خشایار اعتمادی در گفتگو با «هنرمند»| خشایار اعتمادی باقی مانده فعال روزهای طلایی موسیقی پاپ ایران است، هنرمندی مهربان، با اخلاق که با روی باز از همکلام شدن با ما استقبال کرد. خشایار اعتمادی هر چند گزیده کار و در واقع بسیار کم کار است اما همیشه در راس هرم موسیقی بوده و کارهای استاندارد منتشر کرده است. وی بعد از ۳- ۴ سال سکوت به تازگی تک آهنگی به نام تداعی را منتشر کرد. این قطعه شنیدنی بهانه خوبی دست ما داد تا مصاحبهای داشته باشیم با ایشان و جواب سوالهایی که شاید مدتهاست ذهن مخاطبانش در گیر خود کرده را بگیریم آنچه میخوانید حاصل گفتگوی ما با خشیار اعتمادی در یک عصر گرم تابستانی است.
آقای اعتمادی میتوان گفت شما تنها باقی مانده فعال نسل طلایی موسیقی بعد از انقلاب هستید، به نظر شما چرا دوستانی که هم دوره شما بودند دست از فعالیت کشیدند؟
والا این را باید خود دوستان بگویند، به هر حال در زمان ما و پیش روی ما فراز و نشیبها و معاندهای زیادی بودند، هر کدام از این معاندها، ناخوداگاه یک مقدار استقامتها را میشکاندند و دوستان را خسته میکردند؛ از یک طرف دیگر از اوایل سال ۸۰ بازار موسیقی از روند اصلیاش خارج شد، سبک و سیاقهای مختلف وارد بازار شد، گرد و خاک زیاد شد، سیطره غیر حرفهایها نسبت به موسیقی حرفهای که در واقع هم نسلان من کار میکردند گسترده تر شد، مخاطب کار را گم کرد، طبیعا یکسری از هنرمندها با عوض کردن مسیرشان از راه خارج شدند و از این رویکردها، معاندها، فراز و نشیبها خسته شدند و ادامه کار ندادند،گوش شنیداری مخاطبها تغییر کرد، خیلی از دوستان سعی کردند روی سبکشان ایستادگی کنند آنها یک مقدار جا ماندند، در واقع خواستند روی استایل کاریشان پا فشاری کنند و سوار موج به راه افتاده نشوند که به نظر من کار بسیار خوبی کردند. یک بحث هم بحث رسانههاست، ما رسانه را همیشه رادیو، تلوزیون و لاله زار و مراکز انتشار کاست و سی دی میدانستیم اما کم کم رسانه تبدیل شد به سایتها، اپلیکیشنها، شبکهها و… هنرمندان هم یا به خاطر وفاداریشان یا بخاطر دلبستگی به سیستمهای عرف سنتی از رسانهها جا ماندند از طرفی هم میترسیدند از اینکه سایتهای تازه تاسیس و شبکههایی که موسیقی پخش میکردند مجاز نباشند و متعاقبا بخواهند دچار کارهای فرا قانونی و غیر قانونی شوند، به هر روی دوره ۸۰ دوره عجیب و غریبی بود، دورهای بود که خیلی از بچههایی که آن دوره کار میکردند منفعل شدند، دلزده شدند؛ خیلیها دلشکسته شدند و ادامه ندادند اما من فکر میکنم کارهای هم دورهایهای من چه به لحاظ تنظیم موسیقی چه به لحاظ محتوای کلامی به خصوص به لحاظ خوانندگی کارهای خیلی خوب و استخوان داری بود و به همین دلیل است که میبینید هنوز که هنوز است با توجه به فوج کارهایی که شما در سایتها میشنوید این دوستان اسمشان همچنان ماندگار است.
