- روزنامه هنرمند - http://honarmandonline.ir -

متاسفانه هنروتجربه به ژانر تبدیل شده است

مونا کریمی| پروژه کارستان از حدود چهار سال پیش با هدف ثبت و روایت انسان‌های موفق و تلاش برای ایجاد فضایی امیدوار کننده در شرایط یاس‌آور جامعه امروز با تیمی حرفه‌ای از مستندسازان به تهیه‌کنندگی مجتبی میرطهماسب و مشاور هنری رخشان بنی‌اعتماد به شکل جدی کار خود را آغاز کرد و ساخت مستند شاعران زندگی با محوریت قرار دادن زندگی شیرین پارسی به شیرین برق نورد مستند ساز حرفه‌ای که تجربه همکاری با رخشان بنی اعتماد را داشته سپرده شد. برق نورد تجربه ساخت چندین مستند از جمله«۲۱ روز و من»، «صحنه‌هایی از یک طلاق» و چند فیلم کوتاه مانند «کسوف»، «صبح بخیر مونالیزا» را در کارنامه دارد. وی همچنین تدوین فیلم مستند «آی آدم‌ها» به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد و «جشن تکلیف» به کارگردانی فیروزه خسروی را برعهده داشته است. شاعران زندگی که روایتی شاعرانه از زندگی، کار و دغدغه‌های شیرین پارسی فعال اجتماعی در حوزه زنان و فعال محیط زیست است موفق شد تا در جشنواره بین‌المللی فیلم سبز در سئول جایزه ویژه هیات داوران را از آن خود نماید. اکران این مستند در گروه هنر و تجربه فرصت دیده شدن را به خوبی پیدا نمود و تاکنون با استقبال بسیار خوبی از سوی مردم مواجه شده است.

با وجود برگزاری جشنواره‌ای موسوم به سینما حقیقت و توجه بیش از پیش به سینمای مستند و اکران آن در گروه هنر و تجربه، ولی به نظر می‌رسد سینمای مستند در مقایسه با سینمای داستانی مهجورتر واقع شده است!

به نظرم جشنواره سینما حقیقت که چند سال از برگزاری آن می‌گذرد در مقایسه با سال‌های اول از استقبال بسیار خوبی برخوردار شده است. در حقیقت، استقبال از فیلمهای مستند افزایش یافته است. اما سینمای مستند هنوز جایگاهی که باید داشته باشد را پیدا نکرده. جایگاه اصلی سینمای مستند تلویزیون است و در همه جای دنیا شبکه‌های فرهنگی و تلویزیون‌ها توجه ویژه‌ای به سینمای مستند دارند. درسینمای مستند مردم با مسائل اجتماعی کشورشان بدون واسطه آشنا می‌شوند. فضای سینمای مستقل کشور ما پر از سانسور است و همیشه فیلمساز به سیاه‌نمایی محکوم می‌شود و دستش برای پرداخت به مسائل انتقادی پیرامون بسته است. اساسا هراسی از سینمای مستند اجتماعی وجود دارد که در این میان محدودیت‌های گسترده‌ای را اعمال می‌کنند که پا نگیرد.

حتی مستندهای به نمایش درآمده از تلویزیون هم جذابیت‌های لازم برای جذب مخاطبان را ندارد. به نظر شما چه باید کرد تا از خاستگاه اصلی تلویزیون بتوان عده‌ای را مشتاق نمود؟

اغلب مستند‌های پخش شده از تلویزیون فاقد نگاه تحلیلی و انتقادی به جامعه هستند و بیننده کمتر، دغدغه‌های خود را در آن فیلم‌ها می‌بیند، بنابراین با فیلم مستند ارتباط برقرار نمی‌کند. در واقع روشنگری در آن فیلم‌ها اتفاق نمی‌افتد. از سویی سینمای مستند اکران، یعنی فیلم مستندی که به نیت اکران در سینماها ساخته می‌شود در مقایسه با سینمای داستانی در همه جای دنیا مهجور می‌ماند و برعکس مستندهایی که برای تلویزیون ساخته می‌شود حتی در کشورهای اروپایی نیز قوی عمل نمی‌کند. باید سینمای مستند جدی گرفته شود و عقب‌تر از سینمای داستانی فرض نشود.

