علی نجفی| این روزها شاهد تغییر ذائقه و پوستاندازی در سلیقه شنیداری مردم هستیم. بعد از چند سالی که صداهای زیر و زنانه مورد توجه جامعه قرار گرفته بود، رجعت مردم به کمی قبلتر و موسیقی دهههای گذشته بیشتر شده و طبیعتا صداهای مردانه و پرحجم آن زمان بار دیگر مورد استقبال قرار گرفته است. در این میان «حامی» خوانندهای با صدایی حجیم و از شاگردان مکتب زندهیاد بابک بیات که کمتر کسی پیدا میشود صدایش را نشنیده باشد، دوباره به صحنه بازگشته است. حامی به دلایل بسیاری که در ادامه به آن اشاره میکند؛ پنج سالی از فضای موسیقی دور بود و بارها قصد ترک ایران را کرده است ولی نتوانسته تاب جدایی از مردم سرزمینش را بیاورد و یک بار دیگر میخواهد خودش را در این عرصه محک بزند. از اواخر سال گذشته اخبار کنسرتهای حامی منتشر شد و وی رسما به دنیای موسیقی بازگشت. سال ۱۳۹۵ نیز برای حامی سال پرکاری است و از ابتدای سال با کنسرتهای شهرستان، خود را برای اجرای ۲۸ اردیبهشت تهران آماده میکند. به بهانه بازگشت مجدد حامی به دنیای موسیقی و کنسرت پیشرو با این خواننده مستعد و بیپروا گفتگویی انجام دادیم.
شما بعد از پنج سال دوری از صحنه مجددا با فضای موسیقی آشتی کردید. دلایل عدم حضورتان چه بود؟
هرچند گفتن آن تکرار مکررات است. یک سری اتفاقات روحی و روانی برایم افتاده بود. در ابتدا یکی از مشکلاتم فشار روانی حاصل از کیفیت صدایم بود که باعث شد خیلی از لحاظ روحی افت کنم. از طرفی یک مورد کلاهبرداری هم برایم اتفاق افتاد (که هنوز هم پروندهام به نتیجه نرسیده) این مورد برای یک هنرمند که عمرش و زندگیاش را در هنر گذاشته و سرمایهگذاری کرده و برای بهدستآوردن لوازم راحتی زندگی سختی زیادی میکشد قابل تحمل نبود. فشار روانی حاصل از آن کلاهبرداری، شروع این دوری بود و هر روز بدتر شد و افت روانی و عدم اعتماد به نفس من را به دنبال داشت. خودم را کامل باخته بودم ولی بعد از پنج سال اتفاقات معجزهآسایی افتاد و لطف خداوند شامل حال من شد؛ یک سری درها به روی من باز شد و فاکتورهای منفی که در زندگیام بود، حذف شد. اعتماد به نفس از دست رفتهام را دوباره بهدست آوردم و به روی استیج برگشتم. در دیماه ۱۳۹۴، چهار اجرا داشتم یک برنامه، ارگانی بود و دو کنسرت و یک برنامه که در جشن موسیقی ما برگزار شد. اولین اجرایم به همراه رضا تاجبخش با حضور مفاخر موسیقی ایران از جمله استاد حسین علیزاده بود، که برای من افتخار بزرگی محسوب میشود. این اجراها باعث شد که روحیهام را کامل بهدست آورم و دوباره احیا شوم. بماند که در این پنج سال به طور معجزهآسایی از بابت شناختهشدن عمومی و شناختهشدن آثارم میان مردم اتفاقات عجیبی برایم افتاد، که خودم باورم نمیشود چطور در این سکوت پنج ساله مردم بیشتر من را شناختهاند. الان تقریبا روی غلتک افتادهام ولی هنوز بهآمادگی صددرصد نرسیدهام ولی با تمرین به بهترین سطح خواهم رسید. من هیچ وقت استاد آوازی نداشتم ولی امروز برای اینکه به مرز آمادگی برسم تحت نظارت چند پزشک هستم بهاضافه اینکه تمرینهایم را با آقای مهدی محمدی یکی از اساتید آواز که از شاگردان زندهیاد محمد نوری هستند ادامه میدهم. امسال هم در ۲۴، ۲۵ و ۲۶ فروردین در رشت و اصفهان اجرا داشتم.
