سپیده آماده| یکی از فیلمهای این روزهای پرده نقرهای سینما، مادری «رقیه توکلی» است، اولین فیلم بلند سینمایی کارگردانی برخاسته از آکادمی که پیش از این هم ساخت فیلمهای کوتاه موفقی را در کارنامه خود ثبت کرده است. توکلی در اولین فیلم بلند سینمایی اش داستانی زنانه را در بستر بافت سنتی شهر یزد روایت میکند و به اعتقاد خودش زنان «مادری»، زنانی فداکار، عاشق، مسئولیت پذیر و مهربان هستند.هانیه توسلی، نازنین بیاتی و هومن سیدی هم از جمله بازیگران اولین ساخته بلند سینمایی توکلی هستند. به بهانه آغاز اکران فیلم گفتگویی با این بانوی کارگردان جوان داشتهایم تا از تجربه ساخت اولین فیلم بلند در سینمایی بپرسیم که تعداد بانوان فیلمسازش بسیار کمتر تعداد از مردان فعال در این حوزه است.
خانم توکلی! فیلم مادری یک سال پس از اولین حضورش در جشنواره فیلم فجر راهی سالنهای سینمایی شد، این تاخیر یک ساله در اکران به چه دلیل بود؟
در طول یک سال اخیر تعداد زیادی فیلم در صف اکران حضور داشتند و الان میبینیم که فیلمهای خوبی مانند بدون تاریخ بدون امضا هم که مثل ما در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر حضور داشت، همزمان با فیلم ما به نمایش عمومی در آمده است. نوبت اکران ما پس از فیلم «کمدی انسانی» در گروه سینما آزادی بود و پس از انصراف فیلم آقای مجید مجیدی برای اکران فیلمشان، مادری در این گروه به نمایش درآمد و ما بدون هیچ تبلیغاتی به ناگاه فیلم را اکران کردیم و حتی روز اول اکرانمان را هم از دست دادیم.
اکران اسفند ماه در میان اهالی رسانه به زمان مرده اکران معروف است، نظر خود شما در خصوص اکران فیلمتان در روزهای شلوغی پیش از عید نوروز چیست؟
سه روز پیش از آغاز اکران، زمانی که پیگیر ماجرا شدم به من گفتند که اکران احتمالا به پس از نوروز موکول میشود و در صفحه اینستاگرامم هم اعلام کردم که فیلم ما احتمالا به اکران دوم نوروز میرسد تا اینکه به ناگاه روز دوم اسفند ماه، تماسی با من گرفته شد و اعلام کردند که شورای صنفی تصویب کرده است که فیلم ما به جای فیلم آقای مجیدی اکران شود. من ابتدا شوکه شدم و بعد با لابراتوار تماس گرفتم و کارهای اکران را انجام دادم اما هنوز هیچ تبلیغاتی برای فیلممان انجام ندادهایم و امیدوارم که اتفاقهای خوب بیفتد. همه میدانند که اسفندماه فصل مرده اکران است اما خب نمیشود که سالنهای سینمایی در این ماه بدون فیلم بمانند، از طرفی من فیلم اولی هستم و فیلم بسیاری از فیلم اولیها اصلا به نمایش نرسیده است و من در این میان من اگر بخواهم در برابر انتخاب زمان اکران اعتراض کنم که نمیشود و در این خصوص هر چه بگویند، چشم میگویم.
فیلم سازی را از چه زمانی آغاز کردید؟
بعد از پذیرفته شدن در رشته سینما (کارگردانی) در دانشگاه سوره تهران، کار من آغاز شد اما اولین فیلم کوتاهم را در روزهای اول بهار سال ۱۳۸۵ ساختم. آن زمان بیست سالم بود و خیلی بیتجربه بودم.
