سپیده آماده| «کریم امینی» بازیگری و فیلمسازی را به صورت موازی از سالهای ابتدایی دهه هشتاد و با حضور در دورههای آموزش بازیگری امین تارخ و ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کرد و از همان سالها به عنوان دستیار کارگردان و برنامهریز در سینما و تلویزیون به طور مداوم مشغول فعالیت حرفهای شد و از سوابق او در عرصه دستیاری میتوان به دستیاری کارگردانانی مانند فریدون جیرانی، مهدی کرم پور،حسین فرح بخش، علیرضا امینی، تینا پاکروان اشاره کرد. امینی در سال ۱۳۹۴ با ساخت اولین فیلم کوتاه خود با نام «روز قضاوت» پا به جشنوارههای معتبر جهانی گذاشت. این فیلم ۶ دقیقهای با طرحی از کیومرث پوراحمد و نقش آفرینی تینا پاکروان منتخب بخش مسابقه جشنواره مونترال شد و پس از آن در جشنوارههای مختلفی حضور پیدا کرد و جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را در جشنواره سانفرانسیسکو از آن خود کرد. از حضور وی در عرصه بازیگری هم میتوان به بازی در سریال «میلیاردر» علیرضا امینی، سریال «تعبیر وارونه یک رؤیا» فریدون جیرانی، فیلم سینمایی«رنج پنهان» بیژن میرباقری، «آبنبات چوبی» حسین فرح بخش اشاره کرد. امینی در سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر در کسوت بازیگر فیلم پاسیو حضور پیدا کرد و اولین فیلم بلند سینماییاش با نام «دشمن زن» هم در روزهای آتی به پرده نقرهای سینماها خواهد پیوست. سام درخشانی، بهاره کیانافشار، الناز حبیبی، بهرنگ علوی، سیروس همتی و امیرحسین آرمان از جمله بازیگران «دشمن زن» هستند و محمد حسین فرحبخش عهده دار تهیه کنندگی این فیلم است. به بهانه اکران این فیلم گفتگویی با «کریم امینی» داشته ایم تا از ساخت اولین فیلم بلند سینماییاش در حوزه کمدی بپرسیم.
آقای امینی! سبقه تئاتر در خانواده شما به پدربزرگتان که از بازیگران تئاتر بود باز میگردد، از چه زمانی فعالیت در حوزه سینما و تئاتر را آغاز کردید؟
بازیگری در من با علاقه شروع شد و بعد استعدادش را کشف کردم و وارد مرحله اجرایی شدم. از همان ابتدا هم بیشتر به کارگردانی علاقه داشتم. پدربزرگ من از بازیگران تئاتر بود و من به واسطه او به این حوزه علاقمند شدم و در سن ۱۷ سالگی در تئاتر منطقهای شهر ری و جنوب شهر فعالیت میکردم. در زمان دانشگاه هم تئاتر دانشجویی کار میکردم و همان موقع در حوزه بازیگری جشنواره تئاتر دانشجویی صاحب رتبه شدم. در همان سالها هم کارگاه بازیگری امین تارخ را گذراندم و پس از سال ۸۶ وارد عرصه دستیاری شدم. بعد از آن دستیار فیلم «پل چوبی» مهدی کرم پور شدم و در «خواب زدهها» دستیار فریدون جیرانی بودم. سال ۹۰ هم در سریال «میلیاردر» یک نقش جدی بازی کردم.
شما فعالیت در سینما را با ساخت فیلمهای کوتاه شروع کردید و با فیلم «روز قضاوت» در سال ۹۳ توانستید در جشنوارههای بین المللی فیلم حضور پیدا کنید، زمانی که فیلم را میساختید تصور موفقیتهای بینالمللیاش را داشتید؟
فیلم سوژهای ملتهب داشت و داستان زنی بود که درگیر قضاوتهای مردم میشود، سوژه فیلم چون ملتهب بود این انتظار را داشتم که اگر کار با کیفیت ساخته شود در فستیوالها با اقبال داوران روبرو شود. کستی حرفهای در آن کار حضور پیدا کردند و در نهایت فیلم در جشنواره آلمان، امریکا و کانادا با اقبال روبرو شد. لوکیشن کار بازار تهران بود و خیلیها میگفتند که این سوژه ملتهب را در لوکیشن بازار نمیتوان تولید کرد، اما از آنجایی که من از بچگی در چنین فضاهایی بوده ام، خیلی راحت تر فیلم ساختم. برخیها در فضاهای روشنفکری هستند و نمیتوانند در دل شهر فیلم بسازند.
