هر چه می گذرد پا به پای تولید آثار مختلف سینمایی و تلویزیونی در کشور، موضوع لزوم ساماندهی و تبیین اصول و تعریفی دقیق از موضوع اقتباس درآثار هنری کشور بیشتر می شود. البته این نیاز شاید در میان اهالی سینما و ادبیات بیشتر به چشم می آید. چه آثار ارزشمندی که به دلیل ناسازگاری این دو در کشور ساخته نشده و نمی شود و چه کارگردان هایی که در این میان روی نگاه به ادبیات غنی کشورشان را ندارند و چـه نویسندگانی که همـــچنان بر فیلـــمنامه و فیلمنامه نویسان سخت می گیرند و روی ترش می کنند.
البته به نظر می رسد در این میان سهم و تقصیر سینما در مراجعه کمتر به ادبیات ایران و جهان بیشتر باشد، گاهی کارگردانی حاضراست نقد تند و یا شرمساری کپی برداری از آثار سینمای غرب را به جان بخرد و با زبان بی زبانی اقرار کند اما راست و سر بلند به سراغ ادبیات نرود، البته اقتباس سینما از سینما در کشورمان خود داستانی است و جای بحث دارد که بماند!
به نظرم شاید اقتباس صرفا یک استفاده ابزاری از ساخت های دیگر آثار هنری نباشد بلکه خود یک پدیده هنری و خلق در خلق باشد، موضوعی که تاکنون مورد بحث موافقان و مخالفان بسیاری است.
معمولا در اقتباس گریزی از فرآیندی متشکل از خلق و بازآفرینی تصویری نیست و این موضوع شاید اقتباس و نتیجه آن را با مشکل مواجه کند. در این مواقع به نظر می رسد این اقتباس خلاقیت را که از ویژگی های اصلی ساخت فیلم است، به حاشیه براند.
در همین راستا بلاتکلیفی موضوع کپی رایت و حقوق مولفان در اقتباس، ظرفیتها و قابلیت های متفاوت ادبیات روایی و فیلمنامه، ناهمخوانی دنیای تصاویر ذهنی با تصاویرعینی و از این دست از جمله مواردی است که همواره بحث داغ و باز موضوع اقتباس در سینما بوده است.
عمده منتقدین به اقتباس، مقاومت رمان و عدم انعطاف پذیری آثار شاخص در مقابل این محک را از دلایل خود می دانند. معمولا بعد از ساخت یک اثر اقتباسی وقتی که کار مورد قضاوت قرار می گیرد ادبیات پیروز می شود.
البته همچنانکه عرض شد شیوه اقتباس در دیگر هنرها نیز رایج و مفروض است. ظاهرا در حدود ۸۵ درصد فیلمهای برنده جایزه اسکار اثر اقتباسی هستند و بسیاری از آثار با ارزش هنری شامل نمایشنامه، قصه، قطعات موسیقی و آثار نقاشی و معماری نیز بر این اساس به وجود آمدهاند. فهرست طولانی کارگردانان و فیلمنامهنویسان مشهور جهان که بارها در آثارشان اقتباس کرده اند خود شاهد این موضوع است.
تئاتر و سینمای غرب به خوبی توسط کارگردانان و فیلم سازان همواره غربال شده و از آن برای رشد خود و البته رسیدن به سود سرشار بهره برده است. به عنوان مثال آنچه گفته می شود از «هملت» شکسپیر تا کنون بیش از بیست فیلم شاخص و موفق قابل دیدن است. این تا جایی پیش رفته که گویا نویسندگان غربی داستانهای خود را برای ساخته شدن مینویسند و اقتباس ادبی از موارد لاینفک سینمای غرب شده است.
اما با وجود ادبیات داستانی بسیار غنی و نیز وجود نمونه های موفق و شاخص، متأسفانه سینمای ایران کمتر توجه و تمرکز قابل توجهی به این فرصت داشته است. البته هزینه های چند گانه مختلف و سختی فرآیند تبدیل، در این زمینه کم تاثیر نیست. اما شکی نیست که تا بحال سینما هر چند کم، اما هر بار که به ادبیات روی کرده، سود برده و به تحول خود کمک کرده است.
ما همیشه به ادبیات کلاسیک و معاصر خود بالیدهایم و از داستانها و رمانهایی میگوییم که نویسندگان ایرانی نوشته و شهرت جهانی یافتهاند. اما این که تا چه اندازه از ادبیات خود درتصویر استفاده کردهایم، جای سوال است.
سینمای امروز و فیلمهای ساخته شده در سالهای اخیر در تلویزیون و سینما، جز چند اقتباس که آن ها نیز جای بحث دارد همکاری و کار شاخصی نداشته است.
متأسفانه در کشورمان میان نویسنده و فیلم نامهنویسان ارتباط و همکاری مناسبی به چشم نمی خورد و فیلم نامهنویسان در بهره بردن از تجربه نویسندگان بسیار کمتر از حد مطلوب عمل کرده اند.
اما لزوم حمایت دولتی و بخصوص سازمان سینمایی و نیز صداوسیما و سرمایهگذاری در این حوزه برای حل مشکلات موجود بسیار لازم به نظر می رسد.
هوشنگ مرادی کرمانی درهشتمین نشست از سری دیدار و گفتگو با استادان و بزرگان فرهنگ و ادب ایران که به او و آثارش اختصاص داشت با بزرگواری و البته شاید طعنه گفته است؛ حالا نوبت ادبیات است که از سینما بیاموزد. شاید این گفته استاد کرمانی متوجه سینما و ادبیات ما نیست و ما تا آن روز باید صبور باشیم.
سرمقاله
هنر اقتباس و اقتباس هنری
بدون دیدگاه