صبا شادور|از سال ۱۳۷۰ در عرصه بازیگری به فعالیت پرداخت و با تئاتر وارد صحنه شد. چند سالی دوران کاری خود را با بازی در نمایشهای مختلف گذراند اما با مجموعه «گلهای آفتابگردان» به تلویزین آمد. به نظر میرسید تلویزیون و سینما برای او به لحاظ ایفای نقش تفاوت چندانی نداشت. چرا که بعد از بازی در تلویزیون، برای حضور در فیلم سینمایی «از صمیم قلب» به کارگردانی بهرام کاظمی هم در کنار بازیگرانی چون فریبرز عرب نیا و ماهایا پطروسیان هم پا به عرصه سینما گذاشت. اواخر دهه ۸۰ بود که این بازیگر سینما حضور پررنگی تری در فیلمها پیداکرد و اتفاقا با کارگردانهای خوب سینما هم به همکاری پرداخت. از فیلم «به نام پدر» تا «همیشه پای یک زن درمیان است» و «فرزند خاک» و…از جمله فیلمهای موفق این بازیگر سینما درآن دهه بود.
اما دهه ۹۰ را باید پرکارترین و موفق ترین دوره برای او نامید. چرا که از بازی در فیلمهای مطرح تا گرفتن سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل همه و همه برای این بازیگر سینما رقم خورد. شبنم مقدمی بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینما معتقد است، مسیر هنراش بازیگری را پله پله تا به امروز طی کرده و حاصل تلاش او با بدست آوردن دو سیمرغ بلورین تا حدودی به نتیجه رسیده است. حالا امروز او هم جزئی از بازیگران ستاره زن در سینمای ایران به شمار میرود که نامش در هر فیلمی میدرخشد.
از بازی متفاوت و نقش اصلی فیلم «امروز» و «زاپاس» تا نقشهای مکمل در فیلمهای « ابد و یک روز»، «نفس» و… از جمله بازیهای شاهکار او در سالهای اخیر به شمار میرود. البته او این روزها با بازی در مجموعه «چرخ و فلک» هم در تلویزیون حضور دارد اما به نظر میرسد که سینما جای تلویزیون را برای این بازیگر پر کرده است. قطعا نقشهای دیگری در انتظار شبنم مقدمی هستند تا او را به سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن تبدیل کند.او این روزها در فیلم «آبا جان» مقابل دوربین فیلمبرداریهاتف علیمردانی است. با این بازیگر سینما درباره ورودش به عرصه بازیگری و نیز حضور در نقشهای متفاوت به صحبت پرداخته ایم که در زیر میخوانیم.
از خیلی قبلتر شروع کنیم، شما با تئاتر اولین گام بازیگری را برداشتید. در شرایطی که سینما برایتان موفقیت آورد هنوز هم خود را تئاتری میدانید؟
بله چرا که من با تئاتر وارد عرصه بازیگری شدم. پس ادامه این مسیر، قطعا با تئاتر همراه خواهد بود. متاسفانه اطلاعاتی از من در شبکههای مجازی و رسانهها گفته شده که اصلا ربطی به شبنم مقدمی ندارد. به عنوان مثال من کارم را با رادیو آغاز نکردم از همان ابتدا وارد عرصه تئاتر شدم. سالها پیش از انجمن سینمای جوان در شهرستان کرج، فعالیتم را شروع کردم. از تئاترهای دانش آموزی و از اوایل دهه ۷۰ به تئاتر حرفهای در تهران پیوستم و با گروه «شایا» آشنا شدم. ازتئاتر آرام آرام به تلویزیون و سینما آمدم. البته علاوه بر بازیگری، دستیار کارگردان، فیلمنامه نویس و منشی صحنه راهم تجربه کردم اما از یک جایی به بعد تمام تمرکزم را بر بازیگری گذاشتم. اواخر دهه ۷۰ به نام بازیگر در هر کدام از این عرصهها حضور پیدا کردم.
