مونا کریمی| عباس غزالی چهرهای آشنا در تلویزیون و سینما برای مخاطبان است. او درابتدا به عنوان مجری بازیگر حضوری فعال در برنامههای تلویزیونی داشت و هم زمان در چندین سریال، فیلم تلویزیونی به ایفای نقش پرداخت. اما وی با سریال «رستگاران» کارسیروس مقدم بیشتر دیده شد و با سریال «وضعیت سفید» کار حمید نعمت الله جایگاه خود را در تلویزیون تثبیت نمود و مخاطبان بسیاری را با نقش بهروز همراه خود کرد. اما حیطه فعالیت او در چند سال اخیر به سریالها و مجموعههای تلویزیونی بی شمار محدود نشد و پس از تجربه طولانی درتلویزیون، پای او به سینما با فیلم سینمایی «اعترافات ذهن خطرناک من»باز شد و درنخستین تجربه سینمایی اش ایفاگر نقشی منفی در فضا و ساختاری خاص و متفاوت به کارگردانی هومن سیدی بود که خوش درخشید و توانست کاندید سیمرغ بلورین بهترین نقش مکمل مرد شود. پس از آن درانتخاب نقش به نوعی ساختار شکنی کرد و در فیلم سینمایی «دلبری» تجربه متفاوت فرزند شهید بودن را انتخاب کرد تا این نقش را هم درپرونده کاری خود ثبت نماید. فیلم سینمایی «قیچی» به کارگردانی کریم لک زاده اثری آبرومند و مستقل است که نوید فیلمساز جوان و با استعدادی را به سینمای کشور میدهد و اکنون با بازی متفاوت و دیدنی عباس غزالی درگروه هنر و تجربه بر پرده سینماها است. ضد قهرمانی که پروسهای را در دل طبیعت و درلوکیشنهای متفاوت طی میکند تا مخاطب را همراه خود بکشاند.
ماجرای ورودتان به هنر و مقوله بازیگری چگونه بود؟
من در خانوادهای بزرگ شدم که کسی را درحرفه بازیگری نداشتم. مادرم میگفت از خردسالی همیشه درحال تغییر چهره بودم و کاراکترهای تلویزیون را برایشان اجرا میکردم. از کودکی ذوق، استعداد و جوهره بازیگری را در وجودم حس کرده و تقلاهای مختلفی میکردم اما مسیر درست را نمیدانستم تا این که درمقطع اول راهنمایی ازطریق مدرسه اعلام شد تا علاقه مندان بازیگری تست بدهند که تست دادم و قبول شدم. در نهایت من به همراه چندین نفر برای نمایش نامه انتخاب شدیم ودرسطح استان وکشوری جایزه گرفتیم. از آنجا توسط یکی از داوران به کانون فرهنگی تربیتی حر واقع درمیدان راه آهن بانام کاخ جوانان سابق معرفی شدم که بعدها فهمیدم آن زمان بسیاری از بزرگان ازجمله پرویز پرستویی از آن جا آمدند. کلاسهای حرفهای بازیگری تئاتر و نمایش را درکانون حر آموزش دیدم و بابی شد تا فیلمسازان، بازیگران مورد علاقه خود را از میان هنرجویان با گرفتن تست انتخاب کنند که برای من نیز این اتفاق افتاد.
اشارهای به کانون فرهنگی وتربیتی حر و دورههایی که گذراندید کردید. بالطبع بسیاری از علاقه مندان به بازیگری به دنبال تحصیلات آکادمیک و یا گذراندن دورههای آموزشی مربوطه هستند. نظر شما در این باره چیست؟
من خودم به دلیل شرایطی که داشتم واتفاقاتی که آن زمان افتاد خود خواسته وارد دانشگاه نشدم، اما در این زمینه مطالعه بسیاری داشتم و به نظرم همه مباحث را میدانم. در کار هنر باید تحصیلات آکادمیک تئوریک، درکنارتجربه و عمل هم زمان جلو برود. با این حال قبول دارم که در کار سینما و اصولا کار هنری با عمل و تجربه بیشتر میتوان آموخت، اما دلیلی نیست که به شکل تئوری خوانده نشود کما این که مدرک آن لازم است. اما در نهایت مکمل هم هستند و باید در کنار هم باشند.
