تا بارگذاری کامل صفحه صبور باشید...
اگر مدت زیادی منتظر مانده اید F5 را بفشارید!

آرشیو شماره های گذشته روزنامه هنرمند

  • هنرمند را دنبال کنید!

  • یادداشت

  • آخرین نوشته ها

    • بررسی «هنرمند» درباره سوء استفاده برخی برنامه‎سازان تلویزیون از مخاطب
      7487 بازدید
    • نقدی بر سرود تیم ملی فوتبال به نام «یازده ستاره» برای حضوردر جام جهانی
      6304 بازدید
  • گفتگوی «هنرمند» با سوسن اصلانی همسر استاد دهلوی
    حسین دهلوی شدیدا آزرده خاطر و دلشکسته است!

    7783

    شنبه 26 نوامبر 2016 - 18:30

    3664 بازدید

    شماره 603

    بهنام موحدان(پندار)|استاد حسین دهلوی، بازتاب زنده مفهوم این جمله از زنده یاد پرویز یاحقی موسیقیدان و نوازنده طراز اول ویولن ایرانی ست؛ «شاهکارها با گذشت زمان هرگز کهنه نمی شوند.» با نگاهی اجمالی به زندگی و آثار استاد حسین دهلوی، در می‌یابیم که رنگ و بوی‌اندیشه‌های ایشان در یک قرن اخیر در همه آثار موسیقایی این سرزمین جاری و ساری ست. چرا که وی استاد و معلم آخرین نسل طلائی از آهنگسازان و موسیقیدانان نامدار این سرزمین است و زبده‌ترین آهنگسازان و استادان موسیقی این کشور جملگی دانش آموخته مکتب علمی و هنری ایشان‌اند و از سوی دیگر ابداعات، نظریه‌ها و ساخته‌های او که تلفیقی است از ردیف‌ها و دستگاه‌های موسیقی اصیل ایرانی با مبانی و مفاهیم موسیقی کلاسیک و سمفونیک غرب، تحولی شگرف در نظام آموزش عالی و آکادمیک موسیقی کشور ایجاد نموده و الگوئی با شاخصه‌های علمی و بین المللی و در عین حال سرشار از ظرافت‌ها و مفاهیم اصیل موسیقی ایرانی برای نسل‌های بعد از خودش است.

    گفتگویی با سوسن اصلانی همسر استاد دهلوی داشتیم که در مجالی دیگر از شاخصه‌های هنری او و نیز ایثار و وفاداری و فداکاری‌هایش در همراهی با فراز و نشیب‌های زندگی با استاد دهلوی خواهم نگاشت، پیرامون زندگی هنری و‌اندیشه و آثار استاد حسین دهلوی و آخرین وضعیت جسمانی ایشان انجام دادم که در ادامه مشروح آن را ‌می‌خوانید.

     

    خانم اصلانی در دوره‌ای که شما موسیقی را آغاز کردید، نه اینترنت بود، نه تکنولوژی‌های مدرن و نه حتی کتابخانه و منابع معتبر امروز، رادیو و تلویزیون هم تازه تاسیس شده بود. اما در عصر حاضر و با پیشرفت و گستردگی و شتاب روز افزون تکنولوژی‌های جدید و شبکه‌های ماهواره‌ای و تلویزیونی، چرا دیگر در میان بانوان موزیسین ایرانی، نوازندگان و استادان طراز اول نداریم؟