گویا قرار بود کنسرت رشت زودتر برگزار شود؟
بله، مجوز اجرا را هشتم بهمن گرفته بودند، اما به خاطر شیطنت یکی از سرمایهگذارهای رشت یک کنسرت دقیقا دو روز قبل از ما مجوز گرفت و به دلیل تداخل و مشکل در بلیت فروشی، ما مجبور شدیم تاریخ را عوض کنیم. البته فکر میکنم با هماهنگی با وزارت ارشاد این اتفاق افتاد. استقبال از کنسرت هم خیلی خوب بود و البته برای اصفهان هم به همین صورت کنسرت بسیار خوبی بود.
در اجراهای امسال با ارکستر جدید روی صحنه رفتید.
بله درست است. تفاوت کنسرتهای امسال و سال گذشتهام ارکسترم بود. در اجرای شمال و اصفهان با ارکستر جدیدم به رهبری علی ثابت به روی صحنه رفتیم. این گروه جدید بچههای بسیار خوب و منظمی هستند. اگر قرار باشد از خصوصیات خوبشان بگویم اول نظم و ترتیب، دوم نظم و ترتیب و سوم نظم و ترتیب است. این ارکستر قبلا با محسن یگانه عزیز کار میکردند، خواننده و دوست خیلی خوبم که چند سالی میشود با هم آشنا هستیم. هر چند سبکهایمان به هم مربوط نمیشود اما از لحاظ اخلاقی دوستش دارم. بچهها با محسن یگانه کار میکردند ولی حالا من شانس این را دارم که با این گروه کار کنم و کنسرت ۲۸ اردیبهشت هم با این ارکستر خواهد بود.
شما قبلا تاکید کرده بودید که فضای موسیقی مسموم است و گفته بودید که تا فضا درست نشود بازنمیگردید. آیا برگشت حامی به دلیل درست شدن فضای موسیقی است؟
در دورههای مختلف که من کار موسیقی کردهام سال ۱۳۷۵و۱۳۷۶ اتفاقات عجیب و غریب زیادی برایم افتاده که در ابتدا باورم نمیشد، در هنر سرزمینم آنقدر آلودگی وجود داشته باشد. با مرور زمان که وارد شدم و کار کردم به این آلودگیها برخورد کردم و غرق این آلودگیها شدم و از آنجا که تربیت من، تربیت تاجر معابانهای نیست و بیزینسمن نیستم، وارد این بازیها نشدم و سعی کردم خودم را کنار بکشم تا آنجا که بیشتر آلبومهایی که از من منتشر شده هنوز که هنوز است با من تسویه حساب نشده است، از شرکت آوای باربد گرفته تا دو شرکت دیگر که کار کردم و آنها هم به طور کل متواری شدند. علاوه بر اتفاقات این چنینی، اتفاقات مافیایی هم در موسیقی میافتد که خوشبختانه کمتر از قبل شده است. چون هنر برنمیتابد که کیفیت در درجه آخر اهمیت باشد هر چقدر هم که یک هنرمندنما مافیابازی و لابیگری کند و به ظاهر پیشرفت کند، بالاخره یک روز مردم تشخیص میدهند که هنرمند واقعی چه شخصی است. چه کسی باید بماند و چه کسی رفتنی است. اگر آن کیفیت لازم را نداشته باشی هر چقدر هم پشتوانه سیاسی داشته باشی یک روز دستتان رو میشود. نمونههای فوق العاده زیادی وجود دارد در همین موسیقی که من الان کار میکنم، خوانندگانی را میشناسم که در گذشته هر کانالی یک سریال از آنها پخش میکرد، فیلمهای سینمایی از آنها پخش میشد، بیلبوردهایشان در سطح شهر بود و کنسرتهای شهرستان و خارج از کشور زیادی داشتند ولی الان خانهنشین شدهاند و با التماس برای برنامههای ارگانی میروند. این نشانه این است که وقتی پشتوانه هنری وجود نداشته باشد و تکیهگاهت چیزی غیر از هنر باشد به سرانجام نخواهی رسید. این اتفاقات من را ناامید کرده بود و از فضای موسیقی خسته و بیانگیزه شده بودم. چندینبار تصمیم گرفتم دیگر فعالیت نکنم یا اینکه از ایران بروم و موسیقی را کاملا کنار بگذارم. اما اکنون فضا در حال تغییر است؛ سلیقه مردم به سمت موسیقی متعهد برگشته است. من صاحبنظر نیستم ولی راجع به موسیقیهای رپ، شاهد هستیم رونق هفتسال پیش را ندارند. موسیقیهای اصیل و با پشتوانه رونق گرفتهاند و همین اتفاقات به من امیدواری داد که هنوز زندهام و بعد از ۱۸ سال از شروع کارم، میتوانم کار کنم. مردم وقتی در ارتباط مستقیم با یک هنرمند باشند دست خواننده برایشان رو میشود و متوجه میشوند که آن خواننده صدای متناسب برای اجرا ندارد و به مرور از محبوبیت کاذبش کم میشود.
