سپیده آماده| «کاوه صباغ زاده» سینما را در سال ۷۷ و با دستیار کارگردانی فیلم «عشق کافی نیست» آغاز کرد و پیشنهاد ۵۰ میلیونی در سال ۱۳۸۴، راننده تاکسی در سال ۸۵ و «چهارشنبه خون به پا میشود» در سال ۹۳ دیگر تجارب او در کسوت دستیار کارگردانی بود. صباغزاده اولین فیلم بلند سینماییاش را در سال ۹۵ ساخت و فیلم در اولین حضورش در جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد. ایتالیا ایتالیا با بازی حامد کمیلی و سارا بهرامی داستان نادر را روایت میکند که در جریان زندگی با برفا که یک دستیار کارگردان با انرژی و شاد است، آشنا میشود. ازدواج نادر و برفا با مشکلاتی روبرو میشود که این مشکلات در ادامه، زندگی آنها را با تلاطماتی روبرو میکند اما نادر عاشقتر از این است که افسار زندگیاش را به دست امواج خروشان مشکلات بدهد. به بهانه اکران «ایتالیا ایتالیا» گفتگویی با «کاوه صباغزاده» داشتهام تا از فیلمسازی در ژانر کمدی موزیکال و فانتزی و روزهای اکران فیلم بپرسیم.
آقای صباغ زاده! چه شد که تصمیم گرفتید فیلم نامهای اقتباسی را برای اولین فیلم سینماییتان در نظر بگیرید؟
من همیشه به اقتباس ادبی علاقه داشتم. دلم میخواهد همیشه فیلمنامه اقتباسی بنویسم. دربارهاش تحقیق میکنم و اطلاعات بیشتری نسبت به فیلمنامه نویسی اورژینال دارم. اصولا ترجیح میدهم داستانهای خوبی را که میخوانم به فیلم تبدیل کنم، علاقهای به ساخت فیلمنامههای غیراقتباسی ندارم.
چه مولفهای در متن «جومپا لاهیری» باعث شد که این داستان هندی را انتخاب کنید؟
اول از همه روح شرقی داستان بود که توجهم را به خود جلب کرد و بعد از آن سادگی، ظرافت، نکته سنجی و صمیمیت داستان خانم لاهیری باعث شد این داستان نزدیک به ده سال در ذهنم بماند تا روزی برسد که احساس کنم زمان ساختنش فرا رسیده است. از همان دفعه اولی که داستان (موضوع موقت) را خواندم میدانستم که یک روزی آن را میسازم.
فیلم نامههای اقتباسی در کشور ما به جز نمونههای محدود، با اقبال چندانی از سوی مخاطبان روبرو نشدهاند، به نظر شما انتخاب فیلم نامه اقتباسی به نوعی ریسک محسوب نمیشد؟
به نظرم بیننده عام به اقتباسی بودن یا نبودن فیلمنامه توجهی نمیکند. دلیل موفق نبودن بعضی از آن فیلمها اشکال در روایت و داستانگویی یا ایراد در ساختار بوده نه اقتباسی بودن آنها. در مورد ایتالیاایتالیا هم اقتباس برایم ریسک نبود بلکه فرم قصهگویی و ساختار بصری فیلم نیاز به ریسکپذیری داشت.
شما دستیاری را از بیش از یک دهه پیش آغاز کردید و پس از سالها اولین فیلم سینماییتان را امسال مقابل دوربین بردید، در حالی که بسیاری از افراد این روند را خیلی سریعتر میپیمایند، دلیل این تاخیر چندین ساله در آغاز فیلمسازی بلند سینمایی چه بود؟
از نظرم تاخیر نبود. عجلهای نداشتم. خودم ترجیح میدادم آهسته حرکت کنم و بیشتر با دستیاری تجربه کسب کنم تا زمانی که مطمئن بشم که کاملا آمادگی کارگردانی کردن را دارم.
زوج کمیلی و بهرامی پیش از این سابقه همکاری در فیلمهایی مانند پروانه و پردهنشین را داشتهاند، این سابقه و تداعی خاطرات آن سریالها در انتخاب شما تاثیری داشت؟
نه چندان. به دلیل اینکه نقشی که اینجا قرار بود بازی کنند خیلی متفاوت بود. ضمن اینکه هر دوی آنها هم از تکرار میترسیدند و اصرار داشتند که کاملا با تجربههای قبلی اجرای متفاوتی داشته باشند.