    علت اصلی این بود که متاسفانه راه برای ما خانم‌ها باز نبود! از طرفی هم هر کسی هر تلاش و جوششی داشته، همت خودش بوده وگرنه هیچ بهائی به ما ندادند! خانم‌های خواننده ما در تمام این سال‌ها شرایط بسیار سخت و طاقت فرسایی را تجربه کردند و همچنان هم درگیرش هستند. متاسفانه خیلی کم امکان برگزاری کنسرت و اجرای برنامه را برای خانم‌ها فراهم ‌می‌کنند. من اگر در این راه قدم برداشتم، بخاطر احساس مسئولیتم در قبال فرهنگ موسیقی کشورم و نیز آفرینش آثار هنری برای نسل‌های آینده بود که الگوئی باشد برای علاقمندان به هنر موسیقی ایرانی. در میان خانم‌ها این جوشش درونی و احساس مسئولیت و خواست و جوهره درونی‌شان بوده که بدون حمایت از طرف سازمان‌های دولتی و خصوصی و مقام مسئولی وقت گذاشتند، زحمت کشیدند و توانستند امروز به این جایگاه برسند. اما متأسفانه خیلی از خانم‌ها چنین ویژگی‌هایی نداشتند و هیچ وقت جدی موسیقی را دنبال نکردند و برای سازشان اهمیت چندانی قائل نبودند. اما من بطور جدی به دنبال فراگیری هنر موسیقی رفتم و مستمر و مداوم به کسب دانش و فنون مورد نیازم پرداختم. مدت‌ها نزد آقای محمود کریمی ردیف‌های آوازی کار کردم، نزد آقای فرامرز پایور جداگانه ردیف‌ها و دستگاه‌های موسیقی ایرانی را مرور کردم و آموختم. از طرفی خودم تحقیقات و مطالعات بسیاری در تاریخ موسیقی و پیشینه ردیف‌ها و گوشه‌های موسیقی ایرانی داشتم، شبانه روز تمرین می‌کردم، نزد خود آقای دهلوی با اصول و فنون آهنگسازی آشنا شدم. با شرایط سختی که در زندگی داشتم، اینها همه استادان بزرگی بودند که من از آنها بهره بردم. چون هدف بزرگی را دنبال می‌کردم و می‌خواستم تمام آرزوها و اهدافم در موسیقی را به یک جایی برسانم و خودم هم شور و علاقه بسیاری به فعالیت هنری داشتم.

    در حقیقت جدیت و پشتکار و احساس مسئولیت شما یک محرکی بود که شما را با وجود مسئولیت‌های فردی و اجتماعی متعدد و زندگی زناشوئی در کنار استاد دهلوی در این مسیر ثابت قدم نگه داشت.

    بله همینطور است، از طرفی هم من همسر سختی داشتم، یعنی همانطور که خودتان هم اشاره کردید من سال‌ها به خاطر آقای دهلوی چه اول زندگی و چه حالا در آخر زندگی ام، خیلی فداکاری کردم. زمانی بود که دهلوی بر روی ساخت اپرای خسرو و شیرین و بعد از آن باله بیژن و منیژه کار می‌کرد یا در رادیو و تلویزیون با ارکسترهای گوناگون برنامه داشت. شبانه روز در حال نوشتن و جمع آوری رپرتوارهای موسیقی ایرانی و ایده پردازی‌هایی در جهت ارتقای سطح علمی و آکادمیک موسیقی ایران بود و من در تمام این سال‌ها دست از فعالیت موسیقی کشیده بودم و علاوه بر رسیدگی به امور خانواده و فرزندانم، تمام وقت به همسرم در انجام امور هنری اش کمک می‌دادم.

    از نظر شما موسیقی در ایران یک هنر جدی تلقی می‌شود یا خیر؟ آیا یک سرگرمی و تفنن است یا یک تجارت سودآور؟ موسیقی ایرانی چه جایگاهی در خاستگاه و زادگاهش دارد؟

    متأسفانه موسیقی سنتیِ ما که موسیقی ملی کشور و معرف تمام شاخصه‌های فرهنگی و هویت تاریخی ما است، جایگاهش خیلی کم رنگ شده است! چون به آن بها داده نمی شود و متاسفانه به دلیل عدم برنامه ریزی دقیق و مدیریت درست، بی عدالتی‌های زیادی را شاهد هستیم. بنابراین موسیقی در ایران فعلا بیشتر جنبه تجاری و نمایشی دارد و منزوی شدن موسیقی ایرانی و کم رنگ شدن حضور هنرمندانش عرصه را برای موسیقی پاپ که الان حرف اول را می‌زند، فراهم نموده است، هم سالن‌های بزرگ در اختیار دارد، هم امکانات وسیع تبلیغاتی و سخت افزاری! که مردم هم از آن استقبال می‌کنند! اما این موسیقی ما نیست.

    با این شرایط شما فکر می‌کنید در ۱۰ سال آینده چه سرنوشتی در انتظار موسیقی ایرانی است؟

    در این خصوص نمی‌شود خیلی حرفها را زد، اما اگر راهی را برای موسیقی سنتی باز کنند و عرصه فعالیت برای هنرمندان اصیل راحت و باز باشد، می‌توان به آینده امیدوار بود. چون حقیقتا ما الان در بدترین شرایط ممکن بسر می‌بریم، نه می‌توانیم راحت کار کنیم نه آلبوم می‌توانیم بدهیم نه امکان برگزاری کنسرت داریم. کسی هم از ما حمایت نمی کند و پیدا کردن اسپانسر نیز فوق العاده برای ما مشکل است، خصوصا برای ما خانم‌ها! بنابراین با این شرایط معلوم است که آینده روشنی را نمی توانم برای موسیقی ایرانی متصور شوم.

