تا بارگذاری کامل صفحه صبور باشید...
اگر مدت زیادی منتظر مانده اید F5 را بفشارید!

آرشیو شماره های گذشته روزنامه هنرمند

  • هنرمند را دنبال کنید!

  • یادداشت

  • آخرین نوشته ها

    • بررسی «هنرمند» درباره سوء استفاده برخی برنامه‎سازان تلویزیون از مخاطب
      7596 بازدید
    • نقدی بر سرود تیم ملی فوتبال به نام «یازده ستاره» برای حضوردر جام جهانی
      6434 بازدید
  • گفتگوی «هنرمند» با «نیما رییسی»
    هنرمند خط فکری هنری جامعه را می‌سازد

    6778

    سه‌شنبه 16 آگوست 2016 - 12:13

    3022 بازدید

    شماره 539

    هنرمند|این هفته میزبان هنرمندی بودیم از جنس صدا، گرم و صمیمی؛ هم صدایش و هم روح هنریاش آن چنان گرم و متفاوت بود که ما را از روال همیشگی پرسش و پاسخ خود دور کرد و فضایی ایجاد کرد که گویی برای چندمین بار است که به دور هم جمع شدهایم. چرا که او معتقد بود صحبت کردن در مورد فعالیتهایی که انجام داده یا مشغول آن است دردی را از دامان هنر رفع نخواهد کرد. بلکه نگاهش فراتر از این بود و اعتقاد داشت باید فضا را به سمتی برد و صحبتهایی کرد که شاید فقط یک قدم! اما موثر برای جامعه هنری برداشته شود. این گونه شد که نمیتوان گفت که در ادامه مصاحبه؛ بلکه گپ و گفتی با نیما رییسی را میخوانید که از دلمشغولیها و دغدغههایش برای هنر و هنرمند میگوید.

    بازیگر سریال «پروانه» در پاسخ صحبتی مبنی بر شروع شهرتش از رادیو گفت: اصلی‌ترین مسئله در هنر ما همین است، شناخت نادرست! باید به مردم تصویر درستی از هنرمند داده شود. خیلی از دوستان ما هستند که هیچ کس از عقبه هنری آنها خبر ندارد، چون باورها و اطلاعات ناقصی را ملاک شناخت خود قرار می‌دهیم. من کارم را خیلی قبل‌تر از آنکه وارد رادیو شوم شروع کردم. همزمان که مشغول تحصیل در رشته روانشناسی بودم در دانشگاه هنرهای زیبا در کلاس‌های تئاتر شرکت می‌کردم و با کسانی هم دوره شدم که می‌توان گفت قریب به اتفاق آنها وارد فضای هنری شدند و به شهرت و محبوبیت رسیدند. با تمام وجود و انرژى تئاتر کار مى‌کردیم تمرین مى‌کردیم و حتى بدون این که امکان و مجوز اجرا داشته باشیم، دل خوش به همان تمرین‌ها بودیم و مى‌دانستیم ما را مى‌سازد و ورزیده مى‌کند، آن زمان بازى در کار تصویر خیلى اتفاق مثبتى تلقى نمى‌شد، دانشجویان تئاتر سخت، به بازى در سریال‌ها تن مى‌دادند، با این حال من خیلى زود پایم به تلویزیون باز شد. البته به پشتوانه و تایید کسى مثل دکتر ناصرآقایى که استادمان در دانشکده بودند و مرا تشویق کردند که در تلویزیون بازى کنم، بعد از آن، کار در رادیو به من پیشنهاد شد، که  بعدها با مدیریت عالی و تکرار نشدنی جناب آقاى خجسته و دکتر شهرام گیل آبادی در رادیو جوان اتفاقی افتاد که رادیو از تلویزیون پیشى گرفت. (شنیده مى‌شوید) یکى از شعارهاى معروف آن زمان رادیو جوان بود. یادم می‌آید یکى از بزرگانى که مرا براى کار در رادیو تشویق کرد زنده یاد ایرج کریمی  بود، که من اولین فیلم‌هاى جدى‌ام را با ایشان کار کردم،کسى که بسیار سینما را مى‌شناخت و بسیار در انجام کارش وسواس داشت و تن به هر کارى نمى‌داد، همیشه مى‌گفت با قابلیتی که در عرصه صدا دارم خودم را زیاد درگیر و آلوده‌ى فضا‌ى تصویر و فیلم نکنم. با این حال حضور من در رادیو همیشه جنبه‌ى بازیگرى داشت حتى عنوان ادارى من بازیگر بود نه گوینده، مثلا اجراى برنامه‌اى مثل پارازیت کاملا نیاز به مهارت‌هاى بازیگرى داشت، اصلا آن زمان گویندگى در رادیو چهار چوب خاص خودش را داشت به این راحتى‌ها کسى را نمى‌پذیرفتند، تست و آموزش و دوره بسیار مهم بود.

