مریم ناظران| آقای مشکی پوش موسیقی ایران جدیدترین اثر خود را با نام «یعنی درد»، دیروز روانه بازار کرد. آلبومی که کاملا با فضای سیاسی و انتخاباتی این روزها همخوانی دارد. این آلبوم در فضایی اجتماعی و برخواسته از حال و هوای اجتماع ایرانی ما ساخته و پرداخته شده و با نگاهی عمیق به دردها و سختیهای گریبانگیر برخی هموطنانمان، بی شک خروجی قابل تامل و ویژهای را ارائه کرده است. رضا صادقی همزمان با انتشار آلبوم طی یادداشتی از رئیس جمهور ایران خواسته کرامت هنرمندان و هنر این سرزمین را باز هم به آنها برگرداند. صادقی خطاب به رییس جمهور نوشته است: «جناب روحانى دوست داشتنى، از کارگر زحمتکش تا پزشک و مهندس تا کشاورز و دامدار تا پیر و جوان و خصوصاً جامعه هنرمند براى حمایت از شما و باور شما حرفهاى زیادى را تحمل کردند و امیدهاى زیادى به وعدههاتان بستند. همه ما هم دعا میکنیم و هم درخواست که این دوره به ماها ثابت کنید اشتباه نکردیم و سلامهـاى شما، سلامى صادق بوده و هست. آقاى روحانى مردم من خسته از درد هستند. آنها جانشان را براى سرزمینشان گذاشتند و باور شما. مردم من هم تحریم را نمیخواند هم تحقیر را. شما ثابت کردید که خادم این مردم هستید پس لطفا کسانى که فاسد و ظالم هستند به حق مردم از دولت مردمیتان دور کنید …. سفره مردم را دریابید که شرم پدران را نبینیم.» به بهانه انتشار این آلبوم با خواننده محبوب موسیقی پاپ گفتگویی داشتیم که در ادامه خواهید خواند:
به تازگی آلبوم «یعنی درد» را منتشر کردید، در مورد این آلبوم بیشتر برایمان توضیح دهید؟
این کار برای شرکت آوای هنر است. آن را تقدیم به دوستانی میکنم که منتظر انتشار این آلبوم بودهاند. برای جمع آوری این آلبوم دو سال وقت گذاشتم. در این آلبوم دوازده ترک دارد که از بین بیست و یک ترک آماده پخش انتخاب شدهاند. بیشتر دوست دارم مردم از این آلبوم صحبت کنند تا اینکه خودم بخواهم از آن تعریف کنم، ولی میتوانم بگویم قلب خودم را برای آن گذاشته ام و امیدوارم که اتفاق خوبی برای آن رخ دهد. هشتاد درصد از کارها در این آلبوم ملودی خودم بوده است، همچنین دوستان خوبم در این کار با من همراهی کردند از جمله نیکان و مهران خالصی که لطف کردند و سه تا از کارها را تنظیم کردهاند و دوستانی مانند شهراد امیدوار، امیر بهادر، دهقان و چند تا از بچههای دیگر که تنظیم و شعرها را انجام دادهاند و فقط امیدوارم که مردم آن را دوست داشته باشند.
علت وسواس تان چه بوده که دو سال طول کشیده است تا این آلبوم را وارد بازار موسیقی کنید و اینکه چرا از بین بیست و یک ترک، دوازده تا از آنها را انتخاب کردهاید؟
اینکه بگویم وسواس داشتهام نه؛ هر هنرمندی همه کارهایش را دوست دارد و من وسواس نداشتهام. فقط براساس اتفاقات زمان، باید کار را تقدیم کنید. مثلا یک کار پاییزی را در بهار دادن نمیگویم که بیتاثیر است اما کم تاثیر است. فقط حجت من همین بوده که بخواهم ببینم دو سال چه اتفاقی میافتد و همیشه هر چیزی را انتخاب میکردم یا حذف میکردم و یا اینکه آن کار به دلم نمیشست و یا میدیدم آن کار حداقل آن موقع حرفی برای گفتن ندارد.
