مردم به ما «درجه» می دهند
- شناسه خبر: 1932
- تاریخ و زمان ارسال: 23 مهر 1404 ساعت 16:17

به گزارش روزنامههنرمند ابوالفضل پورعرب، متولد اول تیر هزار و سیصد و چهل، بازیگر تصویر و نمایش که در کارنامه هنری این هنرمند آثار ماندگاری چون عروس، قربانی، نرگس، آواز تهران، رابطه پنهانی، مهاجران، سوءظن، دو روی سکه، نیش، چهره، بهشت پنهان، در کمال خونسردی، مرضیه، بی قرار، مردی شبیه باران، قاصدک، حماسه قهرمانان، باد و شقایق، جوانی، مردی از جنس بلور، عشق کافی نیست، معصوم، دستهای آلوده، رقص شیطان، زندانی ۷۰۷، تو را دوست دارم، همسر دلخواه من، تیک، به خاطر سوگند، چند میگیری گریه کنی، پسران آجری، مجنون لیلی، سربلند، دلواپسی، زمهریر، سایه های موازی، کاناپه، به وقت خماری و غیبت موجه دیده می شود، با «ابوالفضل پورعرب» برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فیلم فجر سال هزار و سیصد و هفتاد و پنج گفتگویی صمیمی داشته ایم که با هم می خوانیم.
*اگر بازیگر نمیشدید، فکر میکنید امروز چه حرفه ای داشتید؟
قطع به یقین یا دکتر و یا مهندس می شدم چون ما در خانواده ای زندگی می کردیم که خیلی ثروتمند نبودیم، پس طبیعتا نمی توانستیم روی هوا درس بخوانیم یا اینکه قبول نشویم، قطعا رشته ای را در نظر می گرفتیم و همان را به نهایت خودش می رساندیم، برادر من و خواهر من هم همینطور بودند، مثلا خواهر خدابیامرز من چون معلمهایش را دوست داشت می گفت که دوست دارم معلم شوم، پدر من هم خیلی دوست داشت من ویالون بزنم و خدابیامرز وقتی نوای ویالون را می شنید روحش می رفت! یک روز به پدرم گفتم بابا من از ریاضی اینها خوشم نمی آید و موسیقی و تئاتر را دوست دارم، گفت تئاتر نه! تئاتر نه اما موسیقی چرا، آن زمان ما سنندج بودیم و من به دانش سرای هنر رفتم و بعد شروع حادثه این بود که ویالون می زدم، تا اینکه به این نتیجه رسیدم که فارغ التحصیل شوم و دو سال آخر که تخصصی بود را تئاتر و سینما زدم و به پدرم هم نگفتم! آن موقع تئاتر و سینما برای من تخصصی نبود و همچنان ویالون فعالیت تخصصی من بود، اما بعد از جا به جا شدن و فارغ التحصیلی وارد تئاتر و بعد هم سینما شدم.
*در صورت اینکه موسیقی را ادامه می دادید، باز هم اینقدر موفق می شدید؟
فکر نمی کنم چون من سینما را دوست داشتم، سالها با یاد سلطان قلبها زمان را می گذراندم.
*اگر خواننده می شدید فکر می کنید صدای شما شبیه کدام خواننده بود و دوست داشتید با کدام خواننده کار مشترک بخوانید؟
الان زمزمه هایی می کنم و صدای من بد نیست اما به خاطر اتفاق هایی که در سینمای ما افتاد و اینکه هنرپیشه ها رفتند و شروع به خواندن کردند من دیگر نخواندم، اما سلیقه من ریتمیک و دامبولی و شش و هشت فلان نیست! فکر می کنم با داریوش اقبالی یا ستار همدل می شدم، ابی را هم دوست داشتم و اینجا با کسانی که شبیه ابی می خواندند همدل می شوم، با هایده و مهستی چون این نوابغ خوب بودند و خانم گوگوش.
*در بین نقش هایی که بازی کردهاید، کدام به شخصیت واقعی تان نزدیکتر است؟
هیچکدام! چون ما همیشه خجالتی بودیم و اهل دعوا نبودیم، سند خانه نداشتیم که اگر درگیر شویم مادرمان بیاید ما را در بیاورد، تا روزی که خانه خریدیم و سند داشتیم و خیالمان از این جهت راحت شده بود ولی دیگر بزرگ شده بودیم.