یکی از دشواریهای ساخت فیلم برای فیلمسازان جوان مسئله سرمایه است، خود شما چگونه با این مسئله کنار آمدید؟
در فیلم کوتاه اول، خودم هزینه کردم و اصلا فکر نمیکردم که چه زمانی قرار است فیلم بلندم را بسازم. من به طور کلی فیلم کوتاه را از فیلم بلند بیشتر دوست دارم چون به نظرم پرداختن به یک سوژه در مدت زمان کم خیلی جذابتر است. ضمن اینکه خط قرمزهای فیلم بلند بیشتر از فیلم کوتاه است.
چه شد که پس از اقبال بین المللی به فیلم کوتاهتان برای ساخت فیلم بلند اول به دنبال سوژه کمدی و طرحی از سینما بدنه رفتید؟
من پس از «روز قضاوت»، فیلم چلیپا را ساختم. آن فیلم در خصوص مهاجران افغان بود که در جشنوارههای فیلمهای کوتاه تهران برگزیده شد و به نظر من بهترین فیلم کوتاهم هم همین چلیپا است. فیلم در جشنواره فیلم آلمان هم با اقبال شروع شد. پس از فیلم «چلیپا» فیلم کوتاهی «ننگرهار» ساختم در خصوص فروش دختران در بخشی از افغانستان که آن فیلم هم سوژه ملتهب زنانهای دارد و فیلم به تازگی برای فستیوالها ارسال شده است. من زمان فیلم برداری فیلم فروشنده اصغر فرهادی دستیار ایشان بودم و خیلی دوست داشتم از ایشان یاد بگیرم. آن روزها هم زمان شد با پیش تولید «آب نبات چوبی» و از آنجایی که من سالها در پروژههای مختلف در کنار آقای فرحبخش بودم و ایشان حکم پدر من در عالم سینما را داشتند، در نهایت من تصمیم گرفتم آبنبات چوبی را انتخاب کنم. در این فیلم هم ابتدا دستیار و برنامه ریز بودم و در جلسات دور خوانی بود که آقای فرحبخش پیشنهاد بازی در این فیلم را به من دادند. در این میان قرار بود که نقش مقابل رضا عطاران را بازی کنم و او باید میپذیرفت که من مقابلش بازی کنم و در نهایت پذیرفت. از آنجا وارد پروسه جدی تر در عالم بازیگری شدم. حسین فرحبخش کارگردانی است که بازیگران بزرگی مانند پیمان معادی و امین حیایی و مهناز افشار را به سینما معرفی کرده است. خانم دولتشاهی هم اولین حضورش در کسوت بازیگری نقش اصلی را در فیلم مستانه آقای فرحبخش تجربه کرد و پیش از آن هیچ رل اصلی بازی نکرده بود. فرهاد اصلانی هم برای اولین بار رل یک را در فیلم زندگی خصوصی بازی کرد. از بحث خارج نشویم در خصوص اینکه چرا پس از فیلمهای کوتاهی که با سوژه آسیبهای اجتماعی ساختم برای اولین فیلم بلند سینمایی به دنبال سوژهای کمدی رفتم؛ من خیلی به قسمت اعتقاد دارم، من برای اولین فیلم بلند سینماییام مدتها بر روی یک فیلم نامه درباره کودکان کار تلاش کردم، و یک سال و نیم درگیر این فیلم نامه بودم اما در نهایت به نتیجه نرسید. تا اینکه آقای فرحبخش با من تماس گرفتند و پیشنهاد کارگردانی فیلم «دشمن زن» را دارند. فیلم نامه اولیه را دوست نداشتم و یک سری تغییرات در متن دادیم. به نظر من رسالت فیلمساز جذب تماشاگر است. به نظر من اینکه اولین فیلم بلند سینمایی یک کارگردان کمدی باشد، خیلی بهتر از این است که پس از چند فیلم برای بازدهی مالی به دنبال ساخت فیلم کمدی برود. من اگر روزی وارد حیطه ساخت فیلم بلند سینمایی جدی بشوم، دیگر توانایی این را ندارم که بار دیگر وارد عرصه کمدی بشوم.
برسیم به حوزه بازیگری، خودتان بیشتر فیلمساز میدانید یا بازیگر؟
من خودم را دو نفر در نظر میگیرم نفری که بازیگر است و نفری که فیلمساز و هیچ کدام از این دو نفر دخالتی در کار هم نمیکنند.
