پیمان خازنی جوان مستعدد و خالق و البته جسور موسیقی است که همیشه چون استادش کیوان ساکت سعی بر تابوشکنی و خلاقیت و نوآوری داشته و نیز در تمام آثاری که تاکنون نیز منتشر کرده کاملا مشهود است. به تازگی نهمین آلبوم خود با نام «همهمهی کاشیها» را روانه بازار کرده و با استقبال دوستداران موسیقی سنتی مواجه شده است. او که روزهای شلوغ کاری را سپری میکند قرار است ۲۳ تیرماه نیز پرفورمنسی با عنوان «تار و دیوار» را به روی صحنه ببرد. به بهانه انتشار آلبوم جدید و فعالیتهای اخیر هنریاش گفتگویی به وی داشتیم که در ادامه خواهید خواند:
دلیل تولید آلبوم همهمهی کاشیها چه بود؟
ارائه اثر شخصی (تک نوازی) یکی از جذاب ترین فعالیتهایی است که یک مولف میتواند از خود انتشار دهد. البته بسیار کار سخت و پر مسئولیتی هم هست. من بعد از انتشار آثار متعدد با کلام و بیکلام و اجراهای متعدد تجربیاتی با ارزش کسب کردم و احساس کردم اکنون باید اثری شخصی را منتشر کنم. این شد که به سمت همهمهی کاشیها حرکت کردم. تجربه همهمهی کاشیها برایم با ارزش است و مرا با دنیایی جدید آشنا کرد. من معتقدم ارائه چنین آثاری میتواند باعث پیشرفت نوازندگی امروز و فردا شود. جهان دائما در حال تغییر و پیشرفت است پس آمدن دیدگاهها و رفتارهای جدید موجب پیشرفت در سطح نوازندگی خواهد شد. جامعه ٧٠ میلیونی به شنیدن آثاری در این ژانر بیشتر نیاز دارد ولی مشکل اساسی ما عدم مدیریت است. قسمت خصوصی که خود و بازار را ورشکسته میبیند، قسمت دولتی هم که علاقهای به ورود ندارد. ارائه چنین آثاری بیشتر فقط به همت شخصی هنرمندان انجام میپذیرد.
من اهل کار هستم و علاقمند به بهانه گیری نیستم ولی هشدار میدهم! حال موسیقی خوب نیست. فقط با تلاش فردی هنرمندان، کالبد موسیقی زنده است.
درباره مراحل شکل گیری و ساخت این آلبوم توضیح بفرمایید؟
این آلبوم بر اساس یک ایده اصلی شکل گرفت آن هم شعر معاصر بود. هدفم فقط تار نواختن نبود چون که معتقدم نوازندگانی توانا در کشورمان داریم که برایمان مینوازند آن هم به خوبی. برایم چگونه نواختن و شاید بهتر باشد بگویم چگونگی رفتارم با ساز مهم بود که بتوانم متمایز باشم و البته موثر. جامعه ما سیاه و سفید است. به نظرم ما کمبود ایده پردازی داریم. هنر که باید بار ایده پردازی جامعه را به دوش بکشد خودش درگیر روزمرگی شده است. تکرار و تقلید واقعا برایم آزار دهنده است.
همین آزارهایی که در روزمره لمس کردم روزنه امیدی شد و مرا به بهره برداری از شعر سوق داد. حضورم در کاخ شعر معاصر شگفت آور بود چون دیگر میتوانستم از رفتارهای کلیشهای که خسته شده بودم فاصله بگیرم و برای خود و مخاطب تار ایرانی دنیایی جدید بسازم. این ایده چند سالی در ذهنم رفت و آمد تا بداهه نوازیهایم با سهراب ، شاملو، اخوان ثالث، کدکنی، براهنی و نیما پیوند خورد و همهمه ی کاشیها متولد شد.
چرا به سراغ شعرای معاصر رفتید؟
دنیای معاصر ویژگیهای خودش را دارد. پیدایش هنر معاصر بی شک پاسخی به نیازهای امروز است. حافظ و سعدی هم در عصر خود معاصرگونه رفتار کردهاند. هنرمندان پیشین تاریخ و هنرمند امروز همه بر روی فرم به خلق میپردازیم. فرم عنصر مشترک امروز و دیروز و فردا است. حال رویکردمان به فرم به دلایل متعددی در حال تغییر است ولی فرم به لحاظ مفهوم کلی در دستور همه هنرمندان است. تحولات جامعه به لحاظ سیاسی، اجتماعی، روانشناسی و … دائما خالقان را به رویکردی متفاوت میکشاند ولی پایبندی به فرم نمیتواند نادیده گرفته شود. مطالعه بفرمایید ببینید سیر تکاملی هنر در همین سی و اندی سال چقدر دستخوش تغییرات شده است! تغییر درموسیقی یک جامعه ی پویا و در حال رشد نیازاست.