در واقع شما خود را تئاتری میدانید تا بازیگر سینمایی و یا تلویزیون؟
من فکر میکنم اغلب بازیگرانی که وارد عرصه تصویر میشوند، ریشههای خود را در هنر تئاتر محکم میکنند. و این برای من یک قانون است که خودم را از همان ابتدا تا به امروز بازیگر تئاتر میدانم. سالهایی که من تئاتر کار میکردم، تلویزیون هم رونق بیشتری داشت. برنامههای طنز و مجموعههای تلویزیونی بد نبود. خیلی از ستارههای امروز تلویزیون و سینما از همان سالها و برنامههای آن دوره میآیند. به هر حال ماهواره به معنایی که الان وجود دارد، نبود. اینترنت خیلی فراگیر نبود و مردم تلویزیون را بیشتر وارد زندگی روزمره خود میکردند. هنرمندانی در تلویزیون به فعالیت مشغول بودند که بعدها چهرههای محبوبی در سینما و تلویزیون شدند. بنابراین برای بازیگران تئاتر هم به نوعی حضور در تلویزیون جذاب بود. در هر حال دغدغه همه ما اول صحنه بود و بعد پرده سینما و صفحه تلویزیون؛ ما یک مقدار دیرتر وارد وادی تصویر شدیم. خیلی از هم نسلان من ممکن است دیر به سینما و تلویزیون رسیده باشند، اما باز هم آن موفقیت را پله پله کسب کردهاند. من برای نقشهای درخشان صبر کردم. کوتاه و بلندی نقش هم برای من مهم نبود و اهمیت آن بود که نقش تاثیر گذار باشد. من هیچ وقت پل ارتباطی همانند خیلی از بازیگران سینما با این هنر نداشتم. الان در جایگاهی هستم که میتوانم انتخاب کنم. به عنوان مثال از شش فیلمنامهای که دستم است بگویم این را دوست دارم و خواهم آمد و یا نه هیچ نقشی را قبول نکنم. خدا را شکر، الان در موقعیتی هستم که حالم خوب است.
خانم مقدمی سینما و تلویزیون شرایط متفاوتی به لحاظ محدودیتها دارند. آیا این محدودیتها، باعث کم کاری بازیگران میشود؟
ما در جامعهای زندگی میکنیم که محدودیتها را میشناسیم. بعضی از این خط قرمزها، اعتقادات ما است. بخشی هم قوانینی است که وجود دارد و ما موظف و مکلفیم که از آن اطاعت کنیم. گاهی تکرار محدودیت، باعث خلاقیت در ذهن و کار هنرمندان میشود. پس اینکه عدهای میگویند که محدودیتها زیاد شده و نمیتوان کار کرد، به نظر من برداشت اشتباهی است. فکر میکنم تکرار و بر زبان آوردن این محدویتها، درون ما را بیشتر تلخ میکند. به دلیل محدودیتها در سینما، نمیتوان بازیگری را رها کرد. محدودیت و ممیزی، اتفاقی است که همیشه بوده، نباید بنشینیم تا فضای کار از ما گرفته شود و به تفکری دیگری داده شود؛ من احساس میکنم، اگر به تفکر و راه خودم اعتقاد دارم و از این دریچه با مردم حرف میزنم، باید این مسیر را ادامه بدهم. هر کدام از ما دیدگاهی داریم که به آن اعتقاد داریم. پس این زنده بودن تفکر و ساخت یک فیلم، اتفاقا تفکر ضد خود را به مبارزه و چالش دعوت میکند. در این راه باید یکدیگر را دعوت به گفتمان کنیم. نباید قائل به بی انگیزگی باشیم. چرا که عمر ما آنقدر نیست که بخواهیم نصف آن را برای یک اتفاق بد، تباه کنیم و فرصتهایمان را از دست بدهیم.
