سپیده آماده| «محمدهادی کریمی» سینما را از سال ۷۶ و نگارش فیلم نامه «ساغر» به کارگردانی سیروس الوند آغاز کرد. سیب سرخ حوا، دختران انتظار، مارال، رخساره، چشمان سیاه، شمعی در باد، الهه زیگورات و رستگاری در هشت و بیست دقیقه از جمله فیلم نامههای او بودند که از سال ۷۶ تا سال ۸۳ نوشته شدند و همگی توانستند در آن سالها با استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبرو شوند. ۹ سال پس از ساغر، «محمدهادی کریمی» در سال ۸۵ «غیرمنتظره» را که به قلم خودش نگاشته شده بود، مقابل دوربین برد، «امشب شب مهتابه»، «برف روی شیروانی داغ» و «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» دیگر فیلمهای «محمدهادی کریمی» در طول یک دهه فیلمسازیاش بودند. کریمی پس از ساخت «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» پنج سالی از عالم فیلمسازی دور بود تا امسال که با «کمدی انسانی» بار دیگر به عالم سینما بازگشته است. فیلم داستان زندگی یک فرد را در چهار دهه از زندگیاش روایت میکند و علیرضا شجاعنوری، هومن سیدی، آرمان درویش، لیلا زارع، فرخ نعمتی، هستی مهدویفر و نیکی کریمی از بازیگران این فیلم هستند. یک سال پس از حضور فیلم در بخش سودای سیمرغ سی و پنجمین دوره از جشنواره فیلم فجر، چندی است که «کمدی انسانی» به فهرست فیلمهای روی پرده پیوسته است، به همین بهانه گفتگویی با «محمدهادی کریمی» داشته ایم تا از اکران فیلم و دشواریهای فیلمسازان مستقل بپرسیم.
از زمان اکران آخرین فیلم شما تا به امروز ۵، ۶ سالی میگذرد، دلیل این غیبت چه بوده است؟
فیلمساز مستقلی که منابع بودجه همانند بعضی از همکارانش در اختیار ندارد، هر ۵ سال هم بتواند یک فیلم بسازد، باید خدارا شکر کند، اما فارغ از این نکته که حرف تازهای نیست، بخشی از این ۵ سال درگیر ساخت و نمایش «ساکن طبقهی وسط» بودم و از طرف دیگر فیلمنامهای که به عشق ساختش لباس رزم بپوشم و سودای قماری دیگر را در سر بپرورانم وجود نداشت تا «کمدی انسانی» پیدایش شد و باز کار از کار گذشته بود و دوباره عشق …
چه شد که تصمیم به نگارش «کمدی انسانی» را گرفتید؟
«کمدی انسانی»؛ بیستمین فیلمنامهی سینمایی من است که در سینمای حرفهای ساخته شده و پنجمین فیلمی است که کارگردانی کردهام و نخستین فیلمی است که مستقلا تهیه کردهام، کاری که اگر متنش ذهنم را به تسخیر خود درنیاورده بود، تصمیم به فیلمسازی دوباره نمیگرفتم. حرف «کمدی انسانی» جدای از خود فیلم یعنی فرم و محتوا و ظرف و مظروفی که متحدا «کمدی انسانی» نام گرفته اند، نیست، حرف فیلم را هر کس پس از دیدن فیلم بسته به سن و حال و هوا و تجربههایی که از سر گذرانده، برداشت میکند، یعنی نتیجهگیری خودش را خواهد داشت؛ نتیجهای که چه بسا ده سال بعد با دیدن مجدد فیلم با دیدگاهی متفاوت، تغییر کند. مهم برای من این بود که صد دقیقهی تمام قصه بگویم و قصهام را هم خوب بگویم، حرف و پیام جایی خارج از این قصه نیست و فیلم منیفست نمیدهد. «کمدی انسانی»؛ یک فیلم قصهگو است که صد دقیقه قصه میگوید، شخصیتهای متعددی دارد، بیش از ده شخصیت که هر کدام قصهی خود را دارند، داستان بیوگرافیک فیلم در چهار دهه روایت میشود.