    بحث دیگری در اینجا مطرح ‌شد جذب استعداد‌های ناب و منحصر به فردی مانند خود نیما رییسی بود که روزی بخاطر صدایش وارد رادیو شد، او اظهار کرد متاسفانه مثل سابق پذیرای این جوانان نیستند و مراحلی که در قدیم به شکل تست گرفتن و مصاحبه کردن بود، امروز وجود ندارد و علت وجود خیلی از این گویندگانی که هر روز به تعدادشان اضافه و از کیفیتشان کم می‌شود، داشتن روابط است، که امکان حضور در این عرصه را پیدا می‌کنند، که متاسفانه از دیدگاه او از نظر فن و هنر خالی از استعداد هستند.

    بازیگر تئاتر «من خیال تو نیستم» معتقد است که در موقعیت خطرناکی در عرصه هنر قرار داریم چرا که عامه گرایی و بدست آوردن شهرت، خیلی از هنرمندانمان را در واقع از ما گرفته. هنرمندانی که در دوره‌ای از بهترین‌های تئاتر و سینما بودند، اما الان به برنامه‌هایی بسنده کردند که صرفا برای خنداندن‌ لحظه‌ای تماشاگران، تن به هر کاری می‌دهند و این را خطری در کمین هنر دانست. گاهی معیشت هنرمندان را مجبور به کاری می‌کند که هرچند به زعم خودشان خالی از هر هنری است اما به ناچار برای گذران زندگی به آن تن می‌دهند. البته این مسئله برای رییسی قابل درک بود و اعتقاد داشت اگر هنرمندمان از لحاظ مالی تامین باشند شاید با خیال آسوده‌تری به خلق هنر بپردازند.

    هنرمندِ آگاه در کنار مخاطب، فرهنگ‌ساز است

    نیما رییسی مخاطب و هنرمند را دو سر این طناب می‌داند که هر کدامشان تعیین کننده مسیر هنری جامعه هستند. از یک سو شأنِ ذائقه مخاطبان را در حد این نوع برنامه‌ها که امروزه شاهد آن هستیم، نمی‌دانست از سوی دیگر هنرمند را موظف به این می‌داند که در دام سلیقه‌های عامه‌پسند نیافتند، بلکه خودشان نشان دهنده مسیر و ایجاد کننده ذائقه در مخاطب باشند. تماشاگر همیشه درست انتخاب نمی‌کند و متقابلا هنرمند نیز لزوما بهترین کار را ارائه نمی‌دهد. رییسی فاصله‌ی زیادی را بین سرگرم کردن و ابتذال قائل است، از دید او امروز به گونه‌ای شده که متاسفانه (با تمام احترامی که به مخاطب قائل هستیم) اما مخاطبان خود را یک قدم جلوتر از هنرمندان مى‌دانند، خود را تعیین کننده مى‌دانند و راه هنر را تعیین می‌کنند. در صورتی که این رسالت هنرمند است که در جامعه فرهنگ‌سازی کند. او موظف است مطالعه کند، تحقیق کند و متناسب با فرهنگ جامعه ایده آفرینی داشته باشد و فرهنگ جامعه را ارتقا بخشد تا به خلق فضای هنری در خور شأن جامعه ما نائل آید و باعث بالا رفتن آگاهی و شعور اجتماعی شود.

    گوینده برنامه «پارازیت» در مورد سیاست‌گذاری‌های صدا و سیما در راستای همین فرهنگ‌سازی اظهار کرد که بسیار موافق خیلی از این سیاست‌ها در سال‌هاى دور است و سلیقه‌ی کیفی بالاى دهه شصت را مدیون این سختگیری‌ها دانست. چرا که به اعتقاد او برخی از همین دست ممانعت‌های تصویری و گزیده گرایى باعث شده خیلی از هجویات وارد تلویزیون ملی نشود و اگر در این چند سال اخیر شاهد پخش سریال‌ها یا موسیقی‌هایی هستیم که متاسفانه به نوعی افول هنری محسوب می‌شود، به علت این است که مدیران خواسته‌اند که با دل عامه مردم پیش بروند. اما او همچنان معتقد است که محدودیت‌هاى رسانه در دهه‌ى شصت باعث ‌شد مثلا مخاطب عام با موسیقى کلاسیک آشنا شود و ناخود آگاه آثار درجه یک موسیقى را بشنود و گوشش آموزش غیر مستقیم ببیند و ذائقه‌ى هنریش تربیت شود.