در کارنامه شما فکر میکنم فیلمهایی هم بوده که به نظر میرسد شما را از موفقیت چند پله دورتر کرده است و تاثیر چندانی در پیشرفت شما در این حرفه نداشته. اگر زمان به عقب برگردد باز هم در آن فیلمها بازی میکنید؟
گاهی پذیرفتن یک نقش، به گونهای بود که فکر میکردم با انتخاب آن نقش، اتفاقات بهتری در راه باشد که انتظارات من برآورده نشد. از طرفی قرار نیست تمام انتخابهای ما، آنطور که تصور میکنیم و دلخواه ماست، گامی بلند در جهت پیشرفت باشند! چرا که جز ما و انتخاب ما، شرایطی دخیل هستند که خارج از اراده ما هستند. به هرحال انتخاب هر نقش چه درخشان و متوسط، یک تجربه شخصی است. همه بازیگران از هر کاری یک سری دریافتهایی دارند. من برای آن دریافتهایم احترام قائل هستم. البته این را هم بگویم که من خیلی گزیده کار در انتخاب نقشهایم در سینما و تلویزیون بودم. تقریبا میتوانم بگویم که هیچ پشیمانی بابت هیچ کاری ندارم. فکر کنم آرامترین و بیحاشیهترین بازیگری بودم که در این سالها، فعالیت بازیگری ام را ادامه داده ام و بیشتر انتخابهایم، جنبه تجربه داشته است.
شما سال گذشته در سه فیلم «ابد و یک روز»، «زاپاس» و «نفس» سه نقش متفاوت را بازی کردید. چه طور با هر نقش کنار آمدید؟
به هر حال فیلم «ابد و یک روز» انقدر فیلم خوبی بود که در همان برخورد اول بافیلمنامه، نقش را پذیرفتم و نتیجه کار هم مورد رضایت هیات داوران بود. خوشبختانه این فیلم جدا از موفقیتاش در جشنواره فیلم فجر، در اکران عمومی هم با استقبال روبرو شد. در فیلم «نفس » هم نقش خاصی را ایفا کردم. معتقدم یکی از فیلمهایی است که بازیام را در آن دوست داشتم. گریم و نقشم در این فیلم متفاوت بود. در واقع حضور این فیلم در جشنواره فیلم فجر بازخوردهای خوبی داشت که مطمئن هستم در اکران عمومی هم موفق خواهد بود. و اما فیلم «زاپاس» که تماشاگر امروز این گونه داستانها را دوست دارد.
از اینکه در سینما نقشهای کوتاه و مکمل را ایفا میکنید. ناراحت نیستید؟
ناراحت؟!؟… چرا باید ناراحت باشم وقتی هر نقشی را بازی کردک چه کوتاه و چه بلند مورد تشویق اهالی فن قرار گرفته… همین ثابت کرده که رفتار حرفهای من اشتباه نبوده. بعد هم کاری که ناراحتم کند را طبیعتا انجام نمیدهم. اصل برای من فیلمنامه و کارگردان است. من طول نقش هرگز برایم مهم نبوده و همیشه عمق نقش برایم اهمیت داشته است. ممکن است در یک نقش واقعا چند سکانس کوتاه برای من باشد، این مهم است که آیا من میتوانم از یک نقش کوتاه، بازی ارائه دهم که اصطلاحا دیده شود؟! من در فیلم «نفس» به کارگردانی نرگس آبیار و یا دیگر فیلمها این کار را کردهام. اگر در فیلمی نقش اصلی داشته باشم اما تاثیرگذار نباشد، هیچ فایدهای ندارد. در واقع چنین اتفاقی چطور میتواند بازیگری من را به چالش بکشد؟ من برای نقش کوتاهم در فیلم «نفس» یک فرهنگ و زبان دیگری را یاد میگیرم. همین موضوع برای من مهمتر از بازی در یک فیلم تجاری است. هرگز نمیخواهم بگویند که فلان بازیگر چه میکاپ زیبایی دارد و چه بازیگر خوشگلی است! کیفیت و چالش برانگیزی نقش برایم مهم است. از طرفی پذیرفتن بعضی نقشها، واقعا جسارت میخواهد.
سال گذشته اکثر فیلمهایی که اکران شد، به نوعی مشکلات زندگی خانوادهها را در برمی گرفت و شاید ناامیدی در اغلب داستان فیلمهای سینمایی دیده میشد. با این وجود باز هم مردم برای دیدن این فیلمها رغبت میکنند و به سینما میآیند. چرا؟
البته من به این شکل فکر نمیکنم. به این دلیل که میدانم، تماشاگر ایرانی آنقدر هوشمند است که واقع نمایی را بپذیرد. اگر بعضی فیلمها مشکلات را نشان میدهد، حتما در شرایطی ساخته شده، کارگردان هم در جریان آن گونه مشکلات در جامعه بوده که آن را ساخته است.اما وقتی از فیلمی استقبال میشود، یعنی مضمون فیلم تلخ و ناامید کننده نبوده و تماشاگر به آن بها داده است. اتفاقاً من فکر میکنم از همینگونه فیلمها که شاید خانوادههای سطح پائینشهر را نشان هم میداد، استقبال خوبی شد. پس اینگونه فیلمها همیشه هم ناامیدکننده نیستند و اتفاقی که خیلیها در جشنواره معتقد بودند که فیلمها بخشی از ناامیدی را به معرض تماشا میگذارد، به نظرم اشتباه است. از طرفی تماشاگر حق انتخاب دارد، میتواند فیلمی که او را آزار میدهد نبیند.
