تا بارگذاری کامل صفحه صبور باشید...
اگر مدت زیادی منتظر مانده اید F5 را بفشارید!

آرشیو شماره های گذشته روزنامه هنرمند

  • هنرمند را دنبال کنید!

  • یادداشت

  • آخرین نوشته ها

    • بررسی «هنرمند» درباره سوء استفاده برخی برنامه‎سازان تلویزیون از مخاطب
      7191 بازدید
    • نقدی بر سرود تیم ملی فوتبال به نام «یازده ستاره» برای حضوردر جام جهانی
      5942 بازدید
  • گفتگوی هنرمند با «حمیدرضا قربانی» کارگردان فیلم «خانه‌ای در خیابان چهل و یکم»
    روایتی مدرن از داستان قدیمی‌ هابیل و قابیل

    8476

    دوشنبه 30 ژانویه 2017 - 13:29

    2211 بازدید

    شماره 639

    سپیده آماده| «حمیدرضا قربانی» که سابقه دستیاری کارگردان بزرگی مانند اصغر فرهادی در ماندگارهایی چون «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» را در کارنامه خود ثبت کرده است، در اولین حضورش در کسوت کارگردانی فیلم بلند سینمایی، فیلمنامه «خانه‌ای در خیابان چهل و یکم» را مقابل دوبین برد. فیلم برای اولین بار در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر به نمایش درآمد و این روزها یک سال پس از جشنواره، چند روزی است که اکران عمومی خود را آغاز کرده است. علی مصفا، مهناز افشار، سهیلا رضوی و سارا بهرامی، بازیگران «خانه‌ای در خیابان چهل و یکم» هستند و فیلم داستان محسن را روایت می‌کند که در جریان خشمی آنی، برادرش را به قتل می‌رساند و سایر افراد خانواده را بر سر دوراهی یک انتخاب می‌گذارد. به بهانه آغاز اکران عمومی «خانه‌ای در خیابان چهل و یکم» گفتگویی با حمیدرضا قربانی داشته‌ایم تا از فیلم‌سازی در ژانر ملودرام اجتماعی و همچنین تاثیر فرهادی بر دنیای کارگردانی‌اش بپرسیم.

     

    آقای قربانی، چند سالی است که ماجرای قصاص محوریت برخی از آثار سینمای ما را تشکیل داده است و از نمونه‌هایی فیلم‌هایی با این مضمون می‌توان به دهلیز بهروز شعیبی اشاره کرد که به تهیه‌کنندگی محمود رضوی که تهیه‌کننده فیلم شما هست ساخته شده است و خود شما هم تدوینش را بر عهده داشتید. چه شد که این سوژه را برای ساخت در نظر گرفتید و چطور تلاش کردید از زاویه‌ای جدید به سوژه بارها تکرار شده قصاص بپردازید؟

    داستان فیلم یک داستان واقعی است، پیش از این قرار بود سوژه‌ای دیگری را کار کنم اما پس از صحبت‌هایی که با آقای رضوی داشتیم این قصه را برای کار در نظر گرفتیم. طرح «خانه‌ای در خیابان چهل و یکم» توسط خانم ایرایی به نگارش درآمد و من پیش از این با ایشان افتخار همکاری در فیلم تلویزیونی «سه ماهی» را داشتم. اولین مولفه‌ای که در نگارش این قصه در نظر داشتیم این بود که در آن قصاص محور نباشد. به اندازه کافی در سال‌های اخیر فیلم در خصوص قصاص ساخته شده بود به خصوص در دفتر آقای رضوی، قصه حول مادری می‌چرخید که در میان دوراهی قرار گرفته بود و باید انتخاب بزرگی انجام می‌داد، این موقعیت برای من عجیب بود و قصاص در لایه‌های بعدی فیلم نامه مطرح می‌شد. فیلم‌نامه با یک درگیری آغاز می‌شود و بعد به شخصیت‌ها و به کالبد شکافی آنها می‌پردازد و اینکه انتخاب‌هایشان چه می‌تواند باشد.

