سپیده آماده| از زمانی که سریال «هشت و نیم دقیقه» بر آنتن شبکه دوم سیما جای گرفت، به اندازهای موفق ظاهرش شد که بسیاری از مخاطبانی که مدتها بود پای تماشای سریالهای تلویزیون ننشسته بودند، بار دیگر با رسانه ملی آشتی کردند. «شهرام شاه حسینی» که پنجمین سریالش را برای تلویزیون ساخته میگوید: من معمولا پس از ساخت کارهایم، مدتها طول میکشد تا متوجه شوم کارم تا چهاندازه درست بوده، کجای قصهام درست بوده و کجا اشتباه و اینکه نمره کارگردانیام چند است. در این روزها که بسیاری از مردم سریالهای مانند گیمآفترونز و خانه پوشالی را میبینند و عدهای دیگر هم سریالهای ترکیهای. من به شما و همه مسئولین تلویزیون قول میدهم به شرطی که هوشمندانه با این مسئله برخورد شود، چنین سریالهایی با بالاترین تعداد و تنوعشان هم نمیتوانند با سینما و تلویزیون ایران مقابله کنند، سینما و تلویزیون ایران باید به داد خودش برسد و ما باید روی کیفیت محتوا کار کنیم، تماشاگر ایرانی دوست دارد بازیگر ایرانی ببیند، بازیگری که به زبان فارسی صحبت میکند و از دیدن سریالهای با دوبله لذت زیادی نمیبرد.
از زمانی که سریال «هشت و نیم دقیقه» بر آنتن شبکه دوم سیما جای گرفت، به اندازهای موفق ظاهرش شد که بسیاری از مخاطبانی که سالها بود پای تماشای سریالهای تلویزیون ننشسته بودند، بار دیگر با رسانه ملی آشتی کردند و شبهایشان را به تماشای سریال کارگردان «خانه دختر» اختصاص دادند. یک سال پس از ماجراهای تاسف برانگیزی که در جریان اکران «خانه دختر»؛ فیلم تحسین شده جشنواره سی و سوم اتفاق افتاد، شاه حسینی «یکتا» را کلید زد، سریالی که به داستان زندگی زنی میپرداخت که پس از مرگ شوهرش با مشکلاتی برای به دست آوردن ارثیه روبرو شده بود. همه آنهایی که پای تماشای «هشت و نیم دقیقه» شاه حسینی نشستهاند، تایید میکنند که بازیهای روان، ریتم تند و شخصیت پردازیهای متفاوت از مهمتری مولفههای این سریال است که توانسته توجه مخاطبان ایرانی «گیم آف ترونز» بین این روزها را به خودش جلب کند. «شهرام شاه حسینی» که پنجمین سریالش را برای تلویزیون ساخته، فیلم سازی را در سال ۸۶ و با کلاغ پر آغاز کرد، فیلمی که یکی از پرفروشترین آثار همان سال هم لقب گرفت، «زنها فرشتهاند»، «آقای هفت رنگ» و «خانه دختر» هم دیگر آثار سینمایی شاه حسینی بودند که آخرینش هنوز هم که هنوز است نتوانسته مجوز اکران را کسب کند. به همین بهانه پای صحبتهای«شهرام شاهحسینی» کارگردان، بابک کایدان نویسنده و الهه حصاری بازیگر سریال «هشت و نیم دقیقه» نشستیم.
سریال هشت و نیم دقیقه، در روزگاری که مخاطبان توجه چندانی به تولیدات رسانه ملی ندارند و بیشتر به سمت سریالهای ماهوارهای و سریالهای امریکایی سطح بازار گرایش دارند، با استقبال قابل توجهی روبرو شد، خودتان دلیل این اقبال مردم به سریال را چه میدانید؟
من معمولا پس از ساخت کارهایم، مدتها طول میکشد تا متوجه شوم کارم تا چهاندازه درست بوده، کجای قصهام درست بوده و کجا اشتباه و اینکه نمره کارگردانیام چند است. در جواب سوال شما باید بگویم که الان نمیدانم که این اقبال تا چهاندازهای واقعی است و تا چهاندازه به این بستگی دارد که دست تلویزیون خالی است و چقدرش به این ربط دارد که الان جم سریالی برای پخش دارد یا نه و چه میزانش به قصه جدید و کارگردانی من یا بازی بازیگران مربوط است. من همه تلاشم را کردم تا با ریتم مناسب و یک قصه جدید درباره ارث و میراث اثر خوبی تولید کنم، ماجرای عشق که قصهای قدیمی است، من سعیم را کردهام که با ریتم تند، کاتهای سریع، صداگذاری و موسیقی متفاوت کار خوبی را تولید کنم و اینکه موفق شدهام یا نه را شما باید بگویید.
