سپیده آماده| فیلم زرد که سال گذشته نتوانسته بود در فهرست فیلمهای سی و پنجمین دوره از جشنواره بینالمللی فیلم فجر جای گیرد، این روزها پس از حضور موفقش در جشنوارههایی مانند جشنواره فیلم شانگهای و روسیه بر پرده نقرهای سینماها جای گرفته است. فیلم با بازی ساره بیات، بهرام رادان، بهاره کیان افشار، مهرداد صدیقیان و شهرام حقیقت دوست، داستان چند جوان نخبه را روایت میکند که برای ادامه فعالیت علمی خود راهی کشور ایتالیا هستند،اما بروز اتفاقی، سفر آنها را با مشکل روبرو میکند. به بهانه اکران فیلم زرد گفتگویی با «مصطفی تقی زاده» کارگردان این فیلم داشتهایم تا از تجربه ساخت اولین فیلم بلند سینمایی اش بپرسیم.
آقای تقی زاده! چرا اسم زرد را برای فیلم نامهتان انتخاب کردید؟
زرد زنگ آدمهای فیلم من است، رنگ هدفی که دارند، رنگ زرد برخلاف آنچه در عرف جامعه ما متداول شده با معنی نفرت و نا امیدی، در روانشناسی رنگه نشانه هیجان امید تلاش و تکاپو برای رسیدن به هدف است، زرد رنگ آدمهای فیلم من است چون هر کدامشان برای رسیدن به هدفشان، بی نهایت تلاش میکنند.
پیش از شروع اولین فیلم بلند سینمایی تان، بیشتر تمایل به دستیار کارگردانی داشتید یا ساخت فیلمهای کوتاه؟
من حدود ده فیلم کوتاه و نیمه بلند ساختم و در کنارش سابقه ۵ سال دستیار کارگردانی و برنامهریزی در سینما را هم داشتم و بعد فیلم زرد ساختم.
معمولا ساخت اولین فیلم بلند سینمایی برای کارگردانان کار دشواری است، چه شد که با کستی این چنین پر ستاره اولین کار بلند سینماییتان را کلید زدید؟
فیلم نامه میطلبید و خود فیلم نامه به دلیل فضایی که داشت ما را به این سمت سوق داد و بعد از توافقی که بین من و تهیه کننده شکل گرفت، قرار شد این بازیگرها برای این فیلم انتخاب بشوند.
برای پیدا کردن تهیه کننده چه مراحلی را طی کردید؟
من اعتماد زیادی به فیلم نامهام داشتم و فیلم نامه من با اقبال تمام کسانی قرار میگرفت که مطالعه اش میکردند، زمانی که به واسطه دوستانی مشترکی که داشتم فیلم نامه را به تهیه کنندهام ارائه کردم، ایشان از کار خوششان آمد و پس از آن هم قرارهای بعدی برای ادامه همکاری اتفاق افتاد.
فیلم زرد با موجی از خبرها کلید خورد اما در نهایت از سوی هیئت انتخاب جشنواره سی و پنجم فیلم فجر پذیرفته نشد؟ خود شما دلیل این اتفاق را چه میدانید؟
البته چند نفر از هیئت انتخاب قبل از اعلام اسامی فیلمهای حاضر در جشنواره در گفتگویی که با من و تهیه کننده کار داشتند به این اشاره کرده بودند که زرد از گزینههایی بود که بیشترین تعداد رای را داشت اما در این میان اتفاقهایی افتاد و من هم همواره سکوت کردم و دوست ندارم به خاطره آن روزها برگردم. فیلم به جشنواره فجر نرفت و در عوض به جشنواره بینالمللی بسیاری راه پیدا کرد و این روزها در اکران هم با اقبال مردم روبرو شده است. در این میان اهالی رسانه و منتقدان و اهالی سینما هم فیلم من را دیدهاند و همه سایر آثار حاضر در جشنواره فیلم فجر سال ۹۵ را و در این میان به نظر من بهترین قاضی خودشان هستند و که میتوانند بگویند این فیلم باید در جشنواره حضور پیدا میکرد یا نه.