بین یک نقش خوب و یک کارگردانی خوب که همزمان به شما پیشنهاد شده اند، کدام را انتخاب میکنید؟
قطعا کارگردانی را انتخاب میکنم. البته من تجربه فعالیت همزمان در هر دو حوزه را داشتهام مثلا سر کارگردانی همین کار من همزمان در سریال رنج پنهان بیژن میرباقری هم بازی میکردم.
فیلم «پاسیو» با بازی شما در جشنواره جهانی فیلم فجر حضور پیدا کرد، فیلمی که یکی از مولفههایش بازی زیرپوستی و روان شما بود، از حضورتان در این فیلم بگویید؟
در ابتدا خانم بحرالعلومی میخواستند فیلم نامه دیگری را بسازند که در نهایت تغییر کرد و فیلم نامه پاسیو انتخاب شد، از زمان بازنویسی فیلم نامه تصمیم گرفتیم که این کاراکتر درونگرا باشد و چون نقش من در آبنبات چوبی نیمچه لاتی بود، دوست نداشتم این نقش هم شبیه آن باشد و سعی کردم کاراکتر رضا کم دیالوگ باشد و متفکر، کسی که زندان رفته آدم پرحرفی نیست. ریاضت کشیدهها، آدمهای کم حرفی میشوند و سعی کردم نقش به سمت تیپ نرود.
رضا پاسیو مردی است که برای ازدواج با نامزدش مجبور میشود خلاف کند و پس از آزادی از زندان با بی توجهی نامزدش روبرو میشود، برای رسیدن به این نقش از چه مولفههایی بهره بردید.
سختی نقش این بود که اطرافیان نباید از زندانی بودن رضا مطلع میشدند. رضا نمیخواست غرورش را بشکند و به نامزدش بگوید غیبت یک سال و نیمهاش به دلیل زندانی شدن است. رضا آدم خود رای و مغروری بود که از قانونهای خودش در زندگی پیروی میکرد، یک سری چیزها برای اینگونه از آدمها حکم است که برای دیگران نیست. سختی نقش رضا این بود که باید نشان میدادم رضا نامزدش را دوست دارد، اما دلیل غیبتش را نمیگوید. من در محلههایی بزرگ شدهام که پر از رضا و امثال رضا است و من با چنین کاراکترهایی زندگی کردهام و آدمهای این چنینی من را به یاد معادلهای بسیاری از اهالی محل و کسانی که سالها با آنها زندگی کرده ام، میاندازد.
به نظرتان اینکه در محلات پایین شهر زندگی کرده اید باعث شده که نقشهایی این چنینی بیشتر به شما پیشنهاد بشود؟
خب کارگردانها نمیتوانند برخی از بازیگران سینما را برای بازی نقش لات جنوب شهری انتخاب کنند، چون آن فرد تصوری از چنین آدمهایی ندارد و باورش نمیکند. من با ادبیات آدمهای محلههای جنوب شهر آشنا هستم و فرهنگشان را میدانم. البته من نقش آدمهای مثبت را هم بازی کردهام مانند کاراکتر سریالی آقای جیرانی. در نهایت اما زمانی که کارگردانها میبینند که صورت تو از جنس مردم است و چشمهای آبی وموهای رنگی نداری، بیشتر نقشهای این چنینی را به تو پیشنهاد میکنند. وقتی به چهره لاتهای جنوب شهر نگاه میکنی این مسئله از صورتشان مشخص است و این مشخصات باید در وجودت باشد و اگر نداشته باشی نمیتوانی نقش لات جنوب شهر را درست در بیاوری. در کنارش هم باید سواد این را داشته باشی که نقشها را شبیه هم بازی نکنی، من شاید بتوانم نقش ده تا لات را بازی کنم اما در نهایت در نقش لات یازدهم گند میزنم(با خنده). من برای فیلم بدون تاریخ و بدون امضا تست داده بودم چون ابتدا قرار بود که رل داستان شناخته شده نباشد اما در نهایت قرار شد که یک بازیگر چهره آن رل را بازی کند و نوید انتخاب شد و من خوشحالم برای رلی تست دادم که در نهایت نوید محمدزاده بازیاش کرد. به نظر من رمز موفقیت در کنار استعداد و پشتکار، انسانیت و مرام است که نوید همه اینها را با هم دارد.
