الناز شامرادی| نمایش «نام تمام مادران» با الهام از وقایعای است که بر حضرت فاطمه (س) گذشته، که در ابتدای نمایش با خطابهای از ایشان آغاز میشود و در انتها به آن تاکید میگردد. نام تمام مادران این وقایع را به صورت مابهزای امروزی درآورده تا به مخاطب بگوید که شاید این اتفاقات صدها سال پیش روی داده اما امروز نیز تکرار میشود و زنانی که ستونهای جامعه را در دست دارند و یا تربیت میکنند بخش بزرگی از جامعه هستند که دیده نمیشوند و یا به اندازهای که باید دیده نمیشوند. ماجرا در لوکیشن یک سریال تاریخی اتفاق میافتد که زنانی که بازیگر و پشت صحنه این فیلم هستند به ترتیب به تماشاگران معرفی میشوند و خود را در مونولوگهایی که گویی برای لحظاتی بازگشت به خویشتن خویش است تمام زندگیشان را ورق میزند و تماشاگران را همراه این سفر میکنند. این مسائل نه تنها در پشت صحنه یک فیلم که عوامل آن در رقم خوردن بدبختی این زنان بیتاثیر نباشد بلکه از تمام مردانی میگوید که از زن بودن سواستفاده میکنند و آنها را به جایی میرساند که دیگر خودشان نیستند. نمایش از آفرنش و مقام زن میگوید تا بیشتر بشناساند آن چیزی را که از آن غافلیم… با کارگردان و عوامل نمایش گفتگویی داشتیم تا از دغدغههایشان در اجرای این نمایش بگویند.
محمد رحمانیان نویسنده و کارگردان نمایش «نام تمام مادران» در مورد ایده اولیه این نمایشنامه میگوید، ایده اولیه آن برمیگردد به زمان نگارش نمایش «عشقه» که درباره بانو خدیجه(ص) بود و همزمان در حال پرداخت دو نمایشنامه دیگر به نام «درخت» در مورد حضرت زینب و نمایش دیگری در مورد حضرت فاطمه (س) بود. به گفته رحمانیان زنان صدر اسلام بر خلاف مسائلی که امروزه القا میشود به شهادت تمام اسناد باقی مانده در تاریخ به هیچ وجه زنان خانه نشینی نبودند بلکه جزو فعالان اجتماعی زمان خود به حساب میآمدند. او ادامه میدهد اتفاقی که امسال افتاده است و بسیار در نوع خود خاص محسوب میشود همزمانی آیینهای باروری است که مربوط به ایران باستان که همان نوروز و زایشی برای زمین محسوب میشود و تولد حضرت فاطمه(س) که در ۲۸ اسفند است، وی این تصادف را به فال نیک گرفته است و کنار هم قرار گرفتن همه این مسائل باعث شکل گیری این نمایش شد. وی ادامه داد هفت قصه از حضرت فاطمه (س) در این نمایش وجود دارد که به صورت معاصر شده در داستان جای گرفتهاند. از جریان مباهله گرفته تا جریان سقیفه بنی ساعده و تا ماجرای فدکیه، همه اینها در این نمایش به زبان دیگری نشستهاند. داستانهایی که پس زمینه تاریخی آنها حفظ شده اما کمی امروزیتر و به روزتر شده در قالبی که گویی فیلمی در مورد حضرت زهرا(س) قرار است ساخته شود و به بهانه این فیلم ما وارد زندگی این هشت زن میشویم. رحمانیان اشاره میکند که قصد گفتن این موضوع را دارد که تمام آن وقایع که مربوط به آن دوره تاریخی است هنوز ادامه دارد و تکرار میشود. وی همچنین در مورد خطابهای از حضرت زهرا(س) که نمایشش را با آن شروع میکند و در انتها با آن به پایان میرسد میگوید؛ خطابهای که بعد از ماجرای سقیفه بنی ساعده ایشان ایراد کردند که منجر به حصر حضرت علی (ع) و آغاز حکومت خلافای راشدی شد.
این نمایش یک نمایش دراما محسوب میشود که مانند خود زندگی تمام تلخیها شادیها در آن وجود دارد و به نوعی زندگی واقعی در آن جاری است.
