بهنام موحدان – پندار| در این روزگار که انسان هویت انسانی خویش را گم کرده و بیگانه با تاریخ و سنتهای فرهنگی سرزمین خویش شده است، لطف وجود هنرمندان و میراث گرانمایه شان، حافظ هویت ملی و بنیاد فرهنگ کهن ما و سلوک معنوی و معرفت اخلاقی ایشان، نماد اصالت از دست رفته و یادآور شخصیت تاریخی ملت ما است. دل شکسته و روح آزرده استادان یگانه هنرِ موسیقیِ اصیلِ ایرانی، نشان از افول سنتها و گسست پیوندهای مشترک اجتماعی و شکست اصالت فرهنگیِ جامعه امروزِ ما دارد. استاد محمد مقدسی از معدود هنرمندان حقیقیِ امروز و یادگار عصر اصالت و رنسانس موسیقی ملی ایران است. به مناسبت پنجاهمین سال درگذشت استاد صبا با ایشان پیرامون شخصیت و جایگاه استاد صبا و نیز کمانچه نوازی معاصر کشور گفتگویی داشتم که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
اندکی درباره خانواده و روزگار کودکی و نوجوانی خود توضیحاتی بفرمائید.
من مهرماه سال ۱۳۱۸ در خانوادهای متوسط در تهران به دنیا آمدم. آن زمان اوضاع اجتماعی کشور فراز و نشیبهای بسیاری را پشت میگذاشت و برای کودکان چندان مجالی برای رویاپروری و بازیگوشی در کوچه و محله نبود، اما با این حال دنیای کودکانه من، دنیای آرامی بود، فارغ از هرگونه تنش و آشفتگی. مرحوم پدرم کارمند اداره ثبت احوال و آمار تهران بودند. ایشان در اوقات فراغت خود، آهنگها و تصنیفهایی را با خود زمزمه میکردند که زنده نامان؛ ظلی و بدیع زاده میخواندند، گاهی هم از خانومها روح انگیز و قمرالملوک وزیری میخواندند. مرحوم مادرم نیز از دوستان خانوادگی خانوم قمرالملوک وزیری بودند و اشعار مذهبی و تصانیف ایشان را در منزل و موقع کارِ خانه زمزمه میکردند. به طبع کودکی من نیز در چنین فضای روح بخش و عرفانی سپری شد و من با شنیدن چنین آوازها و نواهایی بزرگ شدم.
ساز تخصصی شما چیست و نحوه آشنایی شما با موسیقی ایرانی و چگونگی انتخاب ساز کمانچه و ویلن چگونه بود؟
بستر فرهنگی خانواده من، شعر و موسیقی بود و همانطور که قبلاً گفتم پدر و مادرم اهل شعر و موسیقی بودند و با هنرمندان سرشناس آن روزگار رفت و آمد داشتند و در خانه ما همیشه نوای موسیقی ایرانی و آوازه خوانهای سرشناس آن روز طنین انداز بود، لذا خواه ناخواه این فضای هنری بر روح و جان من اثری مستقیم گذاشت و مرا شیفته اصالت و زیبائی خود کرد. ساز ویولن را دیدم و از زیبائیِ شکل و دل انگیزی صدایش جذب این ساز شدم. مادرم که اشتیاق زیاد مرا به این ساز دیده و درک کرده بودند، مرا تشویق به یادگیری این ساز نمودند. معلمین اولیه من در فراگیری این ساز، استاد گرانقدر جناب فرهاد فخرالدینی بودند که مدت ۶ سال نزد ایشان به فراگیری مبانی موسیقی ایرانی پرداخته و از تعالیم و دانش موسیقایی ایشان بهره گرفتم. بعد از ایشان در سال ۱۳۳۶ به محضر استاد علی تجویدی رفتم و در مدت ۴ سال هم نزد ایشان ردیفهای موسیقی ایرانی به روایت ایشان را فرا گرفتم. در سال ۱۳۴۶ زمانی که به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران راه یافتم، به عنوان ساز دوم خود، کمانچه را انتخاب نمودم و نزد استاد برجسته و بی بدیل این ساز، زنده نام ]استاد علی اصغرخان بهاری[ به کسب فیض پرداختم.
