مریم ناظران| فیلم «هفت معکوس» به کارگردانی مهدی خسروی و تهیهکنندگی علی عطشانی در گروه سینمایی «هنر و تجربه» و در شهرستانها مدتی ست که اکران شده است. این فیلم نوشته مهدی علی میرزایی است که سال گذشته در تهران با مضمونی اجتماعی و در ژانر فانتزی ساخته شده است. در خلاصه داستان فیلم آمده است: «احساس میکنم همیشه توی زندگیم لبه یه پرتگاه وایسادم، دوست دارم بپرم پایین ولی هیچ وقت جراتشو نداشتم، الانم ندارم … کاش میشد برگردم به عقب تا یه چیزایی رو درست کنم ولی افسوس که غیرممکنه!»جواد عزتی، نیوشا ضیغمی، حسام نوابصفوی، کامران تفتی، مهدی خسروی و مهران رجبی بازیگران این فیلم هستند. با مهدی خسروی و نیوشا ضیغمی گفتگویی در همین رابطه ترتیب دادیم که خواندن آن خالی از لطف نیست.
جناب خسروی در مورد خودتان بیشتر برایمان بگویید؟
فارغالتحصیل رشته اقتصاد هستم. ولی بعدها در زمینه فیلمسازی مشغول کار شدم. تا به اکنون سه فیلم کوتاه ساختم و الان فیلم بلند هفت معکوس.
این فیلمها در کجا اکران شده است؟
حوزه هنری این فیلمها را از من خریداری کردند و به جشنوارهها فرستادند و من هم پیگیر آنها نشدم که چه اتفاقی برایشان افتاده است، چون تا سن ۲۱ سالگی در اصفهان زندگی و کار میکردم و بعد از به تهران آمدم و به خاطر همین نقل مکان کلاً ارتباط من با آنها قطع شد.
چرا از رشته اقتصاد به سمت فیلمسازی گرایش پیدا کردید؟
همان موقع هم که رشته اقتصاد را انتخاب کردم علاقه من به فیلم سازی بود. حتی امتحان هنر هم دادم ولی چون ما در شاهین شهر اصفهان و در شهرستان زندگی میکردیم امکانات خوبی در این زمینه نداشتیم که به ما ارائه دهند. من دانشگاه هنر اصفهان را دیدم و به نظرم اتفاق خاصی در آن رخ نمیداد که نتیجه خاصی داشته باشد برای همین تصمیم گرفتم لیسانسم را بگریم. البته از همان موقعی که درس میخواندم فعالیت این طرف را هم داشتم و کم کم تیزرهای تبلیغاتی، فیلمبرداری و کارهای کوچک را شروع کردم به طوری که به فیلمهای کوتاه رسیدم و بعد هم فیلمهای بلند ساختم.
چه چیزی باعث شد که به فکر ساختن فیلم بلند هفت معکوس با چهرههای مطرح سینما شدید؟
خیلی وقت بود که میخواستم فیلم بلند بسازم و آرزوی هر آدمی که فیلم میسازد این است که فیلم بلند بسازد. دغدغهام این بود و تلاش میکردم، ولی در این مدت چند فیلم از کارگردانی تا بازیگری و تدوین کار کردم و شاید خیلی فکرم بر روی این فیلم منسجم نبود. دو سال قبل از آن هم هشت قسمت از جلوههای ویژه سریال ماتادور را کامپوزیت کردم و به همین صورت جسته و گریخته کار انجام داده بودم. ولی کاملاً تمرکزم روی این بود که فیلم خودم را بسازم و خیلی درگیر آن بودم که کدام یکی از این فیلمها را به صورت جدی وارد شوم که