- روزنامه هنرمند - http://honarmandonline.ir -

نمایشی فانتزی با ریتم موسیقی جنوب

مریم ناظران|پادشاه آتن، قرار است چله تابستان، شبی که ماه قرص کامل است با هیپولیتا ازدواج کند. بنابراین شاه دستور می‌دهد آن شب جوانان آتنی واقعا خوش‌گذرانی کنند اما تمام جوانان آتنی از این موضوع خوشحال نیستند. لایساندر و دیمیتریوس که از کودکی با هم دوست بوده‌اند، هردو عاشق هرمیای زیبا دختر همسایه‌شان هستند ولی پدر هرمیا دو پا را در یک کفش کرده که دخترش باید شب عروسی شاه و در حضور شاه با دیمیتریوس ازدواج کند، وگرنه هرمیا را می‌کشد یا به معبد کاهنان می‌فرستد که تا آخر عمر همان جا ترشیده بماند، حال آنکه هیچکس در آن محله آتن نیست که نداند هرمیا از بچگی عاشق لایساندر بوده‌است… این خلاصه داستان نمایش «رویای یک شب نیمه تابستان»  است که در سالن اصلی تئاتر مستقل تهران به روی صحنه می‌رود. بازنویسی این نمایش برعهده باقر سروش بوده و طراح، کارگردان و طراح صحنه آن هم مصطفی کوشکی انجام داده است. بازیگران این نمایش عبارتند از: الهه شه پرست(هیپالیتا)، رامین سیاردشتی(تیسیوس)، سجاد باقری(فیلسترات)، غزل شجاعی(هرمیا-سوگلی)، سجاد تابش(لایسندر)، شهروز دل افکار(دیمیتریوس)، نازآفرین کاظمی(هلنا)، مصطفا کوشکی(ابران)، علیرضا کی منش(پاک)، خاطره حاتمی(تاتیانا). اعضای گروه موسیقی آن گروه بمرانی هستند که در این تئاتر هم نقش آفرینی می‌کنند. بهزاد عمرانى، مانى مزکى، جهانیار قربانى، آرش عمرانى، کیارش عمرانى. مجری طرح ومدیر تولید این نمایش حسن جودکی و طراح لباس وآکسسوارآن هم برعهده شیما میرحمیدی است. طراح گریم این نمایش سارا اسکندری و طراح نورآن علی کوزه‌گر است و طراح گرافیک وعکاس آن هم محمدصادق زرجویان است.

 

 

 

در ابتدا بفرمایید فضای این روزهای تئاتر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خیلی خطرناک. با این دید که استقبال نسبت به گذشته خوب است. تماشاگر تئاتر بیشتر شده و سالن‌ها بیشتر شده اند که همه این‌ها باید احساس رضایت بیشتری را در ما ایجاد کنند ولی به نظر من یک چیز خطرناکی در این نهفته است که سرش را از لاک خودش هنوز بیرون نیاورده است و آن هم تنوع تئاتر است که کم کم از بین می‌رود. تئاتر باید الگویی را پیروی کند که مخاطب داشته باشد اگر این گونه نباشد، این حجم زیاد فضاها برای اجرا که ما همیشه به دنبال آن بوده ایم، امروز به یک آفت تبدیل می‌شود. چون مگر ما چند تا کارگردان داریم که می‌توانند تماشاگر را به سالن بیاورند. این سالن‌ها زمانی جواب می‌دهند و درست هستند که زیربنا و ساز و کار آن را سیستم دولتی حکومتی انجام دهند نه ما هنرمندان، که سالن بزنیم و خودمان را وارد این چرخه با هزینه‌های بالا و اجاره‌های خیلی سنگین و بدون پایداری کنیم.

منظور شما این است که ممیزی در هر تئاتری نداریم یا منظور شما کل سازمان و کیفیت آنها بوده است؟

الگوی آنها است. طبق روال گذشته حکومت مرکز هنرهای نمایشی، همچنان بحث ممیزی خودش را دارد و به همان شکل قدیم اعمال می‌کند؛ ولی الگویی که الان تئاتر برای جذب مخاطب دارد مثل گذشته نیست که آدم‌ها بیایند و تئاتر ببینند. این مخاطبی که اضافه می‌شود زمانی خطرناک می‌شود که می‌آید، سوپر استار ببیند. اگر بیاید و تئاتر ببیند خیلی عالی است و او تماشاگر تئاتر می‌شود؛ ولی چون به خاطر سوپراستار آمده است به محض اینکه سوپراستار از تئاتر بیرون برود تماشاگر هم با او رفته است و این باعث می‌شود که ما بقیه تئاترهای آلترنتیو (گزینه‌ای) و شیوه‌های اجرایی دیگر، برای اینکه تماشاگر داشته باشند، فکر می‌کنند همان یونیفرم مرسوم را که بقیه تئاترها رعایت می‌کنند و تماشاگر را با خودشان می‌آورند را انجام دهند. کاری که حتی ممکن است به آن آگاهی نداشته باشد و او تئاتر آلترناتیو و تئاتر تجربی کار می‌کند، ولی به خاطر اینکه تماشاگر داشته باشد سعی می‌کند یک مدل دیگر تئاتر کار کند که نه خودش آن را دوست دارد و نه به آن آگاه است و سوپراستاری که در کار او می‌آید نمی‌داند که از او چگونه استفاده کند و یک شلم شولوایی می‌شود که تئاتر را عجیب و غریب کرده است.

