مریم اصلانی| صدای او صدای خاطره انگیز شبهای کودکی است، صدایی که مادرانمان سالهای دور ما را با قصههایش آشنا کردند و این قصه گویی نسل به نسل و سینه به سینه، امروز به فرزندانمان رسیده است. دانش آموختۀ جغرافیاست. نام مریم نشیبا، آمیخته با «گلبانگ» ترانههای زیبایی است که عصرها مشام جان را نوازش میکند و مرغ دل را به کوچه باغ ترانه میرساند. معلمی که شاید حضورش در کلاسهای درس، خشت خشت پی زندگی او را استوار چیده است و این دانش و آگاهی اوست که صدایش را به صدایی پر خاطره و جاودانه بدل ساخته است. به مناسبت فرارسیدن زادروز سیزدهم اردیبهشت ماه و تقارن زادروز بانوی مهربان رادیوی ایران با هفتۀ نکوداشت مقام معلم، با او به گپ و گفتی طولانی نشستیم و از روزهای شیرینیش در هنر گویندگی شنیدیم. آن چه پیشکش حضور شما خواهد شد، تنها بخش کوتاهی از این دیدار و گفتگوی دوستانه با مریم نشیبا است. روزنامۀ هنرمند، ضمن تبریک فرارسیدن هفتاد و دومین زادروز این هنرمند ارزشمند، شما را به مطالعۀ این گفتگو دعوت مینماید.
اردیبهشت ارمغان بهار است
وی در گفتگو با خبرنگار رادیو و تلویزیون روزنامۀ هنرمند، ضمن ابراز خرسندی از گفتگو با این روزنامه با اشاره به این که بهار فصل رویش است و در این فصل انسانهای بیشماری به دنیا آمده اند، گفت: اردیبهشت ارمغان بهار است، حال باید گفت که همۀ فصلها عالی است چون خالق آنها یکی است.
نشیبا در ادامه، با اشاره به این که بسیار خوشحال است که در فصل بهار به دنیا آمده است و در این میان گاهی، نا به هنجاریها و بی عدالتیهایی را میبیند که او را آزار میدهد و نمیتواند آنها را تحلیل کند، افزود: بسیار از خود میپرسم که چرا به دنیایی آمده ام که این همه کودک کار ببینم و با خود میگویم خداوند ما را آفریده است که این مسائل را ببینم، زیرا همه چیز در این دنیا نیست و به یقین دنیای دیگری نیز وجود دارد و چشم ما به آن روشن خواهد شد.
این گویندۀ پیشکسوت، در ادامه ضمن اشاره به این که روز تولد، برای او تفاوتی با روزهای دیگر خداوند ندارد، ادامه داد: همین که حس میکنم در این روز توسط خداوند آفریده شده ام که مورد توجه قرار بگیرم برای من کافی است و در این روز مردم میخواهند من را به بهانۀ یادآوری این روز شاد بکنند، مرا بیشتر مینوازند و از این جهت بسیار خوشحالم و برای من بسیار خوشایند است.
تاج معرفت الهی را بر سرم گذاشت
نشیبا، در ادامۀ این گفتگو، با اشاره به این که زادروز او با روز معلم گره خورده است و همین امر موجب شده است که خوشی او در این ۲۴ ساعت بسیار بیشتر از یک روز تولد معمولی باشد، اظهار داشت: افتخار میکنم، سجدۀ شکر به جای میآورم و از خدا ممنونم که در عین این که تلاش کردم در این کسوت قرار نگیرم، مرا معلم کرد چرا که معتقدم که خداوند با قرار دادن من در این مسیر، تاج معرفت الهی را بر سرم گذاشت.
وی در ادامه، با اذعان به این امر که معلمان ویژگیهایی دارند که کمتر کسی آن ویژگیها را دارد، تصریح کرد: معلمی چنان مرا ادب کرده است که نمیتوانم در رادیو و تلویزیون به هر کاری دست بزنم و اگر بناست کاری بکنم، همۀ معیارهای برنامه را با معلمی میسنجم و اگر کاری به من پیشنهاد شود، از خود میپرسم که آیا این کار در شئونات معلمی هست و با آن همخوانی دارد یا خیر، حال آن که شکی نیست که تمامی برنامهها عالی است، اما سنجش و ترازوی من برای حضورم در یک برنامه معلمی است و اعتقاد دارم که اگر کار من با معلمی خواند در خدمت مجموعه هستم و اگر این همخوانی وجود نداشت، پای خود را کنار خواهم کشید.
قدر کلاه و روسری قرمزمان را بدانیم
گویندۀ برنامۀ«گلبانگ» در بخشی دیگر از این گفتگو با اشاره به این که خداوند به هر مرد یک «کلاه قرمز» و به هر زن یک «روسری قرمز» داده است و در هر فرد این موهبت به گونهای خاص منعکس میشود، تأکید کرد: باید تلاش کنیم که قدر این موهبت را بدانیم؛ چرا که این امر تنها و تنها از سوی خداوند است و تلاش کنیم که آن را خراب نکنیم.