درابتدای فعالیتتان مدتی به عنوان مجری بازیگر درتلویزیون حضور داشتید. چرا مجری بازیگری را انتخاب کردید؟
درسریالها، مجموعهها وتئاترهای مختلف کارکردم. حتی یک اپیزود در سریال «داستان یک شهر» اصغرفرهادی کارکردم و همه تعریف میکردند، اماقرارنبود با این کارها دیده شوم و مثلا مصادف با بازی فوتبال ایران استرالیا میشد و یا هم زمان برنامه جالب تر پخش میشد و یا هر دلیل دیگری که مانع دیده شدن میشد و ناراحتی برایم به همراه داشت. اما فکرکردم که جای بهتری قرار است این اتفاق بیفتد و پشتکارم را ادامه دادم و توکلم به خدا بود. حدود چهارسال مجری شبکه تهران درگروه کودک ونوجوان در برنامهای به نام «نردبان» بودم و درشبکه جام جم نیز برنامه زنده «بوم سفید»را اجراکردم. اما از زمانی که در بازیگری کار داستانی و سریال دیده و تثبیت شدم پیشنهاد اجرا را نپذیرفتم وبه عشق اصلی ام بازیگری پرداختم.
باوجود تجربه اجرا و نقش آفرینی درسریالهای مختلف، اما با سریال وضعیت سفید کارحمید نعمت الله توسط مردم دیده شدید!!
البته پیش از آن با سریال «رستگاران» شناخته شدم و با سریال «وضعیت سفید» به ثبات رسیدم و مردم به اسم مرا میشناختند. خداراشکر میکنم که سریال بااستقبال روبرو شد و درد دل مردم جا بازکرد. اتفاق شیرینی برایم بود که مخاطب نمره قبولی و امتیاز به آن داد و مدیون مردم هستم. اگر وسواسی به خرج میدهم به دلیل این است که جواب اعتماد مردم را باید بدهم.
وضعیت سفید روایتگر دوران جنگ تحمیلی است و شما با وجود سن کم تان درآن زمان قطعا درک و شناختی از آن فضا و شرایط نداشتید. چه کردید تا به آن شناخت برای ایفای نقش برسید؟!!
بله فیلم دورهای راروایت میکند که برای پدران، مادران وهمه کسانی که سن بیشتری از ما دارند خاطره انگیز و نوستالژی است چون برگی ازتاریخ کشورمان بودکه ورق خورد و همه قومها را در برگرفت. مطمئنا همه مردم کاراکترهای فیلم به ویژه کاراکتر بهروز را در فامیل و دوستان دیده بودند و این باعث میشد سریال وضعیت سفید در نظرمردم دوست داشتنی باشند، چون همه با اعضای خانواده همذات پنداری میکردند وخودشان را درآن دوران میدیدند. به نظرم هوش کارگردان(نعمت الله) و نویسنده (مقدم دوست) و همه تیم بود که باعشق وعلاقه کارکردند و باید از این دو عزیز تشکرکنم.
اما نکته ظریفی که اشاره داشتید روایت دهه ۶۰ است که من متولد ۶۳ هستم و آن زمان من خیلی کوچک بودم و بالطبع از آن زمان فقط چند لحظه و پلان کوتاه را به یاد دارم. نوار قهوهای که به شکل ضربدری بر پنجره میچسباندند، صدای آژیر خطر که یادم است برادر بزرگترم مرا بر میداشت و با همسایهها به شکل استرس وار درتاریکی که چراغها خاموش میشد و با چراغ قوه در پناهگاهی که پله باریکی داشت میرفتیم. مطمئنا برای رسیدن به این اتفاق تحقیق کردم. آلبومها وفیلمهای قدیمی رانگاه میکردم، با ادبیات آن دوران اشنا شدم و سعی شد از تجربه کسانی که آن دوره و دیالوگهای آن زمان را بیشتردرک کرده استفاده بهینه داشته باشیم و در وجود خودمان ته نشین کنیم تا بتوانیم درقالب نقش درآن زمان ملموس تر روایت نماییم.
بهروز وضعیت سفید چه ویژگی داشت که مردم مشابه آن را درخانواده واطرافیان خود دیده بودند؟
بهروز کاراکتری بودکه با بقیه تفاوت داشت. شخصیتی بیرونی که با وجوداعتیاد، اما سرخوش بود و لحظات بسیار شیرینی داشت. او عشق آرتیستهای آن موقع راداشت. حتی صداسازی را در نوع بازی کردم و صدایم را شبیه دوبلورهای هنرپیشههای آن زمان درآوردم. بهروز خودش را درصحنههای زندگی، درصحنه تئاتر و سینما میدید و دائم در حال شودادن و شارلاتان بازی بود، این ویژگیهایی بود که برای مخاطب جذاب بود.