یکی از بازیگران سریال «هشت و نیم دقیقه» که خیلی خوب از پس نقش برآمده و توجه مخاطبان را هم به خودش اختصاص داده، بهرنگ علوی است، بازیگری که پیش از این تنها در سینما حضور داشت، چه مولفهای در او باعث شد که برای نقش فرزین انتخاب شود؟
برای نقش فرزین به دنبال شخصیتی بودم که با گذشته کمتری وارد تلویزیون شود تا بیننده از پس و پشت نگاهش باخبر نباشد و متوجه نشود چه زمانی راست میگوید و چه وقتی دروغ. بهرنگ به دلیل حضور کم در تلویزیون این ویژگی را داشت و به نظرم خیلی هم خوب از پس نقش برآمد. بهرنگ با کوچکترین اشارهای متوجه منظور من میشد و در نتیجه کار از نظر مخاطب جذاب آمد.
پس از مجموعه «همه چیز آنجاست» در گفتگویی گفته بودید که از بازی در این سریال پشیمان هستید و دیگر در سریالهایی که خودتان کارگردانیاش را بر عهده دارید، بازی نمیکنید. چه شد که بار دیگر در سریال هشت و نیم دقیقه بازی کردید؟
الان هم از بازی در «هشت و نیم دقیقه» پشیمان هستم.
اگر پشیمان هستید، چرا بازی کردید؟
اصولا من بعد از بازی کردن پشیمان میشوم. الان به شما میگویم که از بازی در «هشت و نیم دقیقه» پشیمان هستم اما باز هم اگر کاری تولید کنم در آن بازی میکنم و باز هم پشیمان میشوم.
چرا؟
به نظر من لذت بازی کردن مقطعی است و این حس پشیمانی، همیشگی.
یعنی لذت آنی بازی کردن بهاندازهای زیاد است که به پشیمان شدنش میارزد؟
بله دقیقا. من علاقه بسیاری به بازیگری داشتم و اصلا با همین عشق وارد سینما شدم، بنابراین نمیتوانم دورش بیندازم، الان همه تلاشم را به کار گرفتهام که کارگردان خوبی باشم اما بعضی اوقات باز دوباره به دنبال همین عشق بازیگری میروم. بگذار همه بگویند خیلی بد بود یا خیلی خوب بود، مهم این است که خودم بازی کردن را دوست دارم اما به محض اینکه به کار روی آنتن میرود و خودم اثر را میبینم، حالم از خودم به هم میخورد.
چرا این نقش کوتاه را انتخاب کردید و نقش دیگری مانند فرزین را برای خودتان انتخاب نکردید.
نقش فرزین به تمرکز بسیاری نیاز داشت و من در بیشتر لحظات همین نقشی که بازی کردم هم اصلا حواسم به بازی نبود چون در عین حال باید حواسم را متوجه نور و صدا و بازی سایر بازیگران هم میکردم. از طرفی من نمیتوانم آن همه دیالوگی که کاراکتر فرزین داشت، حفظ کنم.
آقای شاه حسینی، مدتها است که رسانه ملی با کاهش مخاطبان روبرو شده است، شما دلیل این اتفاق راچه میدانید؟
در خصوص مسئله کاهش مخاطبان تلویزیون بارها حرف زدهایم اما به نتیجهای نمیرسیم چون حرفهای ما در سیاست گذاریهای کسانی که باید به این موضوع فکر کنند و اتاق فکر دارند، تاثیری نمیگذارد.