شاید همان لفظ اشتباه سیاه نمایی باشد که گاهی باعث میشود تا حس کنیم، فیلمها هم در همان راستا ساخته میشوند؟
متاسفانه عدهای به غلط تعبیر واقع نمایی را به نام سیاه نمایی میدانند و من معتقدم تعبیر بعضی دوستان اشکال دارد تا فیلمهایی که واقع نمایی را در سینما نشان میدهد. از طرفی اتفاقا بخشی از همان فیلمهایی که برچسب سیاه نمایی را با خود به همراه دارند، برگرفته از اتفاقات واقعی جامعه هستند.
به نظر میرسد با آنچه گفتهاید، تا حدودی دستمزد موفقیتهایتان را گرفتهاید. در این باره صحبتی دارید؟
البته هیچ وقت بابت اینکه سیمرغی بگیرم، نقش را انتخاب نمیکنم. سیمرغ جشنواره فیلم فجر مهمترین جایزه سینما و جشنواره فیلم فجر هم مهمترین رویداد سینمایی است. جایزه گرفتن از جشنواره، برای هر بازیگری بسیار جذاب است. جشنواره و جایزه فجر مهمترینها در ایران هستند! به هرحال در جشنواره، فیلمها دیده و ارزیابی میشوند. این یک اصل درجشنواره فیلم فجر است. در سینما، من نوعی نقش را انتخاب میکنم و بعد برای احیا و زنده کردن آن نقش، به همراه کارگردان به یک تعامل دو جانبه میرسیم و به این امید که به بهترین شکل فیلم ساخته شود، تلاش میکنیم تا در جشنواره دیده و ارزیابی شود. همه این سالها تلاش کردم. از طرفی منکر این موضوع نیستم واصلا هم هیچ مشکلی ندارم که بگویم، سالها خاک صحنه خوردهام. سالها نقشهای کوچک در سینما و تلویزیون بازی کردم و اینها مایه سرافکندگی و سرشکستگی نیست. من سالها در صحنه تئاتر زحمت کشیدم و این برای من افتخار است. خوشحالم که پله پله و بدون هیچ راه ارتباطی از طرف خانواده، اقوام و دوستان به آن مسیری که مد نظرم بوده، رسیدهام. هر بار که نامم را برای جایزهای صدا کردند، وقتی از پلهها بالا میرفتم، هیچ زمزمهای نبود که بگویند جایزه فلانی به هر دلیل به نا حق بود. من جایی در زندگی ایستادهام که احساس میکنم در عرصه بازیگری اشتباه نکردهام.
فیلم «زاپاس» با بازی شما این روزها بر پرده سینماهاست. مردم هم از فیلم استقبال کردهاند. از اینکه فیلمها با فروش خوبی روبرو شدهاند، چه حسی دارید؟
خیلی خوشحالم که مردم چرخ صنعت سینما را میچرخانند. چه بخواهیم و چه نخواهیم سینما صنعتی است که یک وجه هنری هم دارد. بخش اقتصادی، واقعا در سینما مهم است. چرا که تا پول نباشد نمیتوان فیلم خوب ساخت. مردم کمک میکنند که فیلمها فروش داشته باشد تا چرخ این صنعت بچرخد و سرمایه هم به سرمایه گذار برگردد. باید همه نوع فیلم تولید شود. سینما، مخاطبین خود را پیدا میکند. در آینده هم فیلمهایی که فرهنگ سازتر هستند و تفکر برانگیزتر هستند ساخته خواهدشد. نباید از سینما ناامید بود. سینما مسیر خوبی در پیش گرفته است.
بدون دیدگاه