بالاخره شرایطی به وجود آمد و من توانستم فیلم اولم را بسازم. من پیش آقای عطشانی رفتم و قبلاً قرار بود سر فیلم الف با هم کار کنیم و جلوههای ویژه آن را من قرار بود انجام دهم. به دفتر ایشان رفتم و صحبت کردیم و بنا بر این شد که ما یک فیلم ویدئویی بسازیم و برای ویدئو رسانه بفرستیم و به عنوان فیلم اول یک استارت بزنیم. کم کم که در دل کار رفتیم متوجه شدیم که کار سینمایی بسته میشود. من یک فیلمنامه دارم که احتمالاً بعد از این فیلم خواهم ساخت چون یک فیلم سخت از لحاظ ساخت، تولید و فرم است که هم پروداکشن قوی میخواهد و هم اینکه بیرون آوردن فیلم به این نحو خیلی سخت است. چون پیچیدگیهای خاصی خودش را دارد و هنوز تصمیم قطعی نگرفتهام که این را بسازم یا یک فیلم دیگر. ولی آن فیلمنامه را داشتم و پیش آقای عطشانی رفتم و این مسئله را مطرح کرد که این فیلمنامه هم ضعف دارد و هم سخت است و با فیلم نامه ای که الان دارم خیلی متفاوت است و خیلی منطقی به این نتیجه رسیدیم که فعلاً یک فیلمی بسازیم که از نظر اقتصادی بتواند هزینههای ما را کاورکند که ما در سینما بتوانیم بمانیم و فیلم بعدی را بسازیم. این شد که بازیگرانی را انتخاب کردیم که از نظر تجاری وزنه باشند و همچنین آرتیست خوبی هم باشند و خوب هم بازی کنند. ولی با اینکه تقریبا بازیگران تجاری را انتخاب کردهایم ولی در انتهای فیلم، فرم هنری خود را داشت و توانستیم در فجر فیلم را اکران کنیم. با اینکه واقعاً نقش شهروز یا جواد عزتی خیلی پررنگ است ولی بقیه نقشها به نسبت نقش اصلی کوتاه است و در خدمت شخصیت اصلی است. فیلمنامه خوب بود و اعتبار خود آقای علی عطشانی بود و به این بازیگران هم به ایشان اعتماد کردند. در فیلم اول واقعاً بازیگران به کارگردان اعتماد ندارند چون نمیدانند که چه اتفاقی قرار است بیفتد. ولی من آنها را قانع میکردم و سر کارهیچ مشکلی وجود نداشت.
چرا اسم فیلم را هفت معکوس گذاشتهاید؟
اگر این را بگویم اصل قصه مشخص میشود و نمیتوانم بگویم.
داستان هفت معکوس در چه ژانری است؟
افرادی که این فیلم را دیدهاند، متفقاً میگویند که نمیتوان ژانر خاصی را به آن چسباند. ولی رگههایی از یک سری از ژانرها در آن وجود دارد. به این ژانر فانتزی و اجتماعی میگویند. چون یک مسئله اجتماعی را به شکل فانتزی بیان میکند. ولی ما طنز، ملودرام و حادثه در آن میبینیم ولی نمیتوان آن را در ژانرخاصی قرار داد.
چقدر خودتان به عنوان اولین کارتان از این فیلم راضی بودید؟ آن چیزی بود که دلتان میخواست و آن اتفاقی که میخواستید برای این فیلم افتاده است؟
این قضیه دو مقوله است. یکی بازخوردی که از دیگران میبینیم که برای من خیلی خوب بود و یکی اینکه خودمم برای کار اولم تا حدودی راضی هستم.