با توجه به اینکه گفتید که سالن‌ها نسبت به قدیم زیاد شده‌اند، می‌خواهم بدانم کیفیت تئاترها هم به همان نسبت کمتر شده و پایین‌تر آمده است یا خیر؟

نه. یک زمانی ما هفت تئاتر در ماه روی صحنه داشتیم، الان هشتاد و پنج تا نمایش در ماه روی صحنه داریم. آن زمان نسبت به آن هفت تا ممکن بود که یک یا دو نمایش باکیفیت داشته باشیم. امروز ممکن است هفت تا یا ده تا نمایش باکیفیت روی صحنه داشته باشیم. فکر می‌کنم به همان نسبت بالا رفته است ولی به همان نسبت نمایش‌های بی کیفیت زیاد شده اند که خطر این را دارد که تماشاگر از تئاتر زده شود. یعنی به خاطر یک سوپراستار به تئاتر می‌رود و آنقدر آن کار درست نیست که مخاطب با تئاتر قهر می‌کند.

به نظر شما علت آن چیست؟ کارگردانی که برای فروش تئاتر از یک سری سوپراستار در بازیگری استفاده کرده و برای اینکه فروش داشته باشد یا متن او مشکل داشته و یا بازیگر نمی‌دانسته است که چگونه تئاتر را بازی کند. مشکل چه چیزی بوده است؟

معادلات فرق می‌کند. تئاتر یعنی تمرین و اگر تمرین را از تئاتر بگیرید هیچی از آن باقی نمی‌ماند. ما یک زمانی یاد گرفته بودیم که تئاتر یعنی حداقل هفت ماه تمرین کردن. ولی امروز با تئاترهایی مواجه هستیم که با دو هفته تمرین روی صحنه می‌روند و شما نمی‌توانید از آن تئاتر انتظار کیفیت داشته باشید. آن تئاتر می‌تواند یونیفرم قشنگی داشته باشد، گرافیک باحالی هم برای آن ایجاد کنند، تماشاگر را به خاطر اسامی و فضایی که ایجاد کردند به سالن بکشانند، ولی در آن چیزی نیست. وقتی به تئاتر می‌روید باید جادو شوید اگر جادو نشوید آن، تئاتر نیست. منظور من از جادو، جادوگری نیست؛ شما باید محو آن اتفاقی شوید که در هیچ مدیوم دیگری قابل دیدن نیست.

کمی در مورد تئاتری که الان روی صحنه اجرا می‌کنید، برایمان بگویید.

اسم نمایش «رویای یک شب نیمه تابستان» می‌باشد و اجرای ما از نیمه‌های تابستان شروع شده است و تا آخر اسفند هم ادامه دارد. نوشته ویلیام شکسپیر است و این نمایش با قلم باقر سروش دوباره نویسی شده است و شکل اجرایی منحصر به فردی که نمایش دارد، باعث شده که ما امشب صد و سی و یکمین اجرا را برای این نمایش داشته باشیم. ما درحقیقت سه دوره اجرا برای این نمایش تعریف کردیم.

یعنی سه دوره متفاوت اجرا؟

از لحاظ شیوه اجرایی نه. به هر حال نمایشی با یک کانسپت(مفهوم) مشخص داریم. ولی در این بین بازیگرانی آمده و رفته‌اند. همچنین گروه موسیقی ما یک تغییراتی کرده است. من فکر می‌کنم اگر به یک کارهنری به عنوان یک محصول نگاه کنیم که آن را می‌خواهیم در اختیار مشتری قرار دهیم که آن مشتری تماشاگر تئاتر است و این نیاز دارد که ما همیشه آن را پرداخت و دوباره سازی کنیم. زمانی که احساس می‌کنیم این نمایش هم برای خودمان به عنوان اجرا کننده و هم برای تماشاگر به عنوان بیننده است، باید همیشه تازه باشد و بیات نشود. من این چالش را همیشه دوست دارم و همیشه این کار را با خودم انجام می‌دهم و خودم را به دردسر می‌اندازم. نمایشی که تماشاگر آن هر روز می‌آید و به فروش می‌رسد پس باید یک تغییراتی را در عوامل و روند اجرایی آن ایجاد کنم.