    شما چطور توانستید بین مسئولیت‌های فردی و اجتماعی خودتان به عنوان همسر و یک مادر و مسئولیت‌های هنری خویش به عنوان یک موسیقیدان و معلم موسیقی تعادلی ایجاد بکنید؟ این خیلی مهم است که شما در تمام این سالها فرزندانی را پرورش دادید که موفق بوده‌اند، شما نقش مادر فرزندان و معلم موسیقی دانشجویان و موسیقیدان ملی را چطور برای خودتان تعریف و محقق نموده و به شاخصه‌های آن وفادار باقی ماندید؟

    من اول مادر بودم، بعد همسر و بعد از آن در مقام یک موسیقیدان، آن زمان در سنین نوجوانی با  ۱۸ سال سن با هنرمند بزرگی ازدواج کردم. هیچ تجربه مشخصی از زندگی مشترک نداشتم و اختلاف سنی زیادی هم با آقای دهلوی داشتم. ایشان خیلی علاقه زیادی به بچه داشتند، به همین دلیل ما خیلی زود بچه دار شدیم. بنابراین من در آن زمان که تغییرات وسیع اجتماعی هم در شرف وقوع بود، با سن کم و تجربه کمی که داشتم، مسئولیت‌های سنگینی بر دوشم قرار گرفت. در وهله نخست به عنوان مادر باید مسئولیت تربیت و پرورش فرزندانم را بر عهده می‌گرفتم، بعد از آن به عنوان یک همسر باید به بنیاد خانواده و تعهدات زناشوئی ام پای بند می‌بودم. و در آخر به عنوان یک موسیقیدان در کوران فراگیری علم و هنر موسیقی در هنرستان و در عرصه موسیقی کشور باید در کنار همسر هنرمند و موسیقیدان خود که آن زمان ریاست هنرستان عالی موسیقی را هم بر عهده داشت قرار می‌گرفتم. لذا با احساس مسئولیت، سختکوشی و شکیبائی و همدلی به این مهم دست یافتم.

    خانم اصلانی همسر موسیقیدان بزرگی همچون حسین دهلوی بودن می‌تواند شیرینی‌ها و تلخی‌های خاص و ویژه خودش را داشته باشد. در طول این ۵۰ سال پیوند مهر و یگانگی با استاد دهلوی چه چیزهایی را بدست آوردید.

    آقای دهلوی در زندگی اش یک نظم خاصی داشت که از ابتدای زندگی‌مان آن را به من هم یاد داد. ضمنا ناگفته نماند که خود من هم در یک خانواده نظامی بزرگ شدم و پدرم یک سرهنگ بود، بنابراین یک برنامه ریزی و نظم و انضباط خاصی بر خانواده ما حاکم بود و همه چیز در زندگی مان مرتب و سرِ جای خودش بود. بنابراین من از همان ابتدا به منظم بودن و وقت شناسی عادت کردم. هر جا دعوت داشتیم، رأس ساعت می‌رفتیم. هر برنامه‌ای داشتیم درست انجام می‌دادیم. من از آقای دهلوی خیلی چیزها یاد گرفتم. چه درس‌های هنری مثل نت نویسی و آهنگسازی و آکادمیک و چه اخلاقیات و کسوت شناسی و نظم و جدیت در کار هنر، همیشه از من در کارهای ارکستری استفاده می‌کرد. بیشتر نت‌های ارکستر دهلوی را من می‌نوشتم. آن زمان چون فتوکپی هم وجود نداشت من باید به تعداد نوازنده‌های ارکستر مثلا ۵۰ نوازنده ۵۰ بار از روی نتها می‌نوشتم. نت ساز ویلن جدا، نت ساز سنتور جدا، نت ساز تار جدا و الی آخر… تا صبح مرا بیدار نگه می‌داشت، گاهی اینقدر حجم کار بالا بود که من همانجا روی میز نتها به خواب می‌رفتم. اما همه اینها نتیجه مثبت داشت برایم. این مدیریت و برنامه ریزی که دهلوی به من یاد داد، خیلی برای من موثر بود که من توانستم زندگی ام را با نظم و ترتیب اداره کنم.