هر قطعه فضای متفاوت نسبت به یکدیگر دارند و البته هارمونی کلی دارند، در این زمینه توضیح بفرمایید؟
هنر تجربی آن هم تجربهای که از همسویی شعر و موسیقی بدست میآید به خودی خود متفاوت است. حال انتخاب اشعار متفاوت که هر کدام از یک شاعر بزرگ تاریخ است خودش موجب پیدایش بداههای متفاوت میشود. مضرابی که بر اساس شعر شاملو میخورد با مضرابی که بر اساس شعر نیما میخورد متفاوت است. چون نگاه شعری این دو شاعر دو نگاه متمایز است که همراه شدنم با هر کدام با دیگری متفاوت است. هر شعر از دیدگاه من رنگ و وزنی متفاوت دارد. طبیعی است که نواختن من هم در این میان درگیر کنتراستی بیش از حد بشود. شاید این قدر تضاد در تارنوازیهای امروز نبینیم. من این تفاوت را بخاطر حضور شعر میدانم. در موردهارمونی کل که فرمودین با شما موافقم. هارمونی کل فکر میکنم دلیلش به خاطر انتخاب شعر نو است. شعر شاعران نو چون در یک گذر زمانی هستند و یک فرم متداول را دارند با همهارمونی پیدا میکنند.
به طور کلی گوش شنیداری مردم در خصوص موسیقی با کلام بیشتر تمایل دارد، چه چیزی باعث شده به سمت بداهه نوازی در این فضا بروید؟
غالب مردم بله. کار با کلام دوست دارند که خیلی هم خوب است . ولی موسیقی بی کلام هم مشتاقان خودش را دارد و البته وظیفه خودش را نیز در جامعه ایفا میکند. حضور موسیقی باکلام و بیکلام کنار یکدیگر گنجینه موسیقی کشور را تکمیل میکند. پس حضور هردو واجب و لازم است.
عنصر کلام پل میان مردم و موسیقی است. کلام باعث میشود که یک ملودی توان به میان مرد رفتن را پیدا کند. این سیاستی است که اگر آهنگسازی بخواهد به قسمت عظیمی از مردم راه پیدا کند به این سیاست روی میآورد.
از آلبوم کمی فاصله بگیریم، قرار است پرفورمنس «تار و دیوار» در تالار رودکی به روی صحنه ببرید در این باره توضیح دهید؟
بله، «تار و دیوار» یک برخود استعاری است با جهان پیرامونمان و اعتراضی به محدودیتها و مصنوعیتهایی که ما برای هنر خود به وجود می آوریم. در واقع تار و دیوار ادامه نگاه من به مفهوم آزادی در خلق اثر هنری است. سالهاست که امکان و پیشنهادات متفاوتی را برای به روی صحنه بردن آثارم داشتهام ولی ترجیح دادم آنقدر مقاومت کنم تا آنگونه که میپسندم آثارم اجرا شود. حالا فرصت آن رسیده تا بتوانم یک اتفاق در خور را رقم بزنم. همهمهی کاشیها اثری است که امکان بسط و گسترش را به من میدهد و این به خودی خود جرقهای شد که من به سمت فرم اجرایی مورد علاقهام یعنی پرفورمنس بروم. ایدههای درخشان رضا موسوی من را بیشتر تشویق کرد تا بتوانم به مفهوم مورد نظرم در خصوص آن چه اجرا محسوب میشود نزدیک شوم.
چرا تالیفات شما تا شنیده شود آنقدر دستخوش زمان میشود؟
من کمی سخت گیر و وسواسی هستم وباید قبول کرد که در تالیف به دلیل وجود پروسه خلق باید عجله نکرد. اگر هدفمان اجرای یک کنسرت یا آلبوم آن هم بر اساس یک سری قطعات قدیمی باشیم طبیعی است که کار فقط نیاز به تنظیم خواهد داشت ولی اگر بخواهیم ایده پردازی و اجرا داشته باشیم مراحل سخت تر و زمان برتر میشود و البته من ترجیح میدهم که شکل دوم را انتخاب کنم چون اعتقادم بر این است با کپی گذشته موسیقی برای آینده خلق نمی شود.
بدون دیدگاه