سپیده آماده|«سیدمحمدرضا خردمندان» که با ساخت فیلمهای کوتاهی مانند هنوز، بچه و مرد، احسان، گزارشگر، دوئل و جایی میان ابرها، موفق به کسب جوایز متعددی از جشنوارههای مختلف شده، در بخش سودای سیمرغ سی و پنجمین دوره از جشنواره بین المللی فیلم فجر با «بیست و یک روز بعد» حضور پیدا کرده است. این فیلم که توانسته تاکنون بیشترین آرای مردمی را کسب کند و در عین ناباوری از سوی هیئت داوران نادیده گرفته شد و در هیچ بخش کاندید نشده است. طرح اولیه فیلم از خود خردمندان است که با نگارش مشترک او و احسان ثقفی به فیلم نامه نهایی بدل شده است. «بیست و یک روز بعد» با بازی ساره بیات، حمیدرضا آذرنگ و محمد قربانی ملودرامی اجتماعی از زندگی نوجوانی به نام «مرتضی» است که در راه تحقق آرزوی ناکام پدرش، با چالشهای بسیاری روبرو میشود. به بهانه حضور این کارگردان فیلم اولی در بخش سودای سیمرغ جشنواره، گفتگویی با وی داشتهایم تا از جریان ساخت اولین فیلم بلند سینماییاش بپرسیم.
در ابتدا به اعلام نامزدها وعدم حضور فیلم در این لیست بپردازیم، با توجه به کسب بالای آرای مردمی نظرتان در این خصوص چیست؟
راستش ما بعد از اولین بیانصافی بزرگی که در حقمان شد سکوت کردیم و فکر کردیم حتما سهوی در کار شده و مگر ممکن است فیلمی را که در بخش مسابقه و بالاترین رای ممکن هیئت انتخاب پذیرفته شده اینگونه از کنداکتور نمایش برج میلاد در زمان برگزاری جشنواره کنار بگذارند و آخرین سانس را دو روز بعد از اعلام نامزدها به فیلم اختصاص دهند؟! وقتی اعتراضمان را با خود دبیرخانه مطرح کردیم هیچ پاسخ روشنی به ما ندادند و حاضر به پاسخگویی نبودند. اما ما به احترام جشنواره سکوت کردیم. خدا را شکر در طول ایام جشنواره فیلم توسط مردم به خوبی دیده شد و مدام آرای فیلم بیشتر و بیشتر شد تا جایی که به صدر جدول رسید اما دوستان در کمال حیرت فیلم را از بخش داوری هم کنار گذاشتند و هیچ کدام از بخشهای فیلم را که همه متفق بودند نامزد خواهد شد ندیدند. حالا با کنار هم گذاشتن این اتفاقات ما کاملا اعتمادمان را به جشنواره از دست دادهایم و منتظر پاسخی روشن هستیم.
فکر میکنید دلیل این اینگونه داوری چه بوده است؟
واقعا نمیدانم! فقط مثل روز روشن است که بدترین دوره داوری چند سال گذشته فجر را داریم از سر میگذرانیم و برخی کاندیداها فقط خنده به لب میآورد. فیلمهایی که کارگردانی آنها در برج میلاد از شدت ضعف ایجاد خنده میکرد حالا در بین نامزدهای کارگردانی دیده میشوند.