لطفا نام تعدادی از ارکسترهای موسیقی که در طول این هفت دهه با آنها همکاری داشتهاید بفرمائید؟
من همیشه با ارکسترهای نمونه و طراز اول هنری کشور همکاری داشته ام، از جمله ارکستر بزرگ استاد فرامرز پایورکنار نوازندگان بزرگی همچون استادان هوشنگ ظریف، محمد اسماعیلی، حسن ناهید، ارکستر درویش به سرپرستی جناب رضا شفیعیان که نوازنده نی این ارکستر هم استاد حسن ناهید بودند و ما تصنیفهایی از موسیقی ایرانی را به همراه آواز خانوم پریسا و رضوی سروستانی اجرا مینمودیم. از دیگر گروهها، ارکستر نیریز بود، ارکستر نوا به سرپرستی و آهنگسازی آقای مهرداد دلنوازی از نوازندگان خوب و خوش ذوق تار و ارکستر اساتید مرکز حفظ و اشاعه موسیقی که به سرپرستی جناب استاد داریوش صفوت و با نظارت استاد نورعلی خان برومند هدایت میشد و ما قطعاتی را به همراه آواز خانوم پریسا و رضوی سروستانی اجرا مینمودیم.
درباره چگونگی آشنایی با استاد ابوالحسن صبا و نحوه راه یافتن به مکتب علمی و هنری و اخلاقی ایشان توضیحاتی بفرمائید.
وقتی روانشاد استاد علی تجویدی ذوق و علاقه بسیار مرا دیدند و از طرفی هم من خیلی به ایشان اصرار داشتم که میخواهم استاد صبا را ببینم، لذا ایشان مرا به استاد صبا معرفی نمودند. من چند ماه قبل از درگذشت استاد صبا مدتی بسیار کوتاه(شش ماه) ولی پر ثمر از محضر این استاد بزرگ موسیقی استفاده کردم و بعد از فوت ایشان در سال ۱۳۳۶ از روی نوارها و آثار نوازندگی بجای مانده از وی، راه و مسلک نوازندگی این استاد گرانقدر را شیوه کارِ خود قرار دادم.
لطفاً درباره سلوک معنوی و جایگاه استاد صبا در موسیقی ملی ایران توضیحاتی بفرمائید.
استاد صبا، انسانی بسیار بزرگوار، بخشنده و وارسته بودند. هر چه میدانستند با اشتیاق و بی ریا به شاگردان خود میآموختند و در این راه مانند استادان خود؛ میرزا عبدالله و غلامحسین خان درویش بودند. ذوق و استعداد شاگرد را در همان جلسه اول درک میکردند. هنرجویان مستعد را از دست نمی دادند و اگر از نظر مالی مشکل داشتند از آنها شهریه نمی گرفتند و حتی کمک مالی نیز به آنها مینمودند. هنرجویان غیر مستعد را که بخاطر تفریح و سرگرمی نزد او میآمدند، نمیپذیرفتند. از اشتباه و سهل انگاریهای شاگرد گذشت نمیکردند و عقیده داشتند که از ابتدا شاگرد باید به روش درست و صحیح آشنا شود و آموزش ببیند وگرنه بعدها اصلاح پذیر نخواهد بود. در امرِ تدریس بسیار پر حوصله و آرام بودند، هیچگاه خشونتی از ایشان دیده نمیشد. حتی اگر لازم بود قطعهای را ده بار بنوازند یا بخوانند این کار میکردند تا حالت آهنگ و فرم نوازندگی در گوش و ذهن شاگرد بنشیند. هیچ وقت عیب و نکتههای ظریف و کوچک را نادیده نمیگرفتند. به هر شاگرد در حد توان و قدرت یادگیری او درس میدادند. استاد صبا شاگردانش را مانند فرزندان خود دوست میداشت. تک تک این نکات ارزنده آموزههای مهم اخلاقی و تربیتی برای همه شاگردان و معلمهای عرصه موسیقی بوده و شایان توجه است. کلاس ایشان؛ مکتب اخلاق و کسب کمالات انسانی بود. درباره جایگاه استاد صبا در موسیقی ملی ایران مقالات و کتب بسیاری به تفصیل نگاشته و منتشر شده است اما در یادآوری آن همین بس که او به حق پدر موسیقی ملی ایران است، احیاگر سنتهای بدیع و نوآور بزرگ موسیقی، استاد والامقامی که با دوراندیشی و درک بی نظیر خویش از شرایط زمانه خود به پرورش شاگردان برجسته و یگانه ای نظیر استادان حسین دهلوی و علی تجویدی و فرهاد فخرالدینی و فرامرز پایور همت گماشت تا از این رهگذر بنیاد موسیقی ایرانی را حفظ و مستحکم نموده و با باروری و بهره وری درست از نبوغ، دانش و فهم موسیقائی شاگردانش چارچوب موسیقی دستگاهی کشور را شکل و قوام بخشد، که بعدها هر کدام از این گرانمایهها تبدیل به ستونهای اصلی و دردانههای موسیقی کشور شدند. از قول استاد ارجمند فرامرز پایور؛ )اگر صبا نبود، موسیقی علمی ایران هم نبود.( زنده یاد حسین تهرانی میگفتند؛ من هر چه معلوماتِ علمی و عملی کسب کردم، از تصدق سر استاد صبا میباشد. لذا بر خود واجب میبینم که در آستانه شب یلدا، شبی که اسطوره صبا به جاودانگی پیوست، یادی کنم از این فرزانه بی بدیل موسیقی کشور که به حق شرف موسیقی ملی ایران است.
