عباس رافعی تهیه کننده و کارگردان سینما که سابقه ساختن سه فیلم در مورد هجوم بیگانگان در منطقه به زبان عربی دارد «بیگانگان» با موضوع تاریخ فلسطین «تولدی دیگر» جنگ سی سه روزه لبنان و آوازهای سرزمین من درمورد داعش و فیلم معتبر «کیمیا و خاک» که به قول خودش آخرین فیلمی است که در مورد انقلاب پنجاه و هفت ساخته شده است در گفتگویی با روزنامه هنرمند افسوس میخورد که چرا فیلمسازان و متولیان فرهنگی ما از دیپلماسی جهانی جا ماندهاند و همراه و همگام با سیاستهای کلان نظام پیش نمیروند او نمونه حمله به سفارت ایران در بیروت را مثال زد که از او خواستیم ماجرا را شرح دهد که در ادامه میخوانید:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
اگر بمبی در آرژانتین منفجر شود و ساختمانی فرو ریزد جمهوری اسلامی ایران متهم میشود و بخشی از داراییهای بلوکه شده ما در امریکا قرار میشود که به بازماندگان درگذشتگان بدهند اگر هواپیمای مالزی گم میشود و یا سقوط میکند همه سر نخها را رها کرده و به اون دوتا مسافر ایرانی میچسبند اگر هزاران نفر در مکه جان باختند حقوق بشر به روی آن واقعه چشم فرو میبندد و اگر دو قاچاقچی در ایران مجازات شوند فریاد نهاد حقوق بشرامریکا سرخط رسانهها میشود همه این امواج تبلیغاتی سوار بر موج رسانههای جمعی اعم از مجازی و دیداری و شنیداری افکار عمومی را همچون پیانو مینوازند اما از این سو ما چه کرده و میکنیم؟ هیچ بله هیچ.
عزیزان هنرمند دوستان فیلمساز متولیان فرهنگی؛ ما متهمیم
گرگ و میش سه شنبه نوزدهم نوامبر ۲۰۱۳ (بیست وهشتم آبان نود دو) مردی سی دو ساله و سیه چهره دوان دوان به سمت در ورودی سفارت ایران در منطقه الجناح بیروت میرود و به محض رسیدن به در اصلی سفارت خودش را به در میکوبد تا وارد شود و پس از ممانعت سرباز نگهبان از ورودش ضامن کمربند انفجاریش را میکشد و انفجاری مهیب پست نگهبانی و ورودی سفارت را در بر میگیرد و در پی انفجار و تخریب در ورودی اتوموبیل سیاهرنگ شاسی بلندی زوزه کشان در آنسوی بلوار از جا کنده میشود و با سرعتی برق اسا به سمت در ورودی سفارت که به خاطر انفجار اول اسیب دیده میرود تا خودش را به حیاط سفارت برساند و در آنجا منفجر شود ماشین تانکر اب که بی خبر از همه جا در حال عبور است با شنیدن صدای انفجار اول شوکه شده و ناخود آگاه میایستد و راه عبور اتومبیل حامل مواد منفجره را میبندد راننده اتوموبیل انتحاری پا را روی پدال گاز میفشرد و سعی میکند اتومبیل را با فشار به عقب براند و این در حالی است که محافظ سفیر «رضوان فارس» معروف به حاج رضا از سفارت بیرون میآید و با دیدن اتومبیل انتحاری به سمت راننده آتش میگشاید و راننده همان وسط ضامن را میکشد انفجاری مهیب رخ میدهد و تا شعاع دویست متری دود و آتش و خون فضا را پر میکند. بیست و پنج نفر کشته از رایزن فرهنگی ایران تا کارمندان و محافظین و صد و پنجاه نفر مجروح و ساختمان سفارت ایران و ساختمانهای اطراف نیمه ویران میشوند.
ده روز قبل از انفجار در سفارت ایران سازمان اطلاعات نظامی امریکا تلگرامی، مبنی بر حضور «ماجد الماجد» تروریست سعودی و عامل اجرایی «بندر بن سلطان بن عبدالعزیز» رییس شورای امنیت ملی عربستان سعودی را در حوالی سفارت ایران در بیروت به ارتش لبنان گزارش میدهد که بعدها جستجو درهارد ضبط شده از دوربینهای بیرون سفارت این خبر را تایید میکند.