وضعیت موسیقی پاپ را در سالهای اخیر به چه صورت میبینید، آیا پیشرفتی در موسیقی پاپ داشتهایم؟
تنها پیشرفت، حذف بیکیفیتها است. آنقدر تعداد خوانندها و آهنگسازان و شعرای بیکیفیت زیاد بود، که به حد انفجار رسید ولی خوشبختانه اکنون تقریبا الک شدهاند. از سیاهی مطلق به سفیدی میرسیم مثل تمام انقلابهای فرهنگی که در طول تاریخ اتفاق افتاده، فکر میکنم یک انقلاب فرهنگی در موسیقی ما در حال رخدادن است. تمام سیاهیها دارد پاک میشود و روزنههای امید خودش را نشان میدهد. در موسیقی پاپ که حرفی برای گفتن نداشتیم، از نظر من موسیقی ما از سطح موسیقی بین المللی خیلی فاصله دارد غیر از موسیقی سنتی، حتی موسیقیهای کلاسیک ما و ارکسترهای ما از کیفیت لازم برخوردار نیستند در مقایسه با کنسرتهای زنده خارجی کیفیت لازم را ندارند و مسلما سطح موسیقی ما هم خیلی فاصله دارد.
نظرتان درباره موسیقی سنتی چیست؟
تکلیف موسیقی سنتی ما که مشخص است، خوانندههای بینظیری وجود دارد. چون موسیقی سنتی قانون دارد. یک سری قوانین که سینهبهسینه به ما رسیده و در آن قوانین رعایت میشود. یک خواننده بیکیفیت اگر در موسیقی سنتی وارد شود عمرش خیلی کوتاهتر از یک خواننده پاپ خواهد بود. ما در موسیقی سنتی خوانندههای فوق العاده خوب داریم. افرادی چون همایون شجریان، محمد معتمدی، سالار عقیلی و علیرضا قربانی خوانندههای فوق العاده خوبی هستند که خوشبختانه به اندازه خوانندههای پاپ طرفدار دارند. کنسرتهای زیادی هم در ایران و هم در خارج از ایران اجرا کردهاند.
ریشهها و پایههای موسیقی امروز ما از موسیقی سنتی نشأت گرفته است. حتی کسانی که ادای موسیقی غربی را در میآورند! چون از ابتدا در گوششان موسیقی سنتی نواخته شده و به صورت ناخوداگاه با این نوع موسیقی پرورش پیدا کردهاند. هیچکس با موسیقی سنتی بیگانه نیست من هم مثل بقیه مردم ایران با این موسقی بزرگ شدم و یکی از الگوهای بنده که هیچ ربطی هم به سبک موسیقیام ندارد، استاد محمدرضا شجریان بودند که خیلی دوستشان دارم البته الان کمتر آثارشان را گوش میدهم. اهالی موسیقی سنتی میدادند که من موسیقی سنتی را به موسیقی پاپ ترجیح میدهم. البته نکته دیگر در مورد موسیقی تلفیقی پاپسنتی است که اصلا قبولش ندارم و روی آن خط قرمز میکشم. خوانندهای که در سبک تلفیقی کار میکند چون جایی در موسیقی سنتی ندارد برای اینکه جایی پیدا کند به این نوع موسیقی چنگ میزند این گروهها مثل نسیم بهاری میآیند و میروند و ماندگاری ندارند، من نیز علاقهای به این نوع سبک ندارم.