در نمایش شاهد زنانی هستیم که با گویشها و لهجههایی از تمام نقاط ایران صحبت میکنند از شمال تا جنوب و عرب از کرد تا ترک، که به گونهای نمایندهای از یک سرزمین هستند. نویسنده نمایشنامه «نام تمام مادران» در این باره میگوید در نمایش «ترانههای محلی» نیز چنین کاری را کرده بود که به بهانه ترانههای محلی که اجرا میشد به نوعی به تمام ایران سفر کرده. وی اضافه میکند که این موضوع نیز دقیقا خود زندگی است چرا که زمانی که شما در سطح شهر تهران راه میروید در اتوبوس، مترو یا هرجای دیگر شاهد افرادی از تمام استانها با تمام لهجهها و فرهنگها هستید که کنار هم با تمام دغدغههای مشترک و غیر مشترکان زندگی میکنند، که این نمایش نیز از این قاعده مستثنا نیست.
نویسنده نمایشنامه «مجلس ضربت زدن» در مورد شخصیت ابراهیم مردی که به نوعی زندگی تمام این زنان در سایه او رقم خورده، مردی که فقط نامی از او در نمایش وجود دارد. اکثر اتفاقات حول محورش میچرخد که شاید نبودش به گونهای ما به ازای بسیاری از مردانی باشد که به گفته رحمانیان در جامعه بسیار دیده میشوند. قشر تازه به دوران رسیدهای که معمولا هم از منطقهی شهری نیستند و به تمام مسائل اقتصادی جامعه رسوخ میکنند که در نمایش نیز اشاره دارد که از بورس بازی گرفته تا نفت، خرید فروش تیوتا، برج سازی و یا وارد کردن اجناس تقلبی چینی را انجام میدهد، قشر جدید و خطرناکی که نمونههایش را به عینه در جامعه میبینیم که یک شبه راه چند ساله را طی میکنند. این فساد سیاسی و اقتصادی به سینما هم راه پیدا کرده. زمانی بود که حوزه فرهنگ و هنر حوزهای بود که هر کسی جرات ورود به آن را نداشت اما همین ورودهای بدون علم و اندیشه هنر را خراب کرد. ابی (ابراهیم شخصیت مرد نمایش) نمایندهای از قشر تکنوکرات جامعه هست.
نمایش «نام تمام مادران» نمایشی است که تماشاگر را با چشمان اشکبار بدرقه میکند او از تمام حرفهایی میگوید از در طول تاریخ از مصائب حضرت زهرا گرفته تا امروزیترین مشکلات مادران و دردهای یک زن در اجتماع، دردهایی که گویی آنقدر ادامه دارد آنقدر عمیق است که به این زودیها زخم آن مرهم نمیشود، اما در انتهای نمایش بارداری یک زن چنان برقی از امید را در دل و جان این زنان میاندازد که تماشاگر نیز با دیدن این همه تلخی باز هم امیدی به آیندهای روشن پیدا میکند. محمد رحمانیان در مورد این حسن ختام میگوید این بچه به گونهای انگار بچه تمام این زنان به حساب میآید. این نمایش در مورد رابطه مادر با جنین است و چیزی است که در درونش میآفریند و این موضوعی است که رحمانیان به آن اعتقاد دارد؛ زن به عنوان نقطه آغاز باروری. در طراحی صحنه نیز نام سه الهه را روی پرچم نوشته و بر دیوار تکیه داده لات و منات و عزی که سه زن و الهه عربی بودند که زمانی که در کنار الهههای ایرانی قرار بگیرند شرایط مشترک و نزدیک به همی دارند که دیدگاههای مشابهی در آنها دیده خواهد شد. او ادامه داد داستان در مورد جنین است (به معنی هر آن چیزی که ارتباط میآفریند بین مادر و جنین و نمادی از آفرینش است و جهانش را دگرگون میسازد) و موضوع سقط جنین نیست، بنابراین پایان نمایش بسیار با اهمیت بود که به نقطهای برسیم که جنینی به وجود میآید که این هشت زن را به گرد هم جمع میکند. این صحنه که به گفته رحمانیان در نمایش «ترانههای محلی» نیز وجود داشت و در آن دیالوگی بود که بسیار به صحنه پایانی این نمایش نیز همخوانی دارد، دیالوگی که به زبان انگلیسی میگوید: شاید تمام مردان جهان برادر نباشند اما تمام زنهای جهان با هم خواهرند و این بخاطر حس مشترک آفرینش بین تمام زنان هست.
