مونا کریمی| «آبنبات چوبی» عنوان چهارمین فیلم بلند سینمایی حسین فرحبخش در مقام کارگردانی است. در کارنامه وی تجربه تهیهکنندگی بیش از کارگردانی مشهود است و به عقیده خودش فیلم سینمایی «آبنبات چوبی» کاملترین فیلم اوست. فیلم سینمایی «آبنبات چوبی» هم اکنون در باشگاه ایرانیان دوبی اکران شده و قرار است به زودی در کانادا نیز به اکران درآید. اکران این فیلم در طول یک هفته تا سه شنبه دوم شهریور در سینمای آزاد به ۱۷۰ میلیون فروش رسیده و از چهارشنبه سوم شهریور به شکل رسمی اکران خود را آغاز کرده است. با فیلمسازی که زبان تند و صراحت لهجهاش در نقد مدیریتها و مقوله سینما زبانزد است درباره این فیلم به گفتگو مینشینیم.
نام شما در سالهای طولانی به عنوان تهیهکننده در بیشتر فیلمهای سینمایی ثبت شده و پس از گذراندن این پروسه با فیلم سینمایی «عطش» اولین تجربه کارگردانی خود را در سینما تجربه کردید. میتوان گفت تهیهکنندگی شما را در مسیر فیلم سازی قرار داد؟
در سال ۱۳۶۱ نخستین فیلم خود با نام«ریشه درخون» به کارگردانی سیروس الوند را تهیه کردم که در آن فیلم علاوه بر تهیهکننده، دستیارکارگردان بودم. علاقه مندی و قصدم از ابتدا کارگردانی بود وحتی قبل از انقلاب فیلمهای ۸میلیمتری آماتوری میساختم. اما ناخودآگاه وارد عرصه تهیهکنندگی شدم، تهیهکنندگی جوانب و مشکلات خاص خود را دارد که پس از آن وارد کارهای صنفی شدم و به هرصورت آن قدر گرفتاری پیش آمد که فکرکارگردانی از سرم بیرون رفت. به نظرم کارگردانی یکی از اجزای تهیهکنندگی است، تا این که در سال ۱۳۸۱ اتفاقی افتاد که مجبور شدم «عطش» را کارگردانی کنم و به همین ترتیب فیلمهای دیگرم را ساختم و از هرکدام به نوعی راضی هستم. «آبنبات چوبی» را کاملترین فیلم خود میدانم و فکر میکنم از نظر کارگردانی نقطه عطفی در کارهایم باشد، اما از نظر داستان و موضوع فیلم سینمایی «زندگی خصوصی» فیلم دلخواه من است.
طرح فیلم سینمایی «آبنبات چوبی» از کامران قدکچیان است و فیلمنامه توسط علی اصغری به نگارش درآمد. چقدر طرح با فیلمنامه فاصله دارد و دچار تغییر شد؟
بله طرح از کامران قدکچیان است، اما آقای اصغری فیلمنامه را به شکل مدرن و روز درآورد. البته طرح فیلمنامه تفاوت زیادی با طرح آقای قدکچیان ندارد، اما فیلمنامه را اصغری به نگارش درآورد که متفاوت است و در واقع متعلق به ایشان است.
در سه کار سینمایی شما «عطش»، «زندگی خصوصی» و «مستانه» مسایل اجتماعی اقتصادی، سیاسی به چشم میخورد. درباره «آبنبات چوبی» نیز توجه به مسائل اقتصادی واجتماعی با نگاهی دیگر وجود دارد. آیا میتوان آبنبات چوبی را ادامه این سه اثر شما دانست؟
دقیقا. در هر چهار کار سینمایی بررسی به موضوعات اجتماعی محوریت آن بوده است چون مدیران سیاست گذاری میکنند و جامعه براساس آن حرکت میکند. «عطش» فیلمی اجتماعی است که به شکاف طبقاتی و افزون طلبی میپردازد و لایههای سیاسی نیز دارد. فیلم «زندگی خصوصی» به مسائل سیاسی پرداخت و نقدی بر ۳۴ سال جمهوری اسلامی و مسئولین زده شد. گاهی آب و رنگهای سیاسی به دلیل موقعیت آن زمان خاص در فیلمها زیاد و کم میشود. فیلم «آبنبات چوبی» ظاهری سیاسی ندارد، اما در باطن دارد و حتی به شرایط اقتصادی کشور و مشکلات پیرامون آن در جامعه توجه دارد. در فیلم بزرگتر خانواده حتی به ذهنش نمیرسد که ماشین زیر پای پسرش و یا النگوی دخترش از کجا آمده است؟ در حالی که خودش پولی ندارد اگر بخواهد به فرزندش اعتراض کند معضلاتی دارد و اگر اعتراض نکند همان اتفاقی که در فیلم افتاد روی میدهد. پس باید درایت ویژه داشته باشد که محیط خانواد وارد این عرصه نشود.
