- روزنامه هنرمند - http://honarmandonline.ir -

سواستفاده دشمن از هنر برای تهاجم فرهنگی!

سامان افکار| آیا دولت و جشنواره‌های دولتی هستند که باید نقشه راه را برای هنرمندان تعیین کنند؟ آیا نقشه راه در انجمن‌های هنری شکل می‌گیرد و به مدیری که چیزی از مجسمه – موسیقی -عکس و هیچ رشته هنری دیگری نمی‌داند ابلاغ می‌شود یا اینکه شخصی که به هر شکل و مشخص نیست با چه سابقه‌ای مدیریت جشنواره‌ای به او واگذار شده خط مشی را تعیین می‌کند؟ باید قبول کنیم که هنرمندان رشته‌های هنری جشنواره‌های دولتی در عرصه هنرهای تجسمی را به عنوان رویدادی که باعث اعتلای کارشان می‌شود قبول ندارند. حال در چنین شرایطی می‌توان انتظار اعتلایی در هنرهای تجسمی داشت؟ این پرسش‌ها را با چند هنرمند و صاحبنظر عرصه تجسمی به اشتراک گذاشته‌ایم.

کامبیز درمبخش هنرمند مطرح عرصه کاریکاتور در پاسخ به این قبیل پرسش‌ها می‌گوید:«مسئله این است که این جشنواره خیلی شکل دولتی به خودش گرفته است. اینکه بخش خصوصی و هنرمندانی که در سطوح عالی هنرهای تجسمی فعال هستند به دلایلی در این جشنواره شرکت نمی‌کنند یک ضعف بزرگ محسوب می‌شود. ما باید کاری کنیم که همه هنرمندان در این جشنواره شرکت کنند نه فقط تعداد بخصوصی که همه این سال‌ها همه جا آن‌ها را می‌بینیم. در واقع‌‌ مسئله فراجناحی بودن بایستی در هنر شکل بگیرد نه اینکه همه امکانات فقط در انحصار طبقه‌ای خاص و کسانی باشد که مورد تأیید مدیران هستند. به هر حال ما هنرمندان درجه یکی در هنرهای تجسمی داریم و از وجود همه آن‌ها باید استفاده شود. مسئله دیگر این است که به عنوان یک جشنواره بزرگ بین المللی دوست داریم شرکت کننده‌های خارجی بیشتری در جشنواره حضور داشته باشند در حالی که تعداد هنرمندان خارجی حاضر در جشنواره معمولاً خیلی انگشت شمار است. یا برای مثال داوران خارجی که برای جشنواره انتخاب می‌شوند معمولاً درجه دو و سه هستند و یا هیچ کس آن‌ها را نمی‌شناسد. وقتی که آبروی یک مملکت در میان است باید بهترین‌ها را انتخاب و دعوت کرد. این‌ها کمبودهایی است که می‌شود به این جشنواره نسبت داد و در واقع ضعف‌هایی است که جشنواره هنرهای تجسمی فجر با آن‌ها روبه رو است.»

