عباسعلی اسکتی| فیلم «احتمال باران اسیدی»، نخستین فیلم سینمایی بهتاش صناعیها چند روزی میشود که در شبکه نمایش خانگی منتشر شده است، این فیلم در جشنوارههای داخلی و خارجی موفق به دریافت جوایز گوناگون شده که از جمله آنها میتوان به جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره فجر، جایزه استعداد درخشان «بهترین فیلم اول» از جشن انجمن منتقدان، جایزه نتپک «ارتقای سینمای آسیا» در استرالیا، جایزه بهترین فیلم تماشاگران جشنواره پراگ و جایزه ویژه هیات داوران جشنواره «کلمبو» اشاره کرد، این فیلم همچنین در جشنوارههای گوناگونی همچون گتنبرگ، بمبئی، زوریخ، استکهلم، پونا، پرت استرالیا و فیلمهای ایرانی در پاریس، سیدنی، بوستون، واشنگتن، و دانشگاه یو اس الای حضور داشته است، با «بهتاش صناعیها» کارگردان و «مریم مقدم» بازیگر فیلم احتمال باران اسیدی که جزو پرفروشترین فیلمهای گروه هنر و تجربه در اکران بوده گفتگویی مفصل داشتهایم که با هم میخوانیم.
در ابتدا، درباره فیلم صحبت کنید.
بهتاش صناعیها: از آنجایی که فیلم «احتمال باران اسیدی» اولین تجربه بلند سینمایی من بود، حالا از بین کارهای دیگر که چه مستند بودند، چه انیمیشن یا تله فیلم، برای من خیلی جایگاه ویژهای دارد و تلاش کردم که در این مدت هم در اکران سینما به درستی دیده شود و هم تمام تلاشمان را کردیم که با تمام شرایط سختی که وجود داشت فیلم به شبکه نمایش خانگی بیاید که خوشبختانه بعد از دو سال این اتفاق افتاد و باعث خوشحالی است.
مریم مقدم: فیلم چند روز میشود در شبکه ویدئویی پخش شده، هم در شبکه ویدئویی وهم در اینترنت که خیلی باعث خوشحالی است و خیلی استقبال خوبی از آن شده، بالاخره تلاشهای چند ساله ما به نتیجه و به شکلی به پایان رسید.
با توجه به موضوع فیلم که حساسیتهایی را همراه داشت فکر میکردید در شبکه نمایش خانگی پخش شود؟
بهتاش صناعیها: واقعیت اینکه تصورش برای من یک مقدار غیرقابل پیشبینی بود، همانطور که میدانید یک سال طول کشید تا این فیلم پروانه نمایش گرفت و از آنجایی که این پروانه با اصلاحاتی اتفاق افتاد و مشروط به نمایش فقط در گروه هنر و تجربه بود، ما اجازه نمایش فیلم را در اکرانهای آزاد را نداشتیم، احساس میکردم که شاید برای بیرون آمدن دی وی دی فیلم هم مانع وجود داشته باشد و مخالفت شود ولی خوشبختانه این اتفاق نیفتاد که من را خیلی خوشحال کرد، موضوع غافلگیرکننده دیگر این بود که اصلاحیه جدیدی هم به فیلم نخورد، فیلم در زمان اکران اصلاحیه خورده بود که ما اینها را اعمال کرده بودیم و فکر میکردم شاید اصلاحیه جدیدی بخورد، ولی اصلاحیه جدیدی نخورد و فیلم با همان نسخهای که در هنر و تجربه اکران شده بود وارد شبکه نمایش خانگی شد که این هم برای ما خوشحال کننده است.
مریم مقدم: من خیلی زیاد امیدوار بودم که به شبکه نمایش خانگی بیاید و با تلاش زیاد بهتاش رسید، چون ما اهل «خودسانسوری» نیستیم همیشه باید فکر کنیم که آدم باید همه تلاشش را کند تا به آن چیزی که میخواهد برسد، یعنی واقعیت این است که یک مقدار باید در سینمای ایران بیشتر از هر سینمای دیگری در جهان بدبخت بود و جنگید!