در «آبنبات چوبی» با فرم جدید روایت غیر خطی مواجه میشویم و فیلم فلاش بکهایی به گذشته دارد! چرا ساختار و فرم فیلم را به این شکل درآوردید؟
فیلمسازی یک تجربه است. اگر حرف من شرک نباشد همیشه را این میگویم که فیلمساز شریک خدا است و فرقش با خدا این است که خدا فیلمساز را آفریده و فیلمساز نمیتواند خدا را بیافریند و فیلمساز از عدم به وجود میآورد. روح خدا در کالبد انسانها است و فیلمساز به دلیل ذهنیتی که خدا به او هدیه کرده دوست دارد جوانب مختلف را تجربه و کنکاش کند. دوست داشتم یک روایت غیر خطی را در قالب داستان بگویم، چون معمولا روایتهای غیر خطی داستان ندارد اما من سعی کردم مسیر داستان طی شود و غیر خطی بودن فیلم تماشاگر را از جایی به جای دیگر پرت نکند. درجشنواره فیلم فجر احساس کردم ریتم فیلم بین دقیقه ۲۰ تا ۵۰ کند میشود که پس از جشنواره آن را کوتاه کردم که تماشاچی به اشتباه نیفتد.
در کارهایتان به نوعی قانون گریزی و خشونت دیده میشود و معمولا دختری توسط فردی از جایگاه اجتماعی بالا به قتل میرسد. قبول دارید خشونت در فیلمهایتان وجود دارد؟
وقتی قصد ساخت مسائل اجتماعی را داشته باشید باید آن چه در پیرامون و جامعه اتفاق میافتد به تصویر بکشید ولی باید آن را دراماتیزه کرد که اگر دراماتیزه نباشد هیچ جذابیتی برای بیننده ندارد. قتل و مسائل قانونگریزی جز مسائل تفکیکناپذیر اجتماعی است و جزئی از اتفاقاتی است که در پیرامون ما میافتد. شما به روزنامه و سایتها و اخبار مراجعه کنید متوجه میشوید که چه فجایعی به وقوع میپیوندد که ۹۰ درصد آنها اجازه نمیدهند فیلم آن را بسازید. به هر حال قصد ترویج خشونت را ندارم و آن چه در پیرامونم میبینم به تصویر میکشم.
اما به نظر میرسد علاقه به رد کردن خط قرمزها در فیلمهایتان دارید!
خط قرمز شرع و قانون است که حدود را تعیین کرده است و اگرخارج از این باشد خط قرمز نیست و توسط انسانها گذاشته میشود. برای من مهم این است که آن چه شرع و قانون تعیین کرده انجام دهم و از آن تخطی نکنم که در این چهار فیلم هم شرع و قانون را زیر پا نگذاشتم. ممکن است تابو شکنی باشد که معنی تابو این است که در جامعه مسایلی وجود دارد که همه جرات نمیکنند آن را بشکنند. تابو مقوله درست و مفیدی است که درجامعه افرادی یا فهمشان نمیرسد یا جرات ندارند یا امکان ساختش را ندارند. گاهی عدهای فکر میکنند اگر زنی برهنه شود تابوشکنی است درحالی که به نظرم لجن پراکنی است نه تابو شکنی. این که به دنبال جریاناتی که التهاب دارد رفته ام قبول دارم، اما به نظرم فیلمساز اجتماعی وقتی به سمت موضوعات اجتماعی میرود ناخوداگاه فضای فیلم ملتهب میشود.
