، صحبتی نشد. همه استقبال کردند، امیرسلطان احمدی دوست چندین ساله من هم که حسابی در دانشگاه و خوابگاه سابقهی جنوبی خواندنهای مرا میدانست سریع دنبال این مسئله را گرفت. من و امیر سالها در خوابگاه و دانشگاه با هم بودیم و کلی بندری میخواندیم و در واقع جناب خان اردوهای دانشگاه بودیم و همین شعرهایی را میخواندیم که الان جناب خان میخواند. محمد نادری دوست و همکلاسی من در دانشگاه تربیت مدرس، که نویسنده آن مجموعه هم بود، نام جناب خان را انتخاب کرد. البته در خود مجموعهی کوچه مرواید هم شعرهای بداهه بسیاری بودند که محصول همان هم محله ایهایی جنوبی من در شیراز هستند. خود من جنوبی نیستم و شیرازیام، اما هم محلهایهای من جنوبی بودند و خیلی از این اشعار فولکلور یادگار همان سالها است. یک سری شوخی در پشت صحنه کوچه مروارید داشتیم که خیلی از آن شوخیها بعدها تبدیل به شوخیهای خندوانه شد، تعجب از اسم رامبد در پشت صحنه کوچه مروارید شروع شد. پس از آن رامبد میخواست فصل ۲ را آغاز کند و تصمیم گرفت عروسکی را اضافه کند، با من مشورت کرد و من جناب خان را پیشنهاد دادم، رامبد هم استقبال کرد، سعید سالارزهی هم دوست داشت، تست زدیم و جناب خان آمد و ماندگار شد. اما در خندوانه ما دیگر نویسنده به معنی نویسنده نداشتیم و از ابتدای حضور جناب خان در خندوانه کسی برایش متن ننوشته است، در فصل ۲، غالبا خودم به همراه امیر سلطان احمدی و عروسک گردانها مهدی برقعی و حامد ذبیحی به یک طرح کلی از قصه میرسیدیم و سپس با رامبد مطرح میکردیم، کار چکش کاری میشد و بعد بداهه میگرفتیم. در فصل سه هم چون احساس کردیم به نیروی جدید نیاز داریم، حسام مقامیکیا، مهدی شاه پیری، محمد عسگری، مهناز خطیبی را به آن اتاق فکر اضافه کردیم، طبق همان روند به طرح کلی قصه میرسیم با رامبد مطرح میکنیم و پیش میرویم. دوست دارم موکدا بگویم که جناب خان خالقی ندارد و خالقش همه اعضای این تیم هستند. عروسک گردانها سهم دارند، هدیههاشمی سازنده عروسک سهم دارد، رامبد جوان حسابی سهم دارد، محمد نادری و سعید سالار زهی سهم دارند و خلاصه تمام تیمی که از ابتدا به نحوی درگیر جناب خان بودهاند در خلق آن سهیماند و البته شاید سهم اصلی از آن همان جنوبیهای جنگزدهای باشد که من در کنارشان زیستهام.
به نظر شما چه مولفهای در جناب خان باعث میشود که این عروسک تا به این اندازه بتواند با اقبال مردم روبرو شود و همه آدمها فارغ از سن، جنسیت و طبقه اجتماعی با این کاراکتر عروسکی ارتباط برقرار کنند؟
به نظر من به این دلیل که جناب خان را شبیه خودشان میبینند، جاب خان شبیه یک کشاورز است در گیلان و شبیه یک جاشو است در جنوب و شبیه یک دوتار نوازاست در خراسان و شبیه یک شاعر است در شیراز و شبیه یک کاشی کار است در اصفهان. جناب خان شبیه آدمها است و البته یک لبو فروش دوره گرد است و مردم میدانند احتمالا از پایین ترین قشر اجتماع بلند شده است اما الان باشگاه پاریسن ژرمن را دارد، پس میتوان پیشرفت کرد.