نشیبا معلمی را عظمتی بزرگ برای خویش دانسته و با اشاره به این که این نعمت، روسری قرمز او از جانب خداوند است، یادآور شد: معلمی چنان مرا تربیت میکند که دست از پا خطا نکنم، قدر این موقعیت را بدانم، به هر جایی وارد نشوم، هر دری را باز نکنم و ترمزی است که مرا کنترل میکند.
گویندۀ برنامۀ «شب بخیر کوچولو» با اشاره به این که در بسیاری از موارد برنامههای بسیار زیادی به او پیشنهاد میشود که سنخیتی با برنامههایی که او در آنها به عنوان گویندۀ ثابت حضور دارد، ندارد، گفت: هرگز نمیتوانم حضور در این برنامهها را بپذیرم، در آنها حضور پیدا کنم و فریب امکانات مادی آنها را بخورم، زیرا معتقدم که شب بخیر کوچولوی مرا اذیت میکند.
انشاء خواندن برایم سخت بود
این معلم پیشکسوت که ۲۵ سال در خدمت آموزش و پرورش بوده است و معلمی را ادامه داده است، با اشاره به این که در سال دهم آقای عبدالرضا دریابیگی که از تحصیل کردگان فرانسه بودند، معلم تاریخ و جغرافیای دبیرستان بهمنیار شدند، افزود: شیوۀ تدریس او در این درسها بسیار جالب و جاذب بود و بر خلاف همه که میگویند این دروس را بخوانید، ایشان همۀ موقعیتهای کشورها را پای تخته ترسیم کردند و این دروس آن قدر جاذب بود که فکر میکردیم تمام آن کشور را دیدهایم.
وی با اشاره به این موضوع که انشاء خواندن برای وی بسیار سخت بوده است و در این دوره بسیار خجالتی بوده است، ادامه داد: جواب دادن به دروس شفاهی برایم بسیار خست بود و ایشان عادت داشتند که از بچههای کلاس میخواستند که درس را بخوانند و در کلاس ایشان زمانی که نوبت به من رسید، سرم را پایین انداختم که از روی درس نخوانم، اما او فهمید و از من خواست که بخوانم، من نیز با ترس و لرز خواندم.
نشیبا، با اشاره به این موضوع که حدود ۵۰ سال از این موضوع میگذرد، اظهار داشت: این دبیر زنگ تفریح مراخواست و از من پرسید چرا از روی درس نخواندی و من پاسخ دادم که خجالت میکشم، اما او به من گفت که اگر جای پدر و مادر تو بودم، حتماً تو را به دنبال کار هنری میفرستادم، تا این که من بعد از دانشگاه چون در بین ۶۰۰ نفر به رتبۀ نهم دست پیدا کردم، من در دبیرستان «شرف» سابق و «شهید مدنی» مشغول به تدریس شدم و زمانی که زنگ تفریح به دفتر آمدم، دیدم که آقای دریا بیگی در آنجا نشسته اند.
یکی از ۵ نفر پذیرفته شده تست رادیو بودم
این گویندۀ پیشکسوت با اشاره به این که در سال ۵۶ در اطلاعیهای نیاز به گوینده اعلام شد که در همین مقطع زمانی بیش از ۲ هزار نفر در این فراخوان ثبت نام کرده اند و گله گله، به ترتیب، ۲۰۰ نفر بالا آمدند، پس از آن ۲۰ نفر و پس از آن ۵ نفر و او یکی از آن ۵ نفر بوده است، گفت: در این دوران ضمن این که کار تدریس را انجام میدادم، یک روز در هفته خبر میخواندم و در این زمان بود که مشخص شد من برای این کار اشتباه انتخاب شده ام، زیرا احساساتم را در خواندن خبر منعکس میکردم و اگر بنا بود که مثلاً خبر سقوط یک هواپیما را بخوانم، این ناراحتی در صدای من شنیده میشد و بر همین اساس، مدتی در تحریریه کار کردم و پس از دو یا سه سال وقفه، در میدان ارک توسط مهدی شرفی تست دادیم و نهایتاً در سال ۱۳۶۹ از میان ۱۰ نفر گویندهای که برای این برنامه تست داده بودند، انتخاب شدم.
نشیبا، در پاسخ به این سؤال که در دو برنامۀ ثابت او در رادیو با نامهایی «گلبانگ» و «شب بخیر کوچولو» نام و صدای او با کلمۀ آرامش پیوند خورده است، افزود: باید بگویم که انسان آن چنان آرامی نیستم و از آن جایی که طاقت مشکلات دیگران را ندارم، در لحظۀ دیدن مشکلات دیگران حس میکنم که خداوند حل کردن مشکلات دیگران را به عهدۀ من گذاشته است و جایی که حس کنم که حقی پایمال میشود، پا درمیانی میکنم و سعی میکنم که مشکلات دیگران را حل کنم.