یک زمانی خشایار اعتمادی پر کار فعال بود و کارهای بسیار استاندارد و خوبی نیز در قالب آلبوم منتشر میکرد چرا یک دفعه کم کار شد؟
من هم خیلی جدا از هم دورههایم نبودم، خیلی جاها دلخسته شدم، خیلی جاها شکسته شدم از این آزمون و خطاهایی که مخاطب دارد میرود به سمت موسیقیهایی که ساختار خوبی ندارند، محتوایشان گاها از محاوره روزمره هم پایینتر است، خوب خیلی دلم میشکست که من ماهها برای یک قطعه در استودیو وقت میگذاشتم از زمان انتخاب شعر بگیرید تا خواندن و مسترینگ بعد میدیدم همزمان با بهبهه کاری من، یک قطعه ساخته میشد از اول تا آخرش یک روز طول میکشید، فرداش هم در ماشینها شنیده میشد و همه هم راضی بودند و ازآن تعریف میکردند. پیش خودم میگفتم خدایا من چقدر دقت دارم روی یک آهنگم؛ آیا در این بازاری که مردم دارند از اینگونه کارها استقبال میکنند واقعا آهنکهای خوب شنیده میشود، به آهنگ من با چه رویکردی نگاه میکنند؟! و فقط من میدانستم که یک آلبوم آنقدر قوی تولید کردم، من ۱۰ آلبوم اختصاصی دارم که در ۳ تای آنها با تیم خیلی قدرتمندی همکاری داشتم یکی «دلشوره» بود که اولین آلبومم بود، دیگری «خاتون» و در نهایت همین آلبوم «باید به تو برگردم» ولی میدیدم این آلبوم در زمان خودش ساعت به یک تک آهنگ یک همکار باخت، آن زمان این آلبوم را گوش نمیکردند امروز بعد از ۶ سال دارند به این آلبوم گوش میدهند و میگویند چه ترکهای قشنگی دارد مثل خود باید به تو برگردم یا مدارا و مردونه تمومش کن … اما در آن زمان تک آهنگ همکارم هیت شد و من وقتی به عنوان یک کارشناس به کار گوش میکردم میدیدم هیچ محتوای عجیب غریبی ندارد این را به پای بی احترامی من به همکار نگذارید چون بی احترامی به همکار به هیچ عنوان در شخصیت من نیست، فقط به عنوان کسی که موسیقی را گوش میدهد به خودم گفتم نه کار خیلی خاص بوده نا ساختار خارق العادهای داشته نه خوانندگی آنچنانی فقط به علت اینکه یک مقدار ریتم داشت، یک مقدار ناله داشت و صدای خواننده کمی تو دماغی بود….در واقع ریتم تند بود بعد خواننده ناله وار میخواند؛ خلاصه میآمد از یک آلبوم با تیمی آنچنان قوی با آن محتوای کلام پیشی میگرفت. این باعث میشد من دلخسته شوم. بعد زمانی که شما که میگویید پر رنگ تر بودم شاید زمانی بود که ما تعدادمان خیلی کم بود، شاید ۷-۸ نفر بودیم باید ساعتهای خالی بین رادیو پیام و رادیوهای دیگر را پر میکردیم طبیعا ما باید پر کارتر میبودیم تا جریان موسیقی قطع نشود، اگر یک نفر میایستاد موسیقی پاپ هم کمرنگ تر میشد و اگر هر کدام از ما یک ترک یا یا یک آلبوم خوب منتشر میکردیم بقیه خوشحال بودند که خب این جریان رو به جلو حرکت کرده پس ما باید کار بهتری تولید کنیم از طرف دیگر این را واقعا میگویم آن زمان مخاطب اخلاق مدار تر بود، ولی این روزها با بی اخلاقیهایی مواجه میشویم در مورد همکارانم و این بی اخلاقیها حتی شنیدنش هم اصلا قشنگ نیست در زمان ما اینطور نبود طرفدارها اخلاق مدار بودند کار خوب را تشویق میکردند، کار متوسط و بد را نقد منصفانه میکردند؛ روزنامه نگارها نقد میکردند اگر به یک نفر بگویی همیشه خوب است طرف فکر میکند واقعا همیشه خوب است در صورتی که کارها باید نقد بشوند، آسیب شناسی بشوند نقد از خوانندگی گرفته تا کیفیت ضبط کار اینگونه یک تلنگری به هنرمند میخورد. در دهه ۸۰ جریانی ورود پیدا کرد که به نظرم بیشتر خاصه افراد شهرت طلب بودند و به قول معروف این کاره نبودند، یک ته صدایی داشتند با سیستمهای کامپیوتری و لوپها و غیره یک قطعه منتشر میکردند مخاطبها هم متاسفانه به جای دید حرفهای از روی تعصب حمایت میکردند، روزنامهها هم که بهتره اسمشان را روزی نامه بگذارم فقط برای دریافت مبلغ بالاتر برای روی جلدشان چند نفر را بزرگ میکردند که شاید الان اصلا اسمشان را هم ندانیم اوایل دهه ی ۸۰ را عرض میکنم واژهای به نام زردنامهها رایج شده بود. هنرمندانی که برای خوشان ارزش قائل بودند و برای مخاطبانشان شانیت، سکوت کردند. گاهی بعضی سکوتها حرمتشان بیشتر از حضورهای بی تاثیر و بی جاست….