کارگردان نمایش «عشقه» در پایان به سالنهای نمایش اشاره دارد که بخش خصوصی محدودیتهایی را برای هنرمندان ایجاد میکنند که قطعا بیتاثیر در نحوه اجرا نمایشها نخواهد بود. در همین راستا او به تبلیغات و مهجور ماندن تئاتر در بین هنرهای دیگر اشاره دارد که هیچ رسانهای حمایتی از تبلیغات تئاتر نمیکند و اطلاع رسانی آنها محدود شده به صفحات مجازی است. به زعم او در گذشته این صفحات مجازی و امکان تبلیغات خاصی نبود ولی صفهای طولانی تئاتر همیشه مملو از تماشاگر بود. اما امروز که یک سایت بلیط فروشی برای خرید بلیطهای تئاتر وجود دارد به گفتهی او باعث شده ضربههای بزرگی به تئاتر زده شود که شاید در دراز مدت همین سایت باعث نابودی تئاتر شود.
نمایشی زنانه که قلب مردان را نیز به درد میآورد
سامان احتشامی که در این نمایش پیانو مینوازد و در قسمتهایی نیز دیالوگهایی با بازیگران برقرار میکند در مورد سبقه کاری خود در این عرصه میگوید که از سال ۹۰ به صورت رسمی در نمایشها دیده شده و قبل از آن در پشت صحنه، کارهای بسیاری در کارنامه خود دارد. او ادامه میدهد موزیسینها کمتر در نمایش دیده میشوند چرا که میگویند در نمایش پولی وجود ندارد. موزیسینی که برای یک نمایش چهل شب زمان بگذارد پیدا نمیشود. او در سال ۹۰ با محمد رحمانیان در نمایشی که در جشنواره شهر بود اولین همکاری را با رحمانیان داشته و حاصل آن کار هم «ترانههای قدیمی» شد که بیش از صدوپنجاه شب روی صحنه بوده. او بیش از ده کار با محمد رحمانیان دارد که «نام تمام مادران» سومین اثر رسمی او به حساب میآید. احتشامی که در این نمایش ملودی دلنشینی مینوازد در رابطه با این موسیقی میگوید با توجه به متن و حال و هوای آن این موزیک را ساخته و اجرا میکند. ولی آهنگ انتهایی نمایش ساخته عیلرضا افکاری است با ترانهای از افشین مقدم که با صدایهانا کامکار و مهسا اقبالی و اجرای موسیقی از احتشامی اجرا میشود. وی همچنین اضافه کرد که بسیار به بازی کردن علاقه دارد در نمایشنامههای رادیویی حضور دارد، گویندگی در رادیو نیز بخشی از کار او است، اما در تصویر کمتر دیده شده چرا که علاقه ندارد به هر قیمتی جلوی دوربین برود شهرتش را از طریق موسیقی به دست آورده و آن را حفظ کرده و علاقه دارد اگر قرار است در نقشی حضور پیدا کند نقشی باشد که مختص او نوشته شده باشد با تمام خصوصیات ظاهری و حرفهای او. وی در مورد متن این نمایش هم میگوید که نمایش در مورد زنان است زنانی که بیشتر از مردان مصائب را به دوش میکشند اما آن طور که باید دیده نمیشوند. او از تمام مردان خواست که به دیدن نمایش «نام تمام مادران» بیایند و مشکلاتی را ببینند که شاید از آن بیخبرند و یا آنها را نادیده میگیرند و فراموش کردهاند.
