مهدی احمدی| میگویند پدیده مهاجرت قدمتی به اندازه تاریخ بشر دارد و هویتهای مختلفی را با خود ساخته یا دگرگون کرده است. این روزها وقتی از واژه مهاجرت استفاده میکنیم شاید بیشتر مراد از آن نه معنای حقوقی آن که شخصی و گروهی به قصد اقامت دایم به سوی کشوری حرکت میکند، بلکه شاید منظور نظر از این کلمه آن معنای وسیع است که بیشتر جامعهشناسان آن را یکی از مسایل مهم پدیده قرن بیستم میدانند و آن، «جابه جایی محل سکونت گروهی از افراد در دو جامعه متفاوت» است…
این پدیده به هر ترتیب در کشور ما و از گذشتههای دور در میان گروههای مختلف اجتماعی از عالمان و دانشمندان تا اقوام و قبایل مختلف و به دلایل و حوادث گوناگون وجود داشته است. از مهاجرتهای معروف بزرگان فرهنگی و هنری، قبایل و اقوام باستانی ایران گرفته تا همین نزدیکیها در دوره صفوی و مهاجرت گسترده هنرمندان و شعرای ایران به هند. شاید به نوعی پدیده ای که این روزها فرار مغزها نامیده می شود و معلول شرایط نامساعد زیستی اجتماعی است همواره سهم قابل توجهی از آن به صورت «مهاجرت منفی» در تاریخ کشور ما وجود داشته است.
البته در این میان موضوع مهاجرت و هنر و ارتباط انواع هنر و سبکهای هنری با پدیده مهاجرت و نقش همواره این دو برهم، به عنوان موضوعی قابل توجه و بررسی بر جای خود برقرار است و نیز مسایلی و مباحثی چون رابطه مهاجرت و تحولات هنر، موضوع هنرملی، هنر جهانی و مهاجرت، مهاجرت و جغرافیای انسانی، سبک هنری و مهاجرت، و مهاجرت و هنر ایرانی، که هر کدام در جای خود قابل ورود و بحثی مستقل است.
اصولا در مورد مهاجرت فرهیختگان و هنرمندان یا به معنی کلی آن «استعدادها» دو نظریه و گفتمان وجود دارد، اولی فرار مغزها است که همان گریز یا وارهیدن متفکران، اندیشمندان، هنرمندان و نخبگان از موطن خود به مناطق بیگانه است و بنا به شرایط مختلف سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی صورت میگیرد. در این نگاه نتیجه مطلوب به کشورهای مهاجرپذیر میرسد و دولتهایی که مغزهایشان فرار میکنند روز به روز از سوی کشورهای توسعه یافته بیشتر استثمار میشوند و دومی یعنی پدیده چرخش یا جابجایی مغزها یا استعدادها و نه فرار.
اصولا استعداد و هنر پدیده ایستایی نیست که حتی در بهترین شرایط دریک جا بماند. فرد مستعد و ذهن خلاق و جستجوگر همواره این ظرفیت و خواهش را دارد که بدون وابستگی به مکان و جغرافیای خاص در طیران باشد و از جایی به جایی رود. اینها را عرض کردم تا تاکید داشته باشم که مهاجرت اساسا پدیدهای طبیعی و قدیم در جوامع مختلف است و برای نخبگان و خواص بلکه طبیعیتر و این پدیده باعث خیرات و آفرینشها شده و خود گاهی سیالی از هنرها و هنرمندیها شده که نگو و این میتواند مهاجرت باشد و نه فرار و از این دست…
اما آیا آنچه این روزها اتفاق میافتد و گاهی خواسته و ناخواسته به آن دامن زده میشود به لحاظ کمی و کیفی همان مهاجرت خوب و شیک و فرهنگ ساز است یا اینکه ما خودمان را گول میزنیم. باید دید احوال این روزهای این پدیده ابتدا به ساکن طبیعی و البته شمشیر دو لب و این سکه دورو، بر مراد و فلاح است و از این میان، فرهنگ و هنر و علم و چشم اندازهای ما شانس و حالشان عاقبت شیر است یا روباه.