بعد ار آلبوم آخرتان حدود ۴ سال طول کشید تا تک آهنگ تداعی کن را منتشر کردید؛ این سکوت چند ساله به چه علتی بوده است؟
نه من اعتقاد ندارم که سکوتم خیلی پر رنگ بوده، الان دیگر ۲۱ سال است من به طور حرفهای در موسیقی هستم با ۱۰ آلبوم اختصاصی ۶ آلبوم که در قالب آلبومهای رنگارنگ بیرون آمد به علاوه ۷ – ۸ قطعه برای صدا و سیما؛ این ۱۰ آلبوم هر کدام حداقل بین ۸ تا ۱۰ قطعه داشتند و ترکهای من حدودا به ۱۲۰ تا میرسد بگذریم از خوانندههایی که ۵ سال است آمدهاند و ۳۰۰ قطعه دارند ولی من استنباطم این است که کیفیت مهم است نه کمیت مگر مرحوم فرهاد مهراد با چند ترَک زندگی کرد؟ شاید بیشتر از ۴۰ قطعه نبوده ولی یک عمر با همین قطعات زندگی کرد و یک عمر است مخاطبینش هم دارند با همان کارها زندگی میکنند، من فکر میکنم ۱۲۰ ترک بیش از ۱۰۰ کنسرت حضور در ۳ جشنواره که دوتایشان بین المللی بوده، و گاها به عنوان کارشناس داور هم در صدا و سیما هم در جشنوارههای مختلف شرکت کردند فکر نمیکنم اسم این کم کاری باشد من فقط در عرصه کنسرت حضور نداشتم.
در سال ۹۵ قصد انتشار آلبوم دارید یا تصمیم دارید همینطور به پخش تک آهنگ بسنده کنید؟
کلا من فکر میکنم با این شرایط آلبوم منتشر کردن کار درستی نیست چون آلبومهای من پرهزینه هستند، چه به لحاظ زمان چه به لحاظ مبلغ خیلی هزینه میکنم وقتی آلبوم منتشر شود با توجه به کپیهای غیرمجاز هم، من ضرر میکنم، هم تهیه کننده، هم پخش کننده بنابر این همینطور با تک آهنگ پیش میروم و پس از انتشار ۵ – ۶ قطعه کنسرتهایم را با رویکرد خیلی خاصی شروع خواهم کرد.
آیا میتوانیم امید داشته باشیم که خشایار اعتمادی را یکبار دیگر روی استیج ببینیم؟
بله به امید خدا، خودم تمام تلاشم بر این است، الان ۲ ماه است که در تمرین هستم قطعا یکسری قطعات نوستالوژیک هستند وقتی ۲۰ ترک از ۱۲۰ ترک برای یک ارکستر ۲۶ نفره بخواهد تنظیم شود یک مقدار سخت خواهد بود ولی این اتفاق افتاده و نزدیک به ۴۰ شب تمرین داریم برای تهران کمی فرق دارد یک ارکستر بالای ۹۰ نفر خواهم داشت.
فکر میکنید سالنی وجود داشته باشد که استیجش برای ۹۰ نوازنده جا داشته باشد یا در شهرستانها سالنی که استجش گنجیش ۲۶ نفر را داشته باشد؟
بله در تهران تالار وحدت به لحاظ استیج این امکان را دارد حتی تا ظرفیت ۱۱۰ نفر هم روی این استیج جا شدند، ممکن است به لحاظ جمعیت مخاطب نسبت به سالنهای دیگر ظرفیت کمتری داشته باشد که تعداد شبهایم را بیشتر میکنم برای شهرستانها هم سعی میکنیم جاها یا چادرهای خوبی را پیدا کنیم حتی در مقاطعی که بارندگی نباشد در فضای باز اجرا خواهیم داشت من فکر میکنم به مخاطبان شهرستانها باید بهای بسیاری داده شود، من حتی نور و صدا را هم با خودم از تهران میبرم، اینکه با ۵ – ۶ نفر راه بیفتیم به سمت یک شهرستان که فقط پول در بیاوریم درست نیست، پول در بیاوریم ولی کار خوب هم ارائه دهیم.