زمینه‌های تشویقی را برای هنر بالا ببریم

غلامحسین امیرخانی هنرمند پیشکسوت عرصه خوشنویسی کشور می‌گوید: «تا زمانی که در کشور ، هنر به عنوان حاشیه قلمداد و از نگاه مسئولین جدی تلقی نمی‌شود؛ اساساً هیچ جشنواره و دوسالانه‌ای نمی‌تواند به جایگاه واقعی خود برسد و در این باره گفت: هنرمندی که از بازار هنر برخوردار نیست و در طول سال فقط باید چشم‌اش به دنبال یک جشنواره باشد آن هم اگر در جمع برگزیدگان باشد یا نه؛ هیچ جریان پویایی را در کشور رقم نمی‌زند. ما نیازمند ایجاد جریانات بنیادین هستیم .سالهاست برای این منظور برنامه و استدلال ارائه دادیم که با تخصیص یک در صد از بودجه عمرانی می‌توان تغییرات اساسی را در فرهنگ و هنر رقم زد. سال‌ها از مسئولین دولتی تا نمایندگان مجلس شورای اسلامی را توجیه کردیم که این یک درصد هزینه نیست بلکه این بودجه خیلی زود ارزش افزوده خواهد داشت و بازگشت سرمایه خواهد شد. مگر زمانی در این کشور اثر هنری خریداری نشد که آنقدر ارزش افزود یافت که ما توانستیم یکی از شاهکارهای هنر ایران»شاهنامه تهماسبی«را با همان یک اثر به کشور بازگردانیم؛ آیا این تجربه بدی بود؟ این مسئله جدا از این موضوع است که ورود یک اثر هنری در محل کار کارمندان دولتی چه تبعات مفیدی خواهد داشت و باعث خواهد شد که بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی کم شود. آیا بسیاری از هزینه‌هایی که هرساله صرف عمران می‌شود، با نبود فرهنگ سازی درست نابود و اسراف نمی‌شود؟ یا زیربنای یک جامعه اگر محکم نباشد تا هیچ بادی نتواند این اندیشه را نلرزاند از فرهنگ به دست نمی‌آید. چرا امروزه دشمنان از ابزار هنر برای تهاجم فرهنگی استفاده می‌کنند ولی ما برای مقابل با آن برنامه‌ای هنری و فرهنگی نداریم. این گونه مسائل باید حل شود تا امیدوار بود که در جریان پویای هنر، یک صحنه واقعی رقابتی درست برای جشنواره شکل بگیرد. معتقدم این برنامه که فقط یک نوع از گرایش‌های خوشنویسی در جشنواره مد نظر گرفته شود برنامه جامعی نیست. باید در یک جشنواره ملی تمامی خط‌ها از ثلث، شکسته تا خط نقاشی مورد توجه قرار گیرد. طبیعتاً وقتی محدود به یک خط شویم، مشکلاتی را به همراه دارد . این نوع نگاه فرصت حضور از بسیاری از هنرمندان را می‌گیرد و سوءتفاهم‌زا خواهد بود. وقتی در یک دوره از جشنواره مثلاً ۵۰ اثر خیلی خوب می‌بینیم‌ باید زمینه‌های و ظرفیت‌های تشویقی را در جشنواره بالا ببریم چون این تعداد هنرمند یک شبه به دست نیامده‌اند بلکه سال‌ها برای آن‌ها سرمایه و وقت صرف شده است. پس باید زمینه‌های تشویقی را برای هنر بالا ببریم».

سطح جشنواره‌ها را پایین آورده‌ایم

قباد شیوا هنرمند پیشکسوت عرصه گرافیک می‌گوید: «برای این‌که جشنواره‌های هنرهای تجسمی شکل مطلوب‌تری پیدا کند باید در طول سال برنامه‌ریزی و اطلاع‌رسانی در جریان باشد و برگزاری جشنواره در یک زمان محدود و با شتابزدگی انجام نشود.طبیعی و ضروری است که چنین جشنواره‌هایی از طرف دولت حمایت شود و مدیران هنری بسترسازی‌ها و امکانات لازم برای برگزاری جشنواره را تأمین کنند اما آن چیزی که مربوط به هنر و مسائل تخصصی می‌شود باید توسط خود هنرمندان انجام شود و امور تخصصی جشنواره‌ها به انجمن‌ها و تشکل‌های هنری سپرده شود. این‌که به جوان‌ها میدان داده شود و بسترهایی برای ارائه هنرشان فراهم کنیم کار بسیار خوبی است اما در این میان نباید قدیمی‌تر‌ها و حرفه‌ای‌ها فراموش شوند. جوان‌ها هم باید برای حضور در چنین رویدادی به یک نقطه استاندارد در حرفه‌شان رسیده باشند. در هر جشنواره‌ای باید بخش حرفه‌ای‌ها و بخش هنرمندان جوان هم‌زمان باشد اما جداگانه ارائه شود. در اغلب جشنواره‌های هنری دنیا هنرمندان در هر سنی شرکت می‌کنند و آثار هنرمندان در سالن‌های مختلف به نمایش در می‌آید.به عقیده من آن جوان‌هایی که به یک نقطه استاندارد در فعالیت حرفه‌ای‌شان رسیده‌اند به خاطرفعالیت‌ها و زحمت‌های خودشان بوده است و این سال‌ها در دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشی نتوانسته‌ایم خیلی موفق عمل کنیم. مسئله این نیست که یک هنرمند فوق لیسانس دارد نه، این همه لیسانس و فوق لیسانس بعد از انقلاب در رشته گرافیک داشته‌ایم ولی هنوز کسی که استاندارد کارش مثلاً در سطح مرحوم ممیز باشد نمی‌بینیم. دلیلش شاید این است که انتظار‌ها پایین آمده است. به جای این‌که ما سطح جشنواره‌ها را بالا ببریم که جوان کوشش کند و خودش را به آن استاندارد‌ها برساند، سطح جشنواره‌ها را پایین آورده‌ایم که این به ضرر فرهنگ است.»