می‌توان گفت یکی ازدلایل اشتیاق مخاطبان سینمای داستانی متوجه تبلیغات گسترده و پوستری با حضور استارهای سینما و سینمای کلاسیک مورد پسندشان است و تفاوت مخاطبان سینمای داستانی و مستند از اینجا آشکار می‌شود!

برای اکران اغلب فیلم‌های داستانی تبلیغات گسترده‌ای می‌شود و پوستر‌ها و بنرهای آنها را در سطح شهر می‌بینیم ولی به سینمای مستند این شانس داده نمی‌شود تا امتحان، ارزیابی و معیار سنجی شود چون من شک دارم که سینمای مستند مخاطب نداشته باشد. ارزش سینمای مستند در این است که مخاطبان خود را بدون یدک کشیدن هیچ استاری و تنها با تصور این که قرار است روایت قصه آدم‌ها دیده شود به سینما می‌کشاند و بیننده عام می‌تواند طرفدار این نوع ژانر در مقایسه با سینمای داستانی بدنه باشد چون خود و مسائل اجتماعی خودش را بی‌واسطه در آن مستندها پیدا می‌کند.

گروه هنر و تجربه این امکان را فراهم کرده تا فیلم‌های مستند و کوتاه دیده نشده که فرصت نمایش برایشان وجود نداشت به اکران در بیاید و مخاطبان علاقه‌مند خود را یافته است. درباره کارکرد شکل‌گیری این گروه با همه نقاط ضعف و قوت آن بگویید!

در این که هنر و تجربه به فرصتی تبدیل شده که امکان دیده شدن فیلم‌ها بیشتر بوجود بیاید باعث خوشحالی است. من سه مستند به نمایش درنیامده دارم که در جشنواره‌ها و نمایش‌های کوچک خصوصی دیده شده‌اند، اما شاعران زندگی به اکران عمومی درآمد و بازخورد‌های بسیار خوبی از آن می‌گیرم که برایم بالطبع خوشایند است. به همت مجتبی میرطهماسب تهیه‌کننده پروژه تبلیغات خوبی صورت گرفته که نتیجه آن را می‌بینیم. اما اتفاقی که به فرهنگ ما ایرانیان مربوط می‌شود این است که تا کار و موضوعی باب می‌شود و شکل می‌گیرد قصد تغییر ماهیتش را داریم و اجازه کمال به آن نمی‌دهیم. متاسفانه هنروتجربه به ژانر تبدیل شده و این جمله را بسیار می‌شنویم که عنوان می‌شود فیلم هنر و تجربه‌ای که معنی آن را متوجه نمی‌شوم. بسیار سریع در قالبی می‌رویم بدون آن که ماهیتش را بدانیم که اشتباه است دوم این که هر نوع سینمای داستانی‌ای که موقعیت اکران نمی‌گیرد نیز دراین گروه قرار می‌گیرد که لزوما فیلم‌های باکیفیتی هم نیستند و صرفا چون فرصت اکران بزرگ و اصلی را نگرفته‌اند به گروه هنر و تجربه ارجاع داده می‌شوند که قرار نبود چنین اتفاقی در این گروه بیفتد.

اختصاص سالن‌های نمایش و زمان بندی سانس‌ها به مستند شاعران زندگی چگونه است؟

متاسفانه مخاطب با یکسری سالن‌ها و سانس‌های مشخص از یک فیلم در گروه هنر و تجربه مواجه نیست و دچار سردرگمی می‌شود. پیشنهادم این است که مدت زمان نمایش فیلم‌ها کوتاه باشد مثلا ۲ ماه ولی متداوم در سینماها و سانس‌هایی مشخص، فیلم‌ها نمایش داده شوند. به نظرم کارایی بیشتری خواهد داشت.

