مهدی احمدی | فرهنگ واژهای است با معانی بسیار و گسترده که تا به حال تعریف واحدی از آن صورت نگرفته است. از نظر یونسکو، فرهنگ، کلیت تامی از ویژگیهای معنوی، مادی، فکری و احساسی است که یک گروه اجتماعی را مشخص میکند. فرهنگ نه تنها هنر و ادبیات را در بر مـیگیرد بلکه شامل: آیینهـای زندگـی، حقوق اساسـی نوع بشر، نظامهای ارزشی، سنتها و باورهاست.
تاکید موکد بر اولویت و اصالت فرهنگ بر دیگر شئون اجتماعی در بیانات رهبر معظم، مسوولان و بزرگان میبایست در عمل و هر چه سریعتر جامع عمل بپوشد و بروز و ظهور عملی داشته باشد، دیگر زمان وقتکشی و فراغت نیست، اگر جنگ و ستیزی است هر چند به ظاهر سیاسی و یا اقتصادی، اما دعوا بر سر فرهنگ ماست. همان که ما را با آن میشناسند، میسنجند و تعریف میکنند. ضروری است بر اساس این تاکیدات، لازم است نقشه جامع فرهنگی کشور هر چه سریتر به نتیجه رسیده و برای اجرا به عنوان راهنمای دستگاههای فرهنگی کشور تدوین، در اختیار و آماده اجرا باشد.
در یک نگاه و در بومیشناسی انقلابها از انقلاب ما به عنوان یک انقلاب فرهنگی یاد میشود و این از فرهنگ اسلامی برمیخیزد که انقلاب و نظام ما را با دیگر نظامهای دنیا متفاوت میکند. این فرهنگ شیعه و فرهنگ غنی اسلامی بود که موجب خروش مردم شد و انقلاب اسلامی را رقم زد. همچنین جنگ تحمیلی هشت ساله نیز که مردم، دشمن را سر جای خود نشاندند و ما را پیروز این میدان کرد قطعا به دلیل نوآوریها و تجهیزات نظامی نبود چرا که دشمن در این زمینه از ما جلوتر بود. بلکه این فرهنگ ما بود که باعث شد حتی در فتح فاو و گذشتن از اروند رود سربلند شویم. به نظر میرسد بحرانهای اقتصادی و سیاسی حل نمی شوند مگر به واسطه فرهنگ، اما گاهی فرهنگی که قرار است سایر موضوعات تابع آن باشد متاسفانه خودش به حاشیه میرود یا برایش حاشیهساز میشود.
باید توجه داشت که این نگاه و راهبرد در حوزه مدیریت برای عبور از بحرانها و مقاومتسازی فرهنگی است. متاسفانه واکنش شعارگونه و برخوردهای سطحی در این حوزه، باعث میشود این مهم مورد غفلت قرار بگیرد. قطعا ما در روزگاری درباره فرهنگ سخن میگوییم که فرهنگمان مورد تهاجم جدی قرار گرفته است. میبایست داشتهها و گنجینه فرهنگی خود تسلط و آگاهی پیدا کنیم و همچنین بفهمیم که چرا و چگونه فرهنگ ما مورد هجوم قرار گرفته است.
در جهان امروز مسئله فرهنگ به عنوان شاه کلید ورود و تسلط بر تودههاست و در این عصر از فرهنگ و هنر و جلوهها و پدیدههای مختلف آن به عنوان زمینه و داشتهایی استراتژیک برای حفظ یا نیل و تغییرات استراتژیک استفاده میشود. حال در این میان آنچه با گسترش علم و تکنولوژی و رشد ارتباطات کارکرد و قدرت نفوظ بیشتری پیدا کرده بیشک حوزه هنرهای تصویری و نمایشی و علیالخصوص سینماست، پدیدهای که امروزه صحنه دیپلماسی رسمی فرهنگی کشورها و فرهنگها شده است. بالطبع اولویت و حساسیت ورود و نگاه فرهنگی از زاویه دید و لنز دوربین سینما و سیما بیش از وجوه دیگر هنری خودنمایی میکند. برنامهریزی ملی در حوزه سینما و دوری از شتابزدگی در تصمیمات و واکنشهای فردی و احساسی بدترین رفتاری است که در موضوع میتواند از فعالان و مدیران آن سر بزند. سینمای ما لازم است بزرگان و تصمیم سازان خودش را بشناسد و دریابد و با نگاه و راهبردی افق بین و کاملا آشنای با خصوصیات بومی و سرزمینی سینما و اهالی آن برنامهریزی و مدیریت شود.
