سپیده آماده| رضا مقصودی فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۵ با نوشتن فیلمنامه و کارگردانی فیلم کوتاه بالهای بیداری و فیلمنامهنویسی در سینما را از سال ۱۳۷۳ با فیلم نامه کوچه و موزه آغاز کرد، فیلم نامه ای که توانست در همان سال جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را از جشنواره فیلم فجر به خود اختصاص دهد. سال بعد از آن بود که مقصودی با فیلم نامه دیگری در جشنواره فیلم فجر حضور پیدا کرد، فیلم نامه اثر ماندگاری با نام لیلی با من است که در نهایت دومین سیمرغ بلورین کارنامه کاری او را رقم زد. مهر مادری، شیدا، زخم زیتون، همیشه پای یک زن در میان است، از رئیسجمهور پاداش نگیرید، اخلاقتو خوب کن، من سالوادور نیستم از دیگر آثاری هستند که در سالهای اخیر به قلم مقصودی نگاشته شدهاند. مقصودی پس از سالها فیلم نامه نویسی این بار در کسوتی تازه در جشنواره فیلم فجر حضور پیدا کرده و خجالت نکش اولین فیلم سینمایی او است که برای اولین بار قرار است در بخش سودای سیمرغ سی و ششمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در بیاید. این فیلم با بازی شبنم مقدمی و احمد مهرانفر داستان زندگی زن و شوهری را روایت میکند که با داشتن عروس، داماد و نوه، در سن میانسالی بچهدار میشوند و این اتفاق آن هم در روستایی کوچک که هیچ چیز از دید اهالی پنهان نمیماند. به بهانه همین حضور گفتگویی با وی داشته ایم تا از تجربه ساخت اولین فیلم سینمایی پس از بیش از دو دهه فعالیت در عرصه فیلمنامه نویسی سینما بپرسیم.
آقای مقصودی شما سالها سابقه حضور در عرصه فیلم نامه نویسی سینما را داشته اید، گذار از فیلم نامه نویسی به عرصه کارگردانی در کارنامه کاری چگونه شما اتفاق افتاد؟
سالها پیش من در تلویزیون سابقه کارگردانی چند فیلم کوتاه را داشتم و همواره دغدغه کارگردانی همراهم بود، فیلم نامههایم را در تمام این سالها کارگردانان مختلفی ساختند، اما کار هیچ کدامشان نتوانسته بودند رضایت من را کسب کند و همواره علاقمند بودم که روزی خودم فیلم نامهام را به تصویر بکشم. موقعیت این کار برایم پیش آمد و وارد این عرصه شدم.
تعلق خاطر شما بیشتر به فیلم نامه نویسی است یا کارگردانی؟
من عمرم را صرف فیلم نامه نویسی کردم، اما واقعیت این است که کارگردانی را بیشتر دوست دارم و فکر میکنم در این حوزه توانایی بیشتری دارم و بهتر میتوانم کار کنم و علاقمندی من بیشتر به کارگردانی است اما از فیلم نامه نویسی هم خسته نمیشوم، به هر حال سالها در این حوزه کار کردهام و به آن علاقمندم.
علقه شما به کمدی که در فیلم نامه نویسی تان هم بسیار مشهود بود در عرصه کارگردانی هم ادامه پیدا کرده است، این توجه خاص شما به حوزه کمدی از کجا میآید؟
بخشی از آن روحیه من است، من اساسا کمدی را دوست دارم و همواره حتی در جدیترین مسائل هم جنبههای کمدی میبینم و این مسئله در نگاه من به پدیده سینما هم تسری پیدا کرده است. من در زندگی شخصی خودم هم آدم شوخ و طنازی هستم و این فضا را دوست دارم و اصلا دنیا را اینگونه میبینم. از طرف دیگر به نظر من سینمای ما از کمدی با ارزش و با شخصیت خالی است و من تلاش میکنم که در این زمینه گام بردارم.
به نکته خوبی اشاره کردید متاسفانه به اندازه ای کارهای بی ارزش در حوزه کمدی در سالهای اخیر بر پرده سینماها جای گرفتهاند که معدود فیلمهای کمدی باارزش و به قول شما با شخصیت در میانشان گم هستند.
بله به همین دلیل هم هست که من وارد این عرصه شدم. البته ما در همه ژانرهای سینما در ایران فیلمهای با شخصیت و بی شخصیت داریم، اما بیشخصیتی در فیلمهای کمدی بیشتر به چشم میآید. سخیف بودن در حوزه آثار کمدی محسوستر است، چون به سمت لودگی و لوس شدن میافتد. اما کارهای جدی اگر سخیف هم شوند، بیشتر حوصله سر بر به نظر میرسند اما کمدی اگر سخیف شود، لوده میشود و ممکن است بخنداند اما بی ارزشی اش معلوم میشود به همین دلیل کار در حوزه کمدی دشوارتر از کار جدی است.