    شما سابقه دستیاری کارگردانی مانند اصغر فرهادی در آثار ماندگاری مانند «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» داشته‌اید، سینمای خود را تا چه اندازه وامدار فرهادی و تلمذ در محضر او می‌دانید؟

    من سال‌ها دستیار کارگردانان بزرگی بودم. فخیم زاده، حسن فتحی، داریوش مهرجویی و در نهایت اصغر فرهادی کارگردانانی هستند که با آنها همکاری داشته‌ام و از هرکدام از این کارگردانان چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام. پس از دستیاری در فیلم «درباره الی» فهمیدم که فیلمسازی ورای آن چیزی است که فکر می‌کردم و باید خیلی بیش از اینها یاد بگیرم، چشم‌هایم را باز کنم و اجتماع اطراف خودم را دقیق‌تر ببینم و فیلمسازی را با تفکر و تمرکز بیشتری آغاز کنم. از فرهادی یاد گرفتم که به جزئیات توجه ویژه‌ای داشته باشم. همچنین در زمینه کارگردانی و تمرینات قبل از فیلم‌برداری بسیار از ایشان آموختم اما اینکه چقدر این فیلم به سینمای فرهادی نزدیک است، فکر می‌کنم که فیلم خودم را ساخته‌ام و روحیات و اخلاقیات خودم را در قصه آورده‌ام و تمام تلاشم را کردم فضایی که کار می‌کنم با فضای روحی و اخلاقی خودم سازگار باشد. خیلی‌ها می‌گویند زمانی که به دیدن فیلم آمدند، انتظار داشتند اثری با مولفه‌های سینمای فرهادی ببینند اما می‌گویند قصه، فضا و آدم‌ها با سینمای فرهادی فاصله دارد و به گفته آنها شباهت فیلم من به سینمای فرهادی در همان جزئیاتی است که در کار رعایت کرده بودم.

     

    چه شد که برای دستیاری درباره الی انتخاب شدید؟

    من سالهای سال با فرهادی آشنا بودم و از دوران جوانی پیگیر کارهای ایشان بودم. تا اینکه زمان ساخت درباره الی من بعنوان دستیار و برنامه ریز انتخاب شدم و پس از آن هم در جدایی نادر از سیمین در کنار فرهادی بودم و اگر فیلم برداری فیلم خانه‌ای در خیابان چهل و یکم همزمان با فیلم فروشنده نمی‌شد امکان این بود که در آن کار هم دستیار و برنامه‌ریز باشم ولی متأسفانه نشد و این کار را دوست و همکار خوبم کاوه سجاد حسینی به عهده گرفت.

     

    حضور نام شما در کسوت دستیاری فرهادی چقدر در اقبال مخاطبان به اولین ساخته تاثیر خواهد گذاشت؟

    مطمئنأ تاثیر اولیه را که دارد. فرهادی به اندازه‌ای بزرگ است که اسمش هر کجا بیاید در جذب مخاطب تاثیر دارد اما در کنار این، مردم دوست دارند که فیلم خوبی را ببینند.

     

    پس از موفقیت‌های اصغر فرهادی در عرصه‌های بین المللی، سینمای ما پر شده از آثاری که هر کدام به گونه‌ای سعی در ادامه مکتب فرهادیسم دارند، این اتفاق به نظر شما چه تاثیری در سینمای ما خواهد گذاشت؟

    این عیب محسوب نمی‌شود که کارگردانان جدید، سبک کاری شان را به آثار فرهادی نزدیک می‌کنند، همانطور که سال‌های سال شاگردان کیارستمی مانند آقایان پناهی، شهبازی و دیگران در فیلم‌هایشان، سبک او را ادامه دادند و موفق هم بودند. به نظر من تقلید و تکرار نامناسب است و همیشه مخاطب را پس می‌زند و ادامه این تقلید به ضرر ماست چون ما نیاز به نوآوری داریم. فرهادی هم اعتقاد دارد، سینمایش سینمایی نیست که خودش کشف کرده باشد، این نوع از سینما پیش از این همه بوده اما او با نگاهی جدید وارد آن شده است.

