- روزنامه هنرمند - http://honarmandonline.ir -

سینما، جریان‌ساز است

صبا شادور | هادی محقق کارگردان سینما امسال با فیلم «ممیرو» در بخش هنر و تجربه سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. فیلم او مهر امسال جایزه اصلی بخش «جریان نو» بیستمین جشنواره بین‌المللی فیلم پوسان در کره جنوبی را دریافت کرد. با ساخت فیلم «ممیرو» به نظر می‌رسد، محقق سینمایی که در آن طبیعت حرف اول را می‌زند، دوست دارد و در حین گفتگو به فیلم‌هایی اشاره می‌کند که برگرفته از طبیعت زندگی روزمره همه انسان‌هاست. وقتی درباره جشنواره فیلم فجر صحبت می‌شود، با حالتی محکم بیان می‌کند،«جشنواره فیلم فجر حق من است. یک امکان برای من است. به نظرم باید جشنواره فجر به جایگاه اصلی خودش برسد.» با او از معنی «ممیرو» تا حضور این گونه فیلم‌ها در جشنواره‌های خارجی به گفتگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

ایده فیلم «ممیرو» از کجا آمد؟

ایده این فیلم از روزی آمد که من مهمان داشتم و مبل‌هایم جای دیگری بود. مهمانم خاطره‌ایی برایم تعریف کرد. من کلاً عادتی دارم که وقتی ایده‌ای سمتم می‌آید، صبر می‌کنم ببینم ده روز بعد هم این موضوع گریبان مرا می‌گیرد یا نه. مثالی که عباس کیارستمی می‌زند، می‌گوید اگر فیلمی بعد سی سال سر پا بود، آن فیلم خوبی است. من هم می‌گویم اگر بعد ده روز ایده هنوز در ذهنم باشد ایده خوبی است. از همان خاطره بود که به دنبال ساخت این فیلم کار را شروع کردم.

 

فیلم «ممیرو» فیلم جزئیات و طبیعت است و هر سکانس حرفی دارد. این جزئیات مخاطب را خسته نمی‌کند؟

فیلم در پلان اول خبر رسانی می‌کند. به مخاطب می‌گوید تو با یک فیلم لانتک و خاص روبرو هستی. من به این فکر نمی‌کنم که مخاطب خسته می‌شود. به این فکر می‌کنم که چه چیز درست است. تو وقتی عشق را می‌ببینی، باید سرسبزی را هم همراه آن ببینی. تو وقتی از عنصر آب و زلالی استفاده می‌کنی، سکانس مورد نظرت را می‌توانی به هر اتفاق خوبی تعبیر کنی. یک چیزهایی است که در ادبیات سینما عرف است. مثل LOW ANGLE که یعنی قدرت. و این قدرت را در رفتار دوربین نشان می‌دهیم. من گنده گویی را دوست ندارم اما طبیعت در سینما را می‌پسندم.

 

چقدر از عواملی که در فیلم استفاده کردید راضی بودید؟ چون شما بازیگر چهره در فیلمتان ندارید؟

عالی بودند و بزرگترین شانس من در این فیلم عواملی بود که همراهیم کردند. در طول کار اصلاً لذت نمی‌بردم چون استرس داشتم؛ اما وقتی نتیجه کار را می‌بینم لذت می‌برم. حس می‌کنم همیشه با ترس‌هایم زندگی کرده‌ام که آیا می‌شود، نمی‌شود؟! در حین کار چیزهایی بود که به من دلخوشی می‌داد. برای مثال‌ هادی دیباجی کسی بود که یک روز چهار کیلومتر را می‌دوید و یک لیوان پلاستیکی را بر می‌داشت که رفلکس ندهد. روزبه رایگا برای سینمای مستقل غنیمت است. پدرام زرگر در زمینه گریم و حسین قزلباش در طراحی صحنه، علی مربی و یدالله شادمانی که واقعاً همراهم بودند. قبل از همه اینها برادرم رضا که اگر نباشد، من نمی‌توانم فیلم بسازم و مجید برزگر که به خاطر همفکری‌هایش درخشان‌ترین فرد سینمای ایران است. او هر چه در توان دارد، وسط می‌گذارد و بسیار نجیب است.

 

شما به عنوان یک کارگردان چقدر با یک تهیه کننده سینما می‌توانید ارتباط برقرار کنید؟

هیچ! تهیه کننده که نمی‌تواند تاوان تجربه من را پرداخت کند. پرویز صیاد یکی از آدم‌های مهم سینمای ایران است. او تهیه کننده فیلم «طبیعت بی جان» به کارگردانی زنده یاد سهراب شهید ثالث را برعهده گرفت و فیلمی مثل «بن بست» را هم ساخت. او سینما برایش به آن شکل مهم بود. برای خیلی از تهیه کنندگان سینما، طبیعت اصلاً مهم نیست و حوصله حتی اینگونه فیلمنامه خواندن‌ها را هم ندارند و این سبک فیلمسازی را نمی‌پسندند.