احتمال باران اسیدی بهترین فیلمنامه بخش نگاه نو شد، نوشتن کجای دنیای شماست؟
مریم مقدم: بخش مهمی است، برای من شخصا خواندن و نوشتن همیشه بخش بزرگی از زندگیام بوده چون من کمتر اهل معاشرتهای بیرون هستم و بیشتر اهل در خانه ماندن و همین خواندن و نوشتن هستم، برای بهتاش هم همینطور، ما مواقعی که کار نمیکنیم و مشغول تولید نیستیم داریم مینویسیم، حالا این شاید به نظر «پز» بیاید ولی پز خوبی است که بگویم بخش بزرگی از زندگی من به خواندن گذشته است، خواندن واقعا یکی از عشقهای بزرگ زندگی من است و نتیجه آن همه خواندن همین نوشتن را به همراه داشته و فکر میکنم که من و بهتاش خیلی برای نوشتن مکمل یکدیگر هستیم چون که من همه عمر مینوشتم ولی شاید آن اطمینانی را که باید برای عرضه کارم داشته باشم از بهتاش گرفتهام.
بهتاش صناعیها: نوشتن در اصلیترین جای دنیای ما قرار گرفته، برای من جذابترین بخش فیلمسازی همین نوشتن است و برای همین همیشه با این بخش خودمان را به مدت طولانی درگیر میکنیم تا بتوانیم به بهترین شکل داستان و قصه و فیلمنامه برسیم که این بخش طبیعتا برای ما زیر یک سال نیست، اگر قرار باشد بین فیلمسازی و فیلمنامهنویسی یکی را انتخاب کنم قطعا فیلمنامهنویسی را انتخاب میکنم چون خلق یک داستان و شخصیت برای من دنیای جذابتری است.
این «مشترک نوشتن» ادامه دارد؟
بهتاش صناعیها: بله، در واقع تازه جنگها تمام شده و من و مریم داریم به شیوههای درست تری از فیلمنامهنویسی مشترک میرسیم، سر «احتمال باران اسیدی» خیلی با همدیگر کلنجار میرفتیم که سر فیلمنامه جدید کمتر شده چون کم و بیش سبک و سیاق و سلیقه در فیلمنامه نویسی برای ما مشخص شده، من اصولا به فیلمنامه گروهی نوشتن اعتقاد دارم برای اینکه وقتی تعداد کسانی که دارند روی قصه و شخصیتها نظر میدهند بیشتر باشد «به شرط آن که همه آدمهای با سلیقهای باشند یا آدمهایی با سلیقههای مشترک» باعث میشود کار چکش کاری بیشتری شود و وقتی هر کدام بتوانند نقصی از فیلمنامه را رفع کنند قاعدتا خروجی آن کارگاه یا گروه کم نقصتر میشود، در همین راستا فکر میکنم دو نفری نوشتن از آن نشات میگیرد که من به فیلمنامهنویسی به صورت کارگاهی اعتقاد دارم.
مریم مقدم: فعلا که اینگونه است ولی هیچ قانونی نیست، ممکن است یک روز بدون هم بنویسیم و حتی ممکن است من با دیگران کار کنم، برای همین قانون نیست ولی فعلا که نتیجه خوبی داده، الان مثلا یک سال میشود که داریم روی فیلمنامه دیگری کار میکنیم که دارد به بار مینشیند و امیدواریم که این زمستان بتوانیم کار را به تولید برسانیم.
بازتاب فیلم بین مخاطبان و همکارانتان چگونه بود؟
بهتاش صناعیها: در این چند روزی که فیلم منتشر شده خیلی خوب بوده و حقیقتا غافلگیر شدهام، جدا از اینکه فروش دی وی دی فیلم خیلی خوب بوده و حجم زیاد دانلود در شبکههای مجازی که فیلم آنجا هم دارد توزیع میشود هم برای فیلم اتفاق افتاده که نشان دهنده موج جدیدی از مخاطبان این فیلم است که مرتب پیغامهایشان به من میرسد، از دیدن فیلم راضی هستند، به نظر من همان چیزی که فکر میکردم دارد اتفاق میافتد، یعنی از زمانی که فیلم وارد شبکه نمایش خانگی و اینترنت شود دوباره یک زندگی جدیدی را شروع میکند و چه بسا میتوانم بگویم زندگی اش تازه آن موقع شروع میشود که فیلم به خانههای مردم میرود، دست به دست میشود و طرفداران، فیلم را به همدیگر معرفی میکنند، فکر میکنم این چند روز استقبال خیلی خوب بوده است.
مریم مقدم: بین همکاران و مخاطبان خیلی هیجان انگیز بوده اما برای هر هنرمند هیجان انگیزتر همیشه مخاطب است، فیلم در دوره اکران خیلی بازتاب خوبی داشت ولی حالا دارد مخاطب عمومیتر را به دست میآورد، واقعا از فضای مجازی آنقدر جوابهای خوبی به ما میدهند و بازتاب خوبی کار ما داشته که برای من خیلی هیجانانگیز و جذاب است، هر کس فیلم را دیده برای ما پیغام فرستاده و در شبکههای اینترنتی امتیازی که به فیلم دادهاند خیلی بالاست.