پدیدههای مختلف سیاسی-اجتماعی، فرهنگی و یا اقتصادی این چند دهه، بخصوص پس از پیروزی انقلاب هر کدام و در هر برهه، ازعوامل اصلی ایجاد و موجگیری پدیده مهاجرت، خاصه در میان اقشار خاص از جمله هنرمندان، شامل هنرپیشگان، کارگردانها، شاعران و نویسندگان و… شده است. در این میان مهاجرت هنرپیشگان و اهالی سینما همواره از ابتدای انقلاب تا کنون رنگ و بویی ویژه داشته است، آنهایی که منظور نظر است عموما اعتراضی و یا سیاسی بوده و آنچه آن را به لحاظ مختلف و برای مردم و حاکمیت ویژه میکند؛ شاید اقبال اجتماعی ناشی از شهرت ایشان و از طرفی فرصت عملیات روانی-سیاسی بدخواهان ماست.
از موضوع خاص معاندت و کینه و خیانت برخی که گاه میتواند بیبهانه و ناشی از کج روی فردی یا اخلاقی باشد که بگذریم، آنچه مهم است نگاه کلان و ملی به موضوع ارزش نیروی انسانی و در اینجا گروه فرهیختگان و هنرمندان یک کشور برای آن جامعه، به عنوان گروههای موثر اجتماعی و جریان ساز و البته و در عین حال آسیب پذیر و در معرض و توجه مکاران و حیلتهای مختلف است. اینجاست که نظرگاهی بلند را برای مدیران ارشد دستگاههای فرهنگی و نیز امنیتی و غیر میطلبد که در این شطرنج، بازیخوانی کنند و در دام طرح و واکنش باب میل دشمن، فیل و سرباز نسوزانند.
اتفاقات این چند وقت اخیر از این باب نیز، پدیدههایی بود که خواه ناخواه موجب ایجاد موجی تازه از این گونه مهاجرتهای منفی بود. قطعا در این میان آنچه به نفع و صلاح ملت است بازداری و جلوگیری از این اتفاق و تقلیل آن به حداقل ممکن است. مهاجرت گروه قابل توجهی از فعالان فرهنگی و هنری و رسانهای، آنهم از نسل سوم و چهارم انقلاب و عمدتا جوان، که برخیشان به کدورت و قهر جوانی از خانوادهاش میمانست و البته به ملاطفتی قابل ختم و آشتی، در شومی فضای فراهم شده از قبل و جذب و سیاه نمایی اذهان ایشان، میتواند گاه به کینههایی عمیق تبدیل شود. این یعنی آنچه دشمنانمان میخواهند و ما نمیخواهیم. از بعدی دیگر این میتواند تامین، تجهیز و ترمیم مفت و مجانی اپوزیسیون از پا افتاده و بی رمق خارجی با سربازان و جوانان هنرمند بازیگر و شاعر و نویسنده رشد یافته و تحصیل کرده با هزینههای ملی، برای دشمنان و بدخواهان کشورمان باشد.
این روزها بروز برخی اختلاف نظرهای صنفی و داخلی خانواده سینما و موسیقی که به نظر میرسد از کم دقتی و بیاحتیاطی آنها باشد، زمینهساز ایجاد موجی دیگر از آن دست از نارضایتیها و از طرفی فرصتی برای دامافکنی دشمنان برای جامعه هنری کشورمان باشد. البته وزیر محترم سیاست دولت را حمایت از هنرمندان میداند و نظر ایشان جذب حداکثری هنرمندان است اتفاقی که شاید در این سالها خواسته یا ناخواسته و ناشی از مسایل مختلف پیش آمده از ما چه مهرهها که نسوختهاند. «جذب حداکثری و دفع حداقلی» در ساحت فرهنگ و هنر و هنرمند را جدی بگیریم.!
بدون دیدگاه