*دوست دارید مخاطبانتان شما را با کدام نقش به یاد بیاورند؟
نمی تواند اینطوری باشد چون مردم مجموعه ما را به خاطر می آورند، در واقع نمی آیند بگویند که این مثل آن نقش در آن فیلم است، چون ابعاد دیگر من را ندیده اند و اگر بگویند این مثل آن است اشتباه است، من وقتی می توانم این را بگویم که شما را کامل بشناسم و بگویم این مثلا مثل آن نقش است یا خودش را بازی کرده است، من همیشه سعی کرده ام از خودم فاصله بگیرم.
*اگر قرار باشد زندگیتان فیلم شود، دوست دارید چه کسی نقش شما را بازی کند؟
کسانی که در دل مردم هستند و هر کسی به میزان خودش! آنهایی که واقعا در دل مردم هستند می توانند زندگی من را بازی کنند چون بیخودی به دل مردم ننشسته اند و یک امتیازهایی داشته اند، مردم به چشم آبی شما نگاه نمی کنندو به قصه و مطلبی که در داستان وجود دارد و بیان آن قصه نگاه می کنند، اینکه ثمره آن چیست و فیلم برای چه ساخته شده است، همه چیز به دل مردم است و هر کدام از آنها که مقام بالاتری از نظر مردم دارند می توانند نقش من را بازی کنند، هنرمند اگر به دل مردم بنشیند تمام است.
*کدام نقش در کدام فیلم بوده که شما دوست داشته اید آن را بازی کنید؟
دوست داشتم سلطان قلبها را بازی کنم.
*نقش آقای فردین را؟
نخیر! نقش خانم لیلا فروهر را، فردین رویا بود و رویای دوری بود، فردین آقای سینما است و هر کسی بخواهد جای ایشان بازی کند خودش را خراب کرده است، همیشه دلم می خواست جای لیلا فروهر در سلطان قلبها بازی می کردم و اگر روزی این مطلب را بخواند به ایشان سلام می کنم.
*و در آثار خارجی چطور؟
در کارهای فرنگی هم نقش میل گیبسون در فیلم اثری مرگبار که یک بازی عجیب و ویژگی های متفاوتی در آن کار وجود دارد، وقتی سر فیلم عروس با آقای افخمی صحبت می کردم ایشان فیلم اثری مرگبار را به من معرفی کردند و گفتند این فیلم را ببینید، فیلم را به من داد و من آن را به خانه بردم و دو سه روز نیاوردم، بعد آوردم و به ایشان دادم که از آن فیلم خیلی برداشت کرده ام، آن جایی که زبانش را در می آورد و می گوید: می بینی؟ می بینی؟ یک دیوانگی هایی دارد که این دیوانگی ها خیلی به دل من نشست، آن جسارت را دوست دارم و ریتم را هم دوست دارم، فیلم حکایت خودش را دارد و خیلی خوش ریتم است، اگر این دو فیلم به من پیشنهاد می شد حتما قبول می کردم و در فیلمهای تاریخی هم اسپارتاکوس را خیلی دوست دارم چون خیلی فیلم ویژه ای است، بنهور هم ویژه است و داستان قرآنی یوسف و زلیخا را هم خیلی دوست دارم و اگر فرصتی باشد حاضر هستم آن را دوباره بسازم.
*آقای پورعرب، شهرت را دوست دارید؟
شهرت چیز خوبی است، مخصوصا برای مردم جامعه ما که خیلی با ظرفیت هستند، شهرت خوب است ولی من محبوبیت را ترجیح می دهم و ای کاش کاری نکنیم که این محبوب بودن از بین برود، خدا یک لطفی کرده و به شما نظر دارد و می شوید هنرپیشه یا اصلا می شوید رئیس جمهور، پس آقای رئیس جمهور خودتان را نگه دارید و اینقدر وا ندهید! آقای هنرپیشه و آقای آرتیست وقتی مردم شما را دوست دارند به شما یک درجه می دهند، درجه خودتان را حفظ کنید، من محبوبیت را به شهرت ترجیح می دهم چون وقتی محبوب هستید در دل خانواده ها هستید و غریبه نیستید اما وقتی که مشهور هستید غریبه هستید.