بازیگری بر خلاف کارگردانی شهرتی ناگهانی و بسیار گسترده را به همراه میآورد، مسئله شهرت برای شما این روزها چگونه است؟
شهرت برای همه اینطور است که قبل از رسیدن به شهرت، برایت خیلی جذاب است اما زمانی که به شهرت میرسی دیگر نه. البته من که به نسبت خیلی از همکاران چهره نیستم. هیچ لذتی بدون سختی نیست و شهرت هم همینطور. خیلی از مردم دوست دارند بازیگر شوند و به همین مسئله شهرت فکر میکنند. من فکر میکنم شهرتی که تعداد اندکی از آدمها بشناسندت و به خودشان اجازه توهین ندهند و حرفی نزنند که تو ناراحت شوی، آن شهرت درستی است. مثلا شهرت آقای سمندریان، مردم کوچه و بازار آقای سمندریان را نمیشناختند، اما اهالی هنر ایشان را به گونهای میشناختند که همواره با ادب و احترام از ایشان یاد میکردند. به نظر من اگر ۱۰۰ نفر آدم را به دلیل توانمندیهایش بشناسند، بهتر از این است که ۱۰۰ میلیون نفر آدم را بشناسند در حد اینکه بگویند این بازیگر فلان فیلم است. چون آن شهرت سقوط مرگباری را به همراه دارد که به افسردگی و گوشه نشینی منجر میشود. خیلی از بزرگان سینما بودند که سقوط کردند و به قهقرا رسیدند. شهرت لحظهای است و همیشه زیر پایت سست است. شهرت سرابی است که بهش میرسید اما همیشه سراب باقی میماند.
شما در ابتدای کارتان توانستید درخشش در فستیوالهای کلاس A فیلم جهانی را تجربه کنید با توجه به این مسئله افقتان در علم فیلمسازی چیست؟
زمانی که دشمن زن را میساختم به این فکر میکردم چقدر سخت است فیلمی بسازی که هیچ وقت فکرش را نمیکردی، اینکه حضور در چه فستیوالهایی در نظرت بود و در نهایت نتوانستی محققش کنی و این هدف تو نبود. به نظر من کارگردانی موفق است که ابتدا اطرفیانش را اقناع کند و بعد دایره اقناع شوندگان را گستره تر کند، البته گسترده تر کردن این دایره با فیلمهایی مانند «دشمن زن» محقق نمیشود و با چنین فیلمهایی تنها میتوان مردم را خوشنود کرد. من پشتم به نظر مالی خالی بود و تصمیم گرفتم ابتدا در نظر مردم شناخته شوم بعد وارد دنیایی که در ذهنم بود بشوم. خاستگاه من دشمن زن نیست و این فیلم فقط برای مردم است.
برنامه آتی تان در حوزه سینما چیست؟
طرحی در دست دارم که در آن از سینمای کمدی رمانتیک فاصله میگیرم و فیلمی آوانگارد و ساختارشکن که نویسندگی آن هم بر عهده نویسنده فیلم «دشمن زن» است. این فیلمی نوعی از کمدی است که فضای ابزوردی دارد و با شوخی واقعیتهای جامعه را نشان میدهد.
به نظر شما در مسیر موفقیت چه عاملی مهمتر است نبوغ یا ممارست؟
تاثیر نبوغ کم است اما در نهایت برای هر کاری باید استعدادی باشد. برخی نبوغ دارند اما ممارست نه و به جایی نمیرسند. اما اینکه کسی که هیچ نبوغی در رشتهای ندارد با ممارست صرف نمیتواند الزما به موفقیت برسد مانند این است که در زمینی که در آن گنجی نیست به دنبال گنج بگردیم. پیگیری بی دلیل باعث میشود انرژی انسان به هدر برود، برخی از آدمها مال این رشته نیستند و فکر میکنند با گیر دادن میتوانند به هدفشان برسد، ممارست با اینکه گیر بدهی و قفل کنی اشتباه است. ممارست یعنی زمانی که خودت استعدادت را کشف کردی با تمرین و ممارست استعداد را به حد اعلا برسانی. برخی ها اما متوجه نمیشوند، این نبوغ را ندارند، من بازیگرانی را میشناسم که سالها دارند یک سکانس دو سکانس بازی میکنند، اما بازیگری را رها نکرده اند. این در حالی است که اگر این ممارست را در هر کار دیگری گذاشته بودند تا به حال به نتیجه بهتری رسیده بودند. استعداد بازیگری را کارگردانها کشف میکنند. در فیلمسازی هم همینطور است، این همه کارگردان داریم اما فقط چندتایشان آرتیست هستند.
بدون دیدگاه