پس ازموفقیت درنقش بهروز پیشنهاد مشابه به شما شد؟ چقدرتلاش کردید به تکرار در نقشها نیفتید؟
به اندازه موهای سرم و بسیارزیاد و به جرات میتوانم بگویم همه راردکردم. این انتخاب آگاهانه بود و اگر قرار بود تک بعدی نگاه کنم و پول را در نظر بگیرم و طبق آن همه کارها راقبول کنم، مطمئنا باید آدم ثروتمندی بودم. اما نگاهم به هنر این گونه نیست. من تعهدی به مردم کشورم دارم و وقتی آنها به من اعتبار دادند، بایدجواب اعتمادشان را بدهم. نمی خواهم بگویم اگرآن کارهاراقبول میکردم این اتفاق نمیافتاد، بلکه حتما برای آنها هم انرژی میگذاشتم اما کارهای خوبی نبود. صرفا این شخصیت به دلیل تکه کلام، نوع حرف زدن و بازیگری بااستقبال روبرو شود و آنها میخواستند از این قسمت استفاده کنند تا در کار خودشان این اتفاق و شخصیت تکرار شود، در حالی که این گونه نیست. درست چیده شدن مجموعهای از اتفاقات میتواند اتفاق خوبی را رقم بزند. اگر من این صداسازی را درباره بهروزد اشتم به دلیل وجود عقبهای است که در وجود شناسنامه این شخصیت طراحی شده است. اگر این شلوار را به پا میکند و یا اگر طوطی روی دوشش است، اگر با همسرش این گونه برخورد میکند همه به دلایلی است. پس از پیشنهادهای مشابه فکر کردم اگر آنهارا قبول کنم خاطره خوب بهروز وضعیت سفید را از بین میبرم. تصمیم گرفتم جلوی همه پیشنهادهای وسوسه آمیز بایستم، بیکاری و سختی بکشم اما صبوری کنم و این اتفاق نیفتد. خوشحالم تا امروز توانستم با وسواس به پیشنهادات فکرکردم و یک قدم به جلو حرکت نمایم.
نقشی که به شماپیشنهاد میشود بایدچه ویژگیهایی داشته باشد تاجذب آن شوید؟
صدر معیارهایم مردم هستند و دیدگاهم این است که باید جذاب، تاثیرگذار واثری آبرومند تلقی شود که جای کارداشته باشد و مردم دوست داشته باشند و من را پلهای جلوتر ببرد. امیدوارم دراین مسیر بیانتها موفق بوده باشم.
درفیلم سینمایی «معبرجان» محصول سال ۱۳۸۲ به کارگردانی محمددرمنش درمدیوم سینما دیده شدید! این اولین حضوردر سینما بود؟
معبرجان قرار نبود فیلم سینمایی باشد و از ابتدا قراربر ساخت تله فیلم برپایه این مدیوم بود و سه سال بعد از کار که خبری نبود متوجه شدم در اکران مختصر و بی سروصدا به اسم سینمایی اکران شد و راستش شوکه شدم. البته من آن را به عنوان کاراول سینمایی خود نمیدانم.