زنان خودشان را در این نمایش میبینند
نوشین اعتماد هنرمندی که در ابتدای راه خود قرار دارد به گونهای در این نمایش ظاهر شده که شاید باور این موضوع که او تجربه کمی روی صحنه دارد کمی دشوار باشد. او با تسلط بر دیالوگ و مونولوگهای خود به درستی از پس نقش خود برآمده. وی اولین گام حرفهای خود را در این نمایش به بهترین نحوه برداشته اگر چه اولین تجربه همکاریش با محمد رحمانیان نیست و با بازیگری او کاملا آشناست توانسته نقش و متن را درک کند و به مخاطب منتقل نماید. او که نقش یک فرزند شهید را بازی میکند ارادت خاص خود به شهیدان و علاقه شدیدش به آنها را در انتخاب و حضورش در این نمایش بی تاثیر ندانست. دیگر دلیل او هم قطعا بازی در کار محمد رحمانیان بود که برای هر هنرمندی افتخار محسوب میشود. تمامی زنانی که به دیدن این نمایش میآیند بسیار تحت تاثیر قرار میگیرند چرا که بخشی از خودشان را در این نمایش میبینند. او حتی اظهار داشت گاهی شاهد اشکهای برخی مردانی است که شاید این تصویر درد کشیدن زنان قلب آنها را به درد آورده و ابراز احساسات میکنند. اعتماد در مورد دو اجرا بودن نمایش نیز اشاره کرد که به هیچ وجه انرژی از کار کم نمیگذارد و برعکس این انرژی چند برابر هم میشود هر دو اجرا از نظر تکنیک و کیفیت در حد همدیگر ایفا میکند و حضور تماشاگران برای او یک دلگرمی بزرگ برای اجراهای بیشتر است.
رویا بختیاری در بازیگر این نمایش نیز در ارتباط با خود و نقشش در این نمایش میگوید، از سال ۷۷ مشغول بازی در صحنه تئاتر است. او نیز بر اساس سبقهای که از کار با محمد رحمانیان داشته در این نمایش حضور دارد. بختیاری در ابتدا به این موضوع اشاره داشت که رحمانیان زمانی که از او برای حضور در این نمایش دعوت کرد خواسته است که با کلفتترین صدای خود در این نمایش بازی کند که نشانی از دردهای کشیده یک زن باشد و گویی زن بودن کم است باید کمی مردانگی داشته باشی تا در این جامعه دوام بیاوری. بختیاری درمورد مونولوگهای نقشهای نمایش میگوید که در واقع اصل نمایش هستند که هر شخصیت هر آن چیزی را که دارد در ان بخش بدون مرز از خود نشان میدهد و آنجاست که تماشاگر را درگیر قصه میکند. وی ادامه داد این نقش را بخاطر این که محمد رحمانیان آن را پیشنهاد کرده فورا قبول کرده چرا که اطمینان داشته که رحمانیان با شناختی که از بازی او دارد هیچ وقت اشتباه نخواهد کرد و نقش مریم گله نقشی بوده که او توانسته به درستی با آن ارتباط بگیرد. بازیگر زمانی که نتواند نقش را دوست داشته باشد هرگز آن را درک نخواهد کرد و خوب بازی نخواهد کرد اما او توانسته در نقش عرق شود با تمام وجود درکش کند. وی اضافه کرد متن و ساختار آن به حقیقت در جای خود قرار گرفتهاند و هیچ خدشهای در آن وارد نمیشود و این نمایش دقیق نوشته شده و اگر بر اساس نمایشنامه پیش روی به مانند یک نقشه گنج تو را به جایی که باید میرساند و از نظر او در نام تمام مادران این اتفاق افتاده است.
سانیا سالاری نیز که مانند دیگر بازیگران تجربه همکاری قبلی با محمد رحمانیان داشته، میگوید با اطمینان به محمد رحمانیان وارد این کار شده و اطمینان داشته که هرچه که هست قطعا کار درستی از آب در خواهد آمد و نام محمد رحمانیان آنقدر وسوسه برانگیز است که هیچ بازیگری نمیتواند در برابر آن مقاومت کند. او در مورد نمایشنامه میگوید که این متن به قدری زنانه است و به اندازهای کامل است که مسائل و معضلات زنان در جامعه اشاره کرده و ریزبینانه به این مشکلات نگاه کرده که جای هیچ گونه کاری برای بازیگر نگذاشته و به زعم او به همین علت کامل بودن تماشاگر به درستی با متن ارتباط برقرار میکند. او اشاره میکند که این نمایش از زنانی میگوید که در این جامعه مادراند در جای دیگر خواهرند و در جای دیگر فرزند هستند و اینها با پرداختی دقیق در نمایش نشستهاند و نمایش را کامل میکنند. نکته جالب نمایش از دیدگاه سالاری پایان نمایش است که این زنان با تمام سختیهایی که کشیدهاند باز هم مقاوم میایستند و اتحاد آنها از هم نمیشکند و تولد یک نوزاد آنها را به آینده امیدوار میکند و مسائلشان آنها را متوقف نمیکند.