*در سینمای دوره شما فاصله مردم و هنرپیشه ها خیلی نزدیک بود اما به نظر می رسد الان اینگونه نیست، نظر شما درباره نسل جدید بازیگران چیست؟
ببینید؛ آن بخش اول که فرمودید سینمای ما و سینمای آنها، ما چنین سینمایی نداریم و سینمای همه ما یکی است، مثل نقش ها می ماند که نقش کوچک و بزرگ نداریم و این آرتیست ها هستند که آن نقش را بزرگ می کنند، سینمای ما این نیست که من بروم در خیابان و مردم من را ببینند، من بیشتر سعی می کنم که در خانه خودم باشم و درباره علایق خودم نسبت به زندگی مثل نقاشی و خط کار کنم، نیازی نیست به بقالی یا سوپرمارکت برویم و در چشم مردم زل بزنیم که بیایند به ما سلام کنند، سرتان را بیندازید پایین و بروید خرید کنید، برای من چیزی تغییر نکرده است و من همان آدم با تنهایی های خودم در زندگی هستم.
*و فکر می کنید در بین بازیگران امروز کسانی هستند که ماندگار شوند؟
در مجموع و از چند نفری که من بازی های آنها را دیده ام… اگر این مردم همچنان با این روحیات خراب باشند پس آنها هم می مانند ولی اگر مردم دوباره به کتاب و قلم و نوشتن ترغیب شوند خود آن آدمها هم ترجیح می دهند که نباشند، بعد هم اینکه خیلی فرصت نیست که شما فکر کنید حالا نشسته ایم و داریم بازی می کنیم، بازیگری زمان دارد و مثلا تا یک سنی می توانید در فیلم ها خواستگاری کنید و مردم هم قبول کنند، پیر که بشوید اگر خواستگاری کنید مردم می خندند و فیلم شما هم نمی فروشد، البته که سینما اصولا جوان پسند است و این طبیعی است.
*آیا هنوز از دیدن فیلمهای قدیمی تان لذت میبرید؟
اصلا! وقتی یاد آنها می افتم با کارگردانها و بچه ها حال می کنم اما با بازی خودم نه، من هنوز که هنوز است وقتی کارگردانها فیلم می سازند و بازی می کنم، نمی روم پای مانیتور بنشینم و چیزی که می گیرند را نگاه کنم، می گویم آنجا کارگردان نشسته و او تشخیص می دهد، او باید بپسندد و من صلاحیت ندارم و پول گرفته ام که بازی کنم، حتی گاهی شاید مصاحبه ها را نگاه کنم آن هم چون شاید سیاسی باشد و نگاه می کنم که سواستفاده نکرده باشند.
*آیا در زندگی واقعیتان هم مثل بعضی نقش هایتان رمانتیک هستید؟
شاید، شاید! بله احساسی هستم.
*آیا ابوالفضل پورعرب در سینمای ایران تمام شده یا همچنان یک سوپراستار است؟
مردم باید جواب شما را بدهند نه من، اگر بخواهید محبوبیت مردم را حساب کنید و مردم پاسخ بدهند، حس می کنم مردم من را دوست دارند و احساس می کنم بخشی از خانواده آنها هستم ولی اگر خودم بخواهم بگویم نه چنین نظری ندارم، شاید هم بتوانید پای تواضع بگذارید چون نه پول داده ام آمده ام و نه چشم آبی داشته ام، من با عقبه تئاتر آمده ام.
*از آنچه امروز هستید راضی هستید؟
نه راضی نیستم چون احساس می کنم اوضاع خیلی باقالی به چند من است! یعنی ما یک جا و سازمانی نداریم که برویم با آدمهای اهل فرهنگ گفتگو کنیم و تجربیاتمان را آنجا در اختیار دیگران بگذاریم، یک جایی که علاقه مندان بتوانند از تجربیات دیگران استفاده و آنها را مطالعه کنند.
*پیشنهاد می دهید مصاحبه بعدی ما با چه کسی باشد؟
با آقای فردین، آقای خسرو شکیبایی یا آقای بهروز وثوقی، اینها را مخصوصا می گویم، می دانم که نیستند اما عمدی دارم که آقای بهروز وثوقی یا آقای فردین را می گویم، بله عمدی دارم، چون به اینها خیلی ظلم شده است.