چرا مستندهای پیش از این شما امکان نمایش پیدا نکرد و مستندساز غالبا تا چه حد مجاز به رعایت خط قرمزها و سانسور است که به پیکره اصلی آسیب وارد نشود؟

به دلیل محتوای سه مستند که به آن ایراد وارد شد نتوانستم مجوز بگیرم. در سینمای داستانی شاید فیلمساز بتواند با هر ترفندی حرفش را بزند که بسیاری اوقات هم به دلیل سانسور الکن می‌ماند ولی در مستند با آدم‌های واقعی و حقیقی روبه‌رو هستیم و نمی‌توانم معنی سانسور را بفهمم و به خود اجازه نمی‌دهم به فردی که مقابل دوربین قرار می‌گیرد بگویم که چه بپوشد و چه بگوید؟! اصولا در سینمای مستند نباید به این مسائل فکرکرد و هیچ کدام از مستندهایم را این گونه نساخته‌ام و نتیجتا به صورت رسمی نمایش داده نشده‌اند چون محدودیت‌ها را رعایت نمی‌کردم. نمی‌توانم هویت کاراکتر را تغییر دهم که مورد پسند دولت قرار گیرد. انگیزه قوی که باعث می‌شود ساخت فیلم مستند را متوقف نکنم این است که همیشه اعتقاد دارم اگر امروز امکان نمایش فیلم فراهم نمی‌شود ولی ۱۰ سال بعد شاید نمایش داده شود بنابراین اکنون احساس کردم باید آن را به تصویر بکشم و ذهن خود را از محدودیت و سانسورها آزاد نمایم و به شکل حرفه‌ای آن را ثبت کنم. مطمئن هستم این فیلم‌ها در تاریخ اجتماعی کشور می‌مانند. البته این که فیلم در زمان خود اکران نشود غم انگیز است به دلیل این که همه فیلمسازان تمایل دارند نتیجه کار را همان زمان یا زمانی نزدیک تر بگیرند چون نشأت گرفته از زمان خود بوده است. مستند ساز بیش از فیلم ساز بودن یک دغدغه مند و کنشگر اجتماعی است و با ابزار سینما دغدغه‌ها، باورها، سوال‌ها و جستجو‌هایش را به تصویر می‌کشد، فارغ از اینکه آیا لزوما مجوز می‌گیرد یا نه؟! مستندساز در لحظه‌ای تاریخی، فکر می‌کند باید موضوعی را به تصویر بکشد و سکوت جایز نیست.

چطور ساخت مستند شاعران زندگی از مجموع پروژه کارستان به شما سپرده شد؟

طرح اصلی این پروژه ۱۰ سال پیش توسط رخشان بنی اعتماد و فیروزه صابر، مدیرعامل بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان به وجود آمد. آنها که با خیل عظیم مهاجرت جوانان به خارج از کشور و فضای یاس و نا امیدی در جامعه مواجه شده بودند، تصمیم به ساخت مجموعه‌ای گرفتند که تمرکزشان بر انسان‌های موفق باشد. از دید آنها تعریف موفقیت، نه لزوما پولدار بودن بلکه داشتن پشتکار و مقاوم و مبارز بودن است. ۴ سال پیش این پروژه مفصل و زمانبر به همت مجتبی میرطهماسب آغاز شد و دوستان به شکل خستگی ناپذیر کار کردند. آنها به لیستی چند صد نفره از افراد و کارآفرینان یا به قول خانم بنی‌اعتماد، ارزش آفرینانی که رویکردی خاص به زندگی و کار داشتند رسیدند و پس از بررسی‌های گوناگون، در نهایت به ۲۶ نفر رسیدند. سپس از چندین فیلمساز دعوت به همکاری کردند. همکاری با رخشان بنی اعتماد و مجتبی میر طهماسب، دو فیلمساز حرفه‌ای و دغدغه مند باعث افتخار من بود. علاوه بر آنکه خانم بنی اعتماد و آقای میرطهماسب واقف بر مستندهای قبلی من بودند، خوشبختانه از چند سال قبل نیز، فرصت همکاری با خانم بنی اعتماد بعنوان تدوینگر سه فیلم مستند اخیر ایشان را داشتم. این همکاری باعث شد تا با نگاه یکدیگر بیشتر آشنا شویم و از هم شناخت بهتری پیدا کنیم.