خیلی از خوانندهها دیگر سراغ آلبوم نمیروند و دوست دارند که بیشتر تک ترک به بازار ارایه بدهند ولی شما دوست دارید که آلبوم به بازار عرضه کنید، درست است؟
آلبوم، شناسنامه کاری عمر یک هنرمند است. تک ترک هم البته خوب است اما به نظر من میتوان گفت که تک ترک یک سیاه مشق است که شما ارائه کنید و ببینید که ری اکشنها آن چگونه بوده است و آیا میتوانید با این ری اکشن همین اتفاق را حجیمتر و گستردهتر پیش ببرید یا نه!!؟ ولی آلبوم هم مورد استقبال مخاطبین قرار گرفته است. خوانندههایی هم داشتهایم که یک آلبوم دادهاند و مردم هم هنوز آن را گوش میدهند و از شنیدن آن لذت میبرند و ربطی هم به زمانه و پروسه زمان ربطی ندارد. من بیشتر همین روند انتشار آلبوم را پیش خواهم برد ولی اینکه دو سال دو سال و این داستانها… میشود که البته مدت طولانی انتشار آن به خیلی از چیزها بر میگردد. مانند : سن و سال، نداشتن شادابی نوجوانی و جوانی و یک گوشه ای از وسواس، آگاهی و… که بعد هم وقتی به بازار و در جامعه میآید دیگر به نگاه مردم نسبت به آن موسیقی بر میگردد که قطعا نسبت به ده سال قبل تغییر کرده است و قطعا ده سال بعد هم خیلی تغییر میکند. ادبیات جاری بین مردم نسبت به ده سال گذشته خیلی متفاوتتر شده است و…. ولی من بیشتر با آلبوم موافق هستم، به خاطر اینکه آلبوم یک شناسنامه ماندگارتر است و تک ترک را به عنوان یک سیاه مشق میبینم.
علت انتخاب این نام برای آلبوم تان چه چیزی بوده است؟
من در یک پروسه زمانی خواسته یا ناخواسته دچار اتفاقات حواشی کار و زندگی شدم و درد آدمهایی که نزدیک من بودند را دیدم. چه بسا بعضی از آنها از خود من بودند، دیدم و احساس کردم که لازم است الان این حرف را بزنم، ولی نمیخواهم به بحث حاشیه ای بروم ولی یکی از دلایلی که من حتی از آقای روحانی در بحث انتخابات حمایت کردم، این بود که در دولت ایشان راحت میتوان انتقاد کرد، نقد کرد، فریاد زد و من ایشان را انتخاب کردم که این فضای فریاد من یک جایگاهی داشته باشد و این یعنی «درد»! شاید در طول آلبوم دیگر چیزی با این معنا پیدا نکنیم جز همین یک ترک. ولی همین یک ترک را پای حرف پیک موتوری، راننده تاکسی، رفتگر شهرداری، بچه کارگر، بچه کار خیابان، خودم، پدرم، رفیقم نشستم و شمه ی ذهنی خودم را نوشتم و آن را ارائه کردم و دلیل اینکه برای این قطعه سبک راک را انتخاب کردم این بوده که راک جزء سبکهای اعتراضی موسیقی است و من یک اعتراض منطقی را اعلام کردم و اسم آن را «یعنی درد» گذاشتم.
وجه تفاوتی که بین آلبومها و تک ترکهای قبلی تان با این میتوان داشت این است که در این آلبوم از سبک راک استفاده شده ولی قبلا سبک تان پاپ بوده است؟!
بله.
می خواهید این رویه را به سمت راک ادامه دهید یا خیر؟
صد در صد. این کار را دوست خوبم مسعود معینی تنظیم کرده است و چه خوب هم تنظیم کرده و حتما ادامه خواهم داد چون همیشه این سبک را دوست داشتم.ولی خیلی باید به این نقطه میرسیدم که صدای من در کجای این موسیقی پیدا میشود چون راک هم گویش، مدل و جنس صدای خودش را میخواهد و خیلی باید مواظب بود چون لبه تیغ است و کسانی که راک گوش میدهند یکدفعه شما را نپذیرند و آنهایی که راک گوش ندادهاند شما را بپذیرند و بین این دو را باید عقلی کرد و آرام آرام پیش رفت.
با توجه به اینکه سبکتان را عوض میکنید ممکن است به نظرتان مخاطبین رضا صادقی ریزش کنند و یا اینکه ممکن است یک تعداد دیگر به مخاطبین تان اضافه شوند؟!