در روزگار امپراطوری ماهواره و قهر مخاطب با تلویزیون، ساخت سریال چقدر نسبت به روزهایی که مردم قدرت انتخابی غیر از شبکههای تلویزیون نداشتند، دشوارتر شده است و این مسئله چقدر کار شما را به عنوان سریال ساز دشوارتر میکند؟
این روزها بسیاری از مردم سریالهای مانند گیم آف ترونز و خانه پوشالی را میبینند و عدهای دیگر هم سریالهای ترکیهای. من به شما و همه روسای تلویزیون قول میدهم به شرطی که هوشمندانه با این مسئله برخورد شود، چنین سریالهایی با بالاترین تعداد و تنوعشان هم نمیتوانند با سینما و تلویزیون ایران مقابله کنند، سینما و تلویزیون ایران باید به داد خودش برسد و ما باید روی کیفیت محتوا کار کنیم، تماشاگر ایرانی دوست دارد بازیگر ایرانی ببیند، بازیگری که به زبان فارسی صحبت میکند و از دیدن سریالهای با دوبله لذت زیادی نمیبرد.
به نظر شما کدام کاراکتر سریال «هشت و نیم دقیقه» از نظر مخاطبان محبوبتر است؟
به نظر من شایان، او پر از مهربانی است و هیچ کدام از این کاراکترها بهاندازه او مهربان نبودند.
مدتی است که مجموعههای تلویزیونی با محوریت کاراکترهای زن ساخته میشود، مانند ستایش، کیمیا و همچنین یکتای سریال شما، چه شد که یک قهرمان زن را انتخاب کردید؟
به دلیل جنس قصه یک قهرمان زن انتخاب کردیم و نه به این دلیل که ستایش و کیمیا با موفقیت روبرو شدند. پایه و اساس قصه سریال این است که شوهر زنی میمیرد و او بدون سرپناه میشود و براساس قانون مدنی اگر پسر پیش از پدر از دنیا برود، به بازماندههای آن پسر، ارثی تعلق نمیگیرد.
به نظر شما ساخت این سریال و سریالهای مشابه میتواند تاثیری در رفع خلاءهای قانونی داشته باشد؟
اصلا نمیدانم چه تاثیری میتواند داشته باشد، من این خلاء قانونی را از نظر اخلاقی مورد بررسی قرار دادم نه از نظر قانون جزائی و مدنی.
نقش پژمان بازغی در این سریال خیلی کوتاه بود، چه شد که پذیرفت در این نقش کوتاه حضور پیدا کند؟
بازیگران دیگر باهوش شدند و میدانند که کوتاهی و بلندی نقش مهم نیست و خود نقش است که اهمیت دارد.
یکی از مولفههای سریالهای ترکیهای تعداد قسمتهایشان است که گاه به بیشتر از صدها قسمت میرسد، چرا سریالهای ایرانی سی، چهل قسمت بیشتر ندارند؟
به دلیل نبود قصه، تا همین جا که شما میبیند هم تلاش بسیاری کردم تا از پس ریتم کار بر بیایم که به ۲۹ قسمت برسد. دایره قصه سازی نویسندههای ما محدود است و توانایی قصه پردازی ندارند، باید در فرآیندی این امکان را به نویسندهها بدهند و شرایطی فراهم کنند تا قدرت قصه پردازیشان افزایش پیدا کند. میشود سریال ۲۰۰ قسمتی هم ساخت اما باید مشخص شود که قصه از کجا به کجا میرود.
یعنی توانمندی نویسندههای ترکیهای از نویسندههای ما بیشتر است؟
بله. خیلی بیشتر است، آنها پردازش قصه را خیلی بهتر انجام میدهند.
چرا نویسندههای ما نمیتوانند بهاندازه آنها در پردازش قصه موفق باشند؟
وقتی قد کارگردانهای ما تا ایناندازه است، قد نویسندههایمان هم به همیناندازه و قد بقیه عوامل هم همنیطور، قدها باید به هم بیاید دیگر.
اگر قرار بر انتخاب باشد، کدام مدیوم را برای کار انتخاب میکنید، سینما یا تلویزیون؟
هر دو برایم جذابیتهای خاص خودش را دارد، نمیتوانم بگویم کدام را بیشتر دوست دارم.