کاشکی پرده بیفتادی از آن منظر حُسن
تا همه خلق ببینند نگارستان را
در دورهای که شما موسیقی را آغاز کردید، تکنولوژیهای مدرن امروز نبود، رادیو و تلویزیون هم تازه تأسیس شده بود اما در عصر حاضر با پیشرفت و گستردگی تکنولوژیهای مدرن با شتابی روزافزون، اینترنت و شبکه گسترده کانالهای مجازی و ماهوارهای، ما شاهد نوعی همگرائی فرهنگی و روندی یکنواخت و تکراری در هنر کشور هستیم! چرا موسیقی ایرانی در ابعاد گوناگونش، پیشرفت قابل توجهی نکرد و روز به روز از کیفیت آثار ارائه شده کاسته میشود و نوازندگان و آهنگسازان ما دیگر آن وجاهت اخلاقی و منزلت اجتماعی و شخصیت اصیل گذشتگان خویش را ندارند؟
در عصر حاضر، پیشرفت تکنولوژیهای مدرن، خیلی از باورها و نمادهای اجتماعی و احساسی و سنتی ما را عوض کرد و باعث شکل گیری تغییرات اساسی در نگرش و دیدگاههای نسلهای جدید شد. قضاوت خوب یا بد این تصورات بر عهده من نیست و تنها گذشت زمان ارزش و صحت آن را تعیین میکند، اما این تغییرات عمده، احساس و اندیشه آدمی را تغییر داده و شیوه زیستن افراد را دستخوش تحولات بنیادی نمود. حتی بر ذات مردم هم تاثیر گذاشت و اخلاقیات آنها را نیز تغییر داد. این تغییر احساس و روبرو شدن با گسترهای بی انتها از دادههای متنوع در دنیای مجازی، نسل جوان را از فرهنگ و هنر اصیل و ملی خود دور کرد. لذا نسل امروز با ارائه خواستها و نیازها و مطالبات جدید شیوه دیگری از زیست اجتماعی را رقم زدند که در تضاد با سنتها و مفاهیم فرهگنی اصیل جامعه ما قرار دارد و این در حالی ست که ذات مقدس هنر برخاسته از معرفت آدمی است.
چندین چراغ دارد و بیراهه میرود/بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش
مقصودم از این بیت از استاد سخن حضرت سعدی این است که جوانان ما امروز نسبت به بزرگان و میراث گذشتگان خویش که دلسوزان حقیقی و روشنگر راه سعادت آنها هستند کم توجهی میکنند و دنبال خواستها و نیازهائی رفته اند که نه تنها گمراه کننده بوده و آنها را از مسیر سعادت و تعالی دور میکند، بلکه از کمترین ارزش معنوی و اجتماعی نیز برخوردار نیستند.
اگر لذّتِ ترکِ لذّت بدانی / دِگر شهوت نفس لذت نخوانی
لذا با نوگرائی نسل جدید و عدم تلاش رسانه ملی و دستگاههای فرهنگی کشور در شناساندن و اشاعه شاخصههای فرهنگ ایرانی، ذائقه هنری و شنیداری مردم به خصوص نسل جوانِ امروز به کلی دگرگون شد. اینها مجموعه عواملی ست که باعث شد موسیقیِ ما منفعل شده و از آن پویایی و شکوفایی گذشته پُر بار خود، عمیقاً فاصله بگیرد.
بعد از گذشته هشت دهه پر فراز از عمر شما در تمام این سالها چه چیزی بیش از همه شما را ناراحت و چه چیزی بیش از همه شما را شادمان کرد؟ چه حادثه ای، چه خاطرهای، مشاهده چه صحنهای؟
چیزی که بیش از همه مرا میرنجاند، عدم توجه مسئولین هنر و موسیقی به لزوم حفظ و تکامل موسیقی ملی ایران است. میراثی که حاصل رنجها و عاشقیها و فرزانگیهای قدما و بزرگان ما بوده و از حوادث سهمگین و هجومهای مختلف فرهنگی خود را نجات داده تا به نسل حاضر رسیده است. این مهم همیشه دغدغه فکری و موجب نگرانی من بوده است. غم انگیزترین اوقات زندگی من، غم از دست دادن یاران و عزیزان و استادان گرانقدرم بوده است، کسانی که تمام خاطرات و بهترین لحظههای عمرمان را کنار هم بودیم و با هم ساختیم. و شادترین لحظات زندگی من نیز به حضور در کنار خانواده و کنار دوستان و همکاران گذشتهام سپری میشود.