جناب خان چه تاثیری در زندگی خودتان گذاشته است؟
من بعد از جناب خان و پس از دیده شدن سرم پایینتر آمده که بالاتر نرفته است. من هر روز به خودم این هشدار را میدهم که محمد اگر در خیابان عدهای به تو سلام میکنند، گول چیزی را نخور، اتفاقی نیفتاده است و آنها هستند که به تو انرژی مثبت میدهند و اگر به تو میگویند که با ما عکس بگیر، تو باید افتخار کنی که با آنها عکس بگیری. از طرف دیگر جناب خان واقعا انرژی میخواهد شاید بقیه کسانی که در جناب خان دخیل هستند، بتوانند یک لحظاتی از زندگی شان را به کارهای دیگری برسند اما واقعا من یک ثانیه هم از جناب خان فراغت ندارم. در خانه، در حال خواب و بیداری و صبح و شب درگیر ری اکشنها، درخواستها و دنبال قصه گشتنها هستم، من به عنوان صدا پیشه و شاید قصه پرداز اصلی جناب خان، در این دو ساله لحظهای از جناب خان فراغت نداشتهام و این خیلی سخت است.
این مسئله بهطبع باعث شده است که شما از سایر فعالیتهایی هنری مانند بازیگری سینما دور بمانید؟
دقیقا همین طور است
از این ماجرا ناراضی نیستید؟
من جناب خان را خیلی دوست دارم و با او زندگی میکنم. مردم هم جناب خان را به عنوان یک شخص مستقل میشناسند و جناب خان مستقل از محمد بحرانی و سایر افراد زندگیاش را میکند و باید به او احترام بگذارم و حواسم به او باشد و به همین دلیل هم من خیلی از کارهایی که دوست دارم را به خاطر او انجام نمیدهم، به جرئت میگویم من در این دو سال تقریبا هیچ سفر تفریحی نداشتهام، حتی مدتها است که پدر و مادرم را که در شیراز زندگی میکنند، ندیده ام. نتوانستهام به امور در خانهام رسیدگی کنم و همسرم در این مدت خیلی تنها مانده است. واقعا اغراق نیست اگر بگویم هیچ تفریحی در این مدت نداشتهام چون باید خبر میخواندم، به روز میماندم، باید نسبت به رویدادهایی روزمره واکنش نشان میدادم. ما هر شب آنتن داریم آن هم با این حجم از بیننده و همیشه باید با دست پر برویم. کوچک ترین اتفاقی میافتد، سیل انتقادات جاری میشود که به حق هم هست چون به بیننده ربطی ندارد که ما خستهایم اما واقعا این حجم از کار آدم را خسته میکند.
سیر تطوری جناب خان در سه دوره اخیر را چگونه ارزیابی میکنید؟
جناب خان یک شخصیت زنده است و تغییر میکند، مثل همه ما، یک موقع ممکن است از چیزی خوشش بیاید و روز بعد از همان چیز خوشش نیاید، یک روزی نسبت چیزی حساس باشد و دو روز بعد نباشد، اگر به عنوان یک پدیده زنده به جناب خان نگاه کنیم میبینیم که بالا و پایین دارد یک روزهایی اصلا خوب و با مزه نیست و شوخیاش نمیآید و یک روزهایی بغض دارد، یک روزهایی خیلی سرحال است. البته که ما باید حواسمان باشد که سویه اصلی جناب خان، سویه شادی است و اگر بخواهیم نسبتش را حساب کنیم باید ۹۵ درصد بخنداند و ۵ درصد هم گاهی ته دل آدمها بلرزاند.
جناب خان چند سالش است؟
نمیدانم، فقط ۳۵ سال است که خواستگاری میرود. در سلیقه من نیست که برای یک کاراکتر سن دقیق در نظر بگیرم.
جالب اینجا است که کودکان با تصور اینکه جناب خان هم سن و سال خودشان است پای تماشای خندوانه مینشینند.
بله دقیقا و این خوب است، هر مخاطبی درک خاص خودش را از جناب خان دارد به عنوان مثال یک کودک ۲ ساله که با جناب خان میخندد، قاعدتا چیزی از قصههایش متوجه نمیشود و فقط میبیند یک موجود خوش رنگی تکانهای بامزهای دارد و همراه با موسیقی میخواند و از طرف دیگر یک انسان روشنفکر مثلا ممکن است بگوید که جناب خان عجب طعنههای سیاسی اجتماعی خوبی میزند و در واقع هر کسی از ظن خودش یار جناب خان میشود.