شما ده سالی است که در عرصه فیلم سازی کوتاه و مستند در جشنوارههای مختلف حضور پرافتخاری داشتهاید، چرا ده سال برای آغاز فیلمسازی بلند سینمایی زمان صرف کردید و زودتر از اینها در این عرصه حضور پیدا نکردید؟
این فرآیند مانند فرآیند جنینی است که تا مرحلهای که زمان حضورش در دنیا بشود، باید مسیر تکاملی را طی کند و در این میان کسی که میخواهد به فیلمسازی در عرصه سینمای حرفهای ورود پیدا کند، باید مسئله بازگشت سرمایه را هم در نظر بگیرد و رسیدن به این نقطه، مستلزم کمال و پختگی است. نباید عجلهای در کار باشد، گامها باید کوتاه برداشته شوند و در نهایت به نقطهای میرسی که احساس میکنی حرفایی که باید بزنی در قالب فیلمهای کوتاه نمیگنجد و به گستره زمانی بیشتری برای روایت داستان نیاز داری و کاراکترهایت عمق بیشتری میخواهند. این پروسه برای من ۱۰ سال طول کشید و این روزها همانطور که فیلمسازی کوتاه را دوست داشتم، از تجربه فیلمسازی بلند لذت میبرم و به نظر من تجربههایم در فیلمسازی کوتاه به من کمک بسیاری کردند و جرئت و اعتماد به نفس ساخت فیلم بلند را به من دادند.
آنطور که از خبرها برمیآید، «بیست و یک روز بعد» راوی زندگی افرادی متعلق به طبقه پایین اجتماع است، دلیل شما از انتخاب این طبقه اجتماعی برای پرداخت داستانی چه بوده است؟
در واقع من آگاهانه به این مسئله فکر نکرده بودم، فرآیند شکل گیری ایده در ذهن من هیچ وقت فرآیندی آگاهانه نبوده است. یک اتفاق و یک تصویر محیط اطرافم در ذهن من باقی میماند و خودش شروع میکند به زایش و شاخ و بال درآوردن و آنقدر قدرتمند میشود که خود را به من تحمیل میکند و مرا مجبور میکند به آن بپردازم، ایدههایی که نمیتوانم نادیده شان بگیرم و بالاخره کار خودشان را میکنند. ایماژ و تصویر این فیلم هم تصویری بود که مرا تحت تاثیر قرار داد و باعث شد که قصه من در این بستر و فضای اجتماعی شکل بگیرد. بخشی از دغدغههای شخصی من زندگی قشری از اجتماع است که زیر چرخ توسعه اقتصادی جامعه له میشود و مسئله عدالت اجتماعی دغدغه همیشگی من در عالم فیلمسازی است.
نگارش متن به صورت مشترک توسط شما و آقای ثقفی انجام شده است، از جرقه این طرح و همکاری مشترک در نگارش آن بگویید.
ایده این فیلم یک سالی در ذهن من بود و صحنههایی از فیلم را نوشته بودم و به نقطهای رسیدم که احساس کردم باید همکاری با ویژگیهای خاص داشته باشم که در نگارش متن کمکم کند. همکاری با احسان ثقفی خیلی لذت بخش بود و زمانی که طرحم را با او در میان گذاشتم، فهمیدم درد مشترکی داریم و در این مسیر نزدیکی بسیاری هم به یکدیگر پیدا کردیم و سوژه فیلم نامه در مدت کوتاهی مسئله خود احسان هم شد. پروسه نگارش فیلم نامه خیلی سخت و طولانی شد و ما ۲ سال به صورت منظم جلساتی را برگزار میکردیم و ایدههایی مطرح میشد و چندی بعد دوباره به ایدههای نوتری میرسیدیم و بازنویسی و باز هم بازنویسی در نهایت متن را ۸ بار بازنویسی کردیم و در مرحله تولید هم این همکاری ادامه داشت و تغییراتی در فیلمنامه ایجاد میکردیم. در هر حال احسان کمک بسیار زیادی به من کرد و امیدوارم این همکاری میان من و او ادامهدار باشد.