    اینکه برخی می‌گویند ما شیوه‌ها و سبک‌های گوناگونی در سنتور نوازی داریم، چقدر درست است؟ شما به عنوان یک نوازنده برجسته سنتور به غیر از استاد فرامرز پایور، چند استاد صاحب سبک دیگر را می‌توانید نام ببرید که در تاریخ یکصد سال گذشته سنتور نوازی ما موثر و جریان ساز بوده‌اند؟

    قدیمی‌ترین استاد سنتورِ ما حبیب سماعی بوده است. متاسفانه آثار چندانی از ایشان باقی نمانده تا روش‌ها و سبک‌های نوازندگی ایشان را بررسی کنیم اما به هر حال ایشان در احیای ساز سنتور از پیشگامان موثر سنتورنوازی معاصر بودند. بعد از ایشان استاد ابوالحسن صبا بودند که نه فقط برای ساز سنتور که برای موسیقی ایرانی زحمات شایان توجه و بنیادینی کشیدند. از آن جمله نغمات و رپرتوارهایی را برای سنتور تنظیم و چاپ کردند که به عنوان نخستین مجموعه کتابهای آموزشی در هنرستان تدریس می‌شد و از این رهگذر راهی برای پیشرفت و تکامل سنتور و هنرجویان و دانشجویان موسیقی باز کردند. بعد از ایشان هم استاد فرامرز پایور خدمات ارزشمند و اساسی برای سنتور  و موسیقی ایران ارائه کردند تا جایی که در میان اهالی موسیقی به پدر سنتور نوازی معاصر ایران شهره گشتند. در طول این سال‌ها هر نوازنده‌ای بر اساس ذوق و سلیقه و ابتکار خودش یک شیوه‌ای را برگزیده است، اما من استاد پایور را مرجع بزرگ موسیقی ایرانی می‌دانم. ایشان استاد تمام سنتورنوازان معاصر ایران هستند. هیچکس هرگز نتوانست و نخواهد توانست آن کارهایی که ایشان برای سنتور و موسیقی ما کردند، انجام دهد. ایشان از نظر قدرت نوازندگی و هم از نظر آهنگسازی و قطعاتی که برای موسیقی ایرانی نوشتند و کتاب‌هایی که منتشر کردند بی نظیر هستند و سرآمد همه موسیقیدانان ایران‌اند. کتاب دستور سنتور ایشان که حدود نیم قرن پیش نوشته و منتشر شده است هنوز کتاب پایه و اصلی آموزش آکادمیک سنتور در کشور هست.‌ای کاش ایشان ۲۰۰ سال عمر می‌کردند. یه وقت‌هایی زمانی که به شاگردهایم دوره عالی را درس می‌دهم اشک‌هایم می‌آید، دلم می‌سوزد که استادم را غریبانه از دست دادم.

    شما درباره نحوه و شیوه نواختن مضراب‌های سنتور اینکه برخی به اصطلاح کوتاه و ریز می‌نوازند و برخی بلند، چه نظری دارید؟

    من این مدل‌ها و به اصطلاح ادا اطوارهای نوازنده‌های امروزی را اصلا قبول ندارم، ببینید هر چیزی اصولی دارد، نوازندگی هر ساز قاعده و یک روش مشخص و استانداردی دارد. سنتور نوازی یک اصولی دارد، تار نوازی هم همینطور، چیزی که ما ابتدا از آقای پایور و دیگر استادانمان یاد گرفتیم، این بود که مضراب را با حرکت مچ بنوازیم و با چه شدتی و کجای سیم‌های سنتور بنوازیم. این اصول سنتورنوازی هست که از نظر قدمای موسیقی مورد تأیید است. هر چیزی غیر از این غلط است.

    یعنی در تونالیته اصوات موسیقی، و آفرینش نغمه‌ها و ردیف‌ها و گوشه‌های موسیقی، چه میزان به شیوه و نوع مضراب زنی بستگی داشته است؟ مثلا وقتی آقای پایور یا آقای مشکاتیان در حال نغمه نوشتن و آهنگسازی بوده‌اند آیا نوع مضراب زنی و فشار ضربه‌ای که به سیم‌ها وارد می‌شده برایشان اهمیت داشته است؟

    بله، مضراب‌ها خیلی مهم است، ما باید مضراب گذاری درست انجام دهیم. در سنتورنوازی معاصر تنها متد درست اجرای سنتور که برای همه ما شاخص محسوب می‌شود و تنها شیوه صحیح مضراب گذاری است، متد استاد ابوالحسن صبا و استاد پایور می‌باشد. غیر از این هر نوع مضراب زنی و شیوه دیگر من درآوردی و بی پایه و ناصحیح است.

