مریم ناظران|«لامبورگینی» اثری اجتماعی است که ۲ واقعه گورخوابها و ساختمان پلاسکو را با دیدگاه سیامک صفری روی صحنه میبرد. این نمایش به نویسندگی و کارگردانی سیامک صفری است. در این نمایش اشکان خطیبی در کنار سیامک صفری به ایفای نقش میپردازد. این نمایش در ابتدا بازخوردها رسانهای زیادی را برعهده داشت که آن هم بخاطر حضور حمید صفت در این نمایش بود که البته با حذف او این نمایش به حالت روند اصلی خودش بازگشت و بازخورهای خوبی را هم تا اینجای کار داشته است. با عوامل این نمایش گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
ما ملتی هستیم که حافظه تاریخی ضعیفی دارد!
آقای اشکان خطیبی تئاتر «لامبورگینی» بیشتر به معضلات اجتماعی و اتفاقات ناگوار این اواخر مانند پلاسکو، گورخوابها و… پرداخته است، شما چقدر با آدمهای آسیب دیده این قشر ارتباط داشتهاید که توانسته اید خودتان را در موقعیت این داستان قرار دهید و این نقش را بپذیرید؟
من اصولا به معقولاتی از این دست از منظر کمانیستیک، یعنی انسان گرایی نگاه میکنم. همه انسان هستیم و اگر اندکی قوه تخیل هم داشته باشیم میتوانیم خودمان را خیلی راحت جای آن آدمها و بازماندگانی که از آن فاجعه باقی ماندهاند، بگذاریم و خیلی راحت میتوانیم با آنها همزاتپنداری یا همدردی کنیم. اما خب وقتی پای یک نمایش در میان میآید در واقع به عنوان یک بازیگر این احساس همزاد پنداری را در تماشاچی باید ایجاد کنید و طبیعتا صرف همدردی یا همزاد پنداری با قربانیان آن فاجعه کافی نیست، باید خودتان را جای آنها بگذارید و فکر میکنم این یکی از مشخصههای کار بازیگری است که فرد بتواند خودش را جای آدمهای دیگری قرار دهد و بعد هم تعداد فجایع که در این جهان به وجود میآید کم نیست. از منظر دیگر هم در این نمایش فقط و فقط به مقوله پلاسکو پرداخته نمیشود یکی از چیزهایی که روی آن ذرهبین گذاشته میشود در واقع مقوله پلاسکو است. همزمان داریم به پدیده گورخوابی، رپ فارسی و هنرمندانی که در این حوزه فعالیت میکنند ولی هیچ وقت اجازه فعالیت قانونی ندارند، اشاره میکنیم و در واقع اگر شما در این فضا نزدیک به ۳۸ سال نفس کشیده باشید، برای شما درک کردن آن کار سختی نخواهد بود. همانطور که به شما گفتم به عنوان یک بازیگر میتوانید خودتان را جای آن آدمها بگذارید و یا حداقل متاثر از این اتفاقات بگذارید، بقیهاش خود به خود کنار همدیگر چیده میشود.
چقدر توانسته موضوعات این نمایش تلنگری برای تماشاچیها و یا مسوولین باشد؟
به اندازهای که یک مدیوم میتواند این کار را انجام بدهد. یک تئاتر در یک دوره اجرای ۳۰ شبه نهایتا با ۹ هزار نفر یا ۱۰ هزار نفر تماشاچی رو به رو خواهید بود و به اندازه همان ۱۰ هزار نفر تلنگرشان را خواهد زد. متاسفانه آثاری که بر اساس پدیدههای اجتماعی هست را خیلیها نمیخواهند به روی صحنه ببرند و یا به آن بپردازند. مطبوعات و یا خبرنگاران حوزه اجتماعی که وظیفه شان این است تا حدودی به آن میپردازند و متاسفانه مسوولین دوست ندارند این موضوع یادآوری شود و طبیعی هست که وقتی یک فاجعه در سیستم خودت به عنوان یک آدم فعال در هر حوزهای به وجود میآید، دلت نمیخواهد که شکست را به خودتان یادآوری کنید. به همین دلیل فکر میکنم که پدیدهای مانند سینما میتواند تاثیر گذار باشد و یا تلنگری بزند و این به اندازه که رسالتی را به عهده دارد، خوب است. فکر میکنم از منظر دیگر هم وظیفه هنرمند پیدا کردن راه حل یا حتی ارائه چاره نیست. ولی به قول شما میتواند یادآور و تلنگری باشد برای اتفاقی که افتاده و قابل کتمان و قابل فراموش کردن هم نیست هرچند که ما ملتی هستیم که حافظه تاریخی ضعیفی دارد!! ما فکر میکنم آنچه که در حد توان داشتهایم را به عنوان تلنگر زدن انجام دادهایم و بقیهاش دیگر طبیعتا باید ببینیم که تبعات این چنین اجرایی چه خواهد بود!؟.