این روزها شبکه نمایش خانگی با حضور سریالهایی مانند شهرزاد، روزگار اوج خودش را سپری میکند و خیلیها به این فکر افتادهاند که مجموعهای برای این رسانه جدید تولید کنند، شما برنامهای در این خصوص ندارید؟
در حال پیگیری هستیم، پیشنهاد خوبی هم شده است. سعی میکنم که به رسانه نمایش خانگی به عنوان موجی که ایجاد شده نگاه نکنم، اینکه سریال شهرزاد در شبکه نمایش خانگی موفق میشود به دلیل قصه خوبش است در حالی که خیلی از سریالهای این رسانه هم نمیتوانند موفق باشند.
لوکیشنهای طبیعت در سریال که انتخاب کردید، کجاست؟
کردستان است.
شهر مریوان؟
بله، مریوان است. به لحاظ بصری میخواستم از این آپارتمانهای کثیف و شهر زشت تهران دور شوم، برای اینکه معتقدم چشم در چنین فضایی نمیتواند زیباییها را ببیندو برای جستجو باید به شهری برود که ساختمانها و ماشینها جلوی دیدش را نگیرند. فکر کارخانه و حساب و کتاب نمیگذاشت کاراکتر احسان درست فکر کند و از همه اینها برید تا درست فکر کند.
یکی از مولفههای «هشت و نیم دقیقه»، شخصیت پردازی عمیق و قابل باور است در سریال شما، مانند برخی از مجموعههای تلویزیونی سفید و سیاه مطلق نداریم و حتی یکتا که قهرمان داستان هم هست در جاهایی از بس در کار بقیه دخالت میکند و میخواهد خودش را خوب نشان بدهد، که حوصله مخاطب را سر میبرد.
بله دقیقا چون مثل همه آدمهای معمولی است، این نوع شخصیت پردازی نتیجه چانه زنی بسیار زیاد من بود. نویسنده و تهیه کننده اصرار بسیاری داشتند که قضاوت یکتا باعث کینه جویی فرزین نشود، ولی من دوست داشتم این اتفاق بیفتد و افتاد. من بسیاری از دیالوگها را سر صحنه تغییر دادم مانند همان دیالوگ سر سفره عقد که فرزین میگفت: «من دزدم! جانیام! اصلا هر چیزی که تو میگی هستم، اما من میتوانستم همسر خوبی باشم، تو این امکان رو از من گرفتی.» به نظر من یکتا در یک جایی باید میفهمید که دارد اشتباه میکند و قضاوت کار سادهای نیست. چطور است که ما همیشه حرف از نظر حضرت علی (ع) در خصوص قضاوت میزنیم، اما به خودمان که میرسد، بهاندازهای خودمان را ذیصلاح میدانیم که درباره همه قضاوت میکنیم. در این سریال میخواستم به مسئله قضاوت بپردازم و از پسش هم بر آمدم.
کاراکتر فروغ هم از جمله کاراکترهای خاکستری و باور پذیر داستان شما است، آیا این کاراکتر هم با تغییراتی از مرحله متن تا کارگردانی روبرو شد؟
بله شخصیت فروغ هم تغییرات بسیاری از مرحله متن تا اجرا داشت، مثلا در خصوص صحنهای که طاها سوار ماشین احسان و فروغ میشد، در متن مسائلی وجود داشت مانند چپ چپ نگاه کردنهای فروغ و دیالوگهایی بر این اساس که چرا برای اون اینقدر شکلات خریدهای؟ مگر او کیست؟ همه این دیالوگها سر صحنه تعدیل شد. از این صحنهها بگیریم تا صحنهای که فروغ کلید خانه را از یکتا میگیرد، در متن اصلی نوعی فخرفروشی فروغ دیده میشد اما در زمان تولید ما به گونهای این سکانسها را به تصویر کشیدیم که فروغ پس از تنها شدن در آن خانه بزرگ احساس تنهایی میکند. اینها همه به این نگاه من مربوط است که برای بازگشت آدمها جا میگذارم و دوست دارم این مسئله در سریال هم جاری باشد.