ماجرای عشق در یک نگاه در برخورد میان نادر و برفا نخ نما و کلیشه نبود؟
من به شدت به این اعتقاد دارم که عشق جز معدود فعل و انفعالات انسانی است که در اکثر موارد به کلیشهایترین شکل ممکن رخ میدهد. به مسخرهترین و دم دستیترین شکل، ساده و با حداقل پیچیدگی. به همین خاطر است که آدما فکر نمیکنند که عاشق شدهاند بلکه اطمینان دارند که عاشق شدهاند چون تمامی مراحل و لحظات پروسه عاشق شدن را از فرط سادگی در عین زیستن، تماشا و لمس کردهاند.
یکی از نقاط عطف فیلم شما بازی سارا بهرامی در نقش برفا است که در نهایت کاندیداتوری سیمرغ بهترین بازیگری نقش اول زن را برای بهرامی به ارمغان آورد، بهرامی را پیش از اینها در نقش زنان درونگرا و کمحرف میدیدیم و در نقش برفا او نقش آفرینی متفاوتی نسبت به آثار کارنامه تصویری پیشین خود به نمایش گذاشت، چه شد که او را برای این نقش انتخاب کردید و چگونه به کاراکتر برفا و این بازی تحسینبرانگیز رسیدید؟
اول قرار بود یک بازیگر خیلی خوب تئاتر که به دلایل حرفهای از ایشان اسم نمیبرم این نقش را بازی کند، به دلایلی این همکاری میسر نشد. مجبور شدم تغییراتی در فیلمنامه انجام دهم و میدانستم گزینه بعدی فقط و فقط سارا بهرامی است. از ابتدا میدانستم یکی از این دو نفر باید این نقش را بازی کند و با منتفی شدن گزینه اول این را هم میدانستم که اگر سارا بهرامی این نقش را بازی نکند، ایتالیا ایتالیا را نمیسازم. قبلا با سارا کار کرده بودم و شناخت کافی از تواناییهای او داشتم و میدانستم که تصمیم دارد نقشهای سخت و متفاوت را بازی کند. بار اولی که فیلمنامه را خواند کار را رد کرد ولی با توضیحات فراوان درباره فرم فیلم پذیرفت دوباره آن را بخواند و خوشبختانه نظرش تغییر کرد. البته تا نیمههای فیلمبرداری همچنان با شک و تردید به کار نگاه میکرد. او در طول پیش تولید همه کتابهای جومپا لاهیری را خواند و چند فیلم با حال و هوای نزدیک به ایتالیا ایتالیا دید. تقریبا هر روز به دفتر تولید آمد و گپ زدیم و تمرین و روخوانی کردیم. تمام تلاشش را کرد که مثل یک دستیار کارگردان لباس بپوشد، راه برود، حرف بزند و زندگی و کار کند. نگران کارش بود و کیفیت بازیاش بسیار برایش حائز اهمیت بود. او یکی از متمرکزترین و بیحاشیهترین بازیگرانی است که دیدهام. به همین خاطر است که برفایی که سارا بازی کرده تحسینبرانگیز است. سارا دو ماه تمام تبدیل به برفا شده بود.
«برفا» در ابتدای داستان دختری با انرژی و فعال است اما پس از اتفاقاتی که در جریان زندگی رخ میدهد به ناگاه برفای دیگری مقابل نادر قرار میگیرد که اصلا شبیه گذشتهاش نیست، از دگردیسی شخصیتی برفا بگویید و از بیتفاوتی او نسبت به همسر و زندگیاش؟
بعد از فوت نوزاد، برفا دچار افسردگی پس از زایمان میشود. این افسردگی کم کم به دلیل نادیده گرفته شدن عمیق میشود و حتی به نادر هم سرایت میکند. هر دو انگار در زمان متوقف شدهاند و هیچکدام توان رهایی از این باتلاق را ندارند.
چه اتفاقی در درون برفا سبب شد به ناگاه زیر همه چیز بزند و قصد نابودی زندگی خانوادگیاش را بکند؟
همان افسردگی. برفا دست و پا میزند و میخواهد به هر قیمتی که شده تغییری در زندگیاش بدهد. حتی اگر این تغییر نابودی زندگیاش باشد، برفا خودخواه است. این را از همان ابتدای فیلم متوجه میشویم. سر کارش مدیر است و میخواهد در زندگیاش هم خودش سکاندار باشد. در پایان داستان هم متوجه میشویم با اینکه ظاهرا دست از زندگی شان شسته و بی خیال آن شده ولی در پشت پرده نقشه دیگری کشیده که به جداییاش از نادر ختم میشود. اینجاست که نادر با وجود همه خونسردی که از او سراغ داریم به برفا رودست میزند و سکان زندگی را لااقل برای مدتی از دست او بیرون میکشد. پایان داستان همان لحظه ایست که یک نفر باید سد راه خرابی این زندگی شود و او نادر است.