چرا در سینمای هنر و تجربه اکران شده است؟ و اینکه خیلی تبلیغات نشده؟
به خاطر اینکه پروانه ساخت من ویدئو رسانه بود و برای نمایش سینما اقدام کردیم که هشت ماه در انتظار بودیم و آنها هم اکی دادند که بعد از جشنواره فجر بود. منتهی سرمایه گذار به مشکلاتی برخورد کرد و ما هم مجبور شدیم که سریعاً برای اکران هنر و تجربه اقدام کنیم و هنر و تجربه اکران عید را به ما داد. من فیلم میسازم که بیشتر دیده شود. ولی واقعیت این است که اکران عمومی یک مقوله جدا است یعنی باید اول پروانه ساخت سینمایی بگیرید و روی این پروانه ساختهایی که میدهند برنامهریزی روی اکران میکنند. ولی در هنر و تجربه تبلیغات از روز اول که اکران ما به شب عید برخورد داشت و واقعاً در کشوری زندگی میکنیم که متاسفانه کسی که قدرت بیشتری دارد روی کسی که با اشل ضعیفتری وارد ماجرا شده است سایه میاندازد. فیلمهایی که اکران عمومی داشتند مانند: ماجرای نیمروز، گشت ۲، آبا جان که اینها آنقدر تبلیغاتشان بزرگ بود و نسبت به فیلم ما تعداد سینماهای بیشتری در اختیارشان بود که کلاً روی فیلم ما سایه انداخته بود. مثلاً ماجرای نیمروز ۹۰ برابر من سالن سینمایی داشت. این در دیده شدن خیلی موثر است ولی چیزی که من از هنر و تجربه شنیدم این است که فروش فیلم خیلی خوب بوده است. ما نمیتوانستیم در صفحات مجازی، اینستاگرام و بیلبورد تبلیغات بزنیم ولی در جاهای مختلف شهر پوستر نصب کردیم و تا چند روز دیگر هم تبلیغات تلویزیونی شروع میشود. هنر و تجربه به نسبت اکران عمومی درست است که به شما سینمای کمی میدهد ولی تایم زیادی را در اکران میدهد مثلاً شش ماه تا یک سال ممکن است فیلم اکران شود و هر دو سه ماهی یک موج خبری به وجود میآورد و یک سری آدم را میکشاند که بروند و فیلم را ببینند.
با توجه به اینکه در سینمای هنر و تجربه که مخاطب کمتری دارد، اکران شده است، بازخوردها چگونه بوده است؟
بازخوردها که خیلی عالی بوده است و به نظرم اینکه در سینمای هنر و تجربه اکران شده است خوب بود چون من بازیگر تجاری انتخاب کردم. در سینما وقتی که شما به دو بخش آن را تقسیم کنید به هر حال کسانی که در مقوله تجاری بیشتر شناخته شدهاند باعث شد که این بازیگران در هنر و تجربه هم باشند، یعنی گروهی که مخصوص آدمهای هنری و تجربهگرا هستند و این خیلی اتفاق خوبی بود و همه تا انتها فیلم را دیدند و در بعضی جاها خندیدند و در انتها بازخوردها خیلی مثبت بود. ولی با آن چیزی که مد نظر و ایده آل خودم بود خیلی فاصله دارد. شاید ده درصد از آن چیزی است که من میخواستم.
الان در حال حاضر مشغول چه فعالیتی هستید و در آینده قرار است چه کاری را انجام دهید؟
الان دارم برنامه فیلم بعدی و کارهای پیش از پیش تولید را انجام میدهم و با سرمایهگذار باید به نتیجه قطعی برسم و نهایتاً برای پنج یا شش ماه آینده استارت فیلم خودم را میزنم.
اعتماد مردم را به خودم خدشهدار نمیکنم
در حال حاضر مشغول چه فعالیتی هستید؟
من تا ده روز پیش با آقای بهمن گودرزی یک فیلم سینمایی کار کردم که تمام شد و در حال حاضر مشغول مطالعه دو فیلمنامه هستم که آیا کار کنم یا نه!
برای پذیرفتن یک نقش چه چیزی مدنظر شما است؟
در حال حاضر برای من مهم این است که فیلم دو وجه داشته باشد. یکی وجه هنری که بتواند اعتبار داشته باشد و دیگری وجه تجاری آن است که فیلم موفقی باشد. اساساً فیلمنامه و عواملی داشته باشد که قابل دفاع باشند. چون فیلم برای فروش و جنبه هنری و اعتباری ساخته میشود، فکر میکنم گروهی که سازنده آن فیلم هستند به نوعی تعریف آن فیلم هستند و بعد از این همه سال به جایی رسیدم که حد وسط بین این دو تا واقعاً برای من جذابیتی ندارد.