متن نمایش چون قبل از اتفاقات اخیر در مورد دختران سرزمین مان از جمله آتنا اصلانی و بنیتا نوشته شده بود، احساس میکنم در متن فی البداهه هم چیزهایی از این اتفاقات اخیر استفاده کردهاید. درست است؟
بله، ببینید این نکته خاصی که اشاره کردید را دراجرا دیشب اعمال کردم. خب روزی که خبر پیدا شدن جسد آن دختر بچه معصوم منتشر شد همه خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بودیم و خیلی طبیعی است که اگر کاری هم داریم روی صحنه اجرا میکنیم تحت تاثیر قرار بگیرد. من آن شب بدون اینکه فکر کنم به آن یا حتی بخواهم که ادامه پردازی کنم به بخشی از دیالوگ نمایش در همان لحظه فی البداهه اضافه کردم. البته بعد هم از کارگران کار عذرخواهی کردم، هرچند هم سیامک گفت: «نه کار درستی کردهای». ولی چون ژانر این کار به ژانر اجتماعی تعلق دارد میتوان چند خطی را در آن لحظه فی البداهه اضافه کرد.
با توجه به این که شما اخیرا در فضای تئاتر بیشتر بودهاید، فضای این روزهای تئاتر را نسبت به سالهای گذشته چگونه ارزیابی میکنید مخصوصا که سالنهای خصوصی بیشتری راه اندازی شده است؟
ببینید این از آن اتفاقات دولبه است. یعنی هم جنبههای خوب و مثبت و هم جنبههای بد و منفی دارد. اولین جنبه آن این است طبیعتا سالنی نداریم که در آن هنری را چه برای سینما و چه برای تئاتر و یا برای موسیقی عرضه کنیم، یعنی اگر تا ده سال دیگر همچنان با همین روند سالن ساخته شود باز هم نسبت به رشد جمعیت و تراکم جمعیتی بخصوص در شهرهای بزرگ خیلی عقب هستیم. این اتفاق یعنی ساخته شدن سالنهای خصوصی از دو منظر کمک کرده است. یکی اینکه مخاطب هنری بیشتری را به سمت تئاتر سرازیر کرده است. امروزه تئاتر در طول این ۵ سال گذشته یک دفعه رشد دو برابر یا حتی سه برابری داشته است. تئاتر الان دیگر برای گوش مردم غریبه نیست! شاید یک زمانی به نظر میرسید که تئاتر متعلق به یک قشر خاصی از جامعه است، ولی با سیاست گذاریهایی که در طول این ۵ سال شده و سالنهای زیادی هم ساخته شده است، توانسته با هر ترفندی حتی بعضی وقتها با آوردن چهرههای سینمایی و یا با تبلیغات فرا تئاتری تماشاچی را متوجه خودش کند. اما از منظر دیگر این سالنهای تئاتر نواقصی هم دارد. چه از نظر ساخت و یا به دلیل ناآشنایی با مقوله تئاتر یا آنچه که گروههای تئاتری احتیاج دارند و چه به لحاظ اجرا…
چون گروهها همیشه به دلیل احتیاجی که به سالنها دارند تن به هر سالنی میدهند تا با هر شرایطی کار را اجرا کنند. در طول دو سال گذشته سالنهای زیادی در تهران راهاندازی شده که به هیچ وجه، هیچگونه استانداری را ندارند. این از این منظر بد است یعنی اینکه استاندارد و یا کیفیت سالنهایمان پایین است ولی سالنهای زیادی وجود دارد. امیدوارم در طولانی مدت با پر رنگ شدن بازار رقابتی بین سالن دارها این نقایص هم برطرف شود.