گویا با شیرین پارسی پیش از ساخت مستند آشنایی داشتید. درباره این همکاری و پژوهش‌ها بگویید!

سه سال پیش برای فیلم کوتاهی که با همسرم برای بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان می‌ساختیم با تعدادی کارآفرین خانم آشنا شدیم که شیرین پارسی یکی از آنها بود. بعدتر وقتی متوجه شدم ایشان برای مجموعه کارستان انتخاب شده اند بسیار خوشحال شدم. ویژگی بسیار مهم خانم پارسی ایستادن پای تصمیم‌های بسیار سخت در زندگیش است. تفاوت آدم‌ها در پایداری آنها نسبت به تصمیماتی است که در زندگیشان می‌گیرند. ایشان و همسرش سالها خارج از کشور بودند ولی به ندای درون خودشان گوش دادند و برای هدف‌های بزرگی که داشتند، تصمیم به بازگشت به ایران و زندگی در شمال کشور گرفتند. در واقع با ایشان دغدغه‌ای مشترک و نزدیک را احساس می‌کردم که ما را به هم پیوند می‌داد. آشنایی با ایشان دریچه دیگری را به زندگی من باز کرد. مستند سازی برایم راهی است که می‌پیمایم تا کشف و شهود کنم، تا به مسیر جدید برسم و این تجربه‌ای بی‌نظیر است.

گاهی بعضی مستندها قابلیت گزارشی شدن می‌گیرند و باعث می‌شود تا مخاطبان آن را پس بزنند. اما برای مستند شما این اتفاق نیفتاد و در هر مرحله از فیلم شاهد کشف و شهود مخاطب برای دیدن بانویی موفق هستیم که حس متفاوتی را برای تماشاگر رقم می‌زند! دلیل آن را چه می‌دانید؟

اولا ایشان شخصیتی چند بعدی داشت و مستلزم این بود که به ابعاد مختلف او پرداخته شود و این فرصتی شد تا فیلم پر از اتفاقات و لحظات متفاوت باشد. دوم همکاری فوق‌العاده ایشان با من بود و از این بابت قدردان او هستم. سوم این که همواره آگاه به این موضوع هستم که مستندی کسل کننده نسازم و لحظات زندگی در مستند‌ها برایم اهمیت دارد چون باعث می‌شود تا فیلم زنده شود و بیننده خود و موقعیت‌های مشابه خود را در آن ببیند و چهارم راهنمایی‌ها و پیشنهادهای کلیدی خانم بنی اعتماد و مجتبی میرطهماسب بود که بی‌‍شک بسیار تاثیر گذار بودند.

آیا معمولا نگارش فیلمنامه پیش از ساخت مستند شکل می‌گیرد و یا در حین ساخت شرایط نگارش آن فراهم می‌شود؟

در سینمای مستند لزوما نمی‌توان همانند فیلمنامه را پیاده کرد و ساخت اما نقشه کلی باید داشت. این مستند امکان آن را داد تا فیلمنامه‌ای برایش بنویسیم چون بعضی فیلم‌ها این امکان را نمی‌دهند مثلا فیلم‌هایی که وقایع نگاری می‌کنند و فیلم ساز نمی‌داند عاقبت داستان فیلمش چه می‌شود. البته هستند مستندسازانی که برای آن دسته از فیلم‌ها نیز فیلمنامه کامل می‌نویسند اما ساخت فیلم مستندی که همه چیز آن در کنترل من باشد مورد علاقه‌ام نیست.