    خانم اصلانی شما فکر می‌کنید حرف ناگفته‌ای در دل آقای دهلوی باشد؟

    دهلوی سال ۵۷ اپرای مانی و مانا را ساخت و تمام کرد و باید می‌آمد روی صحنه که انقلاب شد و دیگر امکانش نبود. این اتفاق برای دهلوی خیلی گران تمام شد، او را شدیدا آزرده خاطر و دلشسکته کرد، عمیقا غمگین شد و از آن سالها تا به امروز بزرگترین دغدغه و آرزوی دهلوی اجرای اپرای مانی و مانا بود. آثار هنری یک موسیقیدان مثل فرزندان او هستند اگر جلوی رشد و بالندگی آن را بگیری انگار جلوی نفس یک موسیقیدان را گرفته‌ای. با همه این ناملایمات، بعد از چند سال دوباره فعالیت‌هایش را از سر گرفت، بعد از تأسیس خانه موسیقی مدتی آنجا فعال بود، البته هم از صدا و سیما برای ریاست مرکز موسیقی آنجا به او پیشنهاد شد و هم از سوی بنیاد رودکی و تالار وحدت، که خودش نپذیرفت. ارکستر رودکی را با هزاران امید و آرزو دوباره راه‌انداخت و شروع به کار کرد که باز در برابرش مانع گذاشتند و ارکستر را تعطیل و منحل کردند. این یک لطمه بزرگ دیگر! ارکستر مضرابی را تأسیس کرد ولی هیچگونه حمایتی از وی نکردند، در نتیجه این ارکستر او را هم منحل کردند. باز هم لطمه‌ای دیگر، کاری به آن مشقت و ظرافت و زیبایی، آنهمه برایش زحمت کشید و نغمه و آهنگ نوشت و ساخت و پرداخت. یعنی دهلوی را ذره ذره آب کردند، او واقعا زجر کشید. بعد از ماجرای ارکستر مضرابی هم که ما مصداق ضرب المثل از ماست که بر ماست؛ یکی از همکاران قدیمش که موسیقیدان بزرگی هم هست آمد و کاری را که به او داده بودند از او به ناحق گرفت! و از آنجا که آقای دهلوی با آن پیشینه با شکوهش، غرورش اجازه نمی‌داد که التماس کسی را بکند و بگوید که این کار من بوده است و آن را باید به من بدهید، موسیقی را رها کرد و هیچ کاری انجام نداد، حتی یک آهنگ هم نساخت. کم کم گرفتار افسردگی شد. گوشه گیری اختیار کرد و ذره ذره درون خودش می‌سوخت و آب می‌شد. هر چقدر من به او می‌گفتم حیف است، اینهمه کارهای قشنگ ساختید، باز هم بسازید اما بگذارید بماند، به این اوضاع و احوال چکار دارید؟ اما او با خودش لج کرده بود! عوامل زیادی او را به انزوا کشید؛ تغییرات وسیع و غیرمنتظره اجتماعی، سوء مدیریت‌ها، غرض ورزی‌ها و تمامیت خواهی و کارشکنی‌های برخی همکاران، محدودیت‌های قانونی و اجتماعی، دگرگونی نظام اداری و نگرش‌های فرهنگی و ده‌ها مورد دیگر …

    البته تنها دهلوی نیست که چنین سرنوشت تلخی دارند، آقای استوار که حقیقتا یکی از موسیقیدانان بزرگ این کشور بودند. ولی هیچ کاری برایش نکردند. یا خیلی از موسیقیدان‌های دیگر که واقعا در گمنامی و فقر و غریبی از پیش ما رفتند. اما یک عده از همین موقعیت سوء استفاده کردند و خودشان را بردند بالا و یک عده‌ای هم مثل دهلوی مورد ظلم قرار گرفتند. «تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد/چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد/گر چشمه زمزمی و گر آب حیات/آخر به دل خاک فرو خواهی شد» با همه این نامردمی‌ها و مشکلات، من و دهلوی عمری سربلند و آبرومند سالم و به دور از هیاهو زندگی کردیم، هرگز خود را آلوده سیاست بازی‌ها نکردیم. او تا آنجا که در توان داشت برای فرهنگ و هنر و موسیقی این سرزمین زحمت کشید و تمام آثارش گویای جایگاه والای او در فرهنگ و هنر موسیقی این سرزمین است و در این میان زمان خود قاضی عادل و قاطعی است.

    شما می توانید تصویری از خودتان را در کنار دیدگاهی که می نویسید، قرار دهید!

    بدون دیدگاه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    سیامک ساسانیان