مدتهاست که در صحنه تئاتر و عرصه موسیقی هستید و در واقع در مدیوم تصویرخیلی کمتر به ایفای نقش میپردازید، آیا خودتان این انتخاب را کردهاید؟
ببینید تئاتر برای من به گونهای مثل خانه است. یعنی وقتی تئاتر کار میکنم، احساس راحتی میکنم. بعد هم تئاتر یک هنر گروهی است که همانند یک خانواده است. معمولا آدمهایی در تئاتر کار میکند که یا سابقه طولانی کار کردن دارند یا اینکه یک همفکری یا هم سلیقگی بین شان وجود دارد، برای همین در طول دوران تئاتر کار کردن کمتر مشکل پیش میآید اما خب سینما خیلی حدیث دیگری است. یعنی شما اولا که در طول ساخت با انواع و اقسام گروههای مختلف کار میکنید و مهمتر از آن که هیچ وقت نمیتوانید به نتیجه کارتان مطمئن باشید، چون نمیدانید چه اتفاقی برای آن میافتد و اصلا نمیتوانید مطمئن شوید که آیا اکران میشود یا خیر !! در شب آخر اجرای تئاتر شما مردهاید اما فیلم تازه به محض اینکه تدوین آن انجام شود تازه متولد میشوید و این همه چیز را سختتر میکند و من الان در خودم نه انرژی نه علاقهای میبینم که بخواهم بخشی از زمان، انرژی و عشقم را به یک چنین کاری اختصاص بدهم. برای همین تصمیمی را که در این سه سال گرفتهام همچنان به آن پایبند بودهام و امیدوارم همچنان بتوانم این کار را ادامه دهم.
قسمتهایی از این نمایش را شما به حالت رپ خوانی اجرا میکنید.آیا از ابتدای امر دیالوگهای شما بوده و یا بعد از جدا شدن حمید صفت از این نمایش شما مجبور به اجرای آن شدهاید؟
خیر از ابتدا هم قرار بود یک خواننده رپ قطعهای را در پایان اجرای نمایش به عنوان پایان بندی ماجرا بخواند. این قطعه برای نمایش لامبورگینی نوشته شده بود. ما خیلی خوش بینانه فکر میکردیم که این اتفاق میتواند بیفتد، حتی تا ششمین روز اجرا هم همچنان پافشاری کردیم اما از طرف دفتر موسیقی ممانعت به خرج دادند و نشد. اما آن دیالوگهای داخل صحنه متعلق به اجرای خودم هست که در متن آمده است و دقیقا همانی بوده که قرار بوده باشد.اما نقش پایانی حذف شده است. البته خوشبختانه ما توانستیم از اعضای گروه اپیکور و ترانهای که ساخته شده اجازه بگیریم و آن را پخش کنیم.
خودتان چقدر موسیقی رپ را گوش میدهید؟
من خیلی زیاد گوش میکنم. فکر میکنم هر کسی هم که بگوید گوش نمیکنم چه هم سن و سالهای خودم و یا سن و سالهای جوان یا پیرتر دروغ میگوید، چون یا رپ را فکر میکنم نفهمیده یا کم فهمیده است. رپ زبان گویا و برای جامعه امروزی است. اگر بخواهید خودتان را از آن قطع کنید خودت را از یک بخش اعظمی از جامعهات قطع کردهاید. این جوانهایی که رپ میخوانند، مدیوم دیگری برای زدن حرفهایشان پیدا نکردهاند. قبول دارم که بعضی وقتها ممکن است تندروی وجود داشته باشد و بعضی وقتها شاید اعتراضها، لحنها و یا حتی واژههایی که استفاده میشود مناسب یک گروه سنی خاصی نباشد، اما به هر حال اینها را نمیشود کتمان کرد چون وجود دارند و بالاخره راه خودشان را پیدا میکنند. هر چند که خیلی از گروهها معتقداند اصلا رپ باید زیر زمین بماند اگر بیاید بیرون روی زمین اتفاق خوبی برای آنها نمیافتد و شاید به یک موسیقی عمومی تبدیل شود!! من از خیلی سال پیش موسیقی رپ انگلیسی گوش میکردم آن سالهایی که هنوز رپ فارسی موجودیت الان را پیدا نکرده بود و به همین دلیل وقتی که دیدم در قالب کلام فارسی هم دارد رپ اتفاق میافتد کنجکاو بودم که بدانم چطوری این قرار است چون یک تجانس عجیبی بین آنها وجود دارد زبان فارسی آوای آن آوای به شدت شاعرانهای است و خودش ریتم دارد و برای همین سوار کردن آن روی ریتم یا روی موسیقی یا روی ریتم دیگری کار جالب و کار راحتی نیست مثلا به نسبت یک زبانی آلمانی یا عربی…
رپ به نظر من در حال حاضر در جهان اجتماعی ترین گونه موسیقی به حساب میآید.کاری که راکن رول در دهه هفتاد و شصت میکرد، یعنی زدن حرفهای اجتماعی در قالب یک موسیقی هنجار شکن.