تا به حال شده که ترس از بیپولی را داشته باشید و به خاطر آن و یا اینکه از بازیگری کنار گذاشته شوید، کاری را قبول کرده و نقشی را بازی کرده باشید؟
من جزء آدمهایی هستم که بیپولی از چیزهایی است که همیشه در زندگی از آن میترسم. من فکر میکنم که اول سلامتی و بعد غم انگیزترین چیز واقعا بیپولی است که نداشته باشیم. متاسفانه در جامعه ما شرایط به گونهای است که خیلی از آدمها به یک جایی رسیدهاند که خیلی برایشان اهمیت ندارد که شما چه کسی هستید و درون شما چه اتفاقی میافتد و بیشتر ظواهر مهم است و در جامعهای که روز به روز شرایط اقتصادی آن سختتر و سنگینتر میشود، ناگزیرید که از بیپولی بترسید!! من هم از این حس مستثنی نیستم. اما واقعیت این است که بخواهم به خاطر بیپولی مجبور باشم فیلمی را بازی کنم تا به حال نبوده است. اما از این لحاظ که فکر کنم ممکن است فراموش شوم، به هر حال من یک بازیگرم و به خاطر علاقه شخصی که به این کار دارم دوست دارم که بازی کنم ولی من خیلی آدمی نیستم که با دسته و گروهی رابطه برقرار کنم به خاطر اینکه با آن آدم قرار است کار کنم! اگر هم در این سالها با آدمهایی همکاری من تکرار شده است به خاطر دوستیمان بوده، یعنی دوستی اتفاق افتاده است و اعتماد کردیم و او دیده است که فلان نقش به من میخورد و بعد هم به من زنگ زده است و گفته که در این کار هم باش. ولی اینگونه نبوده است که با برنامه ریزی قبلی بگویم که وارد این دسته آدمها میشوم که متاسفانه این جو الان خیلی بر سینما حاکم است و نمیدانم تا چه زمانی قرار است ادامه پیدا کند!!
تا به حال شده نقشی را با توجه به شرایط دوستی و نه دغدغه مالی قبول کردهاید، ولی به دلتان نشسته است و بعد پشیمان شدهاید و مردم هم گفتهاند چرا در آن فیلم بازی کرده اید؟
بله، دقیقاً بوده است. من در این چهارده سال نزدیک به چهل فیلم سینمایی بازی کردهام و جزء آدمهایی هستم که لااقل سالی دو تا فیلم بازی کردهام و جزء بازیگران کم کار نبودهام. دو سال پیش فیلمی بازی کردم به نام آدم باش که واقعاً متاسفم در آن فیلم بازی کردهام. زمانی که اکران شد گفتم خدایا مردم الان درباره من چه چیزی فکری میکنند!! یا وقتی که سی دی آن به بیرون آمد غم وجود من را فرا گرفته بود!! من نمیتوانم اعتماد مردم را اینگونه نسبت به خودم خدشهدار کنم که بگویند حتماً پول هنگفتی گرفتهام تا در این فیلم بازی کردهام یا مثلاً یک منفعتی برای من داشته است!!! نه، واقعیت این بود که بخاطر اینکه یکی دو تا از دوستانم که در گذشته با آنها در فیلمی همکاری کرده بودم این پیشنهاد را به من داده بودند آن را قبول کردم و قرار بود که فیلمنامهای وجود داشت که بیس آن فیلمنامه هم بازنویسی شود و از یک جایی به بعد حتی من و امین حیایی با تمام قوا ایستادیم که فیلمنامه بازنویسی شود ولی متاسفانه کارگردان و تهیهکننده آن فیلم که یک نفر هم بود به هیچ عنوان زیر بار نرفت و به نظر من هم پرونده کاری خودش را برای همیشه در سینما بست و هم ما را زیر سوال برد!! یک زمانی هست که شما نمیخواهید فیلم بد کار کنید و دوست ندارید که سراغ فیلمنامهای بروید که روی آن را نداشته باشید که بگویید من این کار را کردهام ولی بعضی موقعها پیش میآید که شما هم مقصر نیستید و یکدفعه یک شرایطی دست به دست هم میدهد و یک آدمهایی در برابر یک حرف منطقی چنان مقاومتی میکنند که اصلاً به شما اجازه نمیدهند کاری کنید. پیش از اینکه این مصاحبه را انجام دهیم آقای خسروی خیلی حرف قشنگی زند و گفتند: فیلم سینمایی یک کار گروهی است و کسی بالای سر در سینما نمینویسد!