در سالهای اخیر از جنس صدای شما در حوزه خوانندگی کمتر دیدهایم و خوانندگان موسیقی پاپ صدایهای زیر و زنانهای دارند. این رویکرد از کجا میآید؟
من چندین سال پیش این را پیشبینی کرده بودم. اولین کسی که هم سینما هم موسیقی را نقد کرد بنده بودم. چون سینمای ما پر شده از چشمآبیهای بیکیفیت با صورتهای جراحی شده، اما حتی در سینما هم میبینیم که روزنههای امیدی وجود دارد بازیگرانی که ملاک سنجششان صورت و میزان طرفدارانشان نیست مانند پرستوییها و کیانیها و … در سینما متولد میشوند. چشمآبیها از دور خارج شدهاند. در موسیقی هم دقیقا این اتفاق افتاده بهخاطر نبود زن در موسیقی ما، آنهایی که صدای زنانه داشتند در موسیقی برجسته شدند نالهها و ضجههای زنانه باب شد. بعضی از خوانندههایی که میدانم قبلا مرثیهخوان بودند با تفاوت اینکه با ترکیب یک ریتم چهارچهارم تند و بیس قوی با صدایشان وارد این عرصه شدند. مردم خیلی سال است که این سبک موسیقیها را گوش میدهند و مسلم است که باید خسته شده باشند و برگردند به همان صدای مردانه که شما یاد کردید. خوانندههای موسیقی یک دوره جایشان را دادند به مردهای دخترنمایی که صدایشان کم از دخترها نداشتند که خوشبختانه اکنون کمرنگ شدهاند و در مقابل، خوانندههایی که بابک بیاتها آهنگسازشان بودند دوباره روی کار میآیند.
شما از پیروان مکتب استاد بابک بیات بودید، نگاه استاد بیات به موسیقی چگونه بود و فکر میکنید اگر ایشان زنده بودند از شرایط کنونی موسیقی رضایت داشتند؟
سوال بسیار خوبی کردید. خدا رحمت کند آقای بیات را که به خاطر عارضه کبدی از دنیا رفتند ولی فکر میکنم اگر بابک بیات زنده بود از دست این موسیقی که الان وجود دارد دق میکرد. البته باید بگویم که شخصیت ایشان فوق العاده محکم بود و بسیار جنگنده و با اعتماد به نفس بودند. اصلا برایش اهمیتی نداشت که تمام دنیا در حال ساختن موسیقی بیتعهد هستند، ایشان کار خودش را میکرد. به هر حال شنیدن صداهای بدی که وجود دارد برایش عذابآور بود هرچند در زمان ایشان هم بودند آهنگسازان و خوانندگانی که کیفیت نداشتند. همانطور که برای بنده این وضعیت خوشایند نیست برای بابک بیات نیز ناخوشایند بود. همیشه تأسف میخورم از عدم حضور آهنگسازانی چون بابک بیات که از ایران مهاجرت نکردند و در همینجا به مردم و موسیقی خدمت کردند و شاید آنچنان که باید حقشان ادا نشد.
در حال حاضر هم داریم آهنگسازانی چون آقایان چشم آذر، لاچینی، شهبازیان و … که هنوز میشود از آنها استفاده کرد ولی به دلیل عوضشدن سلیقه مردم هنوز این گرایش صد درصد به موسیقی گذشته وجود ندارد.
به نظرتان حفظ کردن اصالت موسیقایی بزرگانی که نام بردید و عوض نکردن سبکشان از کجا نشأت میگیرد؟
مسلما وقتی شخصی تحصیلات آکادمیک موسیقی داشته باشد و به هنر خودش تعهد داشته باشد هیچوقت تغییر سبک نخواهد داد. زمانی که آهنگساز میداند موسیقی یعنی ریاضی آن زمان هیچوقت محاسبات آن آهنگساز عوض نمیشود. به قول احمد پژمان آهنگسازان برقی که سواد درست حسابی هم ندارد و حتی آکورد هم نمیشناسند صرفا به فکر تجارت از موسیقی هستند و مدام در حال تغییر سبک خواهند بود.