تیم همکارانتان برای تک آهنگهایی که قصد انتشارشان را در سال ۹۵ دارید همان تیم کاری همکاران قدیمی و اسم و رسم دار هستند یا به عنوان یک بزرگتر در موسیقی به افراد جوان تر که خوب کار میکنند هم بال پر میدهید؟
حقیقتا من هرگز فکر نکردم «چه کسی میگوید»، «همیشه فکرم این بوده که چه چیزی میگوید»؛ من فکر میکنم نسل جوان حرف خودش را میخواهد با یک پختگی خاص، اگر ببینم جوانی در نسل خودش دارد حرف پختهای میزند چندان کاری ندارم که چه اسم و رسمی دارد، هر چند که من این افتخار را دارم که در کارنامه ی کاریام اسمهای بزرگی وجود دار که پشتوانه من هستند. از نظر کادر آهنگسازی از بابک بیات، احمد پژمان، دکتر سریر، تورج شعبانخانی، فریبرز لاچینی، از جوانترها فردین خلعتبری، شاهین یوسف زمانی، بهروز صفاریان، علیرضا افکاری، بردیا کیارس، حسین شریفی، سیروان خسروی تا برسیم به ترانه سراها : از هوشنگ ابتهاج خواندهام، از فریدون مشیری، نیما یوشیج، احمد شاملو، دکتر شفیعی کدکنی و …. خواندهام تا برسیم به مریم حیدر زاده، پس اینها نشان دهنده این هستند که من دنبال اسم و رسم نیستم مثلا با روزبه بمانی و دکتر افشین یداللهی کار کردم، که دکتر یداللهی حرکتشان را با من آغاز کردند و در حال حاضر یکی از مفاخر ترانه سرایی در عرصه موسیقی پاپ هستند. الان هم همینطور با کسانی کار کردم که تا به حال با ایشان کار نکرده بودم؛ شعر و ملودی تداعی کن را یاسر داودیان نوشته و تنظیم آن بر عهده حامد برادران بوده دقت کنید که این دو عزیز هم به این شناسنامه طلائی اضافه شدند.
به نظرتان در حال حاضر وضعیت مارکت موسیقی در چگونه است؟
وضع موسیقی ما متاثر از وضع اقتصادی جامعه است، همه این را میدانیم و تعارف هم نداریم، بنابر این اگر بخواهیم حساب کنیم موسیقی و هنر در کشوری که داعیه هنر و فرهنگ دارد از کالاهای زینتی محسوب میشوند و خوب این چرخه، چرخهی خوبی نیست و همه کارها دارند دانلود میشوند، خریداری نمی شوند فقط به واسطه ی کنسرتها درآمدزائی هاییمس شود که متاسفانه یک تعداد تهیه کننده هستند که البته حق هم دارند فقط برای یک سری آدمهای خاص کنسرت برگزار میکنند و روند عرضه و تقاضا را طی میکنند وقتی مخاطب به خوانندهای اهمیت کمتری میدهد تهیه کنندهها هم به آن خواننده اهمیتی نمیدهند و نمیآیند او را حمایت کنند، استعداد یابی کنند بیشتر میآیند دست میگذارند روی کسانی که مطرح هستند و برای برگزاری کنسرت آنها تلاش میکنند، اینطور است که الان ۷ – ۸ سال است فقط یک عده خاص را در کنسرتها میبینیم.
شما چه پیشنهادی دارید برای این فضای مسموم به وجود آمده در موسیقی دارید؟
من هم یکی از کسانی بودم که در آن مقطع تلاش کردم و شنیده شدم، شاید من زودتر از بقیه شنیده شده باشم ولی از روی تجربهام میتوانم بگویم تا بازار موسیقی از انحصار در نیاید، تا بازار موسیقی رسانه درستی را برای خوب شنیده شدن و خوب فروخته شدن پیدا نکند، تا بازار موسیقی هم مثل سایر هنرها به عنوان صنعت دیده نشود که بتواند چرخه اقتصادی را بچرخاند، هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. بعضی از همکاران گلایه از تبعیض دارند. من اینجا میتوانم به عنوان کسی که کمی زودتر از آنها حرکت کرده این حق را به آنها بدهم، و از کسانی که گرداننده موسیقی هستند خواهش بکنم اگر چنین چیزی صحت دارد به عنوان تبعیض آن را از بین ببرند تا ما بتوانیم موسیقی خوب و کارهای جدید بشنویم. مطلب انحصار هم که عرض کردم مثلا تیتراژها صرفا دست یک عده است؛ من این چیزهایی که میگویم به خاطر خودم نیست، چون من اصلا نیازی به این مسائل ندارم، کار خودم را انجام میدهم ولی یک عده هستند که این قابلیت را دارند که در رسانهها بیشتر شنیده شوند، باید به ایشان بیشتر توجه شود، باید کمکشون کرد.