شما در این پروژه همزمان نویسنده، کارگردان و تهیهکننده بودید، این توامانی نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی چه دشواریهایی را برایتان به همراه داشت؟
برای اینکه زمان به هدر نرود و فیلم حتما ساخته شود و در تولیدش کم گذاشته نشود و سرو شکلش همانی باشد که در سایهی خیالم، شکل کاملی از آنرا دیده بودم سه وظیفهی تهیه، کارگردانی و تدوین را هم خودم برعهده گرفتم، گرچه سخت و طاقت فرسا بود چرا که این کار در بخش خصوصی و بدون برخورداری از امکانات و بودجههای رانتی و غیررانتی و پولهای سرگردان صورت میگرفت، داستانی که میبایست در ۴ دهه روایت میشد آنهم وقتی بخش خصوصی در این سالها از محدودهی دو آپارتمان برای روایت خرده جنایتهای زن و شوهری بیرون نیامده است.
فیلم شما در دل تاریخی دوران دوم پهلوی روایت میشود، چه شد که آن برهه از تاریخ را به عنوان بستر روایتتان انتخاب کردید؟
«کمدی انسانی» فیلمی است درباره زندگی یک فرد و به واسطه آن که هر زندگی در ادوار و دهههای مختلف امتداد مییابد، داستان ما هم در طول چند دهه رخ میدهد و این به معنای تاریخی بودن داستان نیست گرچه برای نشان دادن هر دهه، تصاویر باید منطبق با حال و هوا و فضای آن دهه باشد؛ از بافت معماری و لباس گرفته تا اشیاء صحنه و رخدادهای اجتماعی ویژه آن دهه. از این رو «کمدی انسانی» میتواند یک فیلم جامعه شناختی باشد و نه تاریخی و حتی میتوانم بگویم بیشتر بعد روان شناختی داستان میتواند مورد توجه باشد یعنی از خلال بُعد روانشناختی رشد یک پسر در خانواده، مدرسه و در کل پیرامونش به یک نگاه کلی میرسیم از جامعهای که او در آن بزرگ شده و نیز اثری که او در بزرگسالی بر پیرامونش میگذارد.
چرا نام کمدی انسانی را برای فیلم برگزیدید؟ نامی که ما را به یاد مجموعه رمانهای بالزاک که روایتگر اوضاع سیاسی و اجتماعی فرانسه در آن برهه از زمان است میاندازد.
به جز در عنوان مشابهتی با آثار همنام ندارد، گرچه هر نویسندهای که این نام را برمیگزیند میخواهد تعریضی داشته باشد به داستان منظوم دانته و بگوید خرق عادتهایی که در روایت دوزخ و بهشت بر خلاف سنت پیشینیان به مخاطب میدهد، حالا بروز و ظهور دراماتیک تری در جامعهی انسانی دارد. کمدی انسانی، یک کمدی موقعیت از تکرار ناتمام یک وضعیت تراژیک مشابه برای یک فرد از جامعهی انسانی است، همین کافی بود که نام کمدی انسانی در پی این کانسپت به ذهن خطور کند، هجویهای توام با تلخ خند و زهر خند از موتیفهای صعود و سقوطهای پی درپی سیزیف وار که در یک اندازه نمای دیگر و از زاویهی دیگر شاید تراژیک جلوه کند.
چرا شخصیت نقش اصلی داستان و همچنین سایر شخصیتها نام ندارد؟
شخصیتها نام ندارند چون نام به آنها میتوانست ابعادی بدهد و حواشی در ذهن بیننده ایجاد کند که به هیچ عنوان مد نظر من نباشد، مثلا خاستگاه مذهبی و فکری واجتماعی ویژهای را به خاطر نام شخصیتها در قوهی تخیل مخاطب آنهم از سر کلیشه رقم بزند، در حالی که برای من انسان مهم بود، من به مفاهیم که میتواند ازلی و ابدی باشد کار داشتم نه مصادیق … پس از هرگونه نامی برای آنکه حاشیهای نامطلوب از خواستهی من رقم نزند عامدانه پرهیز کردم، این انسانی است که مادر دارد، عشق دارد، مقام مافوق دارد، جوانی وکودکی از دست رفته دارد، خود ایده آل دارد و جاه طلبی و بلند پروازی و خودویرانگری … این حضرت انسان است… من و شماییم.