زیبایی بصری خطه شمال جذابیت خاصی به مستند داده که البته مرهون فیلمبرداری خوب محمدرضا جهان پناه و انتخاب هوشمندانه شیرین پارسی برای زندگی دارد. همکاری با محمدرضا جهان پناه برای خلق لحظات و فضاهای بکر در فیلم چگونه بود؟

شانس دیگر من وجود لوکیشنی بود که به لحاظ بصری قابلیت‌های فراوانی داشت و داشتن فیلمبرداری مثل محمدرضا جهان پناه فیلمبردار با تجربه و کارکشته سینمای مستند که همسر و همراهم بوده و سال‌ها با هم کار کرده ایم. ایشان از زمان انجام پژوهش‌ها فضا را دید و درباره فیلمبرداری با هم صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که فیلم استوار بر تصاویر باشد با این توجه که کارت پستالی نشود و زندگی در آن جریان داشته باشد. وقتی به عوامل کار مطمئن هستید، به آن‌ها اعتماد می‌کنید و برای او هم آزادی عمل متصور هستید تا با لذت کار صورت گیرد.

 آیا زن بودن شما تاثیری در نگاه زنانه و لطیف این مستند داشت؟ به نظر شما اگر فیلمساز مرد آن را می‌ساخت به مستندی با این حجم از احساسات جاری در فیلم می‌رسیدیم؟

 به تفکیک جنسیتی در این مسئله قائل نیستم و به نظرم رویکرد آدم‌ها کارشان را شکل می‌دهد. بسیاری از مرد‌ها دارای روحیه لطیف هستند مثل معماران و طراحان کاشی کاری مساجد زیبای ایران یا مثلا باباطاهر، خیام و شاعران دیگر که به لطافت هر چه تمامتر شعر گفتند ولی در عین حال ممکن است یک خانم به ظرافت‌هایی توجه کند که مردی چون آن موقعیت را نداشته نمی‌توانسته آن را تجربه کند.

مستند شاعران زندگی تا چه حد می‌تواند تلاشی برای بازیابی هویت از دست رفته زنان و ترغیب آنها به کار آفرینی باشد؟

بسیار زیاد و نتیجه اش بازخوردی بود که از فیلم گرفتم. فیلم‌های گذشته من بدون نیت خاصی و فقط به دلیل پرداخت به مسائل پیچیده جوانان امروز تهران به نوعی تراژیک شده اند ولی خوشحالم فیلم شاعران زندگی مثل بمب انرژی عمل کرد و باعث شد تا حتی مردان طور دیگری به زنان نگاه کنند. شیرین پارسی با وجود این که فعال حقوق زنان است ولی به گونه‌ای صحبت نمی‌کند که مردها نسبت به آن جبهه بگیرند. در صحبت‌های او خلوص و اعتقادی وجود دارد که به دل می‌نشیند و باعث می‌شود به صحبت‌های او فکر کنند.

دغدغه شما ساخت چه مسائلی در مستند است؟ به نظر می‌رسد دغدغه زنان دارید!

بیشتر درباره مسائل اجتماعی که پیرامون خود می‌بینم و مسائل ظریف در حوزه حقوق زنان که در جامعه مغفول مانده است. مثلا موضوع دو فیلم قبلی من دغدغه زوجی برای بچه دار شدن یا نشدن و یا طلاق یک زوج به شیوه‌ای خاص بود. همیشه در ساخت مستند خود را درگیر موضوع می‌کنم و به دغدغه‌هایم می‌پردازم. برایم اتفاق افتاده که پیشنهاد ساخت فیلم داشته‌ام ولی بعد از مدتی و طی پژوهش‌های صورت گرفته متوجه شده‌ام که دغدغه‌ام نبوده و کار را ترک کرده‌ام.