فیلم بعد از حدود دو سال وارد شبکه خانگی شد، آن اشتیاق اولیه برای پخش کار کمرنگ نشده بود؟
بهتاش صناعیها: نه، کمرنگ نشده بود! علتش این بود که مخاطبهایی که طی مدت اکران فیلم را دیده بودند آن ذوق و شوق را در من زنده نگه میداشتند، میدانید که یکی از اکرانهای فیلم در هنر و تجربه بود و یکی از طولانی ترین اکرانهای هنر و تجربه را داشت، تقریبا نزدیک هجده ماه اکران شد، این اکران طولانی به خاطر فروش فیلم و مخاطب زیاد آن بود که باعث شده بود فیلم همچنان برای ما زنده باشد و دراین چند ماه که اکران تمام شده بود خیلی از مخاطبان که در آن هجده ماه فیلم را دیده بودند مرتب با پیامها و پیگیریهایی که در راستای بیرون آمدن دی وی دی میمی کردند این انرژی را به ما میدادند که فکری کنیم برای انتشار دی وی دی این فیلم و خوشبختانه با همه سختیهایی که اصولا برای فیلمهای هنری و جشنوارهای برای انتشار دی وی دی آن وجود دارد، ما به هر شکلی که بود توانستیم این را به نتیجه برسانیم.
مریم مقدم: بله، شوق و ذوق را داریم، حالا شاید من یک مقدار عادت دارم که کارهایم اصلا منتشر نشود چون من خیلی کار داشتهام که اصلا دیده نشدند یا توقیف شدند ولی بهتاش کمتر عادت دارد، برای من خیلی فرقی نمیکند که شاید فیلمی که ده سال پیش کار کردهام الان هم از توقیف در بیاید و به همان اندازه خوشحال میشوم، تلاشی که میکنید امید شما این است که یک روز به دست مخاطب برسد، چون آزار میبینید که نمیرسد ولی هر زمان اتفاق بیفتد فکر میکنم همان قدر خوشحال شوید.
پخش راضی کننده بود؟
بهتاش صناعیها: بله، به اندازه فیلمهای تجاری و فیلمهای خیلی بفروش تیراژمان بالا نبوده و تیراژ محدودی داشته ولی به نظرم میآید که پخش کننده فیلم را به شکل مناسبی پخش کرده که جا دارد اینجا از شرکت هنر اول آقای «مجید محسنی» و تمام تیمشان تشکر کنم به خاطر اینکه حقیقتا در پخش فیلم احساس میشود درست اتفاق افتاده و جاهای خوبی فیلم توزیع شده است، من از پخش فیلم راضی هستم.
به عنوان بازیگر فضای داستان سعی میکند مخاطب را درگیر چه کند؟
مریم مقدم: تم اصلی فیلم همانطور که بارها حرف آن را زدهایم تنهایی است، تنهایی که همه ما در این دنیا درگیر آن هستیم، در این دنیای مدرن امروزی از هر جا بیاییم باز هم به شکلی تنها هستیم و این موضوع خیلی فراگیر شده، همه ما حسرت روزهایی را میخوریم که اینطور نبوده ولی الان دیگر هست، دوستان ما معمولا در فضای مجازی هستند و زندگی معمولی ما خیلی خالی است، فیلم در واقع دارد به امروز ما و تنهایی که جزو دغدغههای ماست نگاه میکند.
و شما به عنوان کارگران جواب این سوال را چگونه میدهید؟
بهتاش صناعیها: فضای داستان دارد سعی میکند مخاطب را درگیر دنیای معاصر و دنیای امروز کند، این که آدمها در دنیای امروز چقدر تنها هستند و حتی اگر اطرافشان انبوهی آدم باشد باز چقدر آدمها بیپشتوانه هستند، در واقع سعی میکند این «کد» را بدهد که یاد بگیریم در همین شرایط سختی که که در همه جای دنیای امروز درگیر آن هستیم چگونه میتوانیم به هم کمک کنیم، حامی همدیگر باشیم و چگونه میتوانیم همدیگر را از تنهایی در بیاوریم.