به نکته خوبی اشاره کردید، بعد اجتماعی و سیاسی جناب خان، این مسئله آیا از ابتدا در نظر شما بود و این روند را ادامه میدهید؟
بله این در سلیقه همه ما هست، به نظر من خندوانه اصولا یک برنامه جریان ساز اجتماعی است، سعیاش را میکند که اتفاقات مثبتی را شکل بدهد، بعد سیاسی و اجتماعی جناب خان در سلیقه خود من هم هست و امیدوارم این روند که جناب خان تا اندازهای زبان مردم شده است برای رساندن برخی از حرفها، ادامه پیدا کند.
جناب خان همیشه باید در کنار رامبد جوان باشد یا میتواند به حیات مستقل خود هم ادامه دهد؟
به نظرم این ترکیب درست است، این دو تا دو رفیقی هستند که همدیگر را میشناسند، نسبت به هم واکنشهایی درستی دارند، به نظر من هر هنرمند هوشمندی سعی میکند، این ترکیب را نگه دارد.
رامبد جوان از ساخت فیلم سینمایی من و جناب خان در سال ۹۶ خبر داده است.
من هم در همین حد میدانم چون آنقدر درگیر خندوانه هستیم که فعلا زمانی برای فکر کردن به این مسئله را نداریم اما در برنامههایمان هست و امیدوارم که بتوانیم کار خوبی بسازیم.
شهرتی که در جریان حضور در عرصه تصویر برای شما اتفاق افتاده چه تاثیری در روند زندگیتان داشته است؟
خدا رو شکر شهرت برای من یک شبه نبوده است، من چهره ویژهای ندارم و یک آدم معمولی هستم، سابقه سالها کار عروسکی و بازی در عرصه کودک داشتهام، بعدش به بهترین گروه عروسکی یعنی گروه کلاه قرمزی دعوت شدم و با بهترین معلم ایران آقای طهماسب کار کردم، در آنجا روند دیده شدن کم کم اتفاق افتاد، ابتدا با کاراکتر ببعی یک عده گفتند صدا پیشهی ببعی کیست و بعد آقای همساده آمد و یک بخش دیگر از مخاطبان تحت عنوان همساده دوستها اضافه شدند و بعد جناب خان که برد بیشتری از دو تای اول داشت. این روند باعث شد که شیبی در مسیر شناخته شدن من اتفاق بیفتد و احساس اینکه یک شبه مشهور شدهام را نداشته باشم. شهرت، لذتها و سختیهای خودش را دارد من شخصا آدم خلوت گزیدهای هستم. من در خودم احساس تغییر نمیکنم هنوز همان دیوانه بازیهای گذشته را دارم من معمولا با تاکسی در سطح شهر تردد میکنم و ساعتها در خیابان قدم میزنم.
مردم در برخورد با شما چه واکنشهایی نشان میدهند؟
یک کمی برایشان خنده دار است چون طبیعتا خیلیها فکر میکنند که من مثلا خیلی پولدارهستم اما تازه چند وقتی است که یک خودروی شخصی خریدهام که خودروی بسیار معمولی هم هست، اما از آنجایی که رانندگی را دوست ندارم، معمولا همچنان با تاکسی درخیابان تردد میکنم، اما خوبیاش این است زمانی که برای تاکسی سوار شدن کنار خیابان میایستم پنجاه تا تاکسی ترمز میکنند و میگویند آقای بحرانی بفرما و من خجالت میکشم که این همه ماشین برای من مسیرشان را تغییر میدهند، اما خب قصه هم در همین روند تعامل با مردم است که اتفاق میافتد و من اگر خودم را ایزوله کنم از کجا بفهمم که چه اتفاقی در سطح جامعه رخ میدهد.
شما تجربه بازی با عروسک را در کنار ایرج طهماسب و رامبد جوان داشتهاید، از تفاوت این دو هنرمند بگویید که هر دو بازی با عروسک را خوب بلدند.