این موضوع باعث افت و ریزش مخاطب نمی‌شود؟

نه خدا را شکر. حتی یک بخش دیگری از مخاطب همچنان برایش زنده می‌شود و ما اینجا مخاطبانی را داریم که بیشتر از ده بار این نمایش را دیده‌اند و می‌آیند و شکل تازه و حال تازه‌ای برای آنها ایجاد می‌شود و راضی از اینجا بیرون می‌روند.

چرا از گروه «بمرانی» برای موسیقی و اجرا استفاده کردید؟

با گروه بمرانی برای دور اولی که نمایش در حال تمرین بود، گپ زده بودم. چون به نظرم فانتزی که این نمایش داشت، فانتزی بود که برای موسیقی آن بچه‌های بمرانی خیلی با آن جفت می‌شدند و فکر می‌کنم اردیبهشت یا خرداد ۹۵ بود که ما تمرین می‌کردیم و گروه بمرانی را دعوت کردیم که بیایند و با آنها برای این نمایش گپ بزنیم. همان موقع دقیقا زمانی بود که آنها دو تا سفر و یک آلبوم هم در دست تولید داشتند و علی‌رغم اینکه دوست داشتند، نتوانستند در این پروژه با ما همکاری کنند و من هم کار را یک تغییری دادم و یک گروه موسیقی را از بندر عباس آوردم.

با ریتم محلی بندر عباسی یا نه؟

یک لهجه بندری در آن ایجاد کردم ولی بدویت آن را می‌خواستم زیرا آدم‌های آنجا با اصل ماجرا نزدیک تر هستند و کارشان خیلی خوب است و در نمایش، شکل نگاه موسیقی به آن عوض شد به خاطر اینکه من تغییر مسیر دادم و یک گروهی را به شکلی دیگر آوردم.

نمایشتان موزیکال است یا خیر؟

موسیقی در آن نقش زیادی دارد ولی موزیکال نیست. بخش‌هایی از نمایش موسیقی دارد. به خاطر تم فانتزی و کمدی که دارد. وقتی بر می‌گردیم، می‌بینیم که درنظم نمایشنامه‌های شکسپیر موسیقایی وجود دارد. این در نمایش و محتوایی که داشتم تعریف می‌کردم جذاب بود و آن را نگه داشتم و آن را حذف نکردم. نزدیک به صد و بیست تا اجرا با این بچه‌ها به جلو رفتیم و برای دور سوم اجرایی که داشتم تعریف می‌کردم، گروه بمرانی را دعوت کردم که بیایند و نمایش را ببینند و وقتی نمایش را دیدند کلی غصه خوردند و می‌گفتند که: «ای‌کاش ما با هم می‌توانستیم کار کنیم.» اما چون پارت دوم اجرای ما نزدیک بود که تمام شود من به آنها گفتم که آیا دوست دارید که همچنان در این کار باشید؟ آنها خیلی استقبال کردند و توانستیم که دوباره با آنها گپ بزنیم و خودمان را به چالش بیندازیم و به یک شکل دیگری از اجرا برسیم.

گفتید که نمایشی کمدی است. یک نمایش خوب چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد که از طنز کمدی به لودگی کشیده نشود؟

نکته خیلی خیلی جذابی است و بسیار زیبا گفتید! به خاطر اینکه اولاً همه مدعی این هستند که طنز ما کمدی خوبی دارد و این که چه اتفاقی در کمدی این نمایش رخ میدهد را تماشاگران یا منتقدان باید بگویند. کمدی یک نخ نازک خیلی عجیب و غریب دارد که اگر به آن پا بدهید، درون طنز لوده، مبتذل و آزاد افتاده‌اید و نگه داشتن آن هم خیلی سخت است. من در این نمایش پانصد هزار بار کلمه «نه» را استفاده کرده‌ام و هر ایده‌ای را که می‌دادند اول می‌گفتم نه. چون به نظرم دم دستی‌ها را باید دور ریخت، چون براساس کلیشه به ذهن آدم می‌آید. اولین کاری که باید انجام دهیم این است که آشنایی زدایی کنیم و آن چیزهایی را که بلدیم حذف کنیم. در مجموع خنداندن خیلی کار راحتی است ولی اینکه به چه قیمتی بخندیم و اینکه براساس چه چیزی بخندیم، مهم است. ما همیشه یک سری الگو برای خندیدن داریم و به داشته‌ها می‌خندند. ولی شما بیایید و همه داشته‌هایتان را پاک کنید و یک چیز جدید بگذارید که تماشاگر وقتی می‌بیند و می‌خندد، حظ کند و با آن ذوق کند. این معیارها کمدی را سخت می‌کند که ما باید اینگونه نمایش را یک سال و نیم تمرین کنیم.