ورود به عرصه فیلم سازی بلند سینمایی چه دشواریهایی دارد و خود شما در این روند چه مراحلی را پشت سر گذاشتید؟
به نظر من مهمترین نیاز یک کارگردان برای ساخت اولین فیلم بلند سینمایی، تثبیت خودش است. کارگردان باید در ابتدا توانایی خود را با سایر آثار کوتاهش اثبات کرده و نشان داده باشد که میتواند آثاری را تولید کند که با اقبال مخاطبان روبرو میشوند، آثاری که در عین میتوانند در جشنوارهها هم درخشان باشند، این مولفهها در کنار هم پشتوانهای است برای به دست آوردن اعتماد تهیه کننده و سرمایه گذار و سایر عوامل حرفهای سینما. تهیهکننده ما آقای شفاه من را میشناخت و از سلیقهام مطلع بود او به من اعتماد کرد و سایر عوامل کار هم با نگاه به رزومه من و خود فیلم نامه به کار اضافه شدند و خدا را شکر میکنم که تقریبا همه گزینههایی که برای بازی نقشها در نظرم بود، در کار حضور دارند، مانند خانم ساره بیات که از همان روزهای ابتدایی در ذهنم بود. خانم بیات پس از خواندن فیلم نامه به من گفت که اگر من این نقش را قبول نکنم به کدام بازیگر دیگر پیشنهاد میدهید و من گفتم به هیچ کس، چون از ابتدا شما در نظر من بودهای و مطمئن هستم که در این فیلم حضور خواهی داشت.
خیلیها انتظار دارند «بیست و یک روز بعد» همان گونه که از عنوانش هم پیداست، شباهتهایی به ساخته پر افتخار سعید روستایی «ابد و یک روز» داشته باشد، خود شما چه شباهتی میان اثر خودتان و ابد میبینید؟
من فکر میکنم نگاه من به سینما به گونه دیگری است و «بیست و یک روز بعد» به تعریفی که خود من از سینما دارم نزدیکتر از «ابد و یک روز» است. به باور من لذت بصری، درام و داستان باید در طول هم حرکت کند و این عناصر در «ابد و یک روز» در عرض حرکت میکنند و این اثر برگرفته از جنسی از سینما است که من نفیاش نمیکنم و تاحدی دوستش دارم اما سینما از نگاه من به «بیست و یک روز بعد» نزدیکتر است. حدس میزنم «بیست و یک روز» بعد به دلیل ویژگیهای بصری با مخاطبان بیشتری در جهان ارتباط برقرار کند اما ابد به شدت اثری بومی است و حجم دیالوگها به قدری است که ارتباط برقرار کردن مخاطب غیرایرانی با آن را دشوار میکند.
از انتخاب بازیگران بگویید، به جز «ساره بیات» سایر عوامل هم در دوران نگارش فیلمنامه در نظرتان بودند؟
مهم ترینش ساره بیات بود و در مورد سایرین هم بعد از نگارش فیلم نامه مشورت کردیم و گزینههایی مطرح شد و در ۹۰ درصد موارد، گزینههای نهایی ما همان کسانی بودند که پس از نگارش فیلم نامه در نظر داشتیم و تنها ساره بیات پیش از فیلم نامه در نظرمان بود.
این روزها تعدد آثار ژانر ملودرام اجتماعی در سینمای ما بسیار زیاد شده است، به نظر شما دلیل این اتفاق چیست؟
این مسئله اساسا بازمی گردد به اینکه سینمای ما، صنعت نیست و زمانی که سینما، صنعت نباشد و کمپانیهای تولید فیلم بر مبانی سود اقتصادی وجود نداشته باشد، به نظر من سینما به سمت دغدغههای شخصیتر و آثار کارگردان محورتر پیش میروند و کارگردانها در خصوص مسائلی که دغدغه خودشان است و اجتماع اطرافشان رخ میدهد، فیلم میسازند. در غرب اما سینما در مسیر اقتصاد و تجارت است و میلیونهای دلار گردش اقتصادی در جریان تولید فیلمها اتفاق میافتد. از طرف دیگر پرداختن به سوژههای اجتماعی کم هزینهتر هم هست، مثلا اگر بخواهیم در ژانرهایی مانند علمی-تخیلی فیلم بسازیم مسلما به حمایتهای مالی گستردهتری نیاز داریم.