فیلم داستان انسانی پایبند به اخلاق، وجدان و انسانیت است با روحی حساس و طبعی هنرمند که در تقابل با جامعهای که شبیه او نیست، میخواهد از ذاتش فاصله بگیرد اما در نهایت نمیتواند و به اصل خود باز میگردد، داستان شما نه در آن برهه تاریخی که داستان دگراندیشان و هنرمندان در تمام ادوار تاریخ است، چرا همواره انسانهای دگر اندیش با چنین مصائبی در طول حیات خود روبرو هستند و این روال تا چه زمانی قرار است ادامه داشته باشد؟
مسئلهای که در فیلم مطرح شده از گذشتههای دور وجود داشته و تا آینده نیز ادامه خواهد داشت، در تمامی ادوار مختلف بسیاری از افراد روابط خود را به جای آنکه براساس نقاط قوت دیگران شکل دهند، براساس نقاط ضعف فرد مقابلشان تعریف و مشخص کردهاند، مثلا همیشه کارفرمایانی هستند که زمان جذب کارگر به جای آنکه به تواناییها و قدرت کارگر توجه کند بیشتر به این مساله توجه داشته که آن کارگر چه میزان حتی علیرغم تندرستی ضعف نفس و به تبع آن حرفشنوی صرف دارد و چقدر میتواند بر او به واسطهی همین ضعفها تسلط یابد. همین مساله باعث شده که مدام نقاط ضعف هر فرد برایش پررنگ شود چرا که عامل تبعیضها، همین نقاط ضعف است و با آن میتوان امتیازهای جعلی درست کرد چرا که نقاط ضعف هم ضعف واقعی نیست، بهانهای است برای تبعیضهای بعدی، در نتیجه ما شاهد افرادی هستیم که اکثرا افسرده هستند و به دنبال آن جامعه نیز افسرده و غمگین است. در چنین جامعهای افراد دائما فکر میکنند که موقعیت کنونی شایسته و برازندهی آنها نیست بلکه به وضعیت موجود تبعید شدهاند و همیشه به دنبال یک وضعیت آرمانی میگردند بی آنکه بدانند این نقاط ضعف، ضعف واقعی آنها نیست بلکه تفاوتهای طبیعی است که با اکثریت دارند، ضعف اصلی زمانی است که این تفاوتها را نقطهی ضعف حساب کنند. به این تاریخ اکران تبعید شدیم، از غربت این تبعید نگویم چرا که این روزها مظلوم نمایی مد روز شده و انقدر همه نقش قربانی را بازی کردهاند که من قربانی واقعی ترجیح میدهم فعلا زبان در کام نگه دارم…
این روزها آثار این چنینی در شبکه نمایش خانگی با اقبال بیشتری روبرو میشوند و به عنوان نمونه میتوانم به اقبال مردم به سریال شهرزاد اشاره کنم که در ادامه سبب شد که باعث شد کاظم راست گفتار فیلم سینمایی آشوبش را در قالب یک سریال چهار قسمتی در شبکه نمایش خانگی عرضه کند، به نظر شما چنین تصمیمی برای توزیع کمدی انسانی شبکه نمایش خانگی چطور است؟
کمدی انسانی یک فیلم اجتماعی با رویکرد روانشناسانه است که خود را تاریخی نمیداند، از دیگر سو از ابتدا برای یک فیلم نود دقیقهای نگاشته شده و به اجرا در آمده و موردی که شما میفرمایید به شکل مینی سریال پخش شود از اساس منتفی است…
این گروه بازیگران از زمان نگارش فیلمنامه در نظرتان بودند یا در جریان پیش تولید به نتیجه اصلی رسدید؟
معیارم در انتخاب بازیگران که خوشبختانه همه انتخابهای اولم بودند، نزدیکی به نقش و نیز تواناییهای حرفهای شان بود. خوشبختانه تیم بازیگری «کمدی انسانی» بسیار قدرتمند و در عین حال همگن و همسنگ ظاهر شده اند، یکدستی بازی تیم بازیگران از امتیازات آن است. هر چند کار با این تیم بازیگری که از چهار نسل مختلف بازیگری میآیند، جذابیتها و مشکلات خاص خودش را دارد، جذابیتش در وهلهی نخست استفاده از بهترینهایی بود که هر کدام تجربههای خاص خود را طی این سالها اندوخته اند و به خاطر نوع زیست متفاوتی که به خاطر تعلق به دهههای خاص دارند، نحوهی حضورشان در حین ایفای نقش با یکدیگر متفاوت است و سختی کار این بود که بازی متوازنی از گروه بازیگری بگیری، مانند این که همنوایی سازهای مختلفی که هر کدام شکل و صدای متفاوتی دارند به خلق یک قطعهی درست از لحاظ موسیقیایی منجر شود.