چه چیزی باعث شد که در فیلم هفت معکوس آقای مهدی خسروی بازی کنید با توجه به اینکه این فیلم کار اولیه او بوده است!!؟
تهیهکننده این فیلم آقای علی عطشانی بودند که من قبلاً با این کارگردانی در فیلم دموکراسی کار کرده بودم و شناخت زیادی از ایشان داشتم. دعوت اولیه از جانب ایشان بود و من وقتی به دفتر آقای عطشانی رفتم و با آقای خسروی برای اولین بار نشستیم و فیلمنامه را خواندم، به نظرم چیز بامزهای بود و روایت جذابی داشت و حتی وقتی فیلم را با هم دیدیم به آقای خسروی گفتم که شما به عنوان فیلمساز اول نه اینکه بگویم نقطه ضعفی در این فیلم وجود ندارد، نه ولی یک چیز جذابی در این فیلم وجود دارد که مختص ساخت شماست که این خیلی مهم است. ولی متاسفانه و یا خوشبختانه این فیلم در سینمای هنر و تجربه اکران شده است که گروهی که نگاه خاص و ویژه تری به سینما دارد فیلمهای این سینما را دنبال میکنند. البته همین که این فیلم اکران شده است خودش یک نکته مثبت است. من اولین بار که ایشان را دیدم، ایدههای خاص و خوبی برای اجرای صحنههای ویژه فیلم داشتند که خیلی جالب بود، یک جوان خوش انرژی اینگونه فکر میکند و همه اینها باعث شد تا در این فیلم بازی کنم. چون من اینگونه فکر نمیکنم که کارگردان باید حتماً برند و قدر باشد یا اسمی داشته باشد تا کار خروجی خوبی هم داشته باشد. نه ! چون در این سالها ثابت شده است که خیلی هم اینگونه نیست. یعنی ما کارگردانهای جوانی داشتهایم که بهترین فیلمها را در این سالها ساختهاند و کارگردانهای قدیمی داشتهایم که اصلاً نمیتوانید فیلمشان را ببینید و این دلیل نمیشود که با یک نفر کار کنید یا نه. ولی من از جسارت ایشان خوشم آمد از اینکه متفاوت فکر میکند و دوست دارند که یک کار جدید انجام دهد.
کمی بیشتر در مورد نقشتان در فیلم هفت معکوس توضیح دهید؟
من در این فیلم دو نقش بازی کردهام. یکی از آنها کمی بازیگوشتر و قالتاقتر بوده است که برای من این انتخاب یک اتفاق جالب و ریسکپذیر بود ولی برای خودم جذاب و یک تجربه جدید بود.
بازخوردها چگونه بوده است؟
چون در گروه هنر و تجربه اکران میشود و هنوز تبلیغات وسیعی نداشته است متاسفانه خیلی مردم ندیدند ولی همان افرادی هم که دیدهاند آن را دوست داشتند.
تبلیغات در فضای مجازی چقدر میتواند به یک فیلم یا تئاتر کمک کند که بازخورد بهتری داشته باشد و مخاطب بیشتری را جذب کند؟
فکر میکنم خیلی زیاد. امروزه، به گونهای یکی از رسانههای مهم است و هر خانواده یک تلویزیون دارند ولی هرکدام یک موبایل دارند، از یک بچه ده دوازده ساله تا یک فرد هفتاد هشتاد ساله و امروز همه سرشان در گوشی است و دارند میبینند. بنابراین موبایل یک رسانه جدی است.