به نظر شما این تعداد فیلم که همگی در یک ژانر واحد ساخته میشود، این ژانر را با خطر تکرار روبرو نمیکنند؟
طبیعتا این اتفاق میافتد و هر سال یک سری فیلمها شبیه هم میشود و به نظر من این اتفاق روند گذار را میپیماید به این ترتیب که چند سال یک بار، خود کارگردانها تغییر رویه میدهند و به دنبال روزنههای جدیدتری میروند و به مرور زمان با تنوع ژانر روبرو میشویم. اما الان مشکل سینمای ما این است که فیلمها شبیه هم شدهاند، آفت فیلمهای آپارتمانی که به هر دلیلی ما شاهد جریان ادامه دار آن هستیم، اتفاق خطرناکی است که مخاطب را آزرده میکند. از طرفی متاسفانه فیلمسازی در کشور ما سختیهای خودش را دارد و شما همین که در نوشتن فیلمنامه کمی تخیلتان را بال و پر دهید با مشکلات تولیدی عجیبی برخورد میکنید. نمونهاش همین «بیست و یک روز بعد» که مشکلات زیادی در تولید به وجود آورد و ما را از کمی تخیل که در فیلمنامه هست پشیمان کرد! اینست که فیلمساز ما دنبال دردسر نمیگردد و به چند آپارتمان و کوچه و خیابان رضایت میدهد!
فیلم «بیست و یک روز بعد» از محصولات حوزه هنری است، چه مولفهای باعث شد که حوزه سرمایه گذاری فیلم را بر عهده بگیرد و آیا حوزه هنری بر اساس سیاستهایش تغییری را در فیلم نامه و نوع کارگردانی ایجاد نکرد؟
فیلم نامه ی ما بدون حتی یک واو تغییر ساخته شده است و فیلم امضای کارگردان را به همراه خود دارد، از سویی تهیهکنندگی کار را آقای شفاه انجام دادند که بیش از یک دهه با هم کار میکنیم و به زبان مشترکی رسیدهایم و به کار هم اعتماد داریم. به نظر من حوزه از روی اعتمادی که به کار من داشت، تامین سرمایه گذاری کار را برعهده گرفت و «بیست و یک روز بعد» یکی از متفاوتترین آثاری حوزه هنری در سالهای اخیر است.
یکی از خصوصیات جشنواره امسال، جدایی بخش نگاه نو و حضور فیلمهای اول در کنار کارگردانان دیگر در بخش سودای سیمرغ است، این تغییر را چطور ارزیابی میکنید؟
من افتخار میکنم کنار بزرگان رقابت کنم و کارم در کنار آنها دیده میشود، اما امیدوارم این اتفاق سبب نشود که کار ما کمرنگتر جلوه کند، در گذشته فیلم اولیها به صورت مجزا داوری میشدند و امکان دیده شدن فیلم اولیها محتملتر بود، به هر حال زمانی که فیلمهای اول در کنار سایر آثار داوری میشوند، حضور کارگردانان کارکشته سینما میتواند سایهای روی آثار کارگردانان فیلم اولی بیندازد، امیدوارم تمهیداتی اندیشیده شود که تلاش فیلم اولیهایی که فیلمشان حرفی برای گفتن دارد به خوبی دیده شود.
حضور «بیست و یک روز بعد» را در بخش سودای سیمرغ جشنواره سی و پنجم چطور ارزیابی میکنید؟
من در هیچ کدام از آثارم نتوانستهام واکنش مخاطبان را پیشبینی کنم و الان هم یکی از کنجکاویهایم این است که بازخورد مخاطبان در برابر اثرم چیست؟ حس خودم بسیار مثبت است چون سه سال با تمام وجود برای ساخت این کار زحمت کشیدیم و فیلم براساس موضوعی ساخته شده که بخش زیادی از مردم درگیرش هستند و حدس میزنم مخاطبان با فیلم ارتباط برقرار کنند.
بدون دیدگاه