سیدرضا صائمی| یکی از مهمترین حوادث تاریخی که در ساحت و بستر دینی نیز روی داده و شاید بیش از وقایع دیگر مورد توجه اهالی هنر قرار گرفته، واقعه کربلا و حادثه عاشوراست. عاشورا و سیر حوادث کربلا یک قصه حماسی و تراژیک است که عناصر داستانی لازم برای طرح و تولید یک اثر نمایشی را دارد. وجود قهرمان و ضدقهرمان، فراز و فرودهای قصه، شکست و پیروزی، گفتارها و دیالوگهای قدرتمند و لوکیشن و موقعیتهای داستان و… همه از مولفههایی هستند که در یک چیدمان داستانی به آفرینش یک اثر ماندگار کمک میکنند. در میان ژانرهای گوناگون هنری شاید سینما کمترین نسبت را با این حادثه تاریخی دارد و شاید یکی از دلایل مهم آن تاخیر زمانی هنر هفتم در تعامل با این حادثه نسبت به هنرهای دیگر است وگرنه در حوزه نمایش، شعر و ادبیات، آثار متعددی تحت تاثیر این واقعه و مسائل انسانی آن خلق شده است. تعزیه به عنوان یک نمایش شرقی اساسا محصول مستقیم رویارویی هنر با این حادثه تاریخی مذهبی است که اتفاقا با مخاطبان عام نیز ارتباط خوبی برقرار کرده و شاید به جرات میتوان گفت نمونه بارز هنر عاشورایی قطعا تعزیه است. اما دامنه نفوذ این رویداد مذهبی در مدیوم سینما چندان گسترده و چشمگیر نیست و دوربینهای فیلمبرداری نتوانستهاند در به تصویر کشیدن قصه کربلا و بازنمایی ساحتهای درونیتر آن، کار خاصی انجام دهند. بازسازی حادثه و باورهای عاشورایی در سینما به فرآیندی پیچیدهتر از ژانرهای دیگر نیاز دارد و همچون حقیقت این قیام، سرشار از حادثه و اتفاق است. شاید در رویکرد سینمایی به واقعه عاشورا نیز هیچ سخنی به اندازه توصیه به آزادگی خود امام حسین (ع) به کار نیاید؛ تا در به تصویر کشیدن آنچه گذشت بدعتی صورت نگیرد. در این میان «مختارنامه» به واسطه ارتباط موضوعی و تاریخی خود با واقعه کربلا و قیام امام حسین(ع) این فرصت را برای مخاطب فراهم میکند تا گریزی به صحرای کربلا زده و تصاویری هرچند کوتاه از این رخداد مهم تاریخ شیعه در منظر چشم تماشاگر قرار بگیرد. مثلا در قسمت نهم این مجموعه، تصاویری کوتاه از عصر عاشورا، اسب تیر خورده امام و اسارت اهل بیت(ع) و کشیدن گوشواره از گوش کودکان و آتش زدن خیمهها را شاهد بودیم که هرچند بسیار کوتاه و گذرا، اما به شدت تاثیرگذار بود و نفس مخاطب را در سینه حبس میکرد. کاش سازندگان این مجموعه بیش از این به قصه کربلا میپرداختند و تا جایی که امکان داشت، این حماسه بزرگ را به تصویر میکشیدند. قطعا در این صورت اهمیت و ارزش قیام مختار هم بیشتر حس و از قهرمانی آن، تصویر صحیحتری ترسیم میشد. واقعیت این است که اگر مجموعه فاخری از جنس «مختارنامه» با کارگردانی توانا و هوشمند مثل داوود میرباقری این امکان را داشته باشد تا تصاویر و چهره برخی از بزرگان دینی و نه همه را به نمایش بگذارد، در عین جذابیتهای دراماتیک، میتواند از حیث تربیتی و معنوی نیز تاثیرگذار باشد و این امکان را فراهم کند تا مخاطبانی که تاکنون صرفا از طریق خواندن یا شنیدن، واقعه کربلا را درک کردهاند، این بار با تصویر این اتفاق بزرگ روبهرو شوند و ذهنیت خود را به یک عینیت و تجربه بصری، بدل کنند. بسیاری از مردم ما همین مساله را در تعزیه و شبیهخوانیها تجربه کردهاند و این مسأله موجب تقدسزدایی از بزرگان یا کاهش مقام و منزلت آنها در ذهن مردم نشده است.