بعد از فارغ التحصیلی از هنرستان موسیقی و کسب لیسانس، در همان دوران آیا هم ردیف و هم طراز شما در ساز کمانچه کسی در کسوت شما بود؟
خیر فرد دیگری نبود. من و استاد داود گنجه ای، بنا به گفته استاد گرانقدرمان؛ استاد علی اصغر بهاری، از نخستین کسانی بودیم که بعد از ۳۰ سال سکوتِ کمانچه، به نواختن کمانچه تحت تعلیم ایشان پرداختیم. در حال حاضر متأسفانه شیوه کمانچه نوازی در کشور دیگر کمانچه نوازی نیست، بلکه صرفاً ایجاد اصوات و غلبه تکنیک بر احساس است. اجراها پر از فراز و فرودهای بسیار، ولی بی احساس است.هارمونیها نامناسب و تشکیل ارکسترهای تلفیقی و نمایشی مغایر با حال و احساس سازهای ایرانی است. بسیاری از کمانچه نوازیها، امروز، ویلن نوازی ست! به عقیده من اکثر نوازندههای کمانچه امروز با ساز کمانچه، ویولن مینوازند! صدای واقعی کمانچه و کمانچه نوازی را، فقط در ساز شاگردان استاد بهاری باید یافت. اما ناگفته نماند که اکنون ما کمانچه نوازان بسیار پر قدرت و چیره دست و مسلطی داریم که اجراهای شگفت آوری روی این ساز انجام میدهند، ولی احساس و شور و حالی از ساز بر نمی خیزد.
از نظر شما به عنوان یک موسیقیدان صاحبنظر، در حوزه کمانچه نوازی معاصر چه افرادی صاحب سبک نامیده میشوند؟
افرادی صاحب سبک نامیده میشوند که شیوه نوازندگی و هنرشان، انسان را از دنیای مادی به عالم معنوی و احساس متعالی سوق دهد. سبکهای هنری در دوران مختلف بنابر احساس و اندیشه و تفکر افراد و درک هنری آنان فرق میکند و یک سبک هنری ممتاز و متعالی ممکن است، همیشه ماندگار نباشد. سبک موسیقیهای موجود مانند: پاپ، راک، جاز، متال و … که هر یک طرفداران خاص خود را دارند از این دست میباشند. افلاطون میگوید: «برای اینکه انسان درستی باشیم، باید موسیقیِ درست گوش کنیم.» سبک نوازندگی آن موسیقیدانانی که این موسیقیِ درست را به گوش میرسانند، دارای سبک هستند.
شیوه تدریس شما در آموزش کمانچه و ویولن چطور آغاز میشود؟ آیا نخست ردیف را آموزش میدهید یا با آموزش تکنیکها شروع میکنید؟ اولین قطعاتی که شما با شاگردان مبتدی کار میکنید کدامها هستند؟
ابتدا معرفی ویژگی و مختصات این دو ساز بطور مختصر، سپس نحوه دست گرفتن این دو ساز و استایل نشستن و طرز صحیح نوازندگی آن، بعد آموزش نت، اجرای نت روی دسته و سیمها، انگشت گذاری روی تک سیم و آموزش آهنگهای ساده مربوط به فراگیری نتهای گرد و سفید و سیاه و چنگ. بعد از طی دوره مقدماتی هنگامیکه هنرجو روی هر چهار سیم کمانچه و ویولن مسلط شد، آموزش و فراگیری پیش درآمدهای ساده را به او آغاز نموده و به نوازندگی ردیفهای ساده موسیقی میپردازیم. بعد از آمادگی کامل به نواختن و حفظ ردیفهای استاد صبا و چهارمضرابهای و رِنگها میپردازیم.
شما در حالیکه به شایستگی در مقام استادی به پیشکسوتی رسیدید، در هر محفل خصوصی و بزرگداشت و مراسمی که برای بزرگان تاریخ موسیقی ایران برگزار گردیده همیشه خود را شاگرد نامیدهاید. این رسم کسوت شناسی و حرمت گذاری شما ریشه در چه آموزههایی دارد؟
در مکتب اخلاق و کسب کمالات انسانی، چون موسیقیِ ایرانی، در ذات خویش یک موسیقی روحانی است، و اصلِ موسیقیِ ما نیز از عرفان سرچشمه و ریشه گرفته است و بسیاری از موسیقیدانان بزرگِ ما نیز که اهل عرفان بودند، لذا موسیقی برای آنان ابزاری برای ارتقاء روح و عبادت بود و منفعت دیگری را از آن نمیطلبیدند. در عبادت هم انسان بنده و در اینجا در موسیقی هم شاگرد خالص برای مرادش میباشد، چون به باور من موسیقی بالِ پرواز به عالم دیگر و راز و نیاز با کائنات است.
بدون دیدگاه