شما در انتخاب شعر و آهنگ وسواس به خصوصی دارید. این وسواس از کجا آمده است؟
بنده از دوران کودکی آدم کمالگرایی بودهام و در تمام مراحل زندگیام اینگونه هستم. این وسواس و کمالگرایی در موسیقیام وارد شد و همیشه دنبال بهترین کیفیت برای عرضه آثارم بودهام. به خاطر همین موضوع از ابتدا سراغ آهنگسازانی رفتم که شبیه خودم کمالگرا بودند، اما بنده از پنجاه درصد آثارم راضی نیستم. این عدم رضایت هم به خاطر نبود ابزار و وسایل لازم برای تولید موسیقی خوب است. شاید اگر دهه پنجاه زندگی میکردم آثار تولیدی بهتری داشتم. الان دیگر نوازندگان و آهنگسازان گذشته خیلی کم شدهاند. اکثرا نوازندگان ماشینی شدهاند که روزی به بیست استودیو برای ضبط میروند و همه قطعات هم مثل هم مینوازند. قبلا اینطور نبود، ما قطعات را ضبط میکردیم اگر راضی نبودیم مجددا وقت ضبط میگرفتیم و بهخاطر آن هم قرار نبود هزینهای اضافه به نوازنده پرداخت کنیم. با همه این تفاصیل وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم و قطعاتم را گوش میدهم باور نمیکنم که این آهنگها مال من است یا فلان شاعر با بنده همکاری کرده است. یکی از آن آثار، سمفونی پیامبر دکتر فرهت است که باورم نمیشود یک خواننده اینقدر خوششانس و باکیفیت بوده که در چنین کاری حضور داشته باشد. از این به بعد هم قصد دارم با اشخاصی که در گذشته نیز همکاری داشتهام دوباره کار کنم و آثاری مثل گذشته خلق کنم.
از طرفی مردمی که حامی را دوست دارند، توقع ندارند که حامی کار شاد عرضه کند. بنده را حامی «دو نیمه رویا» و «فقط نگاه میکنم» میشناسند به خاطر همین سعی میکنم دوباره حامی آن سالها را تکرار کنم.
شما با شاعرانی چون بابک صحرایی و اهورا ایمان کارهای زیادی داشتهاید. دلیلش چه بوده و بهطور کلی شعر چقدر میتواند در موفقیت یک آهنگ موثر باشد؟
در حال حاضر تاثیر شعر روی مردم نسبت به قدیم بسیار کم شده و از طرفی گفتن شعرهای اجتماعی به خاطر چهارچوبهایی که دارد خیلی سخت است که از آن برداشت سیاسی نشود. یک سری واژههای دستخورده و تکراری برای شعرا باقی مانده که شعر گفتن را سخت میکند. اما از طرفی هستند شاعرانی خوبیکه شما هم دو نفرشان را نام بردید و همچنین افشین یدالهی و جبار کاکایی و سهیل محمودی شعرای خوبی که با وجود تمام این چهارچوبها، اشعار بینظیری سرودهاند. برای بنده هم علاوه به کلام شاعر، اخلاق هم اهمیت دارد. من از شاعران دیگر نیز کار گرفتهام ولی به خاطر مسایل اخلاقی و حرفهای به تفاهم نرسیدیم. مثلا از شخصی سه شعر خریداری کردم که همان اشعار را به دو خواننده دیگر هم واگذار کرده بود، مسلما با چنین اشخاصی همکاری نخواهم کرد. یکی هم مثل بابک صحرایی که همیشه متعهد بوده و بعد از صد سال هم شعری که به خواننده میدهد به شخص دیگری واگذار نمیکند قطعا دلیل همکاری مدام من با وی است.
در خصوص کنسرتهای پیشرو توضیح دهید.
همانطور که اشاره کردم تور شهرستانهایم با رشت و اصفهان شروع شده و در ادامه به شهرستانهایی دیگر هم خواهیم رفت. با مردم تهران نیز ۲۸ اردیبهشت دیدار خواهم کرد. برای این کنسرت دو سانس در نظر گرفته شده که اگر سانس اول پر شود، سانس دوم باز خواهد شد. بستگی به استقبال مردم دارد.
آلبوم جدیدی در دست تولید دارید؟
بله، دو آلبوم هست که کارهایش را شروع کردهام. یکی با موسیقی فاخر که آلبوم پرهزینهای هم هست و با بامداد بیات همکاری خواهم کرد و دیگری آلبوم پاپ است که الکترونیکتر است که یکی از نمونههایش آهنگ «زمستون» است که منتشر شده است. امسال حتما یکی از این دو آلبوم را برای انتشار انتخاب خواهم کرد و سعی میکنم تا اواسط تابستان با همکاری شرکت اکسیر نوین آلبومم منتشر شود.
سخن پایانی…
ابتدا تشکر میکنم از شما و در ادامه از مردمی سپاسگزارم که همیشه توانستهاند هنرمند واقعی را تشخیص و تمیز دهند و هنرمندان متعهد را در تمام حوزههای هنری نگه میدارند.