بنابراین باید اولین فیلم سینمایی شما رابازی درفیلم «اعترافات دهن خطرناک من» کار هومن سیدی دانست که درقاب سینما درفضایی خاص دیده شدید وحتی کاندید بهترین بازیگرنقش مکمل مرد شدید. همکاری با هومن سیدی و این پیشنهاد چگونه حاصل شد؟
پس ازسریال وضعیت سفید بسیاری انتظارداشتند خیلی سریع واردسینما شوم اماپیشنهاداتی که داده میشد خیلی چشم گیرنبود وخداراشکر میکنم که جواب صبوری ام راگرفتم. شرایط سختی داشتم وحتی ازنظر روحیه زمانی افسرده شده بودم چون پیشنهاد موردعلاقه ام اتفاق نمی افتاد و دوست داشتم باقدم محکم وارد سینما شوم تا این که هومن سیدی که پیش از آن همکاری درتله فیلم باهم داشتیم و هم بازی بودیم، قصدساخت اولین کارسینمایی خود «آفریقا» را داشت و پیشنهاد کار راداد و من مشغول کار درسریال وضعیت سفید بودم. به دلیل تداخل کاری این همکاری صورت نگرفت وبعدها برای فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» از من دعوت کرد و با عشق پذیرفتم و بسیار از این همکاری راضی هستم. شرایط و فضای خاص فیلمنامه برای من خیلی خاص بود وبه نظرم رسید که شخصیتهای قصه هم خاص هستند، چه کسی که یک سکانس بازی دارد وچه نقش اصلی که سیامک صفری، من و نگارجواهریان بازی کردیم. مطمئن بودم کاربسیاردیده میشود و من به عنوان اولین کار سینمایی به آن افتخار میکنم وخوشحالم بافیلم آبرومند وارد سینما شدم. کاندید شدن هم بسیارخوشحالم کرد وبه قول شما همانندکسی است که جایزه را گرفته و از نظرداوران ۵ نفری که انتخاب میشوند استحقاق جایزه را دارند و در نهایت سلیقهها باید جمع شود تا یک نفرانتخاب شود. هومن سیدی هم برای بازی در فیلم «من دیه گومارادونا هستم» کاندید شد وجایزه گرفت که به او تبریک میگویم و به نظرم هومن علاوه بربازیگری حرفهای وخوبش، کارگردانی هوشمندی است.
در فیلم«اعترافات ذهن خطرناک من» به عنوان اولین تجربه سینمایی و برای ایفاگری نقش منفی به نظرم انرژی بسیاری گذاشتید!
نقش منفی اصولاجای کاربیشتری دارد چون خاکستری است و تماشاگر ارتباط بیشتری با آن برقرار میکند. جا دارد تاکارهای مختلف و تزیینات متفاوتی روی کاراکتر انجام شود تاخوب اجراشود. سختی آن این است که برای آن که دافعه ایجاد نشود نیاز است که نقش سمپاتیک (منفی دوست داشتنی) اجرا شود وت لاشم این بود همیشه این کار راانجام دهم. چندین بار نقش خاکستری و به این شکل بازی کردم وبا این وجود همه آنها نقطه اشتراک داشتند وسعی کردم با تکنیک و ویژگی که در هر فیلمنامه است شناسنامه خاصی را برای هرنقشی در نظر بگیرم تا تکراری به حساب نیاید.
«دلبری» تجربه دوم سینمایی شما بودکه این بارنقش فرزندشهید را ایفا نمودید و دست به انتخاب متفاوتی زدید!!!
فیلم «دلبری» را از چند جهت پذیرفتم. یکی این که دوست داشتم درپرونده کاریام یک نقش مثبت داشته باشم وحقیقتا جای خالی آن را حس میکردم و دوم این که همیشه دوست داشتم در بازیگری حتی به شکلی کوتاه ارادتم را به کسانی که به گردنمان حق دارند ادا کنم. واقعا دراین سالها فیلمنامهای درمقام مدح جانبازان وخانواده شهدا به من پیشنهاد نشده بود. فیلمنامه برای من متفاوت بود به لحاظ این که درتک لوکیشن میگذشت وما جانبازر ا نمی بینیم بلکه povدوربین است وتک بازیگردارد که برایم مهم بودچه کسی ایفاگر آن است؟ بعد از این که متوجه شدم هنگامه قاضیانی است مطمئن بودم تجربه این کار رادارد و دراین زمینه توانمنداست. وقتی نقش فرزندشهید در دو سکانس اماتاثیرگذار به من پیشنهاد شد با افتخارپذیرفتم و از این تجربه راضی هستم. احساس میکنم فیلم با توجه به فیلمنامهای که خواندم خوب در نیامد وکمی بی تجربگی درفضای کارگردانی به لحاظ تجربه فضای جدیدحس میشد. شاید وجود تک لوکیشنی که خسته کننده بود و فیلم میتوانست خیلی بهتر از این باشد. اما من از تجربه خودم در قالب نقش مثبت راضی هستم و با توجه به بحث دلی واعتقادی که اشاره کردم امیدوارم حق مطلب ادا شده باشد.