من تغییر سبک کلی نسبت به راک نداشتم و یکی دو تا از کارهایم راک بوده است که آنها را دوست داشتم و این ریزش مخاطب هم اگر قرار باشد که آدم تغییر رو به جلو را با نگرانی ریزش پیش ببرد، هیچ تونلی زده نمیشود. یعنی اگر ما همیشه نگران آن باشیم که اگر الان این تونل روی سرمان بریزد آن طرف کوه را نمی بینم، اشتباه است و من امیدوارم و دعا میکنم که لایق آن باشم تا ریزشی نداشته باشم، اما اگر هم باشد آن را میپذیرم چون قرار است این تونل از این کوه رد شود و یک فضای زیباتر را به آدمهایی که با من همراه هستند را نشان دهم و فقط به این امید تونل را میزنم.
به نظرتان کدام آهنگتان در این آلبوم هیتتر میشود و اینکه کدام یک از این قطعات به دلتان بیشتر نشسته است؟
نمیخواهم نظر شخصی خودم را بگویم چون اگر این را بگویم خیلی احساسی است. من فکر میکنم «یعنی درد»، «من و یادت»، «من دوستت دارم» و بالاخص «حال بارون» ممکن است بیشتر مردم دوست داشته باشند. ولی باز هم هر کسی با مدل خودش به آن نگاه میکند. مثلاً یک نفر به من گفت: «که چرا آقای صادقی مثل قدیمها وقتی یک آهنگ جدید به بازار ارایه میدهید دیگر با آن آدم عاشقی نمی کند!!» گفتم: قدیم شما چند سال داشتید؟ گفت: هفده سال. گفتم: شما آن موقع اول عاشقی شما بوده که عاشق شدهاید و الان بیست و هفت سال سن دارید و عاشقیهایت را رد کردهای. یا این که این اتفاق برای شما طبیعی شده و نگاه شما به این ماجرا عوض شده است. ولی من احساس میکنم جهانم همان جهان بینی است. اما در کل یک نگاه کلی وجود دارد و آن هم همان نقل شعر معروف است که میگوید:هر کسی از زعم خود و هرکسی در هر فضایی که زندگی میکند آلبوم من را گوش میدهد. آن کسی که نسبت به یک سیستم معترض است یعنی درد را آنگونه میبیند و آن کسی که نسبت به سیستم خانه معترض است با پدرش و دوستش و خودش این صحبت را میکند و یک آدم درونگرا هم از این ماجرا مثبت نگاه میکند و درد را درمان میکند.
برنامهتان برای آینده چگونه است؟
به امید خداوند اولین کنسرت این آلبوم را قرار است با یک ارکستر بزرگ در ۳۰ تیرماه به روی صحنه ببرم. این کنسرت به رهبری ارکستر خوبمان آقای بهنام ابتری و گروه خوبم «مشکی پوشان» است که فوق العاده ترین هستند و خوشحالم کنار خودم آنها را دارم. از این به بعد هم قرار است ما همین بحثهای اجتماعی را بیشتر پیگیری کنیم. یک اتفاق بدی که در جامعه ما وجود دارد این است که فقط منتظریم به داد ما برسند و خودمان به داد خودمان نمیرسیم و این به داد رسیدن فقط در درد نان نیست. درد، نان هست. درد، عشق هست. درد، تنهایی هست. ما این روزها یکی از بزرگترین معضلهایی که خودم هم آن را دارم، نداشتن همزبان است و کسی نیست که با او بنشینم و حرف بزنیم. همه آدمها حرف شما را میشنوند و سکوت میکنند و وقتی حرف شما تمام شد آنها هم حرف میزنند. کسی بعد از اینکه حرف شما تمام شد شما را بغل نمی کند و صبوری نمیکند. شاید بیشتر دوست داریم این فضا را بین دوستانمان و بین آدمهایی که محبت میکنند و هوای من را دارند در قالب هوادار اسم گرفتهاند آن را بیشتر باز کنیم. یعنی رفتن ما به خیریه که البته شاید بگویید داستان کمی لوس شده است ولی نه این طور نیست! وقتی که میرویم و برای خودمان خیر کنیم و یا به کودکان بی سرپرست سر میزنیم، من خودم بیشتر آرامش میگیرم از اینکه توانستم یک نفر را آرام کنم و برای خودم کار کردم.
فضای این روزهای موسیقی را نسبت به گذشته چگونه ارزیابی میکنید، مخصوصا الان که هر خوانندهای با یک سری سیستمهای پیشرفته میتواند صدای خودش را تغییر دهد و یک ترک به بازار ارایه دهد؟!