    از کارنامه کاری‌ام دفاع می‌کنم

    نیما رییسی در پاسخ به سوالی مربوط به کارنامه کاریش چنین گفت: به تمام کارهایی که تاکنون انجام داده‌ام افتخار می‌کنم، زیرا تشکیل دهنده و بیانگر هویت و نگرش هنری من است. شاید هیچ کس نمی‌داند که من چه کارهایی را بازى نکرده‌ام و انجام نداده‌ام من به آنها نه گفته‌‌ام، اما من حتی به  کارهایی که نکرده و نپذیرفته‌ام هم افتخار می‌کنم، که اگر خیلی از آنها را قبول کرده بودم الان بازیگر پرکاری بودم با شهرت و محبوبتی چندین برابر، ولی این راهی بود که من برای خودم انتخاب کردم. این تفکر که من وظیفه دارم به آگاهی مخاطب اضافه کنم نه اینکه برای دیده شدن به او باج بدهم. همیشه تلاش کردم خودم را از بازی مالی دور نگه دارم تا آلوده آن نشوم و بُعد هنری را در اولویت کاری‌ام قرار دهم، کما اینکه در تئاترهایی که ما کار می‌کنیم مگر چقدر برگشت مالی برایمان خواهد داشت! شاید تنها کفاف هزینه رفت آمدمان باشد، با این حال حاضر هستم برای کاری که روح هنر در آن جاری باشد هزاران بار این کار را انجام دهم، و کاری داشته باشم که بتوانم از آن دفاع کنم. این را هم بگویم دوستان زیادى دارم که در عرصه‌ى تئاتر سخت گیرانه‌تر از من  کار مى‌کنند و خود خواسته وارد فضاهاى عامه پسند‌تر نشده‌اند ولى در کارشان استادند و بسیار موفق و براى من ستودنى هستند.

    بازیگر سریال «میوه ممنوعه» که تدریس ورک شاپ‌هایی برای هنرجویان و علاقه‌مندانی که نیاز به راهنمایی و راه یابی در این مسیر هستند را برعهده دارد به مسئله‌ای اشاره کرد که شاید هر روز به دفعات شاهد آن بودیم و هستیم معضلی به نام کپی کاری!!. نیما رییسی از سال ۸۶ در رادیو فعالیت ندارد اما شاید این موضوع برای شنونده‌ها محسوس نباشد، چرا که صداهایی را می‌شنویم که تقلیدی محض از صدای او و حتی دیگر هم دوره‌اى‌هایش هستند. بزرگ‌ترین معضل از دیدگاه او این مسئله است که جوانانی که می‌خواهند وارد این رشته شوند تصور دارند که اگر شبیه کسی که موفق بوده؛ باشند آنها نیز دیده خواهند شد! در صورتی که او همیشه این نکته را گوشزد می‌کند که باید ذهنشان را از هر عقبه‌ای از صدا یا تصویرهای دیگران پاک کنند، به صفر برسند و آن گاه با خود واقعیشان وارد این عرصه شوند. رییسی دلیل موفقیت مجری‌هایی مانند فردوسی پور و یا فرزاد حسنی را در این دانست که آنها خودشان هستند با تمام نقاط ضعف و قدرتشان تماما منحصر به فردیت خود را دارند و واقعی‌اند، ولی موفقیت آن‌ها را دلیلی بر این نمی‌داند که کسی با کپی برداری از رفتارهای آنها بخواهد دیده شود که به نظر او چه بسیارند از این دست دوستان که سعی در تکرار کسِ دیگری دارند. نکته‌ای که نیما رییسی متذکر شد این بود که بهترین صداها هم از روز اول گل نکردند بلکه ممارست، تمرین و تکرار را باعث تثبیت آنها دانست. به طور مثال آقای ظفر گرایی دوبلور خاطره انگیز صدای علی بابا در انیمیشن سندباد و یا آقای آرشاک که به جای سعید کنگرانی صحبت کردند یا ژرژ پطروسى، عباس نباتى و خیلى از صدا پیشه گان، کسانی هستند که  موفقیت‌شان را به واسطه همین ممارست، تکرار و تمرین و حضور منحصر به فرد و هنر فردى و کاملا مخصوص خودشان و صدایشان کسب کرده‌اند و می‌توان آنها را از خوشرنگ‌ترین صداهای جهان نامید.

