- علی احمدی
- روانشناس و پژوهشگر روانشناسی اجتماعی
هر چند شاید کمی دیر شده باشد، اما بالاخره توجه و تاکید بر اهمیت ترمیم، حفظ و افزایش سرمایه اجتماعی به عنوان یک موضوع ملی، در بیان معاون اول رئیس جمهور در جلسه بررسی گزارش دانشگاه تربیت مدرس در خصوص طرح پژوهشی ارتقاء سرمایه اجتماعی، میتواند نشانه خوبی باشد از به صرافت افتادن مقامات ارشد اجرایی کشور به این سرمایه از دست رفته جامعه ایرانی. از تعاریف دور و نزدیک و سریان این مفهوم از علوم اجتماعی در ادبیات دولتمردان و حتی نقدهای وارد بر اصل نظریه سرمایه اجتماعی مبنی بر قدرت پسند بودن و خاستگاه اقتصادی داشتن آن از سوی برخی صاحب نظران که بگذریم، … اما شاید تعبیر بومی و آنچه مد نظر همه ماست از شرایط وخیمی که امروز جامعه ایرانی از آن در رنج است، همان تعریف عمومی؛ همدلی و همکاری و مشارکت توده یا آحاد مردم در تعاملات اجتماعی که از آن به عنوان بخشی از سرمایه ملی جوامع یاد میشود، علیالحساب برایمان کافی و مغتنم باشد.
توجه به مفهوم مرکب سرمایه اجتماعی به عنوان یک ظرفیت اجتماعی که همکاری و تعامل در اجتماع را باعث میشود در واقع و از بعد ساختاری، همان مجموعه ارتباطات اجتماعی است که متاسفانه در این زمینه ساختار پایدار و قابل تعرفی نداریم. از بعد محتوایی، دربرگیرنده مفهوم بلند و مقدس «اعتماد» است؛ همان کیمیای از دست رفته این روزهای جامعه ایرانی و هنجارهای مشترک اجتماعی که متاسفانه این روزها، دچار گسست و از هم پاشیدگی شده است. در نهایت این دو باعث می شود که کارکرد این کیمیای توسعه که همانا تعامل و همدلی متقابل اجتماعی است، قربانی تقصیرات همه ما شود؛ از ملت گرفته تا دولتها.
اما تاکید جهانگیری بر لزوم کمک گرفتن از ایدههای علمی دانشگاه و صاحب نظران و فعالان این حوزه و دستور و تاکید ایشان به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان رییس کمیسیون فرهنگی دولت و متولی اجرای این مهم و تدوین سندی جامع و قابل اجرا برای تقویت سرمایه اجتماعی کشور، امید بخش و محل تامل است.
انتخاب وزارت ارشاد به عنوان متولی امور فرهنگی و هنری کشور (به سهم خود) توسط معاون اول رییس جمهور، نشان از فهم دقیق این مسئله و نیز ضرورت توجه جدی به این امر ضروری از مسیر و در مجاری مربوط آن، یعنی فرهنگ و هنر دارد.
مجموعه فعالیتهای فرهنگی و هنری و محصولات آن از کتاب تا رسانهها و مجلات، از فیلمهای سینمایی تا تئاتر، از موسیقی و شعر تا نقاشی و طراحی و …، همه از دقیقترین، نزدیک ترین، کم هزینهترین و مردمیترین سرچشمههای تزریق جریان زلال حس اعتماد، همکاری و همدلی، هنجار سازی و انسجام بخش گروههای مختلف اجتماعی و تشکیل دهنده ملت است. همچنانکه هنرمندان (و در بخشی، ورزشکاران و سایر گروههای مرجع ) به عنوان قویترین گروههای مرجع، همواره مورد توجه و الگوی رفتاری مردم در اکثر جوامع و از جمله به دلایل قوی تر در جامعه ایرانی بوده است.
بی راه نیست که مدیران هوشمند و دوراندیش جوامع پیشرو، فرهنگ و هنر و هنرمندشان را بر چشم و در صدر مینشانند و در مقابلشان کلاه از سر بر میدارند و گرامیشان میدارند. این مدیران، همچنان که ما گاهی با ذوق زدگی خود مدرن پنداری و ترجمانی ناقص، با مفاهیمی مثل اقتصاد هنر و فرهنگ (تئاتر خصوصی، سینمای خصوصی، آموزش خصوصی و …) دل خوشیم، بی رودربایستی برای کتاب و هنر یارانه میدهند، نیاز سنجی دقیق محتوایی و مالی میکنند، در امر آموزش و کادرسازی با وسواس همچنان سخت میگیرند، برای ایشان احترام بسیار ویژه و جایگاه خاص اجتماعی و حقوقی قائلند، به دلیل برنامه محور بودن کمترین تغییرات مدیریت در بخش فرهنگ و هنر را دارند و برنامهریزیهای کوتاه مدت و دراز مدت ملی (فارغ از آمد و رفت دولتها) برای فرهنگ و هنر را امری بسیار مهم، اولویت دار، حیاتی و استراتژیک میدانند.
ایشان مسیر توسعه و پیشرفت اقتصادی، سیاسی و قدرت دیپلماسی بین المللی خود را از درون جامعه خود و از طریق و مسیر فرهنگ و هنر ملی (با رویکرد حفظ و ارتقای سرمایه اجتماعی) میپیمایند و میجویند.
اما حالا و خوشبختانه با نفوذ و افزایش کاربرد این مفهوم در ادبیات حاکمیت و سیاستمداران و ورود و دستور اخیر معاون رییس جمهور در این خصوص، این یک فرصت خطیر و تاریخی برای وزارت ارشاد و شخص وزیر محترم است که به عنوان کانون و متولی این ماموریت و مسئولیت ملی، با دستمایه ظرفیتهای موجود و انباشته در گنجینه فرهنگ و هنر کشور و گروه مرجع بسیار تاثیر گذار این حوزه، یعنی جامعه هنرمندان، بتواند با مرهم لطافت و ظرافت هنر و طراوت فرهنگ، طبیب زخمهای تن رنجور و بیمار جامعهمان در این سال های سخت و سرنوشت باشد.
مشورت و توجه و اعتماد به اهالی فرهنگ و هنر و ایجاد انگیزه و انگیزش لازم در جلب همدلی هر چه بیشتر ایشان در این مهم و نیز برنامهریزی سریع و کلان، راهبردی و هدفمند درکم و کیف همه تولیدات این حوزه؛ در معاونتهای مختلف و بازنگری و هم سو کردن پروژههای در حال اجرا و توجه و بهرهگیری از فرصت تنوع فرهنگی و قومی گسترده شده در جغرافیای کشور در تولید آثار، میتواند اولین گام بلند و نجات بخش در احیای سرمایه اجتماعی از دست رفته جامعه ایرانی در مسیر اصلی آن، یعنی هنر و فرهنگ باشد. بیشک همه هنرمندان ایران دوست و دلسوزان و صاحب نظران، وزارت ارشاد را در این امر یاری خواهند کرد.
بدون دیدگاه