و چه شد که آشا محرابی را برای این نقش انتخاب کردید؟
در تاوان و همه چیز آنجاست هم با او کار کردم. آشا محرابی به شدت این توانایی را دارد که از یک کاراکتر غرغرو نچسب و آزار دهنده تبدیل شود به یک کاراکتر مهربان و مخاطب هم میتواند این تحول را باور میکند.
بازی مزدک رستمی در برخی از سکانسها خیلی اگزجره میشد و از قاب بیرون میزد، چرا؟
مزدک مادامی که نقش خودش را تحلیل میکند، در نقش آفرینی موفق نمیشود، مثل زمانی که میخواهد ببیند این کاراکتر از کجا آمده و پدر و مادرش چه کسانی بودند و تحصیلاتش چه میزان و درآمدش چقد است. در مورد این اگزجره بودن بازی من هم با شما موافق هستم. اگر سام، آشا و بهرنگ خوب هستند، معنیاش این است که من بلد هستم از بازیگرهایم بازی بگیرم.
الهه حصاریی هم بازی خوب و دور از انتظاری داشت.
شاید به این دلیل او هم مثل بهرنگ، سام و آشا حرف گوش کرد. آنها به من اعتماد کردند و نتیجه اش این شد.
برنامه جدیدی برای تلویزیون ندارید؟
صحبتهایی شده است اما هنوز نتیجه قطعی آن مشخص نشده است.
از اکران خانه دختر چه خبر؟
خبری ندارم. بسیار باعث تاسف است که بیخبرم و بسیار باعث تاسف که بانیان این کار هم از فیلم بیخبرند، کسانی که فریاد به داد هنرمند رسیدن و فرهنگسازی را میزنند، آنقدر بیخبرند که نمیدانند کجای فیلم اصلاح شده و کجا نشده است و تمام هم و غمشان این است که فیلم باید اصلاح شود. این افراد نه به این فیلم بلکه به هر فیلمی که به دستشان برسد فقط میگویند باید اصلاح شود و کلا در حال اصلاح کردن ما هستند و به نظرشان ما یک سری آدمهای از اصل در رفتهای هستیم که راه راست را نمیدانیم و مدام باید اصلاح شویم! این افراد بسیار به این اصلاح کردنشان مینازند، امیدوارم بفهمند که دارند اشتباه میکنند.
چند روز پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه عبدالرضا کاهانی قصد دارد نسخه فیلم توقیفیاش «ارادتمند؛ نازنین، بهاره و تینا» را در اینترنت منتشر کند. اگر توقیف «خانه دختر» ادامه پیدا کند، برنامه شما چه خواهد بود؟
من کاری به بقیه ندارم و چنین خودزنیهایی را هم انجام نمیدهم. امیدوارم که با یک نگاه جامعه شناسانه تر بار دیگر فیلم را ببینند، شاید اتفاقی برای خودشان بیفتد چون اتفاقی که برای فیلم و بقیه افتاده اتفاق ناخوشایندی نیست و اینکه بعضیها چه فکری میکند باید به داد خودشان برسند.
چه شد پس از «خانه دختر» که با اقبال مخاطبان و منتقدان در جششنواره فجر هم روبرو شد، بار دیگر سینما را به مقصد تلویزیون ترک کردید؟
البته من بلافاصله پس از خانه دختر، «همه چیز آنجاست» را برای تلویزیون کلید زدم و پس از آن یک سال درگیر حواشی اکران «خانه دختر» بودم و در نتیجه فرصت نمیشد کاری را شروع کنم و به همین دلیل هم یکی دو کار سینمایی را انجام ندادم که البته هم به نفع دوستان شد و هم به نفع من و پس از آن سریال «هشت و نیم دقیقه» را شروع کردم.
این ماجرای ممیزیها تا چه زمانی باید ادامه پیدا کند، اینکه فیلمی با مجوز وزارت ارشاد ساخته میشود اما در اکران با سنگاندازی روبرو میشود.