خدا میخواهد من شاگرد اول کلاس او باشم/به حال و روز خدا گریه کردم
این گویندۀ رادیو که پس از گذشت در چهار دهه به فعالیت خود ادامه میدهد، با اشاره به این که در بیش از ۹۰ قسمت برنامۀ مهدپویا در رادیو صحبت کرده است، ادامه داد: بارها و بارها در رویارویی با مردم در خیابان و بیشتر با کودکان صدای مرا شناخته اند و من احساس میکنم که خدا هوای مرا دارد و مانند یک معلم، لحظه به لحظه کنار من است و در یک دست او خط کش و دست دیگر او گل است و دائم مرا تعقیب میکند که من خطا نروم و همچنان دوست دارم که من شاگر اول کلاس او باشم.
وی در بخشی دیگر از این گفتگو با اشاره به این که در اتفاقات روز جهان، بسیاری از مسائل رخ داده است که نشان از بی مهری انسان دارد، اظهار داشت: بارها و بارها به حال و روز خداوند گریه کردم و دلم برای خدا میسوزد که مانند مادری فرزند تربیت کرده است و حال، این گونه دستمزد او را میدهند و بارها و بارها از خداوند خواستهام که اگر حال و روز ما در آخر الزمان این است، زودتر صاحب اصلی ما را برسان. نشیبا، با تأکید بر این موضوع که همواره تلاش کرده است که مهر خود را به دیگران انتقال بدهد، تصریح کرد: هیچ گاه به پول فکر نکرده ام، پول مرا هرگز خوشحال نکرده است چون معتقدم که پول دقیقاً وسیلهای است که من اعتقاد دارم در دست من است تا بتوانم دیگران را با آن خوشحال کنم.
بچهها خط قرمز من هستند
گویندۀ برنامۀ «شب بخیر کوچولو»، با اشاره به این که مادربزرگی را تجربه نکرده است و در عین حال، مادربزرگ تمام بچههای ایران است، گفت: در مقابل من کسی جرأت ندارد به بچهها بالاتر از گل بگوید و این تنها مختص بچهها نیست، بلکه تمامی انسانها را دوست دارم و حتی اگر کسی به من بدی کرده باشد و یا مصیبتی را به سرم وارد کرده باشند، قدرت این را ندارم که انها را نبخشم، ممکن است از آنها فاصله بگیرم، اما طناب ارتباط من با دیگران، هرگز پاره نمیشود. وی در ادامه با اشاره به این که همواره تلاش میکند که به همه خوش بگذرد، تأکید کرد: همواره دوست داشتم که بچههای کار را نوازش کنم و امیدوارم که خداوند این توفیق را به من بدهد. نشیبا که پس از بارها دعوت برای حضور در برنامههای تلویزیونی، حضور در این برنامهها را نمیپذیرد، یادآور شد: برای حضور در یکی از این برنامهها مبلغی را برای کودکان کار درخواست کردم و این موضوع توسط تولید کنندگان آن برنامه پذیرفته شد. این معلم پیشکسوت در پایان این گفتگو، با اشاره به این امر که خود را هنرمند نمیداند و این موهبت را لطفی از حانب خداوند میداند که پنجرهای رو به مردم برای او ساخته است، گفت: خود را در جایگاه هنرمند نمیدانم که بخواهم در مورد هنر صحبت کنم و اعتقاد دارم که لطف خداوند شامل حال من شد و خداوند میدانست که حنجرۀ من در این زمینه میتوانست تأثیرگزار باشد.
هنرمند باید وجود خود را با هنر سنخیت دهد
وی با تأکید بر این امر که معلمی را هنر مطلق میداند و اعتقاد دارد که همه معلمان هنرمندانی هستند که میتوانند با تکیه بر دانش خود، کودکان را آگاه سازند، افزود: هر کسی که بتواند در فعالیت خود از فاکتورهایی برایی موفقیت استفاده کند، هنرمند است و معتقدم که هنر المانهایی زیباست که از وجود یک نفر که خدا این نعمت را به او داده است، تراوش میکند و همین موضوع موجب میشود که فرد، به یک هنرمند تبدیل شود. نشیبا، ادامه داد: فردی با دست، فردی با پا، دیگری با چشم و یا صدا میتواند خالق آثار هنری باشد و اعتقاد دارم که معلمان درجۀ اعلای هنرمندی را دارند. این گویندۀ پیشکسوت رادیو با اشاره به این که امروز هر کسی که بتواند با تکیه بر دانش خویش در رادیو و تلویزیون حضور ییابد و با تکیه بر این ابزار حرف تأثیرگزاری بزند، او نیز هنرمند است، اظهار داشت: با همۀ اوصاف معتقدم که کسی که خود هنری دارد و عامل به آن نیست، عمری نخواهد داشت و به زودی مانند حبابی بر روی آب از هم خواهد پاشید و از میان خواهد رفت. وی در پایان این گفتگو تأکید کرد: هنرمند باید وجود خود را با کاری که عرضه میکند سنخیت دهد و خود باید به ساز خود برقصد.
خانم نشیبا بی نظیرید شما، براتون آرزوی سلامتی و شادی روزافزون دارم و امیدوارم تا سالیان سال همچنان مردم از نعمت حضورتان در رادیو بهره مند شوند صدای شما بوی زندگی و مهربانی و اصالت ایرانی می دهد.