ما در کلاه قرمزی مهمانهای سلبریتی زیادی داشتیم، بازیگرهای زیادی که میآمدند و عموما هم با بازخوردهای خیلی خوبی روبرو میشدند. دو تا از بهترینهایشان به نظر من رامبد جوان و شهاب حسینی بودند که دو شب عالی را در کنارشان داشتیم. این دو نفر به شدت عروسک را باور کردند و با خود عروسک حرف میزدند و نه با صدا پیشه یا عروسکگردان. شاید ندانید که رامبد تجربه کار عروسکی هم دارد و عروسک گردانی هم کرده است و این تجارب به او کمک میکند. از همان کوچه مروارید احساس کردم که این خودش است، زمانی که جناب خان و رامبد شروع به حرف زدن میکردند او با جناب خان حرف میزد و دیگر کاری به محمد بحرانی و عروسک گردانها نداشت، من حال ایرج طهماسب را در رامبد دیدم. البته آقای طهماسب در مقابل عروسکها همیشه یک جایگاه پدرانه دارد، اما در مورد رامبد و جناب خان این دونفر مثل دو دوست هستند مثلا وقتی دعوا میکنند؛ یکی برای دیگری میآید و دیگری هم میخواهد که ببافدش (با خنده).
یکی از مولفههای جناب خان، مسئله گویشهای محلی اجرا شده از سوی این کاراکتر است. چه گویش جنوبی که خاص این کاراکتر است و چه لهجهها و گویشهایی که به تبع قومیت مهمان برنامه از سوی جناب خان اجرا میشود. با توجه حساسیت بسیار بالای اقوام ایرانی بر روی قومیت و لهجه شان، انتقاداتی که در مقابل شوخی با سایر لهجهها در رسانه ملی اتفاق افتاده، در مورد جناب خان رخ نداده است، به نظر شما دلیل این مسئله چیست؟
برای آقای همساده هم این اتفاق نیفتاد، آقای همساده هم یک شیرازی خیلی خیلی غلیظی حرف میزد خب شیرازیها خیلی همساده را دوست دارند چون آقای همساده یک آدم خوب است، چرا باید ناراحت شوند، آزار همساده تا به حال به چه کسی رسیده به چه کسی توهین کرده است و چه حرف بدی زده است؟ ما سعی خودمان را کردهایم، ممکن است من هم در آینده اشتباهاتی داشته باشم، مغز یک انسان محدودیتهایی دارد اما ذهنیت من در نگاه به قومیتها، لهجهها و زبانهای داخل ایران و حتی بیرون آن، تحسین آمیز است، یعنی من زمانی که یک کرد را در خیابان میبینم که به زبان کردی حرف میزند، عشق میکنم و میایستم به حرف زدنش گوش میکنم همین طور که زمانی که یک لر حرف میزند. این حس از درون من به این کاراکترها منتقل میشود و زمانی که جنوبیها، شیرازیها، کردها لرها و ترک ها و…. کار را میبینند، متوجه میشوند که ما چقدر عاشقانه به لهجه آنها حرف میزنیم و باعث افتخار ماست. به نظر من جنوبیها به شدت با جناب خان ارتباط بر قرار کردهاند چون دیدند جناب خان هم آدم خوبی است، چرا باید ناراحت شوند؟
از ادای گویشهای مختلفی که به تبع قومیت مهمانهای برنامه اتفاق میافتد، بگویید.
خیلی کار سختی است. من پیش از برنامه، پیشینه مهمان را میخوانم مثلا در بیوگرافیاش نوشته است که متولد سنندج، من در آن زمان کوتاه میروم و سعی هم میکنم یک شعر ناب و بکر پیدا کنم. از طرف دیگر اجرای آن لهجه که خودش ماجراهای خودش را دارد مثلا یک حرف«ل» کردی را اگر بخواهیم مانند کردها تلفظ کنیم باید شب تا صبح تمرین کنیم و از طرفی قومیتهای مختلف هم روی ادای صحیح گویشهایشان حساس هستند هستند. من شبها تا صبح به دنبال شعر و در آوردن لهجه بیدار میمانم. خدا روشکر گنجینهی عظیمی از دوستان هم خوابگاهی از جای جای ایران دارم. مثلا فرض کنید قرار است در برنامه یک مهمان لر داشته باشیم. بلافاصله با دوستم سامان رحمتی که اصالتا لر است تماس میگیرم و از او میخواهم یک قطعه خوب لری برایم بفرستد و او هم میرود و کمانچهاش را بر میدارد و موسیقی را میزند و ضبط میکند و برای من میفرستد و من شب تا صبح آن قطعه را تمرین میکنم تا بتوانم فردا اجرا کنم.