تجربه این فیلم به عنوان کارگردان چقدر برای شما سخت و جذاب بود؟
بهتاش صناعیها: طبیعتا خیلی، یعنی فکر میکنم هر دو در بالاترین حد ممکن، این تجربه برای من خیلی تجربه سختی بود به خاطر اینکه فیلم اول ساختن در مملکت ما خیلی کار سختی است مخصوصا اینکه بخواهید یک فیلم مستقل بسازید که فیلمنامه هم خیلی مورد تایید مجموعه وزارت ارشاد نباشد، ما با موانع بسیاری مواجه بودیم، یکسال طول کشید پروانه ساخت بگیریم، یک سال طول کشید پروانه نمایش بگیریم، اکران محدودی داشتیم و بعد جمع کردن سرمایه برای یک فیلم مستقل که قرار نیست خیلی پرفروش باشد و برود گیشهها را فتح کند، اینها همه برای من در یک «فیلم اول» سختیهای کار بود ولی از طرفی اگر از جذابیتهایش را هم بخواهم بگویم برای من خیلی زیاد بوده، فیلمی بوده که هم در جشنواره فجر موفق بوده و هم در اکران و موفقیتهای بین المللی زیادی داشت، در سی و چند جشنواره بینالمللی حاضر بوده و این که من توانستم فیلم را با ملیتهای مختلفی در جشنوارههای مختلفی با مخاطب همراه کنم و عکسالعمل مخاطب را ببینیم، فیلم را در هر فرهنگی دوست داشتند و ارتباط برقرار کردند خیلی لذت بخش است.
برای شما بازی در این فیلم چقدر سخت و چقدر جذاب بود؟
مریم مقدم: برای من خیلی جذاب بود چون نقشم را خیلی دوست داشتم، نقشی که در نوشتن آن خودم مشارکت داشتم و شخصیتش را خوب میشناختم، برخلاف خیلی اوقات که کارگردان خودش ننوشته و بازیگر میرود سر کار و کارگردان چون فیلمنامه را خودش ننوشته در نتیجه «کاراکتر» را هم آنقدر نمیشناسد که بتواند به بازیگر انتقال دهد، من کاملا میدانستم این دختر چه کسی است، ترجیحا آدم دوست دارد با کارگردانهایی کار کند که خودشان کار را نوشته باشند چون حداقل کاراکترشان را میشناسند و منتظر نیستند تا با شانس یا اقبال بازیگر یک چیزی خلق شود، آن خلق به هر حال اتفاق میافتد ولی آدم دوست دارد یک دیالوگی با کارگردانها برقرار کند که این متاسفانه همیشه در همه کارها امکان ندارد چون کارگران نمیداند آن شخصیت چه کسی است!
زندگی مشترک تاثیری در فعالیتهای هنریتان داشته است؟
مریم مقدم: صد درصد! چون من خیلی از بهتاش برای جنگیدن در زندگی کاریام انرژی میگیرم، من آدمی هستم که خیلی راحت میتوانم بروم در جنگل زندگی کنم و دیگر اصلا کار نکنم، یک عالمه سگ و گربه دور خودم جمع کنم و بی خیال جهان شوم ولی تنها دلیلی که این کار را نکردهام و دوباره شروع کردهام به جنگیدن انرژی است که از بهتاش میگیرم.
بهتاش صناعیها: قطعا، فکر میکنم اگر من بخواهم در این شرایط تنها کار کنم مثل هواپیمایی هستم که یک موتور آن خراب شده، مریم بهترین «پارتنر» برای من در زندگی و کار است و ما مکمل همدیگر هستیم، فکر میکنم این فعالیتهایی که تا حالا اتفاق افتاده و ثمر بخش بوده قطعا به واسطه همکاری مشترک است.
استفاده از یک شاعر شناخته شده در فیلم «آقای شمس لنگرودی» از اول در برنامه بود؟
بهتاش صناعیها: نه از اول نبود، ما اصلا به چنین چیزی فکر نکرده بودیم، حتی بازیگرهای دیگری گزینههای ما بودند که به مرور به این نتیجه رسیدیم که اولا از چهرهها و بازیگرای شناخته شده استفاده نکنیم و بعد هم در پیش تولید از بین گزینههایی که وجود داشت دوستی پیشنهاد آقای شمس را دادند که وقتی ایشان را دیدم، فارغ از اینکه تخصص و حرفه ایشان را به عنوان یک شاعر مدنظر داشته باشم، دیدم که چهره و فیزیک آقای شمس لنگرودی برای این شخصیت مناسب است، وقتی نقش را با ایشان تمرین کردیم متوجه شدم که ایشان کاملا شیوههای رفتاری مناسب این شخصیت را پیدا کردهاند و دارند درست بازی میکنند و کاملا مناسب هستند که این نقش را بازی کنند.