من خودم علاقهمند و فعال در حوزه موسیقی راک و پاپ میدانم. اما واقعیت این است که آنچه که در واقع با موسیقی راکن رول گفته میشده الان رپ آن مسئولیت را بر عهده گرفته و انجام میدهد. در هر برهه و زمانی در اقشار مختلف این اتفاق بر عهده یک قشر و یک ژانر از هنر بوده است.
خودتان کدام بخش از این تئاتر را بیشتر دوست داشتید؟
من دیالوگهای زیادی را در طول کار میگویم که همه آنها را دوست دارم، اما لحظه درگیریام با سیامک سر اندک غذایی که در کولهاش دارد و من سعی میکنم در واقع به زور از چنگ او دربیاورم خیلی حس عجیب و غریبی در آن وجود دارد که آن را خیلی دوست دارم. حتی بخشی از نمایش که از روی زمین خوراکی برمیدارم و حتی بخشی از کتاب را میخورم، خیلی واقعی که خیلی دوست داشتنی وحشتناک هستند.
«لامبورگینی» واکنش یک هنرمند به چند پدیده اجتماعی است
آقای سیامک صفری کمی بیشتر از چگونگی ایده نمایش «لامبورگینی» برایمان توضیح دهید؟
نمایش «لامبورگینی» شاید اولین واکنش یک هنرمند از حرفه نمایش به چند پدیده اجتماعی باشد که توجه مردم ایران و جهان را به خود جلب کرده است. مسئله کارتنخوابها در ایران و جهان نادر نیست اما ماجرای گورخوابها اتفاقی بود که ناگهان همه نگاهها را به خود کشید. ماجرای دیگری هم مساله آتش گرفتن ساختمان پلاسکو بوده است که باعث شد متن این نمایش به ذهن من برسد.
چرا نام لامبورگینی را برای این نمایش انتخاب کردید؟
اگر با یک ماشین آشنا باشید، لامبورگینی یک ماشین خیلی گران است که یک آرم دارد. آن آرم یک ویژگی و یک تعریفی دارد که اشاره به قدرت و شیطانی بودن این ماشین میکند حتی گاو خشمگینی که روی آن است همه اینها شباهت زیادی با کار من داشت و جذاب بود که این اسم را برایش انتخاب کنم. این ماشین گران قیمتی است که در ایتالیا تولید میشود و سابقهای هم دارد که این اسم خوبی برای نمایش من بود. ما در جامعهمان در دو سوی چاهی زندگی میکنیم که یک سویش پورشهسوارها را داریم و سوی دیگرش آدمهایی که به دیوار خوردهاند و ته همه چیزند.
علت انتخاب آقای حمید صفت برای خواندن رپ چه چیزی بوده است؟
ایشان در ابتدا انتخاب من بودند اما چون کیفیتی که میخواستم در نهایت شکل نگرفت تجدید نظر کردم و با بودن ایشان مخالفت شد من هم نتوانستم از ایشان استفاده کنم.
چرا از موسیقی رپ در این نمایش استفاده کردید؟ آیا به خاطراینکه رپ نوعی اعتراض به چیزی است و شما اعتراض به چیزی را میخواستید نمایش دهید از این موسیقی استفاده کردید؟
شما میدانید که موسیقی بخشی از کار من است و فضایی که من برای این تئاتر در نظر داشتم و مضامینی که دارد، نیاز به موسیقی داشت و به نظر من که کاملا هم درست بود، به یک موسیقی خیابانی احتیاج داشت، این موسیقی خیابانی لازمه کار و جزء بافت و ساختار کار است.برای همین از آن استفاده کردم.