اگر من بگویم که تا زمانی که محافظه کاری ادامه داشته باشد، این وضعیت هم ادامه پیدا میکند به این معنا نیست که باید تندروی اتفاق بیفتد. من با هر نوع افراط و تفریطی به شدت مخالفم اما این رفتار، رفتار محافظه کارانهای است. سیستمی به نام ارشاد نماینده همه فیلم سازان است و این نماینده است که باید به دفاع از ما برخیزد چون فرصت نمیشود که سینماگران به مجلس بروند و خیلی جاهای دیگر اما ارشاد در همیناندازهها هم ظاهر نمیشود. رفتار وزارت ارشاد بیشتر رفتار سیاسی است تا فرهنگی، انگار آمدهاند که همه احزاب را راضی کند مبادا که برعلیه شان شورش کنند و مبادا کاری کنند که مجلس وزیر را بخواهد. به باور من وزارت ارشاد با وزارتهای دیگر تفاوت دارد و وزیر ارشاد کارش بسیار دشوارتر از سایر وزرا است و انتخابش باید انتخاب هوشمندانهای باشد که تا به این جا اینگونه نبوده است.
همیشه تمام سلایق را نمیتوان پوشش داد
بابک کایدان نویسنده سریال هشت و نیم دقیقه درباره نحوه همکاریش با شهرام شاه حسینی میگوید:
زمانی که وارد پروژه شدم طرح کلی قصه وجود داشت که برای بهروز مفید تهیه کننده کار بود و ۲۶ قسمت سریال توسط دوستان نوشته شده بود. پروسه دو ساله اتفاق افتاده بود و این سریال دچار دستخوش و بازنگریهای مختلف شده بود. آن کار هم زمان با تغییر مدیریت در سازمان و تغییر مدیران بود که تغیییر و تحولات تاثیر زیادی بر سریال داشت که پس از ۲ سال دوستان نویسنده حس آن که تغییرات دوباره انجام دهند نداشتند و کار نیاز به بازنگری جدی داشت. در مرحله اول برای کسب اجازه برای دست بردن در فیلمنامه با دوستان تماس گرفتم که موافقت کردند و سریال را با حفظ طرح کلی و نگه داشتن چند موقعیت خوب در سریال از ابتدا نوشتم. خوبی کار ما این بود که کارگردان از ابتدا انتخاب شده بود و از نقطه نظراتش بهره گرفتیم. قصهها را مینوشتم و علی رغم تایم کم بازنگری میشد تا نظرها تامین شود. در واقع من، تهیه کننده و کارگردان هرسه با حفظ شئونات و عرف و فرهنگ جامعه قصه را پیش میبردیم. یکی از نقاط مثبت حضور کارگردان در کنار سکانسها و جزییات و شخصیتها در فیلمنامه بود و حتی انتخاب درست بازیگران بود که با تعدادی از آنها کار کرده بود و با تواناییهایشان آشنایی داشت که باعث شد به نتیجه برسد.
فکر میکنید بازخوردها چگونه باشد؟ با توجه به این که مخاطبان سریالها گاهی از پایان آن راضی نمیشوند و توقع شان برآورده نمیشود!!
تا جایی که من در فضای مجازی و تحقیقات میدانی دنبال میکردم مردم کار را دوست داشتند و با قصه ارتباط برقرار کردند. معمولا سریالها و فیلمها در بخش میانی و پایان بندی آسیب میبینند و نمیتوانند رضایت کامل را جلب کنند. البته پایان سریال برای عدهای گاهی رضایت بخش نیست که البته بخشی از آن سلیقهای است که نمیتوان همه طیفها را پوشش داد ولی بخشی دیگر آن است که مردم راضی بیرون بیایند و پاسخ سوالاتشان را گرفته باشند، پیامهای قصه را درک کرده و از سرانجام شخصیتها که دنبال کرده حس لازم و مثبت را بگیرد، درواقع به انتخابهایی که شخصیتها انجام میدهند احترام بگذارد و فکر کند اگر خودش به جای شخصیت بود همین کار را میکرد. یعنی انتخاب منطقی و دراماتیک. اما اگر مردم حس کنند شخصیت میتوانست راه دیگری را انتخاب کند آن را پس میزنند. اگر نگاه سازندگان اثر با نگاه مخاطبان یکسان باشد معمولا اتفاق خوبی برای پایان سریال و فیلم میافتد. سعی شد طوری نشان دهیم که مردم اگر بخواهند هم نتوانند قصه را پیشبینی کنند. معمولا کارملودرام پایان خوشایند دارد و ممکن است مردم بگویند به خوشی تمام میشود، اما مهم شیوه رساندن به پایان خوش است که مردم میتوانند قصه را دنبال کنند.