چه شد که «آرمان درویش» را برای بازی در نقش اصلی فیلم برگزیدید؟
آرمان بازیگر بسیار خوبی است، بسیار کوشا و علاقه مند به حضور موثر در فیلم، انرژی بسیار زیادی در کار گذاشت، ۴ ماه تمام بدنش را برای صحنههایی که نیاز به تحرک زیاد داشت آماده کرد و از این رو در صحنههای فایت آمادهتر از حریفان ورزشکارش ظاهر شد، در صحنههای دیگر هم انرژی زیادی به لحاظ روانی صرف بازی درستی از نقشی پیچیده و پر از اوج و فرود کرد که نتیجهاش بسیار مطلوب است.
شاعرانگی یکی از مولفههای آثار شما است که در سایر فیلمهایی سینماییتان مانند «برف روی شیروانی داغ» هم دیده میشد، مولفهای که گونهای نو را در سینمای این روزهای ما در انداخته است، در روزگاری که آثار اجتماعی صرف، حرف اول را در سینمای ما میزند.
کاملا، کمدی انسانی هم به خاطر نوع کانسپت و بار عاطفیاش همانند فیلم «برف روی شیروانی داغ» به نظر میآید، البته نه از نظر نوع ملودرام بلکه به صورت ایماژهای شاعرانه در گرافیک بصری فیلم و همینطور میزانسنها و جنس بازیها.
با توجه به بازه زمانی که داستان فیلم در آن روایت میشود، یعنی تاریخ معاصر به طبع مرحله لوکیشنیابی و تولید با دشوارهای بسیاری همراه بود، از لوکیشنهای کار بگویید که چه اندازه ساخته شد با در نظر گرفتن دشواریهای پروداکشن کارهای تاریخ معاصری.
فیلمبرداری «کمدی انسانی» پنجاه روز در در ۲۵ لوکیشن اصلی و فرعی تهران و شهرکهای حومهی آن در مرداد و شهریور امسال به طول انجامید و برای فیلمبرداری در لوکیشنهایی که مربوط به دههی چهل و پنجاه میشد تا آنجا که میشد از دکور، ماکت و شهرک سینمایی پرهیز کردیم، چرا که خیابانها و نمادهای شهری دهه چهل و پنجاه در شهرک سینمایی وجود ندارد، از این رو برای نماهای عمومی شهرها و خیابانها، با در اختیار گرفتن «فاساد/نقشه بیرونی نماها»، بافت شهری آن دوره به شکل سه بُعدی ۳D ساخته شده و سپس با شبیه سازی جمعیتی (کراود سمولیشن) در فضای بیرونی این نماهای شهری که ساخته ایم، توانستیم به فضاهای مطلوب و مورد نظر برسیم.
خودتان را بیشتر فیلم نامه نویس میدانید یا کارگردان؟
چون بیشتر اهل خلوتم، دوست دارم خودم را نویسنده بدانم، نویسندگی نیاز به مجوز ندارد، سرمایه نمیخواهد، در همه حال البته با یک حال خوب، میتوانی بنویسی، با کمترین هزینه و بدون هیچ سد و مانعی که هزاران هزارش هنگام فیلمسازی جلوی پایت و در مسیر راهت قرار میدهند. هر چند که نه نویسندگی و نه کارگردانی هیچکدام کسب و کار من نیستند.
