سپیده آماده| «پوران درخشنده» یکی از بانوان فیلمسازی است که تفسیر تازهای از عنوان کارگردانان زن را در تاریخ سینما ما به وجود آورد. او فیلم سازی را از سال ۶۵ و با فیلم رابطه آغاز کرد و در سال ۶۶ با «پرنده کوچک خوشبختی» توانست عنوان بهترین فیلم و بهترین کارگردانی جشنواره فیلم فجر را از آن خود کند. عبور از غبار، زمان از دست رفته، عشق بدون مرز، شمعی در باد، رویای خیس، بچههای ابدی، خوابهای دنبالهدار و هیس! دخترها فریاد نمیزنند از دیگر آثار این کارگردان خوشنام سینما است. بانوی فیلم ساز سینمای ما، ۵ سال پس از ساخت «هیس دخترها»یش، «زیر سقف دودی» را ساخت؛ فیلمی که به ماجرای طلاقهای عاطفی، روابط موازی و ازدواج سفید میپردازد. فیلمساز-جامعه شناس سینما که همواره دغدغههایی از جنس نسل جوان را مورد توجه قرار داده است، به سراغ جدید ترین معضل این روزهای جامعه ما رفته است تا با این فیلم توجهها را به معضلاتی جلب کند که به فروپاشی بنیان مقدس خانواده منتهی میشوند. فرهاد اصلانی، مریلا زارعی، بهنوش طباطبایی، هوشنگ توکلی و شهرام حقیقت دوست از جمله بازیگران این فیلم هستند. به بهانه آغاز اکران «زیر سقف دودی» گفتگویی با وی داشتهاینم تا از دغدغههایی بپرسیم که به ساخت «زیر سقف دودی» منتهی شد.
خانم درخشنده! فیلم زیر سقف دودی به یکی از مشکلات اصلی جامعه میپردازد، ماجرای طلاقهای عاطفی و روابط موازی، یکی از مسائلی که در فیلم به عنوان دلایل این اتفاق ذکر میشود، بیتوجهی خانمهای پس از ازدواج به شادابی و آراستگی شان است، به نظر شما چرا شیرین با بازی مریلا زارعی در جریان ازدواج و فرزند دار شدن، دیگری به ظاهر و شادابی خود رس|یدگی نمیکند و تنها یک مادر میشود به جای اینکه یک همسر هم باشد؟
معمولا خیلی از خانمها در جامعه ما پس از مادر شدن، خودشان را وقف فرزندانشان میکنند و دیگر آنطور که باید و شاید توجهی به خودشان ندارند. من نمیخواستم قضاوتی در این خصوص داشته باشم که تنها دلیل به بنبست خوردن این زندگی عدم رسیدگی خانم به خود و همسرش بوده است، طلاقهای عاطفی دلایل متعددی دارند و یکی از دلایل این است که آدمها برای خودشان مهم نیستند و به خودشان توجه نمیکنند.
در جریان این اتفاق بهرام بارها به شیرین متذکر میشود که این مسائل را اصلاح کند اما در نهایت تغییری اتفاق نمیافتد و زندگی به سمت سردی میرود، چرا هیچ کدام از این دو نفر راهکار دیگری را انتخاب نمیکنند و به رابطه سرد و خاموش به تغییر در زندگی یا لااقل جدایی، پناه میبرند؟
به این دلیل که وضعیت جامعه ما برای خانمها به اندازهای امن نیست که اگر خانم در خانه و زندگی با همسرش به مشکلاتی برخورد کند، بتواند به راحتی جدا بشود. اولین جایی که خانمها در چنین مواقعی به آن رجوع میکنند خانواده خودشان است که خانواده هم معمولا آنها را به سمت آشتی کردن و بازگشت به زندگی سوق میدهند، به جای اینکه به دخترشان بگویند اینجا خانه خودت هست و هر زمانی، میتوانی به آن بازگردی. در اکثر گفتگوهایی که من با خانمها داشتهام اکثرا میگفتند از آنجایی که خانواده حمایتگری ندارند، ترجیح میدهند در زندگی مشترکشان بمانند اما کاری به کار هم نداشته باشند و این مسئله است که تبعات وحشتناکی به دنبال میآورد.