باتوجه به این که تجربه هر دو نقش مثبت و منفی را در کارنامه داشتید. تمایل خودتان بیشتر ایفای کدام نقش است؟
برایم فرقی ندارد. مهم این است که شخصیت دردل یک قصه و سوژه قابل احترام و قابل تامل برای مخاطب باشد که مردم پای آن بنشینند و با شخصیتهای قصه ارتباط برقرارکنند. حال اگر چیدمان درست باشد وآدمها درست در جای خود قرار گرفته باشند وخودت هم خوب کارکنی، مطمئنا دیده میشوی واثر هم ماندگار میشود. هر بازیگری دوست دارد ژانرهای مختلف راتجربه کند وبه نظرم به تعداد آدمهای کره زمین نقش برای ایفا کردن است. مثلا درنقش دکتر نمی توانم بگویم چون قبلا این نقش را بازی کردم دیگر نمی پذیرم، چون پانصد هزار دکتر در شهر داریم که شبیه هم نیستند و هرکدام ویژگی و شناسنامه خاص خود را دارند و همیشه این گونه به نقشهان گاه میکنم. به طورکلی نقشهای خاکستری جای کار بیشتری دارد.
آن زمانی که درسینماها دیده شدید، دیگر در تلویزیون حضور نداشتید تا این که با مجموعه «چرخ وفلک» کار عزیزالله حمیدنژاد دوباره به تلویزیون برگشتید. چرا؟
فاصلهای که اتفاق افتاد طبیعی است. دوست داشتم به سینمانزدیک ترشوم و بسیار صبر کردم تا پیشنهاد سینمایی شد و کار کردم. دراین مدت پیشنهاد خوب از تلویزیون نشد و همه کارها ضعیف، قصهها تکراری و سوژهها دم دستی بود و من اگر قصهای را دوست نداشته باشم نمیتوانم خوب بازی کنم واگرمن دوست نداشته باشم مطمئنا چه انتظاری ازمخاطب است که دوست داشته باشد؟ همه اینها باعث شد از تلویزیون فاصله بگیرم و درسینماجای پای خودم را محکم کنم، اما با «چرخ وفلک» که یکی از اتفاقات خوب تلویزیون من بود برگشتم، چون نقش متفاوتی داشتم و کار اپیزودی بود. برای اولین بار مجموعهای درتلویزیون میبینیم که اپیزود دو قسمتی دارد و بازیگران قصههای خاص خود رادر هر اپیزود دارند با این تفاوت که آخر هر اپیزود به داستان اپیزود جدید وصل و مربوط میشود. از دو سه کارگردان کار (چرخ وفلک) پیشنهاد داشتم که ترجیح دادم با عزیزالله حمیدنژاد کار کنم، چون ایشان برای اولین بار در تلویزیون کار میکردند و در سینما به بهترین شکل امتحان خود را پس دادند. چون امضایشان پای کار است، مطمئن بودم کم کاری نمیکند و کیفیت کاملا سینمایی وایدهآل برای مخاطب درنظر میگیرند و مخاطب برایشان مهم است. من هیچ وقت فیلم سینمایی «اشک سرما»، «هوردرآتش» و… را از ایشان فراموش نمی کنم.
با این توضیحات به نظر میرسد انتخاب خاصی بربازی درسینما و تلویزیون ندارید و در صورت پیشنهاد خوب هر دو مدیوم راقبول میکنید؟
بله جزء بازیگرانی نیستم که چون درسینما بازی کردم، پیشنهاد بازی درتلویزیون راقبول نکنم. من از تلویزیون آمدم وطرفداران خودرادارم واصولا خودم راخط کشی و محدود نمیکنم. نقطه اشتراک هرسه مدیوم مردم است ومردم امتیاز میدهند و اگر آنها کار را نبینند هنرمندی وجود ندارد. من سعی میکنم در هر مدیوم که باشم معیارهایم برقرارباشد و همه انرژیام را بگذارم تاجواب اعتماد مردم را بدهم. به مخاطبم اعتقاد دارم و هرجا که امضای من وجوددارد و روبروی دیدگان مردم باشم ازجان مایه میگذارم. آن قدراین حرفه برایم مقدس است که با عشق کار میکنم. بسیاری پس از نگرفتن سیمرغ ازم پرسیدند ناراحت شدی؟ وگفتم نه. من جایزهام را خیلی وقت پیش از مردم گرفتم. البته نمیگویم از دریافت جایزه خوشحال نمی شدم، بلکه خوشحال تر میشدم اما مدتهاست به خودم قبولاندم که جایزه اصلی رضایت مردم ومخاطب است.