مدیوم سینما یا تلویزیون تفاوتی ندارد هر دو به یک اندازه مقدساند
الهه حصاری بازیگر نقش یلدا در سریال هشت و نیم دقیقه که نقش دختر شهرستانی ساده ظاهر شده و به کلان شهر تهران میآید و در موقعیتهایی به دختری یاغی تبدیل میشود و نوسانی در شخصیت او میبینیم. درباره نقشش چنین میگوید:
این سریال اولین کارم در مدیوم تلویزیون است و مدتها منتظر نقش خوب در تلویزیون بودم که اجرا کنم. فیلمنامه و شخصیت یلدا مرا جذب خود کرد. شخصیت یلدا را به همین دلایلی که گفتید دوست داشتم، در ابتدا یلدا را به شکلی مظلوم میبینیم و پس از قرار گرفتن در موقعیتهای متفاوت مجبور به تغییر شخصیت میشود و چون احساس میکند حقش ضایع میشود مجبور به دفاع میشود که هرچه جلوتر میرویم غافلگیریهای بیشتری از یلدا میبینیم.
تعامل با آقای شهرام شاه حسینی و پارتنری هم چون بهرنگ علوی چگونه بود؟ برای اجرای نقش یلدا تا چه حد دست شما را برای بداهه گویی باز گذاشتند؟
از شهرام شاه حسینی بسیار ممنونم و از سریال و ایشان خیلی یاد گرفتم و به نظرم اتفاق ویژهای در کارم بود. به کمک بابک کایدان که بازنویسی فیلمنامه را انجام داد و شهرام شاه حسینی به یلدا بسیار نزدیک شدم و سعی کردم یلدا را همان گونه که در قصه است ایفا کنم و یلدای جدیدی نسازم. چون به هر حال بازیگر باید چیزهایی را به نقش اضافه کند که تلاش داشتم این اضافه کردنها به شخصیت یلدا لطمهای نزند و همان روندی را به جلو ببرد که نویسنده، کارگردان و نقش یلدا از من میخواهد. در واقع بداهه نمیگفتیم اما بعضی دیالوگها که ممکن بود در دهان به خوبی نچرخد و برای کارگردان منطقی بود، اجازه میداد که دیالوگها را روان تر اجرا کنیم .کار با بهرنگ علوی بسیار عالی بود و وقتی تمرین میکردیم و به جلو میرفتیم احساس میکردیم سکانس بهتر میشود. تله پاتی یلدا و فرزین در قصه بسیار خوب درآمد که بسیار مهم بود.
اکنون که تجربه کار در مدیوم تلویزیون را داشتید چه تفاوتهایی بین این دو مدیوم قائل میشوید؟ به اضافه این که در تلویزیون بیشتر دیده میشوید!! اگر پیشنهاد دوباره در تلویزیون شود قبول میکنید؟
بله دیده شدن در تلویزیون را قبول دارم، اما تفاوت درباره بازی کردن در این دو مدیوم وجود ندارد و کار بازیگر در هر دو مدیوم مقدس و حرفهای است و نمیتوان گفت چون در تلویزیون بازی میکنید آن را سرسری بگیرید، بلکه باید به بهترین شکل کار کرد و دیده شد که البته مخاطب میلیونی تلویزیون را نمیتوان نادیده گرفت. اگر نقش خوبی پیشنهاد شود حتما دوباره کار در تلویزیون را قبول میکنم.
یک نقش خوب چه ویژگیهایی دارد؟
برای انتخاب کار اول فیلمنامه برایم مهم است. ولی درباره نقش خوب اصولا من دوست دارم شخصیتهایی در بازیگری را تجربه کنم که احساس کنم در روند زندگی طبیعی نمیتوانم تجربه کنم و از من دورتر است، از طرفی گاهی نقشی برایم جذاب میشود که به خودم نزدیک است و نمیتوانم دراین باره مطلق بگویم. امیدوارم اتفاقات خوبی برای همه و من در این زمینه بیفتد.
بدون دیدگاه