با این تفاسیر آغاز فیلم سازی شما تا ساخت اولین فیلم بلند سینمایی تان ۱۰ سال به طول انجامیده است، چه شد که تصمیم گرفتید شانس خود را در عرصه فیلم سازی بلند سینمایی هم بیازمایید؟
تقریبا ۱۰ سال طول کشید. راستش این سالها فیلم کوتاه زیاد ساختم، نزدیک به ۳۰ فیلم کوتاه داستانی و مستند، فکر کردم دیگر زمانی است که باید وارد عرصه سینمای حرفهای شوم، هر چند که من ساخت فیلم کوتاه را بسیار دوست دارم و حتما در آینده باز هم فیلم کوتاه خواهم ساخت. تمام دارایی من فیلمهای کوتاهم هستند که عاشقانه دوستشان دارم، این فیلمها بودند که باعث شدند خیلیها به من اعتماد کنند و مجوز کارگردانی فیلم بلند را به من بدهند.
فیلم شما فیلمی است با حضور قهرمانهای زن، اگر خودتان بخواهید خصوصیات قهرمانهای زن قصه تان بشمارید، به چه مولفههایی اشاره میکنید؟
زنهای فیلم مادری فداکارند و شکست خورده و عاشق. آنها سوختهاند و ساختهاند و مهمتر از همه به فکر زندگی و احساساتشان هستند، مسئولیت پذیر و مهربان، ساده و بی ریا، خصوصیات زنان ایرانی.
انتخاب بازیگر به چه صورت بود و حضور توأمانهانیه توسلی و نازنین بیاتی نمایندگانی از دو نسل مختلف بازیگران زن کشور؟
در داستان فیلم من دو خواهر وجود داشتند که خیلی برایم مهم بودند، خیلی از بازیگران زن کشورمان را کنار هم قرار میدادم و به ترکیبشان فکر میکردم، وقتی خانم بیاتی را به عنوان خواهر کوچکتر انتخاب کردم بهترین گزینه برای من خانم توسلی بودند، هم به لحاظ سنی و کمی هم در ظاهر. انتخابهایم را دوست داشتم و امیدوارم بینندههای مادری هم این دو خواهر را در فیلم دوست داشته باشند.
از آغاز شکلگیری فیلم نامه در ذهنتان و روند نگارش آن بگویید، نگارشی که سالها هم به طول انجامید؟
چند سالی درگیر این موضوع احساسی بودم و بالاخره تصمیم به نوشتنش گرفتم. سالها این فضای کار با من بود و احساس میکردم باید این فضا را کار کنم و بالاخره توانستم. ساخت فیلم اول خیلی ترسناک است، شاید اگه موضوع دیگری را انتخاب میکردم ریسکش کمتر بود، اما هیچ موضوع دیگری جذبم نمیکرد، بدجور درگیرش شده بودم، فکر میکردم تا نسازمش نمیتوانم آرام شوم.
«مادری»؛ داستان دو دختر است که یکی به نوعی متولد دهه شصتیها به حساب میآید با بازیهانیه توسلی و دیگری با ظاهری در حدود متولدین دهه هفتاد که هر کدام به گونهای عشق را در رفتارشان به نمایش میگذارند، عشق برای دو دختر داستان شما که هر کدام از نسلی برخاستهاند، چگونه است؟
مادری؛ داستان دو خواهر است که یکی عشقش را از دست داده است و دیگری خودش عشقش را ترک کرده و دیگر به او علاقهای ندارد و تضاد میان این دو خواهر در خصوص عشق، مهم ترین مسئله این فیلم است. تفاوت نسلی در خصوص زندگی و عشق در فیلم ما مشهود است، در فیلم کاراکترهایی داریم که هر کدام موضعی متفاوت در برابر عشق دارند، مثلا کاراکتر خاله خانم که یک عمر سوخته و ساخته است، گلنار که عشقش را ترک کرده و نوا که با بی وفایی عشقش روبرو شده است و زنی که وارد رابطه عشقی دوستش میشود و به او خیانت میکند. زنهای مادری، برای عشق تلاش میکنند و هر کدام رویهای را در خصوص عشق دارند.
فیلم «مادری»، ریتم تقریبا کندی دارد که البته تا اندازهای هم اقتضای نوع روایت آن است، به نظر شما داستان نمیتوانست با ریتم تندتری روایت شود.
در ابتدای فیلم که شخصیتها معرفی میشوند شاید ریتم فیلم کند باشد، اما نیمه دوم فیلم ریتم تندتری دارد. البته ما در جریان اکران عمومی تدوین مجددی انجام دادیم و بخشی از فیلم را کم کردیم و فیلم نسبت به نسخه جشنواره چند دقیقهای کاهش پیدا کرده است.