     

    فیلم شما بیش از هر چیز به ماجرای عدم توانایی در کنترل خشم می‌پردازد، مسئله‌ای که در زندگی این روزها بارها دیده شده است. به نظر شما چه مولفه‌های جامعه شناختی و رواشناختی باعث می‌شود که کاراکتر محسن دست به قتل برادر بزند؟

    مهم‌ترین مسئله برای من این بود که این اتفاق در خانواده محترم و آبروداریی به وقوع پیوسته است. مثل خانواده‌های آثار مهرجویی، مثلا فکر کنیم این اتفاق در خانواده‌ای مثل خانواده فیلم درخت گلابی افتاده است. وقوع این اتفاق آنی است و هشدار من این است که ممکن است این حادثه در هر خانواده‌ای اتفاق بیفتد. در تمرین‌ها به بازیگران می‌گفتم که همدیگر را عاشقانه دوست داشته باشید. به آنها می‌گفتم این قصه، قصه آدم‌هایی است که عاشق همدیگر بوده‌اند و در اثر یک اتفاق از هم دور شده‌اند ولی هرگز نمی‌توانند از هم متنفر باشند. در کالبد شکافی شخصیت‌هایم به این مسئله رسیده‌ام که محسن و مرتضی با چه پیش زمینه‌ای به اینجا می‌رسند و زمانی که اینها را کنار هم قرار می‌دهیم، می‌فهمیم چرا این اتفاق افتاده است. اگر قرار باشد بار دیگر این فیلم را بسازم داستان را از دو روز قبل‌تر از این واقعه آغاز می‌کنم تا عملکرد کاراکترها برای بیننده قابل لمس‌تر باشد. چون من آشنا به گذشته کاراکترها بودم، این تصور را داشتم که بیننده با عملکرد شخصیت‌های داستان ارتباط کاملی برقرار می‌کند اما در جریان اکران متوجه شدم بیننده‌های خاص به راحتی این موضوع را متوجه می‌شوند ولی بیننده‌های عام احتیاج به توضیحات بیشتری دارند و مطمئنا در فیلم بعدی پیش زمینه بیشتری از کاراکترها ارائه می‌دهم.

     

    به نکته خوبی اشاره کردید ماجرای بک گراند کاراکترهای محسن و مرتضی، این دو شخصیت با چه پیش زمینه‌ای به این فاجعه ختم شدند؟

    مرتضی آدمی جسوری است، محسن اما تفکری سنتی دارد. مرتضی می‌خواهد سدها را بشکند و جلو برود اما محسن به عنوان تصمیم گیرنده خانواده او را از این کار منع می‌کند. هر دوی آنها محق هستند اما در تضاد با همدیگر قرار دارند و همین تضاد باعث درگیری می‌شود و یک رفتار خشونت آمیز را رقم می‌زند که قابل بازگشت نیست و به قول احمد کاراکتر فیلم «درباره الی» تلخی بی پایانی را به همراه می‌آورد که بازگشت پذیر نیست.

     

    علی مصفایی که در غالب فیلم‌ها نقش انسان‌های آرام و درونگرا را بازی می‌کند در اثر شما مرتکب قتل شده است، چه شد که مصفا را برای ایفای نقش در نظر گرفتید؟

    من علی مصفا را یک آدم با وقار و منطقی می‌دانم یعنی اینطور نیست که یک آدم پرخاشگر باشد. محسن داستان من هم آدم با وقار و آرامی است که به یک زندگی آرام و بدون هیاهو رضایت می‌دهد. صبر و آرامش در چهره و ذات علی مصفا وجود دارد و حتی در فیلم سازی علی مصفا هم این وقار و صبر دیده می‌شود. محسن این قصه هم هم چنین خصلتی دارد و یک جنون آنی او را درگیر این فاجعه می‌کند.

     

    همه عادت کرده‌اند که لیلا حاتمی را به عنوان پارتنر علی مصفا ببینند، چرا از مهناز افشار برای ایفای نقش مقابل استفاده کردید؟

    هماهنگ کردن حضور همزمان علی مصفا و لیلا حاتمی برای یک فیلم کار سختی است چون با داشتن فرزند، آنها مجبور می‌شوند که یکی مشغول کار باشد و دیگری در کنار بچه‌ها، مگر اینکه در پروژه‌های خودشان این هماهنگی‌ها اتفاق بیفتد. زمانی که علی مصفا را انتخاب کردیم، می‌دانستیم که به لیلا حاتمی نمی‌توانیم فکر کنیم و به همین دلیل به بازیگر دیگری فکر کردیم. دوست داشتیم که بازیگر شناخته شده‌ای باشد و انتخاب ما مهناز افشار شد. من از ایشان بازی‌های خوبی دیده بودم مثل فیلم «برف روی کاج‌ها» و می‌دانستم توانایی‌های زیادی دارد و پس از اتمام کار متوجه شدم که انتخابم درست بوده است.