درباره فیلم سینمایی «قیچی» که فیلمی که درلوکیشنهای محدود مثل قطار و البته با شرایط سخت در جنوب کشور فیلمبرداری شد و این روزها درگروه هنروتجربه اکران است بگویید؟
من فیلم «قیچی» را بسیار دوست دارم و تا الان ۱۵باردیدم. هر چه بیشتر فیلم را می بینم بیشتر از آن لذت میبرم، بیشتر یاد میگیرم وخودم رانقد میکنم. در فیلم پلانی نمی بینید که من نباشم چون فیلم شخصیت محور، خاص و متفاوتی به نسبت فیلمهای مرسوم امروزسینمای ما است. بااحترام به همه کارها که درآپارتمان و نهایت آسانسور وحیاط خلوت میگذرد که البته به فیلمنامه بستگی دارد و نمی گویم فیلمهای بدی هستند اما به نظرم کمتر مخاطره میکنند. کمتر تهیه کنندهای چنین فیلمنامهای را که دردل طبیعت و جایی که زیرپونز باشد میپذیرد تا در شرایط سخت، بکر، عجیب غریب وزیبای منطقه کار کند. چه چیزی جذاب ترازاین که فیلمنامه به این شکل پیشنهاد شود ونقش اصلی برعهده ات باشد و با طبیعت باتوجه به شرایط قصه مثل کوه دریا، کشتی، لنج، قطار، کار کنید. البته که سختیهای خاص خود را دارد و به همین دلیل میگویند بازیگری یکی ازسخت ترین مشاغل دنیاست وگرنه دیالوگ گفتن جلوی کولرگازی سهل ترین کار دنیا است. البته این هم به نوع فیلمنامه و خلق شخصیتی که انجام میدهید بستگی دارد. مطمئنم یک نقطهای درپرونده ام است که تا ابد به کار دراین کاراکتر افتخار میکنم و اگر صدبار به این نقطه برسم بازآن را انتخاب میکنم. قسم میخورم که شاید بسیاری از همکاران این نقش را به دلیل سختی و یا هر چیز دیگر نمی پذیرند، اما من با عشق پذیرفتم که با گروه کاملا باانگیزه، جوان هنرمند و بی ادعا کار کنم.
با آقای کریم لک زاده پیش از شروع کار چقدرآشنایی داشتید؟
وقتی کارپیشنهاد شد چندفیلم کوتاه از ایشان دیدم که به نظرم درفیلم کوتاه بسیار موفق بودند. ایشان حتی بسیارمستقل قدم برمی داشتند ومن شاید دستمزد واقعی ام ر انگرفتم و هم زمان دستمزد بهتر که در شرایط معمولی در آپارتمان بود پیشنهاد شده بود اما معیار من چیز دیگری است واین کار را پذیرفتم. خوشحالم که زحمت درنتیجه کارم حس میشود و نکته جالب که شاید حس نشود این بود که ما در۲۵ جلسه درمدت۶ ماه از آخر به اول فیلمبرداری کردیم. ابتدا درجنوب فیلمبرداری کردیم وسرمایه تهیه کننده تمام شد. کارتا۳ماه خوابید و من میتوانستم سرکاردیگری بروم و گریمم را به هم بزنم اما خدا میداند که برای خودم تعهد قایل بودم و عشق به کارم باعث شد که در این ۳ ماه به گریمم دست نزنم و فیلمی را قبول نکنم. فیلمهایی که اگر قبول میکردم درجشنواره فجرپارسال حضورداشتم. پس از سه ماه ادامه کار رادرقطار گرفتیم که آن قسمتها در فیلم درحال حرکت بود و تا نیشابور میرفتیم. مجددا ۲ ماه کاربه دلیل تمام شدن پول متوقف شد و پس از آن سکانس آخر قسمتهای خانه وکوچه که پدرش تعقیبش میکرد و صحنه شوک آور حضورمن و پدر درماشین بود که پلان آخر فیلمبرداری ما بود. ۶ماه را کوردم راحفظ کردم که برای یک بازیگر سخت است و چون کاراکتر ذهنم را درگیر کرده بود با آن زندگی کردم. خوشحالم که این وقفهها حس نمی شود و نقص در کار ایجاد نکرده است.
نقش اول فیلم قیچی هم که بردوش شماگذاشته شده یک ضدقهرمان است!