در طول فیلم همه تلاش خود را میکنید تا به مخاطب کد ندهید و در پایان فیلم از چهره دوگانه و پیچیده عطاران رونمایی کنید تا مخاطب غافلگیر شود! عدهای معتقدند آشکار شدن شخصیت عطاران که به مخاطب رو دست زده است غافلگیری نیست و به نوعی جمع کردن داستان است!
وقتی کسی برای خودش دو نام فرهاد و مسعود را میگذارد مسلم است که پیچیدگی دارد. ما فکر میکنیم پیچیدگی را فقط آدمهای امنیتی و افراد سیاسی دارند در حالی که یک کاسب هم میتواند پیچیدگی داشته باشد و به طور کلی هر آدمی پیچیدگیهای خاص خود را دارد. اگر نقش عطاران این پیچیدگی را نداشت وارد این حیطه نمیشد و درباره این که دقایق آخر مخاطب را غافلگیر میکند چون مسئله دراماتیزه کردن داستان است و باید دراماتیک کرد. دراماتیک شدن یک داستان باعث جذابیت فیلم میشود و تماشاگر دنبال آن را میگیرد وگرنه با یک فیلم تخت روبرو هستیم که جذابیتی ندارد. اصولا درام را غافلگیری میطلبد. ممکن است درام طنز ویا خانوادگی باشد و در هر داستانی قالب آن فرق دارد. در این قالب باید داستان این گونه مطرح شود تا تماشاچی در هیجان ومنتظر باشد و غیر قابل پیشبینی بودن آن جذاب است.
عدهای معتقد هستند فیلمهای شما به نوعی فیلم فارسی است! تعریف خودتان از فیلم فارسی چیست؟
ما چیزی به نام فیلم فارسی نداریم و یک منتقد احمق برای تحقیر فیلمها از این کلمه استفاده میکند. فیلمهای قبل از انقلاب یا بد یا مبتذل و یا مستهجن بوده که اکثریت آنها مبتذل به شمار میرفت ولی در این میان فیلمهای خوبی مثل «امکان مینا» و «گوزنها» هم وجود داشته است. کلام فیلم فارسی به پس از انقلاب انتقال یافت تا هرکسی از فیلم خوشش نیاید آن را بیان کند، در حالی که اگر از خودشان بپرسید نمیتوانند کلمه را تعریف کنند. مثل آمریکا که هر کشوری را بخواهد تحقیر کند میگوید حقوق بشر ندارد، اما درباره عربستان که از همه بدتر است و حقوق بشر در آن رعایت نمیشود هیچ وقت حرفی نمیزند. به نظرم تفسیر اشتباهی است. آبنبات چوبی میتواند سه عنوان فیلم خوب، بد و معمولی بگیرد و کسی شاید بگوید فیلم بدی است که نظرش محترم است، اما باید با دلیل بگوید و من حتی اگر ادله او را قبول نکنم نظرش قابل احترام است. اما اگر فردی بخواهد فیلم را تحقیر کند با او برخورد میکنم، چون حق این کار را ندارد و فیلم یک نفر نیست و ۶۰ نفر در آن کار کردند. منتقدین از کلمه فیلم فارسی برای فرار به جلو استفاده میکنند.
شاید چون کلمه فیلم فارسی از پیش از انقلاب رواج داشته امروز به مثابه همان کلمه مبتذل به آن نگاه میشود!
به نظرم در جمهوری اسلامی چیزی به نام مبتذل وجود ندارد. مبتذل هم معنای خودش را دارد. یکسری ابزار و وسایل برای ابتذال وجود دارد که در سینمای پس از انقلاب وجود ندارد، چون جمهوری اسلامی اجازه این کار را نداده و وقتی انقلاب شد همه این وسایل جمع شد. میتوان گفت فیلم بدی است،اما حتی نمیتوان برچسب ضدفرهنگی بر فیلمی زد. در این ۳۸ سال هیچ چیزی در ارکان جمهوری اسلامی به اندازه سینما به اسلام شبیه و نزدیک نیست. شما ببینید ارگانها، بانکها، اداره مالیات،… کدام شبیه اسلام است و کدام مسئولی شبیه اسلام عمل میکند!؟ اما سینما تنها چیزی است که مجبور است شبیه اسلام باشد چون شرایطی است که کسی نمیتواند غیر از این فضا فیلم بسازد. حداقل آن است که سینما عین اسلام نیست و مخالفتی با اسلام ندارد، اما بسیاری از ارکانها وجود دارند که در مقابل اسلام هستند و مهمترین نشانه آن دروغگویی مسئولین است. بنابراین چیزی به نام مبتذل نداریم. به نظرم آبنبات چوبی فیلم تاثیرگذار و هشداردهندهای برای خانوادهها است که حواسشان را جمع کنند که مثلا ماشین پسرشان از کجا آمده است؟ اگر خانواده دخالت کند و متوجه موضوع شود بسیاری از اتفاقات در جامعه نمیافتد.