خانمها در فرهنگ ما یک سری معذوریات عرفی و اخلاقی دارند که باعث ادامه چنین زندگیهایی میشود، اما بهرام، کاراکتر مرد داستان به چه دلیل این زندگی را با این شرایط ادامه داد و آن را ترک نکرد؟
بهرام داستان زیر سقف دودی هم از طبقهای است که آبرو برایش اهمیت دارد و نمیخواهد خانوادهاش را از هم بپاشد، میگویند باید جای آدمها بود و بدون قضاوت رفتارهای آنها را در شرایط مختلف دید. به هر حال بهرام میخواهد زندگیاش را حفظ کند و هر شب به خانه میآید اما آن خانه تنها جایی برای خوابیدن و استراحت کردن است و هیچ مهری در آن جریان ندارد. شرایطی که در جامعه ما حاکم است باعث میشود که خیلیها به دلیل آبرو نخواهند در سنین بالا از هم جدا بشوند و به همین دلیل در سکوت، زندگی سرد خود را ادامه میدهند و با ورود به رابطههای موازی در کنار زندگی، پاسخی برای خواستههایشان پیدا میکنند.
پس بهرام در تمام این سالهایی که طلاق عاطفی را تجربه میکرد، هیچ رابطه موازی نداشت تا همین موردی که در فیلم میبینیم؟
بله، مورد این شخصیت به این صورت است. به نظر من مهرورزی در خانوادههای ایرانی جایی ندارد و این دلیل همه این اتفاقات است.
چرا به نظرتان؟
این مسئله ریشه در فرهنگ دارد، در خانوادهها مهرورزی آموزش داده نمیشود و حتی سخن گفتن از عشق و مهرورزی در فرهنگ ما تابو محسوب میشود، در فرهنگ ما حرف زدن در خصوص خیلی از مسائل عیب و بد محسوب میشود و در این میان فرزندان نسل جدید ما چه باید بکنند زمانی که الگوی جلوی رویشان بدون هیچ عشقی است. همین مسائل است که باعث میشود نسل جدید کمتر تمایلی به ازدواج و تشکیل خانواده داشته باشند چون احساس میکنند الگوهای پیشینشان الگوهای پرمهری اند و جداییهایی که این روزها اتفاق میافتند، الگوهای خوبی نیستند و ترجیح میدهند که ازدواج نکنند تا در ادامه مجبور به جدایی شوند و به جای آن زندگیهای بدون ازدواج را تجربه میکنند، تا اگر به نتیجه رسیدند که میتوانند زیر بار تعهد بروند بعد به دنبال ازدواج رسمی بروند. جوانان اصولا از زیر بار تعهد رفتن فرار میکنند و این آفتی است که جامعه ما را تهدید میکند و نمیشود در این دنیای جدید نسبت به این مسائل بیتفاوت بود.
بهرام همانطور که گفتید تصمیم میگیرد که رابطهای موازی را در کنار زندگی سرد و ناخواستهاش داشته باشد، آیا او به اینکه روزی این مسئله لو برود و زندگی اصلیاش را از دست بدهد، فکر نمیکند؟
سکوت سالن سینما و اینکه در زمان مدت پخش فیلم کسی از سالن خارج نمیشود و به نوعی نشانه مرور و در خود فرو رفتن مخاطب است، اینکه کجای این زندگی قرار دارند، شبیه کدام یک از این کاراکترهای داستان هستند و زمانی که از سالن خارج میشوند موضوع فیلم تازه در ذهنشان شروع میشود و شاید متوجه رفتارشان نسبت به همسر و فرزندشان بشوند و این سوالات ذهنی چالش جدیدی است که ما را به سمتی ببرد که مهر و عشق را در خانواده نهادینه کنیم.