نقش رابازی میکنم که ضدقهرمان بوده وجرم مرتکب شده وممکن است تماشاگر آن راپس بزند، اما ناچار است تا انتها روند سفر ادیسه وار وی رابرای فرارازقصاص دنبال کند و در نهایت شخصیت به نقطه درجازدن، بن بست رسیده ودایره پیرامونش تنگ تر میشود و زمان برایش کش میآید که اتفاقات دردناک برایش ایجاد میشود و طبیعت او را قصاص میکند. این که دنیادار مکافات است به شکل متفاوت وخاص نمایش داده میشود که بسیار برای من جذاب بود.
فیلم سینمایی «قیچی» و «اعترافات ذهن خطرناک من» هر دو در گروه هنرتجربه اکران شد!! نظرتان درباره گروه هنروتجربه چیست؟
این از بدشانسی من است و با احترام به گروه هنر و تجربه که طرفداراین گروه هستم و اگر بخواهم فیلم ببینم هم به لحاظ حمایت و هم این که فیلمهای خاص وخوبی دراین گروه است این گروه را انتخاب میکنم. اماگاهی تناقض ایجاد میشود، مثلا فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» دربخش سودای سیمرغ بود و قرار نبود در هنر وتجربه اکران شود. تهیه کننده حدس زد که این بهتر است اما برای ما بدتر شد. چون تهیه کننده پیش از این در فیلم «من دیه گومارادونا هستم» درگیشه شکست خورده بود، تصمیم گرفت فیلم بعدی را به خاطرخودش درگروه هنر و تجربه بگذارد. پس از یک سال از من درباره اکران شدن فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» میپرسند و نمی دانند اکران شده و برداشته شده است. پوستر، تبلیغ و بیلبوردی برای فیلم وجود نداشت و حق ما ضایع شد. اما درباره فیلم «قیچی» که فضای خاص داشت و دوستان مستقل کارکردند و نتوانستند مجوز سینمایی بگیرند که درگروه هنر و تجربه اکران شد. اما به نظرم کار خوب دیده میشود و امیدوارم مردم فیلم خاص و متفاوت «قیچی» را در هنر و تجربه ببینند که به نظرم گروه مهجوری است.
آیا پیشنهاد کاردر تئاتر را داشتید و به نظر شما تجربه کار در تئاتر یا سینما سخت تراست؟
بله وبسیار دوست دارم این اتفاق بیفتد، اما تئاتر تمرین زیاد لازم دارد که بسیار خوب است و همیشه تداخل کاری باکارتصویری برایم ایجاد میشود. باوجود سختی تئاترکه گفته میشود اما برای من دوست داشتنی تر میشود و وقتی سریال کار میکنید باید پخش شود تا عکس العمل مردم دیده شود. البته به لطف فضای مجازی مثلا فردی درکرمانشاه درباره سریال نظر میدهد. اما وقتی میگویند تئاتر ریشه است وسخت تر است چون قطع وتکرار ندارد و اگر مشکلی ایجاد شود باید بداهه آن را جمع کنید که این توانایی، تخصص و تکنیک میخواهد. تئاتر مادر این حرفه است، چون بازیگر درصحنه تئاتر پخته تر میشود و ارتباط نفس به نفس با تماشاگر است. در همان لحظه عمل بازیگر، تماشاچی فیدبک میگیرد و این حسی است که هر وقت روی سن بودم برایم لذت بخش بوده است.
پیشنهاد بازی از شبکههای خارجی راداشتید؟
مطمئنا فیلم سینمایی با عوامل خارجی که هنرمندانه، موجه باشد و مشکلی با شئونات نداشته باشد و نمایش آن درکشور مشکلی نداشته باشد دوست دارم کار کنم. اما درباره شبکههایی مثل جم پیشنهاد نداشتم و اگر پیشنهاد شود نمی پذیرم چون اعتقادی به این شبکهها نداشته ام و دوست ندارم. اتفاقا اخیرا صحبتی کردم که منتشر شد و روی صحبتم با شبکه جم بود که دوستان مثال پیمان معادی رابرای فیلمهای هالیوودی زدند. درصورتی که این دورا باید تکفیک کرد. آن کار وحضور پیمان معادی درفیلم ارزشمند و خوب است. در واقع افتخاری برای هرکشوری است که هنرپیشه در پروژهای باشد وکاربین المللی شود تا هم در کشور خودت و هم درکشور دیگر اکران شود و این بسیار ارزشمند است. اما وقتی میگویم حاضر نیستم در شبکههای خارجی حضورداشته باشم منظورم شبکه جم و امثال آن است.
بدون دیدگاه