آیا به متن خود در این اواخر چیزی اضافه کردهاید یا نه همان متن بوده است؟
یک زمانی هست که در تئاتر یک صحنه یا یک لحظه از بازی یک فضایی دارد که پرسوناژ در حال شکایت و بازگو کردن ناراحتیهای خود میباشد، اینجا مهم آن فضا میباشد که وجود دارد اما ما در آن فضای گله و شکایت آن را ندیدیم که در آن شب بازیگر با ایفای نقشش به سمت آن میرود این ظاهر سازی نیست و در آن فضا وجود داشته که شکل میگیرد و اتفاق میافتد.
شما در این تئاتر به نکات کلیدی زیادی پرداختید که شاید برای تماشاچی یک تلنگر باشد، آیا در انتهای آن بازخوردهایی را در اینگونه داشته باشد؟
بله، در شبهایی که ما آن را تجربه کردیم تماشاچیان با پرسوناژ همراه شده اند و خیلی عادی به ما گفتند که ما کار را دوست داشتیم و در جاهایی ما متاثر شدهایم، به هر حال تماشاچیان با تئاتر رابطه برقرار میکنند و با مضامینی که در کار وجود دارد متاثر میشوند و کار را میفهمند و با آن رابطه برقرار میکنند.
چه چیزی باعث شد که خود شما هم در این اثر ایفای نقش کنید؟
من خودم عاشق بازی کردن هستم.کار و علاقه اصلی من بازی کردن برای تماشاگر میباشد برای همین هم اصلا به این فکر نکردم که خودم بازی نکنم و این چیزخیلی طبیعی بود که خودم هم در این نمایش بازی کنم.
شما خودتان دوست دارید بیشتر در مدیوم تئاتر بازی کنید؟
شروع کار من به عنوان بازیگر با تئاتر بوده است و مدت زیادی حجم زیادی کار در تئاتر را انجام دادهام ولی سینما و تلویزیون هم مدیون خودش میباشد که من در آنها هم تاحدودی کار کردهام و فعالیت دارم ولی تئاتر جاییست که بیشترین وقت خودم را در آنجا گذراندهام و بیشترین کاری که کردهام در تئاتر بوده است.
با توجه به اینکه روزی مساله تئاتر کمبود سالن بوده است اما الان سالنهای خصوصی زیادی راه اندازی شدهاند و بیشتر شاهد به روی صحنه رفتن تئاتر نسبت به سالهای گذشته بودهایم، چقدر به کیفیت اجرای تئاتر و نمایش توجه شده است؟
اگر جمعی باشد که با تئاتر آشنا باشند، میتوانند به این سوال پاسخ بدهند اما اگر من بخواهم بگویم ممکن است سلیقهای شود. از طرفی هم بهتر بود تعدد سالنها شکل درست تری را داشت یعنی ما گروههای تئاتری در ایران داشتیم نه اینکه گروهی جمع شوند و بخشی از درآمد خودشان را بدهند بعد از طرف مردم استقبال نشود و آنها متزور بشوند، خوب است اینطور نشود، گروههای تئاتری به این معنی که یک سالنی داشته باشند که در آنجا متمرکز باشند و خودشان آنجا را برنامه ریزی و عضویت میکردند، در این شکل شبیه کشورهای پیشرفته میشدیم. اما در کشور ما اینکه یک نفر کارگردان شود تعدادی بازیگر را دعوت کند و بعد اجرا شود و از هم بپاشد حالا یا هزینههای خودشان را درآورده باشند یا ضرر کرده باشند این شکل ساختگی میباشد و تئاتر به این ترتیب رشد نمیکند و شکل نمیگیرد.
توقع شما از مسئولین در برابر تئاتر یا مردم در برابر تئاتر چیست؟
طبق وضعیتی که الان وجود دارد احساس میکنم حسن نیت دارند که شرایط مناسبی ایجاد شود اما هنوز مسیری را که شرایط مناسبی برای حوزه هنر نه تنها تئاتر کامل طی نشده و هنوز در مسیر هستیم و انشاالله به شرایطی که ایده ال است برسیم.
آیا قصد اجرای آن را در شهرستانها یا خارج از ایران هم دارید یا خیر؟
اگر این اتفاق بیفتد خیلی خوب است یعنی تئاتر فضای بیشتری برای اجرا پیدا کند اتفاق خوبی است و من امیدوارم اینطور بشود و تلاش میکنم که بتوانم آن را در شهرستانها هم اجرا کنم.
بدون دیدگاه