اینکه «گلنار» ترک شوهر کرده و رابطه با مرد دیگری را که در کسوت استاد نقاشی جا خوش کرده در انداخته، به هر دلیلی هم که باشد نمیتواند منطقی جلوه کند و نبود منطق روایی در این بخش از داستان به چشم میخورد، نظر خود شما در این خصوص چیست؟
در طول فیلم ما متوجه نمیشویم که گلنار با استاد نقاشی اش رابطه داشته یا نداشته است. گلنار شخصیتی سرخورده است که احساس میکند زمان را از دست داده، برای درمان دیگر دیر شده است و او فقط دوست دارد به آرزوهایش، دست پیدا کند و به نقاشی و کارهایی که علاقمند است بپردازد. گلنار وقتی با این بیماری روبرو میشود، متوجه میشود ارزش بسیاری از چیزهایی که یک عمر برای حفظشان تلاش کرده، از دست رفته و یکی از این چیزها هم سعید است و شاید یکی از دلایل دوری اش از سعید و بیتفاوتی نسبت به او این بوده است که عشق سعید را نسبت به خودش کم کند. زنهایی در جامعه ما هستند که واکنشهایی مانند گلنار را در پیش میگیرند.
چرا خیانت کاوه تاثیری در زندگی و روحیات نوا نمیگذارد و او بدون تغییر چندانی زندگی خود را ادامه میدهد؟
پس از اینکه نوا متوجه خیانت کاوه میشود، بیش از اینکه از کاوه ناراحت باشد، از دوست خودش ناراحت میشود که چنین کاری با او کرده است و بلافاصله پس از لو رفتن ماجرای کاوه، نوا متوجه مشکل گلنار میشود این باعث میشود که مسئله کاوه برایش کم اهمیت جلوه کند و دیگر توجهی به آن نداشته باشد. به نظرم زمانی که آدم، نامردی و ظلم عشقش را ببیند طبیعی است که آن فرد را از ذهنش پاک کند. از طرفی همزمان با این اتفاق ماجرای بیماری خواهرش هم اتفاق میافتد و نوا را درگیر ماجرای خواهرش میشود.
چرا گلنار با علم به بیماریاش، درمان را آغاز نمیکند و هیچ نشانهای از بیماری و شیمی درمانی در ظاهر او دیده نمیشود؟
من در خصوص بیماری گلنار از کارشناسان اطلاعاتی کسب کردم و متوجه شدم که بیماری او علائم چندانی ندارد، البته یک دو بار در طول فیلم بیحالی و از حال رفتگی گلنار را میبینیم اما شما درست میگویید، باید بیشتر به این ماجرا میپرداختم و شاید کم کاری از من بوده است.
ترس از مرگ معمولا آدمها را به روابط احساسی و عواطف نزدیکتر میکند، اما گلنار پس از اطلاع از بیماری روابط با همسر و فرزندش را به سمت سردی و دوری پیش میبرد، چرا؟
گلنار فیلم ما شخصیتش اینگونه است که رابطه اش را به سردی میبرد تا دختر و همسرش بتوانند راحتتر از او دل بکنند.