من میگویم اتفاقا خوب و یک غربال اجتماعی است. مردم بین هر آن چیزی که خوب است و هر آنچه که خوب نیست خودشان را قیاس میکنند و آن که ماندنی نیست، نیست و نمی تواند هم بماند. قصه یک ترک و یا دو ترک و بحث خواندن نیست. بلکه بحث ماندن است. مرتضی پاشایی یک آلبوم درست و حسابی داشت ولی ماندنی شد، چون با دلش خواند. همچنین ناصر عبداللهی و آدمهای دیگر که برای ماندنی شدن آمدند و نه برای خواندنی شدن. به هر حال تعارف نداریم مثلا ماشین ایرانی و خارجی هم وجود دارد که اطمینان و ایمنی آنها با هم متفاوت است که شما به عنوان یک شاخصه ایمنی، هیچ وقت ماشین ایرانی را انتخاب نمیکنید. یک سری صداها فقط برای رفت و آمد و یک سر و صدا هستند و من همیشه به دوستانم میگویم که ببینید میخواهید در بین مردم در کجا جای بگیرید. مثلا من میخواهم گوشهای باشم که طرف، چای میخورد و یا گوشهای که طرف میخواهد همسرش را ببوسد و…. و من نمیتوانم همه وسعت تنهایی مردم را داشته باشم. یک اشتباهی که هنرمندان میکنند فکر میکنند که همه آدمها کار و زندگیشان را کنار گذاشتهاند که ببینند ما چکار میکنیم نه اینگونه نیست. ما منت سرمان میگذارند که پارت خیلی کوتاه زندگیشان را به ما لطف میکنند و در ماشینشان، مهمانیشان و در خلوتشان به آهنگهای ما گوش میدهند که این را باید قدر دانست. اما وقتی که میگوییم هواداران من باید اینگونه باشند نه؛ بایدی وجود ندارد. یک زمانی بله ولی الان که یک کلید میزنید و توی اینترنت یک سرچ میکنید شصت تا خواننده در لحظه برای شما میآیند و زمانه ای نیست که به زور اتفاقی را پیش آورید. اما باز هم تکرار میکنم آدمهایی که جهان و جهان بینی آنها خیلی مصنوعی است به سمت همان مصنوعی بودن میروند، ولی آدمهای طبیعی خودشان هستند. مثلا دیروز یکی از بچهها میگفت: خیلی جالب است شما از قدیم تا الان هرکس عکس شما را کنار هم بگذارد میبیند که فقط یک ریش و یا موکوتاه و بلند شده است. ولی ما عکس داریم مثلا دماغ، بلند و کوتاه شده یا لب، باریک و درشت شده است. وقتی که من خودم را با شرایطی که دارم نپذیرم، نمی توانم به مردم بقبولانم که جهان من را بپذیرید. بالاخره یک آدم آگاه پیدا میشود که بگوید: شما اتفاق ظاهر خود را با تغییر به من بگویید و حالا نمی خواهید که من تغییری در خواننده بدهم و من هم تفکرم را تغییر میدهم. ولی با این اتفاقات جدیدی که پیش آمده است من روزهای خوبی را برای موسیقی میبینم چون در بین همه اینها خدا را شاکرم که موسیقی تلفیقی و یک سری صداهای جدید آمده است و امیدوارم که یک روزی هم صدای خانمها بیاید و از صمیم قلبم این را میگویم. میدانم که این ربطی به رئیس جمهور و اینها ندارد و اینکه حرف بی ربط نزنیم و خواستههای الکی نداشته باشیم ولی خوب است که این اتفاق بیفتد چون ما زیباترین صداهای بانوان را داریم و این تغییر هم در خانهها راه پیدا کند.
کلام آخر:
اولا اینکه ما به مشکی دلخوشیم و دو رنگیها را بیخیال. دوما اینکه منتظر اتفاقی از کسی نیستم و رک و راست و حسینی بنده یک پیر خراباتم که لطفش دائم است، لطف شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست… و مردم را دوست دارم به دلیل اینکه خیلی با عشق هستند و لطفا آنقدر بخندید که هرکسی که دوست ندارد خنده ما را ببیند دق کند یا خودش بخندد. «یعنی درد» را به عنوان درد نبینید و من فقط یک دردی را آشکار میکنم که شما بتوانید درمان آن را پیدا کنید و به من هم بگویید.
بدون دیدگاه