 

این فیلم قبل از نمایش داخلی، در خارج از این مرز به نمایش در آمد، چرا در آن طرف مرزها از این سبک فیلم‌ها استقبال می‌کنند؟

روزی در عشایر قشقایی رفتم و شب، هنگام خواب به ما گفتند سه نفر توریست ژاپنی در چادر بغلی خواب هستند. صبح یک دختر ژاپنی را دیدم که بسیار فارسی را زیبا حرف می‌زد و گفت من عاشق فیلم‌های کیا رستمی هستم، به عشق فیلم‌های او رفته‌ام و فارسی را یاد گرفته‌ام. من گریه‌ام گرفت از این حیث که کیا رستمی چه شخصیتی است که ما درک درستی از آن نداریم. کیا رستمی به اندازه یک سرباز به این مملکت خدمت نکرد که یک خیابان به نامش بشود؟ اصغر فرهادی هم همینطور. در کشور کره سینمای ایران را به نام عباس کیا رستمی و ابوالفضل جلیلی و امیر نادری بیشتر می‌شناسند. در اروپا مثلاً اصغر فرهادی را بیشتر می‌شناسند و خیلی سینمای ایران برایشان مهم است، همین الان چهار فیلم از ایران در برلین است.

 

یعنی سطح سلیقه مخاطبان امروزی سینما پایین است؟

سینمای ایران یکی از پایه‌های سینمای دنیاست و آنها منتظر فیلم از ایران هستند. من احساس غرور می‌کنم که کسی مثل جلیلی و کیا رستمی را دارم و سرم را بالا می‌گیرم.

 

چرا کسی همانند شما فیلم خود را ابتدا در ایران نمایش نمی‌دهد و به دنبال حضور فیلم‌اش در کشورها و فستیوال‌های خارجی است؟

خیلی از فیلمسازان ما، فیلمسازان مولفی هستند که باید مخاطب به درک فیلم آن‌ها برسد. کیا رستمی هم یک فیلمساز مؤلف است و کسی مثل مارتین اسکورسیزی کارگردان سینما در خاطراتش می‌گوید، من وقتی حالم بد می‌شود، فیلم «مشق شب» را می‌بینم. این هنرمند، در کشور ما نابغه سینما است. سینمای ما در ایران جایگاه خودش را ندارد ولی خارج از ایران قدرش را می‌دانند و اینجا قدر هنرمندانشان را به علت سیاسی بازی و نان شب نمی‌دانند. بعد هم می‌گویند، چرا سینما رونق ندارد؟ سینما و فیلم دیدن دل خوش می‌خواهد. سینما رفتن هزینه دارد که با این درآمدهای پائین برای مردم واقعاً سخت است. مثلاً یک کارگر چکونه می‌تواند، خانواده‌اش را به سینما دعوت کند. البته به طور کلی الان فروش فیلم‌ها بد نیست.

 

آقای محقق به نظر می‌رسد با وجود فیلم‌های متنوعی که به سینما ورود پیدا کرده‌اند، باز هم دهه ۶۰ بهترین دوران طلایی سینمای ایران به لحاظ فیلم‌های خوش ساخت و با فیلمنامه‌های محکم و منسجم بوده است. چرا هر دهه چه در ساختار چه در مضمون محدودتر می‌شویم؟ در حالی که حساسیت‌ها در آن دهه بیشتر بود؟

دهه شصت، دهه شاعرانگی بود که مردم حالشان بهتر بود. دهه جنگ و بحران بود که اگر در جایی پنچر می‌شدی ده نفر کمکت می‌کردند؛ ولی الان هر کس به فکر پنچری ماشین خودش است. مردم به خاطر فشارهایی که دارند خشن شده‌اند.فیلم‌های دهه شصت را ببینید، پر از انسانیت است. فیلم «هفت تیرهای چوبی» اتحاد است، «به خاطر‌هانیه» وفاداری است، «خانه دوست کجاست؟» به دنبال ایثار است. اما «جدایی نادر از سیمین» هر کس به دنبال بیرون کشیدن گلیم خودش از آب است. «در بند» پرویز شهبازی هم همینطور است و همین است که می‌گویند سینما بازتاب خودش است.

 

از این که در این دوره فیلم بلند ساخته‌اید، افتخار می‌کنید؟

بهر حال در شرایط فعلی فیلم ساخته‌ام. البته فیلم‌های من خیلی به شرایط سیاسی اجتماعی تنه نمی‌زند.

