- روزنامه هنرمند - http://honarmandonline.ir -

مردم داور اصلی فیلم‌ها هستند

صبا شادور | فیلم‌های زیادی در عرصه فیلم کوتاه ساخته است. از فیلم کوتاه «حنانه» که موفق به چندین و چند جایزه از جشنواره‌های جهانی شد تا فیلم دیگر او به نام «مردان آفتاب». داریوش غذبانی همیشه آرزوی کارگردانی فیلم بلند را در ذهن داشته است و جرقه فیلمسازی‌اش از زمانی آغاز شد که منیژه حکمت تهیه کننده سینما برای پروژه‌ای به بوشهر سفر کرده بود و در کنار ساحل خلیج فارس، وقتی گروه فیلمبرداری مشغول کار بودند، داریوش غذبانی به دیدن این تهیه کننده رفت. به قول غذبانی، لیدر بودن در آن پروژه همانا و پیوستن او به گروه باعث شد تا پروژه فیلم تازه غذبانی دوباره بعد از سال‌ها به جریان بیافتد و برخوردش با حکمت معجزه‌ای بود که فیلم «خماری» را رقم زد. او معتقد است، مردم داور اصلی فیلم‌های سینمایی هستند. به بهانه حضور «خماری» در بخش نگاه نو سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر با این کارگردان به گفتگو نشستیم که ماحصل آن را می‌خوانید:

فیلم بلند «خماری» اولین تجربه کارگردانی شما به شمار می‌رود. بهتر است از زبان خودتان بشنویم که چطور شد رفتید به سراغ فیلم بلند و این تجربه را در کارنامه خود ثبت کردید؟
واقعیت این است که کارگردان‌هایی همانند ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، منوچهر طیاب، امیر نادری و یا عباس کیارستمی که فیلم‌های خوبی در سینما به یادگار گذاشته‌اند، از همان ابتدا به فیلمسازان جوان می‌گفتند که فیلم کوتاه بسازید. چرا که خودشان هم کار کوتاه زیاد انجام داده بودند و بعد به سراغ فیلم بلند رفتند. وقتی شما فیلم کوتاه می‌سازید، موجز حرف می‌زنید و اضافه گویی ندارید و وقتی فیلم بلند می‌سازید این مسئله دیگر در شما رسوب کرده است و باعث می‌شود در فیلم بلندتان، چیزی را که نیاز است بگویید و حرافی نکنید. خیلی‌ها هستند که وقتی فیلم بلند می‌سازند تنها چهل دقیقه فیلم مفید است و باقی حرافی است.

فیلمنامه این فیلم را فرهاد توحیدی نوشته است، کمی دراین باره بگویید که ایده از چه کسی بود و چگونه نوشته شد؟

آقای توحیدی یکی از بهترین فیلمنامه‌نویس‌ها در سینما هستند. از آنجایی که ما اصولا با فیلمنامه‌نویس خوب در سینما، کمتر روبرو هستیم. وقتی فیلمنامه‌نویسی مثل توحیدی که خیلی خوب داستان تعریف می‌کند پشت کار باشد قطعا با خیال راحت‌تری می‌توان کار کرد. ضمن اینکه دوست داشتم فیلمنامه، قصه منسجم و جمع و جوری داشته باشد. آنچه فرهاد توحیدی هم نوشته است، همین بود؛ قصه‌ای داشتم که با منیژه حکمت تهیه کننده و کارگردان سینما درمیان گذاشتم. خانم حکمت هم ایده بنده را به آقای توحیدی منتقل کردند و ایشان هم طرحی نوشتند و ما طرح را خواندیم. سه و یا چهار ماه تولید این کار به طول انجامید تا فیلمنامه اولیه نوشته شد. اردیبهشت و خرداد بود که فیلمنامه پس از یک سری تغییرات به دست ما رسید، به نظرم فیلمنامه جمع و جور و خوبی شده بود. در حیطه کارگردانی مولفه‌ها و علایقی دارم که برایم مهم است، موضوع فیلمنامه ذهنم را درگیر کرد و آن را ساختم.

چطور می‌شود آنچه کارگردان خود ننوشته است، با فکر یک فیلمنامه‌نویس همخوانی پیدا می‌کند و کار خوبی هم اتفاقا از آب در می‌آید؟

از نظر من سه عامل در ساخت یک فیلم خیلی مهم است؛ اینکه نویسنده، کارگردان و تهیه کننده باید همدیگر را پیدا کنند. هر فیلمنامه‌ای را با هر کارگردان و تهیه کننده‌ای نمی‌توان کار کرد. من دوست داشتم به سراغ مسئله‌ای به نام اعتیاد در جامعه بروم که به شدت تلخ است. وقتی شما به سمت جنوب شهر می‌روی واقعا جهنم می‌بینی و فضای وحشتناکی که حال آدم را بد می‌کند. به همین دلیل فکر کردم که هر چقدر هم فیلمی با موضوع اعتیاد در سینما بسازیم، بازهم کم است.