کدام یکی از نقشها از شما انرژی خاصی گرفته یا بیشتر به دل مردم نشسته است؟
مردم خیلی به من لطف دارند. مثلا شب گذشته یک خانمی من را در خیابان دیده بودند و به من گفتند: که من فیلم قرنطینه شما را به یاد دارم!! جالب این است که از زمان پخش آن فیلم دوازده سال گذشته است ولی هنوز برای مردم مهم است. زمانی که در فیلم قرنطینه در سال ۸۴ بازی میکردم خیلی از من انرژی برد به خاطر اینکه من تا مدتها در توهم بیماری سرطان بودم. در فیلم شوریده هم همینطور و یک زمانی میگویم که قبل از آن فیلم یادم نیست که چه شخصیتی داشتهام. گاهی اوقات زندگی شما را به دو بخش تقسیم میکند. یکی نیوشای قبل از آن فیلم و دیگری نیوشای بعد از آن فیلم که دو تا آدم متفاوت بودهاند و این جذابیت سینما برای من است. چون آنقدر کشف و شهود در آن است و شما میتوانید دنیاهای مختلف را در آن تجربه کنید که همین بزرگترین جذابیت سینما برای من است که من میتوانم در یک زندگی آن زندگی دیگر را تجربه کنم.
وضعیت این روزهای رسانه و مدیوم تلویزیون یا سینما را نسبت به گذشته چگونه ارزیابی میکنید؟
امروز حجمه مدیا در دنیا آنقدر بزرگ و وسیع است و آنقدر آپشن برای انتخاب کردن دارید. مثلاً زمانی که سریال خط قرمز پخش میشد یک سری بازیگر جوان و جذاب بازی میکردند و یا سر تایمی که مسافر هند و…. از تلویزیون پخش میشد، خیابانها به خاطر این سریالها خلوت میشد. وقتی الان بهترین سریالهای روز دنیا را در گوگل سرچ میکنید و آنلاین میتوانید ببینید پس الان خیلی انتخاب دارید چون آن زمان انتخاب نبود بعد چه اتفاقی افتاد و ما کاری کردیم با تلویزیون در هشت سال و شبکههایی امثال فارسی وان و جم تی وی آنقدر در خانههای ایرانی ریشه و نفوذ کردهاند و با نشان دادن لوکیشن زیبا و چهار تا بازیگر به روز میکاپ شده و داستانهای در حد فقر و خیلی بد و ضعیف حتی بعضی مواقع فرهنگ غلط را به جامعه ما تزریق کردند و سریالهایی که پخش میکنند آنقدر خیانت در آن امری طبیعی است که این فرهنگ را به جامعه ما تزریق کرده است که فرهنگ خوبی نیست و امروز شما میتوانید با آدمها در سالنهای بدنسازی و آرایشگاهها و جاهایی که جماعتی کنار هم هستند و از مردم عام که گفتگو میکنید میبینید که اینها تاثیرات آنها است و تمام جذابیتها و گزینههایی که باعث جذابیتهای بصری میشود چون سینما و شغل ما جذابیت آن این است که برای مردم سرگرمی بسازد و در کنار این سرگرمی حرف هم میزند و فرهنگ هم میسازد ما همه اینها را گرفتیم و مردم را به آنجا فرستادیم و تلویزیون بینندهاش را از دست داد و خیل عظیمی به آن سمت رفتند و تلویزیون به جایی رسید که صفر شد و بعد الان در حال حاضر من خودم به عنوان بیننده دورهمی، خندوانه، نود و دو تا سریال که کارگردان خوب باشد و مثلاً دیوار به دیوار را که مردم میبینند ولی بعد از آن چه؟ یعنی ما خودمان با خودمان این کار را میکنیم. اینکه مردم تلویزیون را نبینند خیلی بد است چون میروند و چیز دیگری میبینند و آن چیزی را میبینند که نباید ببینند و به این شکل میشود که ما یک فرهنگ غلط را میتوانیم به جامعه تزریق کنیم.