یکی از مولفههای جشنواره فیلم فجر، تعداد کم فیلمهای کمدی در آن است و به طور کلی انگار توجه چندانی به آثار حوزه کمدی در جشنواره فجر نمیشود، چه در مسئله انتخاب فیلمها و چه از منظر داوری، این ماجرا از کجا میآید؟
به نظر من این مسئله به دلیل عدم دقت کارگردانانی است که در حوزه کمدی فیلم تولید میکنند و من فکر میکنم اگر فیلمهای کمدی با کیفیتی ساخته شوند، هیئت داوران هم توجه میکنند. از طرف دیگر کسانی که اهل فکر و اندیشه هستند هم در سینما کمتر به سمت سینما کمدی میروند و بیشتر ترجیح میدهند به سمت فیلمهای جدی، اجتماعی و تلخ بروند و انرژی شان را صرف آن بخش کنند. همین مسئله باعث شده است که کمدی با شخصیت در سینمای ما کم شود. در این بین من سعی میکنم در این حوزه کار کنم، برای مخاطب عام اهمیت بیشتری اینکه از دیدن فیلم لذت ببرد و احساس کند که فیلم خوبی دیده است.
این مسئله در میان اهالی سینما بسیار دیده میشود که کار کردن در حوزه کمدی سخت تر از حوزه جدی است، این دشواری از کجا میآید؟
بله، کار کمدی کار سختتری است به این دلیل که شما دو کار را باید با هم انجام بدهید، در کارهای جدی باید توجه بیننده را به خود جلب کنید، در کار کمدی اما نه تنها باید توجه مخاطب را به قصه جلب کنید، بلکه باید بتوانید او را بخندانید و خندیدن کار پیچیده ای است و ادوات خاص خودش را دارد. چون به راحتی نمیتوان مردم را خنداند به خصوص مردمی که این روزها، روزگار سختی را میگذرانند، خنداندن کار دشواری است، خنداندن باشخصیت کاری دشوارتر. کمدی انرژی بیشتری را میبرد چون باید ظرافتهایی را به کار برد که بیننده متوجهاش بشود و تحت تاثیر قرار بگیرد و بخندند. اساسا سینما و قصه پردازی در سینما کار دشوارتری است و پرداخت کمدی در سینما هم بسیار داشوارتر و به همین دلیل هم هست که کارگرانانی که در حوزه سینمای کمدی فعالیت میکنند در سینما جهان کم هستند، در این میان تلاش کردم در این حوزه قدم بردارم و امیدوارم که موفق شده باشم.
آقای مقصودی میخواستم از زمانی که سوژه این فیلم به ذهنتان رسید بپرسم، چه شد که این موضوع را برای ساخت اولین فیلم بلند سینمایی تان در نظر گرفتید؟
دو سال پیش بود که این ایده از سوی خانم افرا جورابلو همسر بنده، به من پیشنهاد شد و به سمت نگارش فیلم نامه رفتیم و دیدیم که به مسائل روز هم ارتباط دارد، سعی کردیم این ارتباطات را هم تقویت کنیم. در نهایت این ایده تبدیل شد به یک فیلم نامه سینمایی شد که تهیه کننده زمانی که کار را خواند احساس کرد که میارزد که در آن حوزه سرمایه گذاری کند و انصافا هم بسیار تلاش کرد و تمام سعیش را به کار بست تا این کار ساخته شود و در واقع کار از دو سال پیش آغاز شده بود. ما در این کار سعی کردیم با ماجرای فرزندآوری و ازدیاد جمعیت شوخی کنیم.
یکی از اتفاقات امسال، کاهش آثار حاضر در جشنواره فیلم فجر از یک سو و کم تعداد بودن آثار کارگردانهای فیلم اولی از سوی دیگر بوده است، با توجه به اینکه خود شما هم فیلم اولی هستید، نظرتان در خصوص کاهش تعداد فیلم اولیها در جشنواره و به طور کلی جدا شدن بخش نگاه نو از جشنواره چیست؟
به نظر من جشنواره فجر کارکرد سالهای پیش خود را از دست داده است. سالها پیش جشنواره فیلم فجر برای این تاسیس شد که سینمای رو به موت آن سالها را نجات بخشد. سینما در آن سالها که پس از پیروزی انقلاب هم بود، رونق چندانی نداشت و جشنواره باعث شد خون تازه ای در جریان فیلمسازی کشور دمیه شود و فلسفه ابداع جشنواره فجر این بود و موفقیت این روند تا مدتها ادامه داشت، اما از زمانی که سینمای ما سر و شکلی به خودش گرفت، عنوان جهانی پیدا کرد، در سطوح بینالمللی مطرح شد و به سمت حرفه ای شدن رفت، کارکرد جشنواره هم تغییر کرد. جشنواره فجر این روزها دیگر تناسبی با آثار سینمایی ندارد و نیازمند یک سری تغییرات اساسی و بنیادین است. در این میان این نیاز به تغییر در میان مدیران برگزار کننده جشنواره امسال به سمت کاهش آثار رفته است، شاید فکر کرده اند این گونه تغییری ایجاد کنند، اما من نمیدانم این تغییر چقدر تأثیرگذار است. من فکر میکنم جشنواره واقعی برای سینمای ایران؛ جشن سینمای ایران است که هر ساله به صورت آکادمیک برگزار میشود، البته آن جشنواره هم باید آسیب شناسی شود و سرو شکل بهتری پیدا کند اما به نظر من اینکه از میان فیلمهای به نمایش درآمده در یک سال بهترینش را انتخاب کنیم، آن هم از سوی کارشناسان سینما و به صورت آکادمیک، خیلی درستتر است. در این داوریها انعکاس ذهن مردم هم ارزیابی میشود و در رای گیریها دخالت داده میشود و آن زمان انتخابها واقع بینانهتر است.