در روزگاری که غالب فیلمها ما در لوکیشنهایی در تهران و یا در بهترین موارد شمال کشور فیلم برداری میشوند، شما بافت سنتی شهر یزد را برای فیلمبرداری کار در نظر گرفتید، چرا؟
درست اشاره کردید، اکثر فیلمها در تهران فیلمبرداری میشود، چرا جای دیگر نرویم؟ من متولد یزد هستم و بیشتر از بیست سال از زندگی من در یزد گذشته، یزد شهری است که عاشقانه دوستش دارم و همه فیلمهای کوتاهم را آنجا ساختهام. وقتی فیلمنامه را مینوشتم، لوکیشن یزد در نظرم بود، با اینکه انتقال عوامل و وسایل به یزد خیلی سخت بود، اما من همه سختیها را به جان خریدم و از این کارم هم راضی هستم. من که اصالتا یزدی هستم اگر فیلمم را آنجا نسازم، چه کسی باید در این شهر فیلم بسازد؟
یزد در فیلم شما به خودی خود یکی از کاراکترها به حساب میآید و به تنهایی میتواند بازگو کننده بسیاری از نقطه نظرات شما در فیلم نامه باشد، به نظر شما توجه به فضا و لوکیشن چقدر میتواند در درخشش یک اثر تاثیر بگذارد و در این میان شهر یزد چه کمکی در بهتر دیدن شدن فیلم نامه شما میکند؟
داستان فیلم من هر کجایی میتوانست اتفاق بیفتد، اما نمیشود این مسئله را انکار کرد که لوکیشن زیبای یزد خیلی به فضای بصری فیلم کمک کرده است. البته من در فیلمم به هیچ عنوان نگاه توریستی به شهر نداشتهام، یزد شهر مادری من است و این باعث میشود نگاهی توریستی به آن نداشته باشم. تمام تلاش من این بوده است که قصه و داستانم را فدای معماری نکنم، اما اگه قرار بود در شهر دیگری این فیلم را بسازم، خیلی برایم دشوار بود، خیلی زیاد، با اینکه ساخت این فیلم در یزد هم آسان نبود اما من مادری را فقط در یزد تصور میکردم.
گفته اید فیلم جدیدتان را هم در شهر یزد میسازید، چرا؟
بله تصمیم من این است که فیلم بعدیام را هم در یزد بسازم. خیلی برایم مهم است در شهری که در آن بزرگ شدهام فیلمهایم بسازم. یزد را خیلی دوست دارم و به نظرم یزد مانند شهرک سینمایی است و ما باید از فضایش استفاده کنیم. در طول یک سالی که یزد ثبت جهانی شد، خیلی از فیلمسازان خوب ما در این شهر فیلم ساختند اما حس من این است که منی که در این شهر زندگی کردم و بچه این شهر هستم، مسلما نگاهی به این شهر دارم که مانند نگاه توریستی دیگران نیست. من قصهام را در شهرم تعریف میکنم و بیش از بقیه آدمهای شهرم را میشناسم. به اعتقاد من اگر فیلمساز در شهر خودش فیلم نسازد، کجا فیلم بسازد و زمانی که فیلمساز شهرش را بشناسد است که میتواند در ان فیلم خوبی بسازد.
شما از خاستگاهی آکادمیک برخاسته اید و این مسئله چه اندازه در تاثیر گذاری آثارتان نقش خواهد داشت؟
خیلی زیاد، من دختری بودم که در یزد زندگی میکردم و با هیچ کس در ارتباط نبودم و در یزد کلاسی هم در مورد سینما نبود. تنها راه برای رسیدن به آرزوهایم دانشگاه بود و نشستن سر کلاسهای اساتیدی همچون دکتر احمد الستی، قطبالدین صادقی، محمد حسین فرج، علی روحانی و اگر بگویم مدرک من بیتاثیر بود خیلی بیانصافی است، به نظر من خاستگاه آکادمیک در ادامه فعالیتم بسیار موثر بود و خوشحالم که به این ترتیب وارد سینما شدم.
بازخوردهای مخاطبان پس از دیدن فیلم چیست و چه نظراتی را بیشتر از سوی تماشاگران فیلم میشنوید؟
از زمانی که فیلم اکران شده است من تنها در یک سانس توانستم فیلم را در کنار تماشاگران در سالن سینما ببینم، در سالنی که پر از تماشاگر بود و بیشتر سالن را هم خانمها تشکیل میدانند. خانمها خیلی خوب با فیلم ارتباط گرفته بودند و فیلم را دوست داشتند و خیلی گریه کردند و حسی که دارم این است که خانمها با فیلم ارتباط خوبی برقرار میکنند.
فیلم سازی در حوزه مسائل زنان را ادامه خواهید داد؟
من زن هستم و در جریان فیلمسازی کوتاهم هم درخصوص زنان فیلم میساختم و به نظرم انقدر فیلمساز مرد خوب داریم و انقدر زنان جامعه ما درگیری دارند که بهتر است من تنها به مسائل زنان بپردازم.