اتفاقا گاهی قدرت و مهارت بازیگران بزرگ میتواند موجب تثبیت ذهنی یک شخصیت تاریخی یا مذهبی در ذهن مخاطب شود. اینجاست که خاصیت و قدرت تلویزیون در انتقال و تبیین مفاهیم و ارزشهای دینی، بهتر به اثبات میرسد. اگر یادتان باشد، هنگامی که مجموعه «امام علی(ع)» برای اولین بار پخش میشد، شب شهادت آن حضرت با توجه به تصاویری که مخاطب از نحوه شهادت ایشان دیده بود، حس و حال دیگری داشت. این تصاویر کمک میکند تا مخاطب در سوگواریهای خود برای ائمه معصومین(ع) از ابزارها و امکانات بیشتری برای بازسازی و بازنمایی آن حوادث استفاده کند و از فضیلت آن بیشتر بهرهمند شود. تصاویری از کربلا و عاشورا را در مجموعه «مختارنامه» میبینیم که میتواند کمک کند تا این رخداد مهم را به لحاظ حسی و معنوی بیشتر درک کنیم و لذت ببریم. اگرچه مختارنامه یک مجموعه تلویزیونی است اما آنچه که به عنوان عناصر و مولفههای سینمای دینی محسوب میشود،در تهیه و ساخت این سریال لحاظ شده و فارغ از قوت و ضعفش مورد استفاده قرار گرفته است. مختارنامه، هم قصه و زندگی شخصیتی مذهبی را روایت میکند و هم مفاهیم، ارزش و انگارههای دینی و اعتقادی در آن به تصویر کشیده شده و همچنین از تاثیرگذاری تربیتی و اخلاقی بر مخاطب برخوردار است. بدون اینکه به ماهیت مفهوم سینمای دینی بپردازیم همان تصویر و تعریف عامه از این ژانر را که درباره یک شخصیت، واقعه یا مفهوم و ارزشی دینی است، معیار قرار میدهیم. به نظر میرسد با معیار قرار دادن این شاخصها بتوان مختارنامه را یک تجربه موفق و مغتنم در بازشناسی و شناخت سینمای دینی قرار داد و دستکم به الگوی بومی و نسبتا موفقی از اینگونه سینمایی دست یافت. گزافه نیست اگر بگوییم به دلیل برخی ملاحظات شرعی و محدودیتهای تصویری، مختارنامه جایگزین قصه امام حسین (ع) شده تا حالا که نمیشود مستقیم به این واقعه پرداخت دستکم با واسطه این کار را کرد. البته در سینما احمدرضا درویش با فیلم رستاخیز مستقیم به سراغ این قصه رفت، اما شاهد بودیم که با چه مشکلاتی در اکران مواجه شد.
البته از طرفی پرداخت غیرمستقیم و با اشارات و ارجاعاتی به این واقعه در سریال مختار که البته قصه خودش و سرنوشت و تقدیر تاریخی او نیز خود با این اتفاق گرهخورده بود یک نوع تقدس و سویه اسطورهگون، به قصه کربلا بخشید که شهرام اسدی در فیلم سینمایی روز واقعه نیز از این الگو استفاده کرده بود. در مختارنامه مخاطب با قصه و قصد مختار بهعنوان قهرمان فیلم آشنا شده و میداند که او قرار است منتقم حسین (ع) باشد لذا به نوعی، سیمای امامحسین(ع) را در صورت و سیرت او جستوجو میکند و گویی او پا جا پای امام حسین(ع) گذاشته است. از همین تمهید به شکل آشکاری در فیلم روز واقعه استفاده شده بود. واقعیت این است که میرباقری زحمات زیادی برای خلق صحنههای مربوط به روز عاشورا کشیده بود که شمایل آن تا حد زیادی با تصاویر ذهنی مخاطب از این حادثه انطباق داشت.