شعرهای جناب خان از کجا میآیند؟
آن شعرهایی که برای مهمانها میخوانیم کار من و آقای امیر سلطان احمدی که در تمام این سالها یار غار من بوده است و شاعر خیلی خوبی هم هست، با هم ترانههایی میگوییم که یا طنز است یا شناسنامهای از سابقه مهمان و البته بخش اعظم کار بر روی شانههای امیر سلطان احمدی است. به خصوص در فصل سه.
آخرین کنایه جناب خان که با اقبال عمومی گستردهای هم روبرو شد، کنایه او به تیتر جنجالی و توهین آمیز روزنامه یالثارات بود، چنین کنایههای با مشکل ممیزی از سوی ناظران پخش روبرو نمیشوند؟
جناب خان نشان داده است که سویهای ندارد، من و خندوانه سعی میکنیم انتقادهایی را که داریم مطرح کنیم و اصلا به راست و چپ بودن مسائل کار نداریم به عنوان مثال تیم بانوان ملوان تعطیل شد به نظر ما این مسئله جای انتقاد داشت و انتقاد کردیم، لباس المپیک طراحی مناسبی نداشت ما انتقاد کردیم، در باره تیتر یالثارات هم چون تیتر مناسبی نبود ما انتقاد کردیم سعی میکنیم بدون سویه به معضلات اجتماعی واکنش نشان بدهیم.
محمد بحرانی بازیگر است صدا پیشه، نویسنده یا شاعر؟
من بازیگر و صداپیشه را از هم تفکیک نمیکنم و به نظر من یکی هستند. شاعر که نیستم و چیزهای کوچکی برای کارها مینویسم، به صورت حرفهای نویسنده هم نیستم و نویسنده کسی است که به صورت حرفهای و تمام وقت این کار را انجام میدهد. خودم را بیشتر فضول میدانم و در همه این کارها فضولی میکنم.
چه حجمی از دیالوگهایی جناب خان بداهه است؟
خیلی زیاد، سعی میکنم به صورت بداهه و با احترام شوخی کنم و خدا را شکر تا به حال یک مورد هم نداشتیم که مهمانی از شوخیهای جناب خان ناراحت بشود.
برندی تحت عنوان جناب خان به تازگی در عرصه تولید لوازم و تحریر و پوشاک و سایر اقلام مصرفی کودکان شروع به کار کرده است، به نظر شما این برند تا چه اندازهای میتواند در میان برندهای خارجی در سطح بازار مانند بن تن و سایر نمونهها با استقبال مردم روبرو شود؟
بن تن قاعدتا برای کودکان جذاب است و به همین دلیل با استقبال روبرو شده است و ما هم باید جذاب باشیم تا دیده شویم و چیزی را نمیتوان به زور به مردم تحمیل کرد. اگر میخواهیم رقابت کنیم باید جذاب باشیم. پس از خنداونه و دیده شدن جناب خان حجم زیادی از عروسک جناب خان به صورت قاچاق در بازار عرضه شد که هیچ کدامشان هم به ما ربطی نداشت، عروسکهایی که ظاهر خیلی نامناسبی داشتند و بعضا با پارچههای بی کیفیت وحساسیت زا و حتی در زیرپله تولید شده بودند، ما دیدم که این قضیه باید سامانی پیدا کند. از طرف مجموعه جناب آقای صراف به عنوان مدیر برند انتخاب شدند که سامانی به اوضاع برند جناب خان بدهد، الان برند جناب خان وکیل دارد و با قاچاق چیان مبارزه میکند و جلوی ورود برخی از اقلام قاچاق آن هم گرفته شده است. نوشت افزار جناب خان تولید شده است که خدا را شکر کیفیت بسیار خوبی دارد و امیدوارم که با اقبال مردم روبرو شود، چرا که نه! جناب خان و رامبد به نظرمن میتوانند سفیر شادی و صلح باشند.
آقای بحرانی ! چرا خیلی کم مصاحبه میکنید؟
از بس که در برنامه خندوانه حرف میزنم، دیگر حرف کم میآورم برای مصاحبه.
برنامه جدیدتان چیست؟
فعلا که درگیر خندوانه هسستم
خندوانه تا کی ادامه دارد؟
نمیدانم واقعا.