به نظر شما بهرام پیشبینی میکرد که روزی این رابطه موازی لو برود؟
معمولا چنین افرادی پیش بینی نمیکنند و فکر میکنند که پنهان میماند و گاهی اوقات هم که این ماجرا لو میورد چه از سوی مرد و چه از سوی زن، طرف از کنارش رد میشود و زندگی ادامه هم پیدا میکند. هر کسی از دیدگاه خودش با داستان فیلم برخورد میکند و من فقط میخواستم نبود و مهر و عشق در خانوادههای را طرح مسئله کنم، اینکه والدین مهروزی را در تربیتشان داشته باشند تا نسل آینده با این مشکلات دست و پنجه نرم نکنند.
در کنار زوج میانسال فیلم، ما با کاراکتر رعنا با بازی بهنوش طباطبایی روبرو هستیم، دختر جوانی حدود سی و چند ساله که همسر دوم مرد متمول فیلم میشود، به نظر شما چه عاملی باعث میشود که رعنا یا معادلهای واقعی آن، زندگی شان را بر ویرانههای زندگی شخص دیگری بنیان کنند؟
به دلیل تنهایی. گروهی از دختران در جامعه ما هستند در مرز ۴۰ سالگی که ازدواج نکرده اند، احساس مادرانگی در وجودشان است اما همسر دلخواهشان را پیدا نکردهاند و تصمیم میگیرند که به چنین ازدواجهایی تن بدهند تا سرپناهی پیدا کنند و فرزند دار شوند. اخیرا مجلس قانونی را تصویب کرده است برای دختران مجرد بالای۳۰ سال که بتوانند مادر بشوند و فرزند خوانده داشته باشند و این قانون هم به دلیل همین وجود حس مادرانگی در دخترانی است که ازدواج نکردهاند. بالاخره این کاراکترها پیچیدگیهای خودشان را دارند و حرفهایی برای گفتن دارند و ما هیچ نوع قضاوتی نمیکنیم و قضاوت با مخاطب است.
در پایان فیلم بهرام پشیمان از ماجرا به شیرین رجوع میکند اما دیگر دیر شده است، به نظر شما به شرط بازگشت شیرین، زندگی که در آن یک بار خیانت اتفاق افتاده باشد، توان ادامه دارد؟
به نظر من باید به همدیگر فرصت بدهیم و فکر کنیم و تا وقتی که حس مغفول مانده عشق در خانواده حس نشود و وجود فرد درمانگر نباشد، نمیشود. اگر شیرین به راحتی بخواهد بازگردد باز همان روند ادامه پیدا میکند اما اگر با حس درک متقابل وارد خانهاش بشود تا جایگاهش حس بشود و نبودش ملموش باشد، گونه دیگری است. این که خودش به این نتیجه برسد که حداقل برای فرزندش به این خانه بازگردد یا اینکه شوهرش را ببخشد و سعی کنند که این فضا را مهرآمیز کنند و اینها چیزهایی است که خود مخاطب به آن میرسد.
در خصوص بازیگران فیلم چه شد که زوج اصلانی-زارعی را برای بازی در نظر گرفتید؟
برای اینکه هر دو این افراد بازیگران خیلی خوبی هستند و در واقع نقشها را بازی میکنند، بلکه باور میکنند و ما را به باور میرسانند و به همین دلیل من از همان ابتدا، همین بازیگران را در نظر داشتم چون نقشهای بسیار حساسی بودند هر کدام از این نقشها، بازی بسیار ظریفی میطلبید.
به نظر شما چه اتفاقی در جامعه باعث شده است که بنیان خانواده تا این اندازه در مقابل حوادث سست باشد و با کمترین اتفاقی فرو بریزد؟
ما در دوران گذار از سنت به مدرنیته هستیم و حوادث به سرعت برق و باد میگذرند، و ما از کنار خیلی از اتفاقات میگذریم و طبیعتا باید تلفات زیاد بدهیم چون خودمان را برای چنین طوفانی آماده نکرده بودیم و به همین دلیل این اتفاقات اجتناب ناپذیر است.