به رغم اعضای هیئت انتخاب فجر، اما داوران جشنوارههای بینالمللی فیلم نظر دیگری در خصوص اثر شما داشتند و فیلم زرد در طول ماههای اخیر در جشنواره متعددی در سطح بین الملل حاضر شده است، واکنش داوران و مخاطبان فیلم در سطح بین الملل به فیلم شما چه بود؟
ما در جشنواره فیلم شانگهای که یکی از جشنوارههای الف دنیا است و با توجه به آن هیئت داوران معتبرش حضور پیدا کردیم و دو تا از اصلی ترین جوایز جشنواره را فیلم گرفتیم در حالی که ما تنها فیلم اولی جشنواره شانگهای بودیم. در جشنواره فیلم روسیه هم موفق شدیم جایزه بهترین فیلم و بهترین فیلم نامه را به خودمان اختصاص بدهیم.
بازخورد مخاطبان بینالمللی فیلم در خصوص اثر شما چه بود؟
فیلم «زرد» در جشنوراه فیلم شانگهای با استقبال فوق العاده از سوی مخاطبان روبرو شد و خیلیها نسبت به فیلم حس خوبی پیدا کرده بودند، کما اینکه کشور چین به شدت درصدد این است که حقوق اکران فیلم زرد را برای کشور خودش خریداری کند و این اتفاق نشان از این دارد که مردم کشور چین با این فیلم ارتباط برقرار کرده اند.
داستان فیلم شما با محوریت مهاجرت کلید میخورد، چند جوان نخبه که برای ادامه فعالیتهای علمی قصد سفر به کشوری دیگری را دارند؛ با توجه به اینکه نمونههای متعددی درسالهای اخیر با این موضوع ساخته شده است مانند جدایی نادر از سیمین و پل چوبی و ملبورن و نمونههای دیگر، به نظر شما استفاده مجدد از این سوژه به نوعی تکرار مکررات نبود؟
یکی از ماجراهای فیلم نامه ما مهاجرت است و ما سعی کردیم از دریچه ی دیگری به این موضوع نگاه کنیم.
اما در نهایت نگاه متفاوت در فیلم دیده نمیشود، از طرف دیگر زرد فیلم بسیار تلخی است، مانند غالب فیلمهای سالهای اخیر سینمای ما، ژانر ملودرام اجتماعی با بن مایههای تلخ فی نفسه اشکالی ندارد اما این حجم بالای از آثار ساخته شده در این حوزه حوصله مخاطبان را سر میبرد و انگار همه کارگردانان برای روایت چندباره مصیبتها از روی یک متد متداول اثر میسازند، با توجه به این تعداد اثر در این ژانر و این تم، دلیل شما برای ساخت زرد چه بود؟
برای شکل گیری درام باید تلخی و حادثهای اتفاق بیفتد، به نظر من باید ببینیم اقبال مخاطبان به کدام سمت است و سلیقه خودمان هم در کدام جهت، من در این فضا فیلم سازی کردم چون احساس میکردم که فیلم سازی در این فضا را بلد هستم و از طرف دیگر بلد نیستم فیلم کمدی بسازم یا سراغ ژانر اکشن بروم، خب در این میان کسانی که به ژانرهای دیگر علاقمند هستند و توانایی ساخت فیلم در آن ژانر را هم دارند به سمت ساخت فیلم در آن ژانرها بروند.
پس به نظر شما این تک ژانری شدن سینمای ما اشکالی ندارد، اینکه غالب آثار تولیدی در سینمای جدی ما در این ژانر و با تمی تکرار شونده ساخته میشود؟
سینمای ما در سطح بینالمللی اعتبار بسیار بالایی دارند، زمانی که شما در یک فستیوال بینالمللی شرکت میکنید متوجه توجه ویژه و احترام خاص داوران به آثاری که از کشور ایران آمده است میشوید. در مورد تلخی آثار هم به نظر من بسیاری از آثار معتبر سینمایی در جهان هم تلخ هستند، مثل فیلم ۲۱ گرم و beautifull . دلیل اینکه فیلم از نظر مخاطب تلخ میآید این است که اتفاقاتی که در جریان فیلم رخ میدهد برای مخاطب درداور است، چون زمانی که مخاطب خود را به جای کاراکترهای فیلم میگذارند، آزار میبیند و نمیتواند چنین موقعیتی را تحمل کنند، اما وقوع اتفاقات این چنینی در زندگی آدمها اجتناب ناپذیر هستند.