در واقع فیلم به تفاوت فکری دو نسل جوان و خانوادهها و عدم تفاهم آنها میپردازد!
دقیقا. میخواهیم بگوییم غیر از شکاف طبقاتی اقتصادی، شکاف طبقاتی فرهنگی وجود دارد. فاصله طبقاتی را میتوان جبران کرد، اما وقتی شکاف بیفتد کار مشکلتر است. یکی از معضلات خانوادههایی که بزرگتر خانواده زود فوت میکند این است که خانواده سرگردان میشود و اولین نفر که بیاید و چرب زبانی کند فرد گول میخورد که اگر آن آدم بد باشد شروع به سوء استفاده از خودش و خانواده میکند.
رضا عطاران با توجه به سبقه نقش مثبت در فیلم دهلیز این بار هم در نقش به ظاهر مثبت ظاهر شده که توام با دوگانگی است. سحر قریشی هم در نقش دختر فراری در تکهپراکنیها بسیار لوس عمل کرده و در ذوق مخاطب میزند!
دختران فراری که از خانه فرار میکنند یک سری از القاب لمپنیسم را یاد میگیرند. در سه جای فیلم این تکه پراکنیها را گذاشتم که اگر کسی وارد جامعه و موقعیتهایی که سالم نیست بشود شبیه آنها میشود وناخوداگاه ادای آنها را درمی آورد. درباره رضا عطاران به نظرم نقش رابسیار خوب ایفا کرد ونشان داد توانایی اجرای نقش در هر شکلی را دارد. او لازم نیست فقط در نقش طنز ظاهر شود و میتواند تماشاگر را تا آخر به دنبال خود بکشاند و نمیگذارد مخاطب شخصیت وجودی او را در فیلم متوجه شود تا در آخر غافلگیر شود که به نظرم دلیل موفقیت عطاران است.
از فرهاد اصلانی هم به عنوان مشاور کارگردان بهره بردید و این بار تهیهکنندگی را به علیخانی سپردید!
من و عیخانی در پویا فیلم با هم کار میکنیم و زمانی که کارگردانی میکنم بار فیلم بر دوش او میافتد و او کمک کند. در انتخاب بازیگران و دورخوانی از کمکها و مصاحبت فرهاد اصلانی استفاده کردم که فردی دانا، هوشمند، باسواد و از رفقای ما است که در دو سه فیلم از جمله فیلم سینمایی«زندگی خصوصی» با هم کار کردیم.
درباره انتخاب عنوان آبنبات چوبی بگویید که در نگاه اول کدی را درباره موضوع فیلم به مخاطب نمیدهد!
آبنبات چوبی تمثیل است. به این دلیل که آبنبات آب میشود و چوب شکننده است. انسانها اگر حواسشان جمع نباشد در کمترین زمان و در چشم بر هم زدنی میتوانند آب شوند و بشکنند. انسان در لحظه میتواند حواسش پرت شود و زندگیش به فنا برود.
نتیجه احضار دادستان از صاحبان فیلمها درباره پخش تبلیغ فیلمها از ماهواره که قرار بر ممنوع الکاری بود چه شد؟
در سایتهای مختلف تبلیغ و تیزر فیلم وجوو دارد که ماهواره خود برداشته و نشان داده و ما در جریان نیستیم. آقای علیخانی را خواستند و با توضیحات علیخانی دادستان تاکید کرد که سوءتفاهم بوده و موضوع برطرف شد.