فکر می‌کنم بعد از فیلمنامه، اولین موضوعی که ذهن شما را درگیر کرد، بحث انتخاب بازیگران این فیلم بود، در شرایطی که بازیگران سینمای ایران محدود هستند و کمتر می‌‍توان بازیگری با سن و سال کاراکتر فیلم شما، انتخاب کرد.

بله متاسفانه بازیگران سینما محدود به چند نام شده‌اند که تعداد آن‌ها محدود بوده و کل فیلم‌های سینما اکثرا با نام این بازیگران ساخته می‌شود. مهرداد صدیقیان در شرایطی انتخاب شد که از قبل فیلم‌های او را دیده بودم. او یک خصلتی در رفتارش داشت که من از قدیم دوست داشتم . در واقع شخصیت پسر این فیلم شخصیت اکتیوی است که مهرداد صدیقیان تنها بازیگری بود که می‌توانست گاهی بر عکس این موضوع عمل کند. به نظرم خود مهرداد خیلی کند، سرد و آرام است که این جزو استراتژی بازی‌اش به شمار می‌رود. این‌ها را با هم که تلفیق می‌کردم، حد وسطی بوجود می‌آمد که خوب بود. مثل اناری که نه ترش است نه شیرین و ملس است. به نظرم مهرداد این خصلت را داشت.او یک جاهایی با توپ پر می‌آمد و سینه سپر می‌کرد و یک جاهایی هم عقب می‌کشید. مثلا در برابر نامزدش یک جاهایی داد می‌زند و یک جاهایی به التماس می‌افتد. من این بالا و یا پایین بودن شخصیت او را در طول فیلمبرداری دوست داشتم.

در چند سال اخیر تهیه کننده‌های سینمای ما محدود شده‌اند و ما فقط اسامی خاصی را در ذهن داریم. چه طور با خانم حکمت به توافق رسیدید؟

از سال ۸۶ با خانم حکمت در یک فیلم مستندی به نام «لالایی» که به بوشهر سفر کرده بودند، آشنا شدم. خانم حکمت فیلم‌های کوتاه من را می‌دیدند تا اینکه چند سال پیش به خانم حکمت گفتم می‌خواهم یک فیلم به تهیه کنندگی شما داشته باشم. گفت من تهیه کننده‌ام هر کاری از دستم بربیاید انجام می‌دهم؛ تا پارسال که دیگر موضوع فیلمم جدی شد و با دو سرمایه گذار صحبت کردم. خود خانم حکمت گفت من کارهایش را انجام می‌دهم. با هم جلو رفتیم و خدا را شکر فیلم شروع شد.

به نظر می‌رسد مدیریت فیلم کوتاه بسیار راحت‌تر از فیلم بلند باشد. در فیلم بلند شما به عنوان کارگردان درگیر مسائل بزرگتری می‌شوید، مثل مسائل مالی، تمرکز شما بیشتر در کدام بخش بود…

بله درست است، سعی می‌کنم در مرحله اول به عنوان یک کارگردان وارد فیلمم بشوم و بحث مالی کار را بر عهده تهیه کننده و متولیان این امر بگذارم. در مورد انتخاب میزانسن و نیز جایگاه دوربین فیلمبرداری هم همینطور، فیلمبردار خوب قطعا می‌داند که دوربین را در چه زاویه‌ای قرار دهد اما گاهی به لحاظ آرتیستی و زیبایی شناسی وارد بحث می‌شوم و یا اگر فیلمنامه مشکلی به لحاظ قصه داشته باشد، با فیلمنامه‌نویس مطرح می‌کنم. کارگردانی خود نیاز به تمرکز بالایی دارد. در عین حال که حواسم به همه مسائل در یک صحنه است، بیشتر از همه ذهنم را معطوف به همان سکانسی می‌کنم که باید از آب دربیاید. خیلی‌ها فیلم را تولید می‌کنند و در همان مرحله تولید بعد از ساخت متوقف می‌شود. من مطمئن هستم که خانم حکمت بابت اکران فیلمش تلاش می‌کند، چرا که او اول تهیه کننده است تا کارگردان و این موضوع از همان ابتدا خیلی ایده‌ال من بود. برایم مهم بود که فیلمم درست ساخته بشود و بتواند اکران بگیرد و دیده شود.