     

    خانه‌ای در خیابان چهل و یکم روایتی مدرن از داستان قدیمی‌هابیل و قابیل است، ‌هابیل و قابیل در جامعه‌ای مدرن بر سر اولین مولفه مدرنیته که فردگرایی و اصالت منافع شخصی است با هم درگیر می‌شوند و یکی، دیگری به قتل می‌رساند، مدرنیته چه بر سر روابط خانوادگی آورده که محسن و مرتضی این چنین به دنبال منافع فردی در برابر هم قد علم می‌کنند؟

    در ابتدا نام فیلم «خانه یحیی» بود و به دلیل یک تشابه اسمی این نام را تغییر دادیم، این نام را انتخاب کرده بودیم چون یکی از کاراکترهای اصلی قصه من همین خانه بود، تصمیم گرفتم اسم فیلم را خانه‌ای در خیابان چهل و یکم بگذارم. این خانه مظهر یک زندگی سنتی بود، آدم‌های این قصه توسط پدرشان در یک خانه گرد هم آمده بودند و هر کدامشان در یکی از طبقات به همراه همسر و فرزندانشان زندگی می‌کردند و عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. محسن پس از مرگ پدر گرداننده این خانواده می‌شود، محسن کسی است که به سنت و سبک زندگی پدری اش پایبند است و می‌خواهد کسب و کار را به همان طریقی انجام بدهد که پدرش سال‌های سال انجام داده است. مرتضی سهمش را می‌خواهد و تصمیم گرفته روش سنتی کسب و کار را تغییر دهد، مرتضی می‌خواهد سدها را بشکند و از گذشته اش فرار کند، طلا فروشی بزند و زندگی دیگری را شکل دهد و این تقابلی است که همواره در جامعه ما وجود دارد و در قصه فیلم، این تقابل به یک حادثه منجر می‌شود.

     

    فیلم براساس داستانی واقعی است که شخصیت‌های درگیر این داستان واقعی در برنامه ماه عسل هم حضور داشته‌اند و در نهایت با بخشش این ماجرا ختم شده است، به نظر شما اطلاع از این مسئله پایان قصه شما را لو نمی‌دهد؟

    ما هسته مرکزی آن داستان را حفظ کردیم، مادر، کشته شدن برادر، دو عروس خانواده، دو فرزند و جزئیاتی دیگر، اما سایر جزئیات را خودمان به قصه اضافه کردیم تا درام جذاب‌تری داشته باشیم. از جمله تغییراتی که در فیلم داشتیم پایان قصه بود.

     

    ریتم فیلم کند است و در برخی از مواقع باعث می‌شود که مخاطب نگاهی به ساعتش بیندازد، تعمدی در این ریتم کند بود؟

    تعمدی نبود و فیلم ریتم درونی دارد ولی با این حال فیلم در اکران عمومی نسبت به نسخه جشنواره ۶ دقیقه کم شده و موسیقی هم به آن اضافه شده است که فکر می‌کنم ریتم مناسب‌تری پیدا کرده است، اما چون سینمای ما به سمت فیلم‌هایی با ریتم تند و هیاهوی زیاد رفته و سلیقه مخاطبان هم تاحدودی تغییر کرده است، زمانی که مخاطب با فیلمی روبرو می‌شود که ریتم درونی دارد، ممکن است احساس خستگی کند امیدوارم این فیلم بتواند نظر مخاطبان را به خود جلب کند.

     

    یکی از مولفه‌های تحسین برانگیز فیلم، شخصیت پردازی مادر داستان و بازی خوب سهیلا رضوی است از این شخصیت پردازی و بازیگری بگویید که بازیگری که برایش انتخاب کردید.