 

ولی هر دوره از سینمای ایران مهم است؛ همانطور که نگاه به جشنواره فیلم فجر هم اگر عده‌ای بگویند اهمیتی ندارد اما در نهایت مهم و تاثیرگذار است؟.

حتما مهم است؛ مگر اصلاً می‌شود مهم نباشد! مگر می‌شود سیاست را از زندگی جدا کرد. یک روزی رسول صدر عاملی با فیلم «دختری با کفش‌های کتانی» آمد و یک هشداری داد که هیچ کس حرفش را جدی نگرفت. ولی امروز تهران پر است از دختران فراری و کارتن خواب که این‌ها نمی‌خواهند ببینند و با رویاهایشان زندگی می‌کنند. تنها حرف عده‌ای هم این است که نباید امنیت جامعه را به خطر انداخت، در صورتی که امنیت جامعه از دست رفته است و به امثال صدر عاملی باید مدال داد که یک معضل را کشف کرد و ما باید برویم آن را رفع کنیم. سینما، قدرت ایجاد یک جریان را دارد و این را عده‌ای می‌دانند و سینماگر باید در دام هیچ دولتی نیفتد. مستقل و همانگونه که فکر می‌کند، فیلم بسازد. فیلمساز نباید خائن باشد. من سیاه نمایی را که می‌گویند نمی‌فهمم. وقتی زنی با یک کودکی که سه روز است مرده است گدایی می‌کند کجای این سیاه‌نمایی است؟ این عین واقعیت است.

 

در بیشتر فیلم‌هایمان از معضلات جامعه استفاده می‌کنیم که اتفاقاً همان، مشکلات گاهی گریبان فیلمساز را می‌گیرد. چرا سینما هنوز هم با این خط قرمزها به این شکل روبرو است؟

عده‌ای از دوستان روزی متوجه خیلی اتفاقات می‌شوند که خیلی دیر است. چرا آمار ایدز را واقعی نمی‌گوییم؟ چرا آمار اعتیاد در دبیرستان‌ها را واقعی نمی‌گوییم؟ چون می‌ترسیم که ارگانی زیر سئوال برود.

 

ممیرو یعنی چه؟

 

ممیرو یعنی نامیرا و کسی که قرار نیست بمیرد، از ابتدا هم همین اسم در ذهنم بود و احساس می‌کنم این بهترین اسم برایش بود. یعنی اینکه تلاش نکن تا سرنوشتت را عوض کنی، این من هستم که برایت تصمیم می‌گیرم. در سکانسی داریم که شخص مورد نظر می‌خواهد خودش را بکشد ولی فشنگ در خشاب نمی‌رود، به نظر می‌رسد که کسی می‌گوید اراده اینکه این فشنگ در خشاب برود در دست من است نه تو! تابع اراده من باش نه خودت.

 

در فکر ساختن فیلم بعدی‌تان هستید؟

«ممیرو» دومین فیلمم است و قصد دارم به فیلم سوم در شرایط حاضر فکر نکنم. احساس می‌کنم که گم شده‌ام و باید دوباره خودم را پیداکنم. در سینما قدم به قدم جلو می‌روم و شاید به همین دلیل است که انتخاب برایم سخت‌تر شده است. فکر می‌کنم در شرایط گذار به سر می‌بریم و باید این دوره هم بگذرد.

 

چه اتفاقی در سینما شما را خوشحال می‌کند؟

گاهی اتفاقاتی را در سینما می‌بینم و یا می‌شنوم که ناراحتم می‌کند. حال من با بودن گروهی همانند هنر و تجربه خوب است.

 

چقدر به سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر فکر می‌کنید؟

من اصلاً فکر نمی‌کنم چون یک اعتقاد قلبی دارم و آن هم این است، چیزی که متعلق به من باشد مال من است و چیزی که متعلق به من نباشد مال من نیست. چرا من باید به مال دیگری چشم داشته باشم؟ ولی حضور در جشنواره برایم مهم است. حق من است و باید فیلمم در جشنواره فجر باشد.

 

ممکن است فیلم «ممیرو» در جشنواره با واکنش‌های مختلفی روبرو شود که تاثیرش را بر روی کارگردان بگذارد. سال بعد هم اگر فیلم بسازید، باز هم در جشنواره شرکت می‌کنید؟

حتماً. من یک ایرانی‌ام و جشنواره فجر حق من است و یک امکان برای من است. به نظرم باید جشنواره فجر به جایگاه اصلی خودش برسد. در دوره‌های شصت خوب بوده است.

 

و حرف پایانی …

امیدوارم خدا کمکم کند