بازخورد مخاطبان در برابر فیلم چه بوده است؟
به نظر من همین که مردم دیدن فیلم را به هم توصیه میکنند، مهم ترین بازخورد در برابر فیلم است، ما تبلیغات و بیلبوردهای شهری چندانی نداریم و آنچه وجود دارد واقعیتهایی است که مردم بر روی پرده میبینند. من در اکرانهای مردمی سالنهای بسیاری شرکت کردهام و نظر مخاطب برایم اهمیت بسیاری دارد، چون طرح این فیلم طرحی بود که از سوی خود مردم به من داده شد و به همین دلیل بازخوردها برایم اهمیت بسیاری دارد و من فکر میکنم مردم با فیلم ارتباط خوبی برقرار کردند.
چرا زمان اکران پیش از عید فطر اتفاق افتاد؟
چون فیلم پیشینی که به سرگروهی این گروه سینمایی اکران شده بود، فروش خوبی نداشت، متاسفانه فیلم زیر سقف دودی به جای اکران عید فطر در میانه ماه رمضان جایگزین فیلم شد و اتفاق بد دیگر این بود که افتتاحیه فیلم ما با روز حملات تروریستی تهران هم زمان شد و همه چیز انگار علیه فیلم دست به دست هم داد اما من باز خوشحال بودم چون مردم آمدند و از افتتاحیه فیلم استقبال کردند.
سینمایی اجتماعی در حوزه آسیبها چه جایگاهی در سینمای این روزهای ما دارد به نظرتان مخاطبان چه واکنشی در مقابل این سبک از سینما خواهند داشت؟
به نظر من مخاطبان ما این گونه از سینما را خیلی دوست دارند، سینمایی که برخاسته از زندگی واقعیشان است، دردهایی که سالها همراهشان بوده و حرفی از آنها زده نشده است. به همین دلیل به نظر من سینمای اجتماعی به خصوص سینمای آسیب شناسانه میتواند در تغییرات فرهنگی نقش گستردهای داشته باشد و مردم با آن ارتباط برقرار میکنند و باید توجه بیشتری به این گونه از سینما به وجود بیاید.
از سال ۹۵ رونق تازهای در سالنهای سینما ایجاد شد و فروشهای سینما روزگار خوشی را تجربه کردند و فروش فیلمها رشد چند برابری را تجربه کردند، به نظر شما این روند ادامه دار خواهد بود؟
به نظر من کار ما این است که مردم را بیشتر به سمت سالنهای سینما جذب کنیم، زمانی که به بالاترین عدد تماشاگران در فیلمهای پرفروش نگاهی میاندازیم، به عدد ۲ میلیون روبرو میشویم، در حالی که این ۲ میلیون در برابر جمعیت ۸۰ میلیونی کشور ما بسیار کم است. ما آن طور که باید و شاید سالن سینما و اطلاع رسانی نداریم و مشکلات بسیاری در عرصه پخش و اکران سینماها داریم. به باور من مردم باید به سینما بیایند و فیلم ببینند و فیلمها هم باید برای آنها ساخته شود.
خودتان میخواهید فیلم سازی در عرصه آسیبهای اجتماعی را ادامه بدهید؟
بله، حتما.
برنامه جدیدتان چیست؟
برنامه جدید من فیلم «هیس پسرها گریه نمیکنند» است میخواهم فیلمی در خصوص پسرها بسازم، پسرهایی که سنگ زیرین آسیب هستند و بسیار مظلوم، پسرهایی که اتفاقهای بسیاری برایشان میافتد که نمیتوانند سنگینی بارش را تحمل کنند و هرگز هم نباید گریه کنند.