شما سینماگری هستید که در نقد مدیران صراحت دارید. تا به امروز نتیجه این نقد کوبنده را دیدید؟
همه ما تکلیفی داریم که باید به آن عمل کنیم و ملزم به این نیستیم که از آن نتیجه بگیریم یا نه. مطمن باشید که نقد ما اثرگذار بوده است و قرار نیست مسئولی بگوید فرحبخش به این نکته اشاره کرد. ما درجلسات خصوصی از این محکمتر میگوییم و در تایم زمانی دیگر نتیجه آن را میگیریم.
همه ما میدانیم رسالت سینما آگاهی دادن به جامعه و نمایاندن واقعیتهای اجتماعی است. اما تعریف شما از سینما سرگرمی است. چرا؟
بله رسالت سینما را سرگرمی میدانم و در همه جای دنیا این گونه است، چون مردم در اوقات فراغت به سینما میروند و این از غرب آمده است. اگر فیلمسازی توانست در قالب سرگرمی مطلبی و رسالتی که فکر میکند بر دوشش است در فیلم بگوید دست آن فیلمساز را باید بوسید. اگر برای فیلمساز در بیان رسالت خود، سرگرمی جایی نداشته باشد مخاطب معضل اجتماعی را نمیبیند و حتما باید در قالب سرگرمی بیان شود. وقتی اول به سرگرمی فکر کردید و رسالت را در آن قالب پیاده کنید آن موقع حرفتان را زدهاید. امکان ندارد در همه فیلمهای خوب و ارزنده اجتماعی سرگرمی وجود نداشته باشد. تماشاگر ابتدا به عنوان سرگرمی پیگیر ماجرا میشود و پس از بیرون آمدن از سالن متوجه میشود که حرف دل جامعه است. در واقع هم سرش گرم شده و هم مطلبی را آموخته است. مسولین باید فیلم را نگاه کنند و معضل را برطرف کنند چون حل موضوع با فیلمساز نیست.
با این اوصافی که درباره سینما و مقوله سرگرمی دارید. اما در گروه هنر وتجربه ممکن است فیلمهایی اکران شود که صرفا جنبه یادگیری سینما برای مخاطب علاقهمند داشته باشد و نه جنبه سرگرمی!
درگروه هنر وتجربه سالی ۵،۶ فیلم بیشتر لازم نداریم تا مخاطبان یاد بگیرند. سینمایی که سالی ۷۰ فیلم داشته باشد هنر وتجربه نیست و شارلاتانیزم وکلاه برداری است. هرجایی که فیلم اکران نمیشود و یا درپیت است در این گروه اکران میکنند، ولی در این میان فیلم «زیرپوست شهر» کار رخشان بنی اعتماد فیلم هنر و تجربه است که خوب هم فروش میکند. حتی فیلم «ابد و یک روز» هم میتواند درگروه هنر وتجربه باشد و مطمئنا فروش خود را میکند. آیا فیلم «پرویز» و «ماهی و گربه» را میتوان با فیلمهای دیگر در یک کفه گذاشت؟ اینها هنر وتجربه است و بقیه قابل دیدن نیست و حتی نمیتوان فیلم را تا پایان دید. در هنر وتجربه پول بیت المال را به باد دادند وکلاهبرداری کردند. هیچ کسی با هنر وتجربه و مخاطب خاص مشکلی ندارد و بسیاری از فیلمسازان بزرگ دنیا از هنر وتجربه به بزرگی در دنیا رسیدند. فیلم «سوته دلان» علی حاتمی دومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای مملکت قبل از انقلاب شد و برخلاف جریانات و فضای پیش از انقلاب در گروه هنر و تجربه قرار میگیرد. فیلمهای «علی حاتمی» و فیلم سینمایی «باشو غریبه کوچک» اثر بهرام بیضایی و بسیاری دیگر میتواند هنر و تجربه باشد.
مولفههای یک فیلم که مثل فیلمهای حاتمی و سینماگران بزرگ و ماندگار شوند چیست؟
باید فضای فیلم سازی باز باشد تا امثال علی حاتمی بیایند. البته علی حاتمی استثنا است، اما باز میتوان در زمانهای متعدد در زمینههای دیگر به وجود بیاید. تا فیلمساز دستش باز نباشد و امنیت فکری و اقتصادی برای تهیهکننده و کارگردان وجود نداشته باشد فیلمساز به آن شکل نمیتوان تربیت کرد.
بدون دیدگاه