    رییسی این معضل را فقط مختص گویندگی و اجرا نمی‌داند و به سینما هم اشاره کرد که به طور مثال بعد از پررنگ شدن کارهای اصغر فرهادی همه فیلم‌ها رنگ و بوی فرهادی را گرفتند و نکته جالب را هم این مسئله دانست که حتی کسانی که فیلم‌شان را شبیه به او ساخته‌اند و مى سازند، اذعان دارند که فرهادی کارش را بلد نیست! در ادامه نکته‌ای که رییسی به آن اشاره کرد تمیز دادن تئاتر از دیگر عرصه‌های هنری بود. او تئاتر را از این تکرارها به دور دانست و گفت اگر شما به صد تئاتر مختلف بروید هر صدتایش برایتان متفاوت خواهند بود. او معتقد است تئاتر هنوز بکر بودن خود را حفظ کرده و به این تکرارها نرسیده. رییسی تئاتر را لذت بخش‌ترین هنر دانست و دلیل برگزیده کردن این عرصه نسبت به عرصه‌های دیگر ذات آرتیستیک و هنرى تئاتر دانست.

    نیما رییسی در لابهلای صحبتهایش بارها از دغدغهاش برای حضور هنر واقعی برای مردم اشاره کرد که از او پرسیدیم برای تحقق چنین خواستهای آیا تاکنون به خلق اثری که تمامیت تفکر هنری او و زوایایی را که مد نظر دارد شامل شود فکر کرده؟

    همیشه این موضوع ذهن من را مشغول کرده و در فکرم سراسر ایده‌هایی است که هنوز نتوانستم پیاده کنم. بارها برایم پیش آمده که روزها و شب‌ها در ذهنم به فیلمنامه‌ای فکر می‌کنم و پردازش می‌کنم. اما چون آدم عمل‌گرایى نیستم، به عمل که مى‌رسد، ضعیف عمل می‌کنم. شاید نیاز به کسی یا تیمی کنارم دارم که ایده را با آنها مطرح کنم تا در اجرا، من را یاری کنند. چون این کارها نیاز به پیگیریی دارد که این خصوصیت را در خودم هنوز پیدا نکرده‌ام. شاید هم اهمال کار باشم. بخصوص در تئاتر و گاهی فیلم این دل مشغولی را دارم کاری را که در فکرم است پیاده کنم. امیدوارم روزی ایده‌هایم اجرایی شود.

    و در پایان از کتاب چهار میثاق هم اشارهای داشته باشیم که در باب کتابهای صوتی از قویترین نسخهها به حساب میآید.

    کتاب چهار میثاق را قبل‌تر خوانده بودم و خوشبختانه در لیست پیشنهادی هم قرار داشتم و به دلیل علاقه‌ام به این کتاب بین پیشنهاد‌های دیگری که داشتم چهار میثاق را پذیرفتم. این کتاب از فضای حرفه‌ای و خوبی برخوردار بود، البته من کتاب دیگری هم در فضای ادبیات طنز هم کار کردم، نوشته‌ى آقای زرویى نصرآباد از نویسندگان به نام  حوزه‌ى ادبیات طنز که خیلى متن جذابى دارد. یک کتاب متفاوت دیگر هم کار کردم از نشر چشمه، داستانی از جیمز کین به نام  (پستچی همیشه دوبار زنگ مى‌زند) که در هالیوود بر اساس آن  چند فیلم ساخته شده، البته این کتاب را با همراهى و همکارى هنرمندان به نام عرصه‌ى بازیگرى و صدا  مثل سارا بهرامی، حسین عرفانی، پرویز بهرام، محمدرضا عیلمردانی‌، مجید آقا کریمی و دوستان بازیگر دیگر که کاراکترهای مختلف داستان را خواندند ضبط و اجرا کردیم. کار جالبی شده که  البته آن را نمی‌توان در زمره یک نمایش رادیویى جای داد و در فضای کتاب صوتی هم اتفاقِ تازه‌ایى به حساب می‌آید و فطرت کتاب بودن خود را حفظ کرده و به شما اجازه تصور می‌دهد، درست مثل وقتى که خودتان کتاب مى‌خوانید، مطمئن هستم استقبال خوبی از این کار خواهد شد.

     

     

    شما می توانید تصویری از خودتان را در کنار دیدگاهی که می نویسید، قرار دهید!

    بدون دیدگاه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    سیامک ساسانیان