یکی از گرههای داستان که همان ماجرای تهیه ۱۰۰ میلیون پول در مدت کوتاهی بود در سالهای اخیر مصادیق بسیاری در سینما داشته است به عنوان مثال «انتهای خیابان هشتم» علیرضا امینی و «یک روز به خصوص» همایون اسعدیان، چه شد که تصمیم گرفتید که این مسئله بسیار تکرار شده را به عنوان گره فیلم در نظر بگیرید؟
ماجرای تهیه ۱۰۰ میلیون تومان تنها ۲۰ دقیقه از میزان فیلم را به خود اختصاص داده است و محوریت اصلی فیلم من نیست و به نظر من جریان در جستجوی پول بودن در فیلم زرد با همین اتفاق در فیلم «انتهای خیابان هشتم» و «یک روز به خصوص» تفاوت دارد، چون تهیه پول دغدغه اصلی داستان آن فیلمها است، اما در فیلم من دغدغه اصلی چیز دیگری است و تهیه کردن پول تنها بخشی از فیلم محسوب میشود.
یکی از مولفههای فیلم کست بازیگری آن است همان طور که در ابتدای صحبتم به آن اشاره کردم، از انتخاب این کست بازیگری بگویید و اینکه آیا نقشها در ابتدا برای همین بازیگرها نوشته شده بودند؟
نه نقشها از ابتدا برای این بازیگرها نوشته نشده بود، دو سال پس از نگارش فیلم نامه بود که من تصمیم گرفتم کار را بسازم و آن زمان بود که ما به فکر انتخاب بازیگر برای این نقشها افتادیم و در نهایت به این تیم رسیدم.
یکی از نکات سوال برانگیز فیلم سکانس رویارویی نهال با رقیب عشقی اش است،اینکه چرا نهال با توجه به اطلاع از خیانت شوهرش این گونه با رقیب خود برخورد میکند و از او تقاضای پول میکند؟
نهال هدف بزرگتری از پرداختن به آن ماجرا دارد، نهال برای پرداختن به ماجرای خیانت زمان دارد اما برای نجات حامد وقت محدود است. نهال حتما در آینده واکنش دیگری در برابر این اتفاق نشان خواهد داد، اما در آن شرایط اولویت برطرف کردن بحران است.
یکی دیگر از سوژههای نخ نما شده آثار سینمایی در سالهای اخیر که در فیلم شما هم بازتکرار شده مسئله خیانت است، چرا حامد به زنش خیانت میکند؟
نمی دانم، به نظر من اشتباه میکند و پس از چند ماه خودش هم متوجه اشتباهش میشود و به سمت همسرش باز میگردد و فیلم ما هم از زمانی شروع میشود که حامد نظرش عوض شده است و ما خیانت را در فیلم نمیبینیم، خیانت در گذشته زندگی کاراکتر حامد و پیش از آغاز فیلم اتفاق افتاده است.
فیلم در سکانسی که خیانت حامد برملا میشود، بسیار مرا به یاد فیلم ماندگار بهرام بیضایی «سگ کشی» میاندازد.
البته من در زمان نگارش فیلم نامه تصویری از فیلم آقای بیضایی در ذهنم نداشتم.
کاراکتر شهاب عاشق دلخستهای که به هر قیمتی پای کمک کردن به معشوق سابقش میایستد و چرا شهاب با توجه به اینکه میدانست نهال متاهل است، باز در کنار او ماند؟
رابطه شهاب در تمام این سالها با نهال و حامد دوستانه بوده است و زمانی که بحرانی برای یکی از دوستانش اتفاق میافتد تمام تلاشش را میکند که به دوستش کمک کند و در سکانسی از فیلم هم شهاب از نیکی میپرسد که آیا ماجرای خواستگاری چند سال پیش من از نهالو تو به فرامرز گفتی؟ و این جمله تکلیف رابطه را مشخص میکند، اینکه در یک کمپین دانشگاهی که این افراد عوضش بودند، احساسی بین دو نفر ایجاد میشود و این اتفاق ممکن است در دوره دانشگاه برای هر کسی رخ بدهد.