قصد ساختن کلیپ ندارید، البته به جز کلیپهای جشنواره ای و سفارشی!
این جشنواره که به آن اشاره کردید، من ۲ تا کار دارم برای جشنوارهای به نام جشنواره ققنوس که کلیپهای فاخر میسازند یکی به نام جنگل تشنه است و اصلا برای ویدئو کلیپ ساخته شده زمان کار ۷ دقیقه است و پاشا یثربی آن را تنظیم کرده و چون در راستای حمایت از محیط زیست است بانک ایران زمین اسپانسر این ویدئو است و دیگری هم یک کار هست به نام نگرانم که به بحث نگرانیهای اجتماعی میپردازد و کار قشنگی است ولی اگر صحبت از کار دیگری برای موزیک ویدئو میکنید تا رسانهای تعریف نشود تا نگاهها یک مقدار مهربانتر نشود که بتوانیم یک رسانه موسیقایی داخلی داشته باشیم، ساختن موزیک ویدئو چه فایدهای دارد؟ یک هزینه اضافیست که یا باید همینطور از سایتها دانلود بشود یا از شبکههای غیر قانونی پخش شود که تبعات خود را دارد.
با توجه به وضعیتی که در موسیقی میبینید جایگاه موسیقی داخلی در جهان کجاست؟
تا زمانی که حضور مستمر در جشنوارههای مختلف جهانی نداشته باشیم، نمیتوانیم بگوییم کجا ایستادیم، در راستای این تبادلات فرهنگی و هنری، با کالاهای مشترک فرهنگی هنری و حضور در جشنوارهها و مسابقات هنری جهانی میتوانیم خود را به رسانههای جهانی بشناسانیم، من فکر میکنم موسیقی داخلی چیزی از استانداردهای جهانی کم ندارد فقط آنها بیشتر دیده و شنیده میشوند چون رسانه دارند. بچههای جوان تنظیمهای خیلی خوب و به روزی میزنند، از سمپلهای فوق العاده با کیفیت استفاده میکنند که چیزی از استانداردهای جهانی کم ندارند چه بسا به لحاظ پیشینه فرهنگی به لحاظ محتوای شعری خیلی بهتر از آنها هستیم، فقط رسانهای میخواهیم برای شنیده شدن، جایگاه ما خیلی به جایگاه استاندارد جهانی نزدیک است.
توقعتان از مردم در قبال هنرمندان عرصه موسیقی پاپ چیست در واقع چه پیشنهادی برای حمایت مردم از موسیقی پاپ دارید؟
اول از همه اینکه تشکر میکنم که موسیقی را حمایت میکنند، وقت میگذارند و موسیقی را گوش میدهند بعد هم خواهش میکنم موسیقی خوب را بشناسند و تشخیص دهند، اینگونه ضعیفترها هم تلاش میکنند برای بهتر شدن، در مواجهه با کارهای ضعیف، بی اخلاقی و بد اخلاقی نکنند در عوض نقد سازنده داشته باشند این نقدها و حمایتها باعث رشد جریان موسیقی میشود الان در جریان موسیقی پاپ شاید بیست میلیون نفر باشند ولی زمانی که ما شروع کردیم ۴ – ۵ نفر بودیم ولی امروز این همه خواننده، این همه آهنگساز، این همه شاعر، این همه تنظیم کننده، این همه نوازنده، این همه استودیو، این همه کنسرت گزار، این همه کلاسهای آموزشی، این همه ژورنالیست، این همه منتقد، اینها را همه به یک کنار بگذارید از طرف دیگر این همه طرفدار میلیونی این جنبه قضیه اصلا شوخی ندارد و هیچ کس نمیتواند با آن شوخی کند. زمان ما شاید ۵ – ۶ نفر بودیم و شکننده ولی الان یک جریان محکم هستند و خودشان باید از هم حمایت کنند.
بدون دیدگاه