شاید مدیریت بخشی و کابینی، اساسا آسیب مدیریت کلان و در اینجا مدیریت بخش فرهنگی- هنری ما در طول سالهای رفته بر انقلاب بوده است. اهداف کوتاه مدت و زود بازده در فرهنگ معنی ندارد. رفتار و تصمیمات مدیریتی و یا صنفی احساسی، شخصی و منفعت طلبانه اگر خیانت نباشد، ضد فرهنگ و هنر، زیانبار و دشمن شادکن که هست!. اگر بپذیریم که امروزه در شرایط تهاجم فرهنگی تمام عیار هستیم در ساخت و تولید محصولات آن نیز، علاوه بر ساخت خوراک روزمره و مورد نیاز جامعه در حوزه سرگرمیهای سالم و ایجاد شادی و نشاط اجتماعی فرهنگی، که اتفاقا بسیار مهم و لازم و خود نوعی پدافند فرهنگی و بخشی از مقابله است، صحنه اصلی و جنگ خاموش و صامت فرهنگی و ابزار و ادوات آن را نیز تجهیز داشت و از آن غافل نشد.
متاسفانه طی چند سال گذشته هجمه فرهنگی غرب شدت گرفته و در شکلی جدید نمود پیدا کردهاست. این روزها خبر مهاجرت فیلمسازان، بازیگران یا عوامل فنی سینما و تلویزیون در شبکههای ماهوارهای اتفاقی است که در صفحههای اجتماعی رد و بدل میشود؛ شبکه «جم» بعد از دوبله سریالهای ترکی دست به تولید سریالهایی با بازیگران مهاجر ایرانی زده است، در این میان چند نفری که کم کارتر از بقیه بودند به این پیشنهادها پاسخ مثبت دادهاند و تصمیم به ادامه راهشان در خارج از ایران گرفتهاند که باید به این اتفاق نگاهی جدی داشت. برای مواجهه با این هجمه چند راه را میتوان پیشنهاد کرد. اول این که به آن بیتوجه باشیم و با برخوردهای کلامی یا محکوم کردنهای شعاری، با آن رو به رو شویم که این اقدام در جای خود لازم است، اما کافی نیست و باعث توقف این رفتار ناخوشایند نمیشود. راه دیگر این است که ببینیم چه وضعیتی به وجود آمده تا سبب شده هنرمندان دست به این مهاجرت بزنند، آیا آنها با رضایت این کار را انجام دادهاند؟ مسلما جواب این سوال منفی است، هیچ هنرمندی حاضر نیست سیلی از مخاطبان را تنها برای بخشی از تماشاگران شبکههای ماهوارهای رها کند، پس باید دید چه پیش آمده که سبب این اتفاق شده است؛ بهترین عملکرد در حوزه فرهنگ پیشگیری در مقابل هجمههای فرهنگی است، یعنی بیاییم شرایط کار را به گونهای در کشورمان فراهم کنیم که تمامی اهالی سینما و تلویزیون امکان کار داشته باشند، اکثر کسانی که در حوزه فیلم و سریال مشغول هستند، امرارمعاشان از این طریق میگذرد.
منظور طرفداری از شخص یا تصمیم این قشر محدود از هنرمندان نیست ولی برخی مواقع آنها مجبور میشوند دست به این کار بزنند و الا هنرمندان ما به کشورشان علاقهمند هستند و دوست ندارند زمینهای فراهم شود که مغرضان از حضور آنان در شبکههای خارجی استفاده تبلیغاتی و آنها را ابزاری برای مقاصدشان قرار دهند. البته مسوولان نیز باید علاوه بر ایجاد فرصتهای شغلی برای اهالی سینما و تلویزیون، تولیدات را به لحاظ کمی و کیفی رشد داده تا مخاطب ایرانی علاقهای به تماشای سریالهای ماهوارهای نشان ندهد، البته میدانم کار مشکلی است!. در این موقعیت است که این شبکهها که با حمایت بدخواهان نظام گردانده میشوند مجبور هستند تریبونهای خود را تعطیل یا از پیشرویشان کاسته شود. البته حمایت مردم و عزم ملی و حمایت قاطع و دلگرمکننده از مدیران فعال و دلسوز از طرفی و همراهی و همفکری اهالی فرهنگ و هنر کاروانی از شور و نشاط فرهنگی و لشگری از سربازان این جبهه را در سرزمین و کیان فرهنگمان به راه و به صف خواهد کرد تا از این شبیخون فرهنگی هم سربلند بیرون آییم. انشا ا…
بدون دیدگاه