در برابر برفا ما کاراکتر نادر را داریم که در برابر تمام بیتابیهای برفا، صبوری پیشه میکند، صبری که نمونهاش در دنیای واقعی خیلی کم دیده میشود؟
نادر صبور و با حوصله است. یاد گرفته که باید با رفتارهای هجومی برفا صبر پیشه کند. در اینکه هردو بسیار زیاد همدیگر را دوست دارند شکی نیست. نادر برفا و زندگیشان را دوست دارد و آن را میخواهد و دست آخر برای حفظ زندگی مشترکشان همه تلاشش را میکند. نادر در واقع در پایان فیلم کل زندگیشان را مثل کامپیوتر ری استارت میکند و حالا همان لحظهای است که برفا نیاز به مدیریت شدن دارد. خود برفا هم همین را میخواهد و به آن تن میدهد.
ماجرای اعتراف کردن که از سوی برفا پیشنهاد میشود و در نهایت به فاش شدن راز قلبی برفا منتهی میشود، آیا از ابتدا و تعمدا و برای بیان کردن نرم حقیقت به همسرش اتفاق میافتد؟
بله. در واقع این نقشه برفای خودخواه است برای بیان واقعیت به نادر. در واقع با نادر بازی میکند.
فیلم شما بیش از هر چیز خبر از ریسک فیلمسازی در فضای متفاوت با فضای کلیشهای سینمای امروزی دارد، چه عاملی باعث شد که این ریسک را بپذیرید؟
من هم مثل بقیه از این فضای یک دست سینمای امروز خسته شده بودم. دلم میخواست تجربه متفاوتی انجام دهم و میدانستم که ریسک زیادی دارد. من همیشه دوست دارم در قالب ژانر فیلم بسازم. فیلمی که پیش از این قرار بود بسازم و نشد یک فیلم نوآر سیاه و سفید بود. فیلمی که در حال نگارش فیلمنامهاش هستم هم فاتنزی و رمانتیک و موزیکال است. اصولا ژانر با خودش ریسک به همراه دارد.
تاکید شما بر فرم در فیلم بسیار محسوس است، این تاکید بر اصالت فرم امضای شما در سینما خواهد ماند؟
بله قطعا. فرم به اندازه قصهگویی اهمیت دارد. قصه ذهن مخاطب را درگیر میکند و فرم دید مخاطب را هدف قرار میدهد و تنوع بصری به همراه دارد.
دشواریهای ورود به عرصه فیلمسازی حرفهای را برای کارگردانان تازه وارد چه میدانید؟
جذب سرمایه مهمترین مساله برای کارگردانهای تازه وارد است چون کم پیش میآید تهیهکنندگان خودشان شخصا بودجه فیلم را تامین کنند. مساله دوم هم عدم اعتماد بدنه سینما به آنهاست. معمولا تا فیلم اول تمام نشود و به نمایش درنیاید این بیاعتمادی باقی میماند.
یکی از اتفاقات این روزهای سینما ما، محدودیت ژانر است و غالب فیلمهایی که ما در سینما میبینیم در ژانر ملودرام اجتماعی روایت میشوند، خود شما دلیل این مسئله را چه میدانید؟
به نظرم تنبلی و بیانگیزه بودن فیلمسازان دلیل آن است. کسی حوصله ریسک یا فیلم سخت و پیچیده را ندارد. مدام هم میاندازیم گردن مخاطب که آنها همین فیلمها را دوست دارند. این را میگوییم ولی از مردم نظر سنجی نمیکنیم. مدام فکر میکنیم مردم با فیلمهای متفاوت میانه خوبی ندارند. ولی از خودمان نمیپرسیم که پس چطور فیلمهای روز دنیا تا این حد بین مردم محبوب و همهگیر شده؟!.
بازخوردها در برابر فیلمتان به چه صورت بود؟ واکنش مخاطبان در برابر فیلمتان چگونه بود؟
در جشنواره فجر بازخورد مردم نسبتا خوب بود ولی فیلم در بین منتقدین محبوبتر بود تا مردم عام. در جشنواره بینالمللی بازخوردها بهتر بود و در جشنواره کلن آلمان هم پرتماشاگرترین فیلم جشنواره بود.
پیشبینیتان از فروش فیلم؟
به نظرم با اینکه فصل خیلی خوبی برای فیلم نیست، ولی احساس میکنم با فروش قابل قبولی مواجه شویم.