دیالوگی در فیلم بود که توسط فرامرز با بازی مهرداد صدیقیان گفته میشود مبنی بر اینکه «یه بی سواد سر چهار تا آدم باسواد را کلاه گذاشت»، خیلی ما را به یاد روال معمول جامعه ما میاندازد، به نظر خود شما چطور میشود که بی سوادها به این آسانی کلاه سر آدمهای باسواد میگذارند؟
منظور فرامرز در این دیالوگ از بی سوادی، نداشتن تحصیلات است، چون خودش تحصیلات آکادمکی دارد، اما آدم بی سواد صرفا آدم بی هوشی نیست و ممکن است آدم خیلی باهوشی هم باشد، اما در تخصص خودش. البته کاراکتر مردی که میخواست کبد را بفروشد هم کلاهبردار نبود و پلان آخر فیلم گویای این مسئله است، این آدم فقط از شدت ماجرا آگاهی ندارد و فکر میکند اگر کبد امروز نرسد، به جایش فردا میرسد و آب هم از آب تکان نمیخورد و همین مسئله را در دیالوگهایش به شهاب میگوید که تو به من زمان بده من حاج خانم را راضی میکنم و این نشان میدهد که این مرد به دنبال کلاهبرداری نیست، در این میان اما فقط شهاب است که میداند با چه بحرانی مواجه است و چه زمانی محدودی برای رفع آن دارد.
فیلم شما نقد خوبی است بر اینکه با اصالت یافتن سرمایه در جامعه، ارزشهای انسانی زیر چرخدنده سرمایه داری له میشوند. در ساخت این فیلم چقدر این مسئله در ذهن خود شما وجود داشت؟
خب جامه ما مشکلاتی دارد که همه ما هم تقریبا به آن واقف هستیم، به نظر من آدمهای فیلم من ما به ازای بیرونی دارند و اتفاقات فیلم اتفاقاتی است که به کرات در زندگی همه ما آدمها ممکن است رخ بدهد، تاکید من در این فیلم بیش از هر چیز نشان دادن یک زن واقعی ایرانی محکم است که فکر میکنم که این اتفاق هم افتاده است. مخاطبان فیلم بسیار به این نکته تاکید داشتند که زن فیلم زرد بسیار ایستا و قدرتمند و پایبند به اخلاق و وجدان است و این مهم ترین نکته فیلم است. اینکه این زن چقدر درست حرکت میکند، البته گونهای از درستی که به سمت شعار نمیرود و در برخی از مواقع خطا هم میکند، اما باز هم پای آرمانش میایستد.
فروش فیلم در طول یک هفته اول به مرز یک میلیاردی شدن رسیده است، ارزیابیتان از گیشه فیلم زرد چیست؟
با بازخوردهایی که در طول این یک هفته از مخاطبان فیلم «زرد» گرفتهام، فکر میکنم اگر شرایط اکران مساعد پیش برود، این فروش خود ادامه دار خواهد بود.
این روزها سینمای ما وضعیت خوبی را در گیشه میگذراند، به نظر شما چگونه میتوان این روند را تداوم بخشید؟
مخاطب امروز باهوش است و کافی است فیلم استانداردی را بسازی که واقعی باشد و بتواند فیلم را بفهمد و با کاراکترهای آن همذات پنداری کند، همین کفایت میکند برای فروش خوب فیلم در گیشه.
به باور شما برای جذب مخاطبانی که خوراکهایی مانند فیلمها و سریالهای امریکایی دارند، با چه روشهایی محقق میشود؟
به نظر این مسئله باعث میشود که سلیقه مخاطبان ارتقا پیدا کند و فیلمسازان ایرانی هم با دقت مضاعفی کار خود را ادامه بدهد.
بازخوردها از سوی مخاطبان در این روزهایی که از اکران گذشته است و چگونه میبینید؟
بازخورد مخاطبان به دو دسته تخصصی و غیر تخصصی تقسیم میشود، هر کسی با ادبیات خودش نظرش را میگوید اما من میتوانم به جرئت به شما بگویم که خیل عظیمی از مخاطبانی که با آنها روبرو شده ام، احساس رضایت کردهاند و فیلم را به معنی واقعی کلمه دوست دارند و دیدن فیلم را به دیگران هم پیشنهاد میدهند.
فیلم بعدیتان را در چه فضایی خواهید ساخت؟
فیلم بعدی من هم یک اثر اجتماعی است که فیلم نامه اش را به تازگی به پایان رسانده ام.
در پایان؟
در پایان از تمام بازیگران و عوامل درجه ی فیلم زرد تشکر میکنم که از ابتدا تا به امروز خالصانه کنار من و فیلم بودند، عوامل فیلم فضایی سرشار از اعتماد را برای من ساختند تا خیلی راحت کارم را پیش ببرم و هر آنچه که میخواهم اجرا بشوند، اعتماد گروه به من برایم نعمتی بود و آرزو میکنم همه همکارانم بتوانند فضایی را که من سر ضبط با این تیم حرفهای تحربه کرده ام، تجربه کنند.
بدون دیدگاه