از بازیگران کمدین در این نمایش استفاده کرده اید؟

اول از همه نه. چون براساس کلیشه‌هایشان نمی‌خواستم عمل کنم. در دور دوم اجرا آقای ژوله را آوردیم ولی از او نمیخواستیم استفاده کنیم یعنی شومن نمی‌خواستم. اگر نمایش را ببینید آنقدر براساس ریتم کار می‌کند که تعریف آن تعریف ریتم و اجرا است و بازیگران در آن همه عنصر هستند برای اینکه آن ریتم در بیاید. دور دوم اجرا از ژوله استفاده کردم ولی کلاً نه از بازیگران کمدین در این کار استفاده نکردیم. بازیگران من همه بازیگران درام هستند.

موضوع این نمایش در مورد چیست؟

راجع به چند جوان آتنی است. یعنی قصه اینگونه شروع می‌شود که این‌ها به دلیل سنت‌ها و آیین‌هایی که آتن دارد، اجازه نمی‌دهند که آدم با کسی که او را دوست دارد ازدواج کند، مخصوصا دخترها. همین باعث می‌شود از آتن فرار کنند. یک زوج فرار می‌کنند و یک زوج دیگر که دو تا پسر، مشترکاً یک دختر را دوست دارند، آنها هم به دنبال اینها فرار می‌کنند که بروند و آنها را پیدا کنند. در جنگل به دام جن و پری‌هایی می‌افتند که جنگل در دست آنها است. در حقیقت امپراطور جنگل یک جن با ملکه و… است که آنها خودشان مشکل اساسی با هم دارند که به‌طوری این جوانان درگیر جن‌ها می‌شوند و یک بازی‌هایی با آنها می‌کنند.

گریم‌های خاصی و سنگینی دارند؟

بله به شدت گریم‌های آنها سنگین است. طراحی‌های این نمایش و طراحی صحنه، موسیقی، لباس، گریم و نور آن ویژه است و می‌خواستیم که ویژه باشد و از بهترین‌ها استفاده کردیم. برای اینکه آن فضای جادویی و فضای عجیب و غریب، فانتزی و مدرنی که می‌خواهیم در آن تولید شود. این نمایش در جشنواره تئاتر فجر برگزیده طراحی صحنه، لباس، گریم و بازیگری بوده و در همه رشته‌ها برای دریافت جایزه کاندید بوده است.

سوالی که برای من به وجود آمده این است که ما آداب و رسوم خاص خودمان را داریم که ممکن است فرهنگ مردم آتن آن را نداشته باشند و قطعاً شما از فرهنگ ما برای خنداندن مردم در این نمایش استفاده کرده اید. بازنویسی که انجام دادید مربوط به این است؟

دقیقاً ما کنش‌های هر صحنه را گرفتیم و دوباره هر صحنه را براساس کنش اصلی آن نوشتیم زیرا ما هم باید زمان فاخر شکسپیر را می‌شکستیم چون شکسپیر شروع به توصیف کردن می‌کند و نمایشنامه‌هایی که قبلاً اجرا می‌شدند،مثل نمایش نامه‌های ما نبودند چون خوانده می‌شدند و باید توصیف می‌شد. ولی ما در اینجا نیاز به شکل دیگری از اجرا داشتیم و توصیفات را حذف کردیم و به جای آن بازی اضافه کردیم و یک تعریف جدید انجام دادیم. زبان را از حال فاخری که خود شکسپیر دارد خارج کردیم ولی به کوچه و خیابانی تبدیل نکردیم، بلکه به یک زبان سوم تبدیل کردیم که متعلق به ماست. با چیدن واژه‌ها و آواهای واژه‌ها کنار هم یک زبان جدید خلق کردیم که وقتی ببینیم متوجه می‌شویم که حتی ادبیات «جن‌ها» به شکلی دیگر ولی کاملاً قابل فهم است و ادبیات مردم آتن یک شکل دیگری است و برای هرکدام از این‌ها فکر شده است. حتی در دایره واژگان کلی کتاب قجری خوانده ایم که بتوانیم واژگانی را پیدا کنیم که نه ما را قجری و نه عامه کند. کلماتی را به کار بردیم که استفاده می‌شوند ولی کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرند و کلماتی که قابل فهم باشند.