پس راضی بودید؟
بهتاش صناعیها: خیلی، یکی از بهترین انتخابهایی که در این فیلم کردهام انتخاب آقای شمس لنگرودی بود که خیلی از این انتخاب راضی هستم، در واقع سختی کار برای ایشان این بود که داشتند نقشی را در مقابل خودشان بازی میکردند، یعنی این نقشی بود که هیچ ربطی به ایشان نداشت چون ایشان شخصی با روابط عمومی قوی هستند و اطرافشان خیلی شلوغ است ولی داشتند نقش یک آدم منزوی را بازی میکردند و باید از ویژگیهای خودشان فاصله میگرفتند که واقعا کار سختی بود.
در مورد مستند «دیپلماسی شکستناپذیر» صحبت کنید.
بهتاش صناعیها: دیپلماسی شکست ناپذیر آقای نادری از آن مستندهای سختی بود که خیلی وقت و انرژی صرف ساختش شده، چیزی حدود دو سال، پرداختن به موضوعات سیاسی در سینمای ما کار سادهای نیست ولی ما احساس کردیم که ثبت تاریخی این دوران و مذاکرات برجام و تلاشهای غیرمعمول یک فرد برای صلح ایران و آمریکا پتانسیل تبدیل شدن به فیلم را دارد، اکران این فیلم به تازگی در گروه هنر و تجربه به پایان رسیده و فیلم خوشبختانه توانست هم در اکران و هم در جشنوارههای داخلی و جلب نظر منتقدین موفق عمل کند، الان هم داریم سعی میکنیم که اگر موفق شویم برای آن هم پروانه نمایش بگیریم که به زودی بتوانیم در رسانههای خانگی و شبکههای اینترنتی منتشرش کنیم.
چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟
مریم مقدم: این سوال خیلی جالبی بود و تکراری نبود! اگر بخواهم خیلی خیلی صادق باشم فکر میکنم همه آدمها انتظارشان از خودشان خیلی بیشتر از آن اتفاقی است که درزندگیشان میافتد، حداقل اگر آدمی باشند که اطمینانی به خودشان داشه باشند چون آدم فکر میکند که همیشه من کم مایه گذاشتهام و از همه نظر میتوانستم بهتر از این باشم که فکر میکنم این بد نیست چون باعث میشود آدم درجا نزند و فکر کند من مستحق بهتر از اینها هستم ولی اینکه حسرت بخورم از اینکه چیز دیگری باید باشم هیچوقت، چون من آدم خیلی قانعی هستم، در واقع همیشه سعی میکنم با موجودیهایم راضی باشم ولی این به معنی این نیست که میخواهم همین که هستم بمانم، هیچوقت خودم را با دیگران مقایسه نکردهام که من باید فلانی میبودم و همیشه دلم میخواست خودم رشد کنم، به خیلی جاها رسیدن خیلی «مایه» گذاشتنها میخواهد که بماند این مایه گذاشتنها چه هستند که من نمیخواستم آنقدر مایه بگذارم، شاید کسانی یک مایهها و سرمایههایی از خودشان گذاشتهاند که من راضی نبودهام پس من از شرایط امروز خودم راضی هستم.
بهتاش صناعیها: نه! من هیچوقت از خودم رضایتی ندارم، مشکل اینجاست که فکر میکنم با آن چیزی که خودم را راضی کند خیلی فاصله دارم و نمیدانم موفق میشوم به آن که دلم میخواهد باشم برسم یا نه ولی به هر حال سعی میکنم از زندگیام و حرفهای که دوستش دارم لذت ببرم و امیدوار باشم که به آن چیزی که یک روز دوست دارم باشم برسم.
حرف پایانی؟
مریم مقدم: فیلمنامهای داریم که با هم نوشتهایم و آماده است، داریم تلاش میکنیم که تا آخر پاییز شروع به ساخت آن کنیم، بهتاش کارگردانی میکند و من هم بازی!
بهتاش صناعیها: میخواهم به همه کسانی که فیلم «احتمال باران اسیدی» را دوست داشته اند، چه در زمان اکران و چه الان که فیلم را منتشر کردهایم بگویم که این فیلم از ابتدا هم بنیه چندانی در تبلیغات نداشته و یکی از اتفاقات خوبی که برای این فیلم افتاد تبلیغ «فیس تو فیس» بوده، میخواهم از این عزیزان خواهش کنم فیلم را به دوستانشان توصیه کنند چون این همان روشی بوده که باعث دیده شدن فیلم تا اینجا شده است.
بدون دیدگاه