مثلا نماز خواندن ظهر عاشورای حسین(ع) و یارانش؛ تیر سه شعبه حرمله و شهادت حضرت علیاصغر(ع)، شهادت یاران و لشگریان امام یا سری که بر بالای نیزه میرود نمونههایی از این المانها و عناصر تصویری – نمایشی است که در مختارنامه دیدیم. این فلاشبکها و خاطراتی که از روز عاشورا و وقایع پیرامون آن در طول سریال شاهد بودیم – که برخی از آنها مثل یک شاه بیت به اقتضای قصه بهویژه در ذهن مختار تداعی و تکرار میشد – وجوه تراژیک قصه را در بستر یک داستان و موقعیت حماسی پررنگ و برجسته میکرد و همین درهمتنیدگی موجب شد تا سریال از زبان و حس وحال تاثیرگذاری برخوردار شود.
فارغ از این عناصر بصری و نمایشی، روح حاکم بر سریال و اتمسفری که ایجاد میکرد کاملا در خدمت حال و هوا و فضایل این واقع و مناسبات محرمی بود. به همین دلیل وقتی مخاطب به تماشای مختارنامه مینشست گویی به تماشای قصه کربلا و جزئیات آن نشسته است. سریال مختارنامه هم به برخی از شخصیتهای مهم تاریخ اسلام پرداخت و هم چهرهها و شخصیتهای دشمن را به خوبی تصویر کرد که البته به دلیل منطق داستان این وجه ماجرا پررنگتر بود. مثلا شخصیتهای معاویه، شمر، خولی، حرمله، ابن زیاد و… که مردم ما در روضهها و سوگواریها زیاد شنیده بودند و حالا در قاب تلویزیون به تماشای آنها نشستند هرچند نباید فراموش کرد که پیش از این مردم طی سالهای زیادی در امتداد تاریخ در تعزیهها به شکل شبیهسازی و شبیهخوانی با قصه این شخصیتها آشنا بودند. مختارنامه نه فقط یک سریال تاریخی که تصویری از تاریخ شیعه نیز هست که اندیشههای شیعی را در قیام مختار بازشناسی میکند. از امتیازات دیگر این سریال باید به جلوههای بصری و استفاده از تجهیزات و عناصر فنی اشاره کرد که جلوه جذابتری از قصه و رخداد تاریخی را به نمایش میگذارد و بیننده در این سریال میتواند شاهد تصاویر باشکوهتری از یک موقعیت تاریخی باشد. اگر منصفانه بنگریم مختارنامه در نسبت به واقعه عاشورا و قصه کربلا بیشترین تاثیرگذاری را نسبت به مجموعههای مشابه که به این واقعه پرداختند داشت و توانست ضمن بازشناسی ابعاد ناشناخته یا کمترشناخته شده این قصه، نه صرفا از حیث احساسی- عاطفی که از منظر عقلی نیز ذهن مخاطب را با فلسفه قیام عاشورا پیوند بزند و نه فقط اشک که تامل درباره این حادثه بزرگ تاریخ اسلام را نصیب مخاطب کند. این دستاورد کمی نیست. سریال مختارنامه جدا از همه اینها توانایی هنرمندان ایرانی را در به نمایش درآوردن تاریخ جهان اسلام به نمایش می گذارد واز این نظر جزو نمونه های مثال زدنی در این حوزه محسوب می شود که توانسته به خوبی نگاه کشورهای مسلمان را به خود جلب کند.
بدون دیدگاه