ماجد الماجد به پناهگاهش در «عرسال» برمیگردد و عصر همان روز با شاهزاده سعودی بندربن سلطان تماس برقرار میکند و این در حالی است که همه در بهت فرو رفتهاند و حتی کی روش مربی تیم فوتبال ایران از فدراسیون میخواهد که مسابقه فوتبال ایران و لبنان که عصر همان روز قرار است در استادیوم بیروت انجام شود را به تعویق بیاندازند اما موفق نمیشود و مسابقه در فضایی کاملا امنیتی برگزار میشود.
نارسایی کلیه ماجد الماجد را مجبور میکند برای دیالیز و چک کردن کلیههایش دوباره به بیروت برگردد سازمان اطلاعات نظامی امریکا اتاق وی را در بیمارستان بیروت به ارتش لبنان لو میدهند ارتش از ترس احتمال عملیات انتحاری به بیمارستان حمله نمیکند و این در حالی است که نیروهای حزب الله نیز او را یافتهاند .ماجد الماجد با محافظینش سوار آمبولانسی مجهز میشوند و به سمت مرز سوریه حرکت میکنند ارتش با همکاری حزب الله در جاده مسیر او را میبندند او را زنده دستگیر میکنند دولت عربستان ساعتی بعد از دستگیری مزدورش از دولت لبنان میخواهد که ماجد الماجد را به عنوان یک شهروند سعودی به عربستان تحویل دهند اما ارتش قصد بازجویی از او دارد دولت ایران هم از لبنان میخواهد که اجازه دهند نمایندگانی از ایران در بازجویی حضور داشته باشند که دولت لبنان نمیپذیرد ماجد الماجد را تحت الحفظ در بیمارستان نظامی بستری میکنند و این در حالی است که مقامات عربستان سعودی دو بار با وی ملاقات میکنند و دو روز بعد از ملاقات دوم اعلام میشود که ماجدالماجد به دلیل نارسایی کلیه در بیمارستان درگذشته و جنازهاش به ریاض منتقل میشود.
آقای صدا وسیما آقای ارشاد آقای فارابی آقای حوزه هنری آقای اوج آیا منتظر بن افلاک وهالیوود هستید تا بیاییند از این ماجرای دراماتیک و مهیج و واقعی فیلم بسازند و ماجدالماجد را قهرمان و جمهوری اسلامی ایران را حامی تروریست معرفی کنند همین دیروز سازمان همکاریهای اسلامی حمله ایران را به سفارت عربستان محکوم و ایران را به مداخله در امور داخلی کشورها متهم کرد. به راستی اگر همان سال (هنوز هم دیر نشده) فیلمی سینمایی با استانداردهای بین المللی از این موضوع واقعی ساخته میشد و در جهان به نمایش در میآمد و جهان را نسبت به تحرکات عربستان در منطقه آشنا میکرد آیا عربستان میتوانست اینگونه که اکنون مظلومانه در مقابل عدهای نابخرد که به ساختمان سفارتش سنگ انداختهاند ما را در بن بست قرار دهد آیا اگر اعضای سازمان همکاریهای اسلامی این فیلم را دیده بودند باز هم با همین قاطعیت ایران را محکوم میکردند آقایان مدیران فرهنگی آیا کسی هست که از شما بپرسد در مقابل حوادثی از این دست چه کردهاید؟
فیلمسازانی که ادعاهایشان گوش فلک را کر کرده نیز متهماند چرا منفعلاند آیا نسبت به حضور بیگانگان در منطقه سخنی سرودهاند؟ دوستان فیلمنامه نویس عزیزان فیلمساز مدیران صداوسیما متولیان فرهنگی باور کنید که ما متهمیم به کم کاری براستی چرا بودجههای فرهنگی ما به سمت بیراهه میرود آقایان امنیت ملی را در حفظ میز و موقعیت و چهار دیواری خودشان تفسیر میکنند چنین وقایعی در تاریخ ما بیشمارند و ما تا کی باید موضعی منفعلانه داشته باشیم. این ماجراها که هیچ، آقایان اخبارش هم نمیخوانند این روزها در آستانه سالگرد انقلاب هستیم آیا پس از چند دهه فیلمی از مردمانی که «خاک» ایران را به «کیمیا» مبدل ساختهاند ساخته شده است؟
بدون دیدگاه