ما سه فیلمساز برجسته زن داریم که در دهههایی اخیر سینمای ایران خودش درخشیده اند، خانمها درخشنده، بنی اعتماد و میلانی، خود شما با سینمای کدام یک از این سه بانوی کارگردان احساس نزدیکی بیشتری از نظر نوع نگرش فیلمسازی میکنید؟
خانم بنی اعتماد را خیلی دوست دارم و اگر بخواهم میان این سه بانوی فیلمساز یکی را انتخاب کنم مسلما خانم بنیاعتماد را انتخاب میکنم. من عاشق فضای فیلمهای خانم بنیاعتماد و جهان بینی شان هستم و امیدوارم تعداد فیلمسازان زنی مانند رخشان بنیاعتماد در کشور ما افزایش پیدا کند.
به رغم تعداد بالای فیلم سازان مرد در کشور ما اما تعداد بانوان فیلمساز در ما بسیار کم است در حالی که بانوان در سالههای اخیر با درصد قابل توجهی از صندلیهای دانشگاهها و مراکز مختلف علمی و فرهنگی را از آن خود کرده اند، دلیل این اتفاق را چه میدانید؟
در کل دنیا این مسئله وجود دارد و در تمام کشورها، تعداد فیلمسازان زن کمتر از مردان است. به نظر من دلیل این اتفاق این است که فیلمسازی کار بسیار دشواری است و خوشبختانه در ایران کارگردانان زن نسبت به کشورهای دیگر فیلمسازان موفقی هستند.
ساختن فیلم بلند سینمایی چه دشواریهایی نسبت به فیلم سازی کوتاه دارد و در مسیر یافتن سرمایهگذار و تهیهکننده با چه مشکلاتی روبرو شدید؟
پیدا کردن سرمایه گذار خیلی کار سخت و طاقت فرسایی است. اگر برای فیلمسازان مرد سخت است، این سختی برای خانمها دوچندان میشود. تعارف که ندارم من یک دختر شهرستانی بودم که این مسئله باز کار را سختتر میکرد. کسی را نمیشناختم. تنها سرمایهام فیلمهای کوتاهی بودند که موفق به کسب جوایز شدند. همین فیلمهای کوتاه به دادم رسید. از آنجا که به لحاظ آکادمیک و تجربه دستم پر بود، خیلی برایشان ناشناخته نبودم. با آقای صالحی که سرمایه گذار فیلم هستند، چند سالی بود که همکاری داشتم در برگزاری جشنواره، ایشان همیشه به من میگفت که روزی برایم کاری انجام خواهد داد. بالاخره زمانی که تصمیم گرفتم «مادری» فیلم اولم باشد، با ایشان در میان گذاشتم و ایشان نسبت به کارنامه کاریم به من اعتماد کردند، وقتی مشکل سرمایه حل شد سراغ تهیه کننده رفتیم و در نهایت با آقای سیاوش حقیقی به نتیجه رسیدیم. راستش وقتی خبر قبول شدن فیلم را در بخش مسابقه شنیدم، بیش از اینکه برای خودم خوشحال باشم، برای ایشان خوشحالی کردم چرا که ایشان به من اعتماد کردند و من شرمنده نبودم.
یکی از مولفههای جشنواره فیلم فجر در دو دوره اخیر آن، حذف بخش نگاه نو و حضور کارگردانان فیلم اولی در کنار سایر فیلمسازان در بخش سودای سیمرغ است، نظرتان در خصوص این اتفاق چیست؟
اگر بخواهم صادقانه جواب بدهم، از این مسئله اصلا خوشحال نیستم. وقتی بخش «نگاه نو» تفکیک بود لااقل میدانستم که از بین ۳۵ فیلم اول، یازده فیلم انتخاب میشود اما با این تغییر این امکان کاهش پیدا کرده بود. ممکن بود فیلمسازان حرفهای آنقدر آثار خوبی ساخته باشند که جایی برای ما نماند، چرا که هرچه باشد تجربه من کم است و شاید توان کافی برای رقابت نداشته باشم.
برنامه آتیتان در حوزه سینما چیست؟
در حال نگارش فیلم نامه فیلم بلند بعدیام هستم و تقریبا تا یکی دو ماه دیگر نگارش فیلم نامه تمام میشود و درگیر پروانه ساخت و مسائل دیگر تولید میشوم و تصمیمام این است که فیلم را به جشنواره فیلم فجر برسانم.
بدون دیدگاه