خیلی از فیلمسازان به مخاطب توجه‌ای نمی‌کنند و فیلم می‌سازند. در شرایطی که سینما دوره‌های سختی را گذرانده و با افت مخاطب در سالن‌های سینما روبرو بوده است. چقدر مخاطب سینما برای شما حائز اهمیت است؟

مخاطب برای من بسیار حائز اهمیت است. عده‌ای می‌گویند مخاطب برایمان مهم نیست و یا می‌گویند فیلم را برای جشنواره می‌سازند و فیلم جشنواره‌ای… من نمی‌فهمم یعنی چه؟ مثلا شما یک فیلم می‌سازی و پنج داور هم نظر می‌دهند و هزار نفر هم در جشنواره فیلمت را دیدند. این که تمام نمی‌شود، مهم این است که مردم فیلمت را ببینند. به نظر من مردم داور اصلی فیلم‌های ما در سینما هستند.

یک عده هستند که نمی‌توانند با مردم ارتباط برقرار کنند، می‌گویند فیلم ما خاص است و برای جشنواره است. این‌ها به نظر من توجیه است.ابتدا باید فیلمت درست ساخته شود و مردم ببینند و دیده شود بعد برای جشنواره برود. سینمای امریکا یکی از خوبی‌هایش همین است که اعتبار خودش را از مردم و اکران‌های عمومی می‌گیرد. ولی ما اعتبار فیلم‌هایمان را از جشنواره می‌گیریم. من با این اتفاق بسیار روبرو می‌شوم که فلان فیلم بخاطر گرفتن دوازده نامزد سیمرغ بلورین و نگاه ویژه، جزو افتخارات سینمای ماست. در صورتی‌که اگر مردم به سینما بروند و آن فیلم را بپسندند، آن موقع آن فیلم، فیلم خوبی است که لیاقت گرفتن این همه سیمرغ را دارد.

در این یکی دو سال اخیر شاهد بودیم که نسل فیلمسازان جوان به سینما راه پیدا کردند و گروهی به نام هنر و تجربه این امکان را فراهم کرده تا فیلمسازان جوان، جسارت فیلم ساختن داشته باشند. نظر شما در این باره چیست؟

زمانی که نگاتیو بود، به راحتی نمی‌شد فیلم ساخت و یکی از دلایلی که جوان‌ها جسارت پیدا کردند و فیلم می‌سازند بحث تکنولوژی است. دوربین‌هایی که در بازار موجود است، باعث شده ابزار برای ساخت یک فیلم ارزان شود و به راحتی در اختیارشان قرار بگیرد. در یک استودیوی خانگی هم می‌شود کارهای تولید یک فیلم را انجام داد. دوم اینکه بخشی از این جوان‌ها در رشته سینما تحصیل کرده‌اند و علمش را یاد گرفته‌اند. سینما امروز یک علم است. فراتر از همه این‌ها، دسترسی به فیلم‌های خیلی خوب خارجی و ایرانی هم خیلی موثر است. بنابراین بچه‌ها جسارت پیدا می‌کنند تا فیلمسازی را تجربه کنند. من زیاد موافق نقش مدیران در این امر نیستم. جوان‌ها خودشان معلم خودشان شده‌اند و خودشان در واقع کار می‌کنند.

در مورد عملکرد مدیران سینما چه نظری دارید؟

عده‌ای در سینما هستند که می‌ترسند، سینما نگاه مردم را متحول کند. خیلی وقت است که فکر می‌کنند، سینما نگاهی را می‌تواند انتقال دهد. باید سازگاری بین مدیران و اهالی سینما بوجود بیاید. از طرفی سینما باید همراه با مردم باشد و گرنه کسی سینما را باور نمی‌کند.

از اینکه در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر، فیلم «خماری» به نمایش در می‌آید راضی هستید؟

از سال ۱۳۷۴ در انتظار این بودم که به طور جدی وارد عرصه کارگردانی سینما شوم.هیچوقت فکر نمی‌کردم بعد از بیست سال این امکان فراهم شود اما هیچ موقع هم ناامید نشدم و یاد گرفتم که صبور باشم. گاهی هم به این فکر می‌کنم که چرا فلانی در سن بیست و پنج سالگی فیلم ساخته و من نتوانستم. بعد از مدتی فکر می‌کردم که همان شخص، پدرش کارگردان بوده و عمه‌اش تهیه کننده و من هیچ کسی را نداشتم که با تکیه بر او وارد سینما شوم. یادم می‌آید از بوشهر می‌رفتم شیراز برای فیلم دیدن چون سینمای بوشهر خراب بود. بیست سال طول کشید تا امروز فیلمم در جشنواره فجر حضور داشته باشد. بعد از همه روزهای سختی که تحصیلاتم را در اصفهان گذراندم و به سختی خودم را به این نقطه رساندم، خوشحالم که تلاشم نتیجه داده است.