با اشاره‌ای که به عنوان سیاه نمایی داشتید و در میان منتقدین و اهالی سینما رواج دارد. آیا اعتقاد به سیاه‌نمایی به ویژه در سینمای مستند دارید؟

به نظرم بی هویت تر از این کلمه وجود ندارد. فیلم‌هایی وجود دارند که صرفا نمایشگر اتفاقات ناگوار و آزاردهنده و نقاط ضعف یک جامعه هستند که گاه می‌توانند بسیار اغراق آمیز، دروغین و غیرقابل باور باشند. من به این فیلم‌ها می‌گویم فیلم‌های اگزوتیک. یعنی فیلم‌هایی که سازنده آن با موضوعی که مطرح می‌کند بیگانه است اما صرفا چون آن موضوع را جذاب و اگزوتیک یافته به سراغش می‌رود. در نتیجه فیلمش باور پذیر و تاثیر گذار نمی‌شود. در حالیکه مثلا فیلمسازی مثل رخشان بنی اعتماد نسبت به سوژه فیلم‌هایش بی‌تفاوت نیست و انسان دغدغه مندی است و فیلم‌هایش چون از دل واقعیت می‌آیند به دل می‌نشینند. به کار بردن کلمه سیاه‌نمایی باعث می‌شود که فیلم دغدغه‌مند خوب و فیلم فرصت طلبانه بد را در یک کفه بگذاریم پس از اساس به کار بردن این واژه اشتباه است.

مستند شاعران زندگی موفق شد تا در جشنواره بین‌المللی فیلم سبز در سئول جایزه ویژه هیات داوران را کسب کند. بازخورد به مستند و بانویی موفق در ایران چگونه بود؟

بسیار خوب و نقد‌های مثبت بسیاری نوشته شد. چند بعدی بودن خانم پارسی توجه همه را جلب کرد و با وجود رویکرد محیط زیستی جشنواره ولی وجه شاعرانگی فیلم برایشان جذاب بود. بیانیه‌ای که برای اهدای جایزه خوانده شد این مستند را نمونه کاملی از آشتی با طبیعت در جهان ماشینی امروز خواند که تصویر متفاوتی از ایران، زن قدرتمند و طبیعتی زیبا را به آنها نشان داد.

متاسفانه این روزها دغدغه پیدا کردن تهیه‌کننده برای فیلمسازان مستند بسیار زیاد است و باعث می‌شود تا پروژه‌هایی با موضوعات ناب روی زمین بماند!

با احترام به تهیه کنندگان سینمای مستند، ولی تهیه‌کننده دغدغه‌مند و خوب بسیار کم و انگشت‌شمار است. در نتیجه کمیاب و سختگیرتر می‌شوند. دلیل آن بازده مالی کم از سینمای مستند است. متاسفانه این فکر وجود دارد که به راحتی می‌شود فیلم مستند ساخت. در نتیجه شاهد فیلم‌هایی با کیفیت پایین هستیم. چند سالی است این نگاه کمی تغییر کرده و انتظار می‌رود فیلم مستند از کیفیت مناسبی برخوردار باشد. از مجتبی میرطهماسب برای انتخاب عوامل حرفه‌ای جهت ساخت این مستند تشکر می‌کنم.

نظر شیرین پارسی درباره این میزان استقبال از مستند شاعران زندگی چه بود؟

با هم ارتباط عمیقی داریم و در این باره بسیار گفتگو می‌کنیم و ایشان راضی است. بسیار جالب است که ایشان می‌گوید این میزان استقبال از فیلم نشان دهنده یک نیاز در جامعه است. به نظرم استقبال از مستند شاعران زندگی و دیگر فیلم‌های کارستان نشان می‌دهد جامعه نیاز به دیدن انسان‌هایی مقاوم و مبارز با رویکردی متفاوت نسبت به زندگی و کار دارد.