به نظر شما جناب خان تا چه زمانی میتواند با همین حجم از موفقیت و اقبال عمومی در تلویزیون حضور داشته باشد؟
من امیدوارم که تا زمانی حضور داشته باشد که حال خودش خوب است و حال مردم را هم خوب میکند و بعدش دیگر نه. نمیدانم و شاید همین نمیدانم است که خیلی وقتها به ما کمک کرده است. به عنوان یک شخصیت مستقل برای جناب خان آرزوی موفقیت میکنم.
جنوبی بودن جناب خان چقدر در شناساندن فرهنگ، موسیقی و ادبیات مردم جنوب کشور در میان سایر مخاطبان این برنامه تاثیرگذار بوده است؟
به نظر شخصی خودم که این اتفاق افتاده است. به نظر من مردم کشور ما بیش از پیش جنوبیها را دوست دارند. جنوب مستحقش هم هست، جنوبیها بدترین تجربه دهههای اخیر، ۸ سال جنگ تحمیلی را تجربه کردند شاید پس از جنگ انقدر که حقشان بود به آنها رسیدگی نشد، خب ایران در آن سالها کشوری بود که تازه از جنگ فارغ شده بود و قابل درک است اما هنوز هم آبادان و خرمشهر وکل خوزستان اوضاع خوبی ندارند. به نظرم حق اهالی جنوب بود که بیشتر دیده شوند اما ما سعی میکنیم با جناب خان به سایر اقوام هم بپردازیم. جنوبیها هم خیلی با جناب خان رفیق هستند، خیلی زیاد.
برخی میگوییند که خندوانه مانند سری اول و دومش پر مخاطب نیست و سیری نزولی را طی میکند، نظر شما چیست؟
فصل ۳ با پیش تولید کمی آغاز شد و این کم بودن زمان پیش تولید به برنامه آسیب زد، آغاز ما در عید نوروز بود و توقع مخاطب این بود که ما بهترین برنامههایمان را در عید به روی آنتن ببریم، خب برنامه برای اینکه به بهترین برنامهاش تبدیل شود به چند روز تولید و پخش نیاز دارد. از طرف دیگر دکور برنامه بزرگتر شده بود وهمهی ما در شروع در این دکور بزرگ حسابی گیج بودیم. مدتی گذشت تا هم خود ما و هم مخاطب ما با این دکور بزرگ ارتباط برقرار کنیم. به نظرم در دورههایی انتقاداتی به برنامه وارد بود اما در یکی دو ماهه اخیر من شخصا از روند برنامه راضی هستم و بازخوردهایی که میگیرم خیلی بهتر شده است و به نظرم این روزها خندوانه سیری صعودی را طی میکند.
برخورد مهمانهای خندوانه با کاراکتر جناب خان به چه صورت است؟
خیلی خوب، مهمانها جناب خان را باور کردهاند، مثل ما و این خیلی خوب است که الان همه جناب خان را به عنوان جناب خان میشناسند.
در میان مهمانها با کدامشان ارتباط بهتری گرفتید و حاصل کار مطلوبتر شد؟
با خیلی از آنها خدا را شکر…. به عنوان مثال از فصل دو و سه چند نفر را مثال میزنم. عادل فردوسی پور، آقای حیاتی، حمید فرخ نژاد، حمیدهی عباس علی، احمدرضا عابد زاده، سامان گلریز، سام درخشانی، دکتر سپهر اربابی و… بگذارید تا همینجا بس کنم… لیست خیلی طولانی میشود… خدا راشکر مهمانهای خیلی گلی داشتهایم.
حرف پایانی
خوشحالم از این همه علاقه مردم به جناب خان، از مردم میخواهم اگر جایی خطایی کردیم یا در آینده خطایی میکنیم با مهربانی بر ما ببخشند به هر حال انسان محدودیتهایی دارد شاید در جایی لهجهای را اشتباه بگوییم، درکمان کنند و بدانند که نیت ما از برنامه نیت خیری است و در عمل شاید یک جاهایی درست از کار در نیاید. اگر یک جاهایی بیمزه هستیم، ببخشند. بدانند که ما همهی توانمان را به کار گرفتهایم و اگر جایی شایسته و درخور نیست دیگر بیش از این در توانمان نبوده است.
بدون دیدگاه