یکی از اتفاقهای این جشنواره حضور تعداد زیادی از فیلمهایی است که به واسطه بودجههای کلان یکی از نهادها ساخته شده اند و در کنار آثار سینمای مستقل قرار گرفته اند و رقابت نابرابری در زمینه میزان بودجه در میان این آثار اتفاق افتاده است، نظر شما در خصوص این اتفاق چیست؟
واقعیت این است که یک موسسه دولتی بودجه هنگفتی را در اختیار کارگردانی قرار میدهد و فیلمی را میسازند و آن کارگردان در رقابت با منی قرار میگیرد که تهیه کنندهام برای ساخت فیلم از جیب خرج کرده و قرض کرده است. از سوی دیگر بسیاری از این موسسات هم اصلا دغدغه ای بابت بازگشت سرمایه ندارند، این فیلمها در رقابت هم قرار میگیرند و اسفبارتر از همه این است که غالب فیلمهایی که با دشواریهای مالی ساخته شده اند، از نظر درونمایه و محتوا باارزشتر و موثرتر از آثاری هستند که با بودجههای هنگفت سازمانها ساخته شده اند. این چه رفتار غیر منصفانهای است که در جشنواره اتفاق میافتد و به نظر من نام چنین جشنواره ای میشود؛ جشنواره فیلمهای دولتی که با بودجههای سازمانها و نهادهای خاصی ساخته میشود و به نظر من این اتفاق از انصاف به دور است که یک عده به سختی فیلمی را بسازند و زیر بار قرض بروند و یک عده با خیال راحت هر چقدر میخواهند، هزینه ساخت فیلم کنند. در بسیاری از موارد میبینیم آثاری که با بودجههای هنگفت سازمانها ساخته میشوند، فیلمهای موثری هم از کار در نمیآیند. شاید در میان آنها فیلمهای خوبی هم از آب در بیاید چون با طیب خاطر و آن هزینههای نجومی، بالاخره تعداد معدودی از این کارها هم ممکن است خوب باشند! بدتر از همه این است که با این هزینه فیلمهای بدی از کار در بیایند. به نظر من اهالی سینما نگاه خوبی به چنین آثاری ندارند.
در خصوص کستینگ کار چه در حوزه بازیگری و چه در حوزه فنی چطور به این گروه رسیدید؟
درباره بازیگران، ما از آنجا که یک سال و نیم پیش تصمیم به ساخت این فیلم گرفتیم، از همان زمان بازیگرانمان را انتخاب کرده بودیم و انتخاب اول ما برای نقش زن اول فیلم خانم شبنم مقدمی هم از همان زمان رضایت خود را برای حضور در این فیلم اعلام کرده بود، آقای احمد مهرانفر هم یکی از سه گزینه برای حضور در نقش اصلی مرد کار بود که عاقبت انتخاب شد. درباره عوامل دیگر هم به تدریج به این تیم رسیدیم. ما حتی بازیگر نقشهای کوچک کار را هم با دقت انتخاب کردیم و خوشبختانه موفق شدیم بازیگران خوبی انتخاب کنیم و در مجموع بازیگران این اثر بازیگران خوبی هستند که از پس حضور در این کار برآمدند و من از آنها رضایت دارم. در حوزه سایر عوامل کار هم من بسیار خوشحالم که آقای مهدی جعفری فیلم بردار این کار ما بودند و آقای حسینی هم به عنوان تهیهکننده با تجربه کار را بسیار خوب مدیریت کرد و من همواره معتقدم که پیشرفت سینما از جانب تهیهکننده است.
برنامه آتیتان در حوزه سینما چیست؟
فعلا منتظرم این کار به مرحله اکران برسد و بر اساس بازخوردهایی که از آن میبینم تصمیم بعدیام را خواهم گرفت.
بدون دیدگاه