آقای کریمی، فیلمسازی مستقل در کشور ما با دشوارهایی بسیاری روبرو است که گاه عرصه را بر فیلمسازان این حوزه بسیار تنگ و دشوار میکنند، شما به عنوان یک فیلمساز مستقل چگونه با این دشواریهای مقابله میکنید؟
فیلمسازی کسب و کار من نیست، تا سوژهای من را به لحاظ احساسی سرشار از خود نکند و بیقرارش نشوم به سراغش نمیروم، حال ممکن است این شیدایی با پسند و سلیقهی دیگری چندان منطقی به نظر نیاید و بسیاری از محرومیتهایی که عمدا بر خود روا میدارم، غیر عقلایی به نظر برسد، که این میشود همان فردیتی که چه خوب باشد و چه بد از نان شب برای زیست نویسنده واجب تر است و باید در حراستش بکوشد، نقطهی قوت این سبک زیست حرفهای در این است که انتخاب میشوی به توسط سوژهای که میخواهد با ساختنش تو را تصعید دهد و تو روندی مانند یک تراپی را با کاتارسیس و خلسهی پالایشی پس از ساختش طی میکنی، اما مشکلاتش هم این است که متاسفانه خلوت داشتن و تمرکز گرفتن رسم این زمانه نیست و یهوییها در هر زمینهای در فورگراند و ویترین اند و با اقبال مردم و مسئولین و منتقدان بیشتر مواجه میشوند، اما مشکل اصلی زمانی رخ میدهد که تو میخواهی با فردیت خودت جلو بیایی و توسط دو سین معروف سانسور و سرمایه، ساندویچ و پرس میشوی و در مییابی همه شعار ارزشها و هنجارها را میدهند اما با پول میشود سر سیبیل شاه نقاره زد … و سرمایه و سانسور دیگر دو لبهی قیچی نمیشوند بلکه دسته و سر یک پتک هستند که قرار است بر سر فردیت تو حتی اگر با کانسپتهای تجاری از نوع سینماییاش هم آمده باشی فرود آید چون فقط ابتذال و سخافت هم مجوز دارد و هم خریدار …
ماجرای مافیای اکران و مشکلاتی که فیلم سازان مستقل در حوزه اکران با آن دست و پنجه نرم میکنند یکی دیگر از مشکلات این روزهای سینما است، این مسئله در اکران فیلم شما چگونه بروز و ظهور پیدا کرد؟
مافیا که نیست، مافیا محترم تر از این حرفهاست و پرنسیپهای خود را دارند، بهتر است از لفظ زد وبند استفاده شود … سانسهای فیلمی که سرگروه دارد را میگیرند تا فیلم خودشان در سه روز اول نمایش مثلا رکورد بزند … نه حدیث ناگفتهای است و نه نامکرر، انقدر این تراژدی تکرار شده که به کمدی تبدیل شده و به نظرم صحبت از این موقعیت کمیک بیشتر قبح قضیه را میبرد…
بخش غالب سینمای ما در سالهای اخیر به آثاری در ژانر اجتماعی با تم آسیبها اختصاص پیدا کرده و ژانرهای دیگر در سینمای ما بسیار کم شده است، شما دلیل این اتفاق را چه میدانید و تا چه زمانی قرار است این ماجرای تک ژانری شدن سینما ادمه پیدا کند؟
سینمای جدی را در این سالها آتراکسیون فلج کرده، این که میگویم سینمای جدی یعنی سینمای استاندارد نه هر تله فیلمی که مجوز سینمایی داشته یا بعدا گرفته، نه هر چیزی که برای تنزل سطح سلیقه و پسند مخاطب سرهم بندی شده، که قاعدتا فیلمهای کمدی استاندارد هم داخل این مجموعه فیلمهای جدی است. جریان اصلی اکران و به تبع آن تولید به ساخت این شبه آتراکسیونهای لاله زاری بعد کودتا تخصیص یافته و این یک خطر بسیار بزرگ است، وقتی ابتذال به میدان بیاید که اندیشهی مخالف من را فلج کند، توانایی فلج و فشل کردن بروز و ظهور اندیشهی من را هم خواهد داشت، این روزها تماشاگران فهیم و جدی و دلسوز و دقیق سینما را خانه نشین کرده اند تا میدان را با حیله و ترفند برای ابتذال خالی کنند، در حالی که کافی است چند پردیس سینمایی به شکل پاتوقهای فرهنگی به راه بیفتد و تماشاگران واقعی که گمان میکنند سینمای ایران کاملا مضمحل شده را با تولیدات ارزشمند و استاندارد دوباره آشنا کنند، اما چگونه؟ با تعداد معدود تیزر رایگان؟ یا امکانات تبلیغات شهری در حد صفر!!؟
بدون دیدگاه