    خانم رضوی پشتوانه تئاتری دارد و نگاهش به بازیگری حرفه‌ای است. او همیشه می‌خواست از جزئیات نقش سر در بیاورد. زمانی که برای اولین بار خانم رضوی را دیدم از نوع میمیک صورت و رفتارش متوجه شدم که به این نقش نزدیک است و از دقت و تلاش بیش از حد این بازیگر در تمرین‌های قبل از فیلم برداری پی بردم که انتخابم درست بوده است و در صحنه هم می‌دیدم که با تمرکز زیاد به حس مورد نظر می‌رسید و تاثیر مثبتی بر بازیگران مقابلش داشت. ایشان در زندگی واقعی صاحب دو پسر، دو عروس و نوه می‌باشند که این مسئله در تاثیرگذاری کاراکتر، نقش بسیار مهمی داشت.

     

    فیلم بسیار کم دیالوگ است. چرا؟

    به نظر من سکوت سرشار از ناگفته‌ها است. سکانسی در فیلم هست که مادر به دیدن محسن می‌رود، آنجا در سکوت کامل می‌نشیند و به حرف‌های پسرش گوش می‌دهد و در این سکانس محسن فقط اظهار ندامت می‌کند و مادر در سکوت، نگاه می‌کند. به نظر من این سکوت مادر بسیار اثرگذارتر از دیالوگ گفتن بود. من در این فیلم احتیاجی به دیالوگ‌های زیاد نمی‌دیدم بلکه فضاسازی و نوع روایتی که از قصه داشتم مرا به این سمت می‌برد که فیلم کم دیالوگ باشد.

     

    باز هم سنت فرهادی، چرا پایان باز را انتخاب کردید؟

    زمان این فیلم کوتاه‌تر از آنی است که جوابگوی قصه باشد، مادر تکلیف را روشن کرده و تصمیم نهایی را برعهده سعید گذاشته است تا بزرگ شود و به سن ۱۸ سالگی برسد. من فکر می‌کنم که سعید عمویش را می‌بخشد ولی نیاز به زمان بیشتری دارد که به این تصمیم برسد. وقتی که دوربین از خانه خارج می‌شود و کاراکترهای فیلم را به حال خود رها می‌کند، این معنا را می‌دهد که آنها نیاز به زمان دارند ولی ممکن است از دید هر کدام از ما این زمان متغیر باشد و به همین دلیل این فیلم پایانی باز ندارد.

     

    فیلم سرد و تلخ بود مانند خیلی از فیلم‌های این روزهای سینما به نظر شما تعدد فیلم‌های تلخ به چه دلیل در سینمای این روزهای ما اتفاق می‌افتد؟

    آدم‌های قصه ما رفتارهای امید بخشی دارند پس نمی‌توان گفت فضای فیلم تلخ است. همه کاراکترهای داستان برای فرزندان یا اطرافیانشان تلاش می‌کنند و امید به آینده دارند و این امید در قصه جاری است. فروغ نگران فرزندش است و می‌خواهد که بار دیگر فرزندش به زندگی و مدرسه بازگردد. حمیده دنبال سند است تا بتواند شوهرش را آزاد کند و دوست دارد فرزندش مجددا پدرش را ببیند. مادر نوه‌اش را در تصمیم نهایی شریک می‌کند و به او شخصیت می‌دهد. حتی محسن، دایی و دیگر کاراکترهای قصه نیز سعی در همین رفتارها دارند.

     

    این روزها مشغول ساخت فیلم تازه‌ای نیستید؟

    در حال کار روی طرحی هستم ولی احتیاج دارم این فیلمم را در کنار منتقدان و تماشاگران ببینم و نقاط ضعف خودم را پیدا کنم. به خودم اجازه ندادم که امسال فیلم بسازم و می‌خواهم به ضعف‌های کارم پی ببرم. نسبت به فیلمم آدم دموکراتی هستم و شدیدترین انتقادات را درباره فیلم می‌شنوم و این نظرات کمک می‌کند که فیلم بعدی‌ام را با اشکالات کمتری بسازم.

     

    شما می توانید تصویری از خودتان را در کنار دیدگاهی که می نویسید، قرار دهید!

    بدون دیدگاه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    سیامک ساسانیان