جشنواره‌ها را در تقابل با دوسالانه قرار داده‌اند

حمید شانس مجسمه ساز و مدرس هنر هم در خصوص موضع جشنواره‌های دولتی می‌گوید: یکی از مسائل با اهمیت در مورد جشنواره‌های تجسمی بخش دولتی این است که می‌بینیم به دلایلی که برای من اصلاً واضح نیست جشنواره را در تقابل با بیینال‌ها قرار داده‌اند و به نوعی بیم آن می‌رود که بیینال‌ها حذف شوند؛ بیینال‌ها یک جریان لازم‌اند و رشد و تحول یک هنر را نشان می‌دهند در حالی که جشنواره‌ها به نظر من امکانات دیگری را باید حمایت و مراقبت کنند. جشنواره‌ها به بدنه اجتماعی متصل می‌شوند و کاربردهای هنر و استفاده‌های تبلیغی و ترویجی و استفاده‌های عمومی از هنر را شکل می‌دهند. خب این خیلی فرق می‌کند با جریان تخصصی بیینال که رشد جنبه‌های فنی هنر است که برای طیف هنرمندان جذابیت دارد. این مورد اولی بود که به نظرم به این جشنواره‌ها آسیب رساند و ابتکارشان را گرفت. به همین علت محتوی یک جشنواره مشخص نشد. برای اینکه جشنواره بتواند در امر تبلیغ درست عمل کند باید محتوی‌اش را مشخص کند.‌‌ همان طور که گفتم این جشنواره‌ها به جای اینکه محتوی مشخص داشته باشند به یک بازار مکاره تبدیل شد که تبلیغ‌اش قوی‌تر از محتوی عمل کرد در حالی که می‌شد به آن محتوی مشخص و امکانات داد و می‌شد مشخصاً به طور مثال در حمایت از دولت قدیم یک جشنواره شکل داد با محتوی و قابلیت‌های خاص خودش که کارآیی هم داشته باشد. و این اتفاق نیفتاد برای اینکه بیشتر جاروجنجال روی آن شکل گرفت و به جایی نرسید. و این از محتوی خارج شدن مسئله ثانویه‌ای بوده که فکر می‌کنم باید بازبینی بشود. اما به نظرم هنوز یک خطر وجود دارد که احساس می‌کنم درک نمی‌شود نه تنها در مورد جشنواره که در مورد سیاست‌های کلی که می‌تواند جشنواره را هم شکل دهد. آن هم عبارت از این است که هنر تجسمی امروزه نقش انکارناپذیری در جزء جزء زندگی ما دارد. هر آنچه که ما با آن سروکار داریم و هر آنچه که درکش می‌کنیم فیزیکی دارد که طراحی شده و تمام ذهنیت ما هم از چارچوب این فیزیک‌ها و این ایمیج‌ها و نشانه‌ها انتقال پیدا می‌کند. این را در یک چهارچوب یا در یک جمله ایرانی- اسلامی آورده‌اند و به این اقتدار داده‌اند و این را درک نکرده‌اند که بخش عمومی و بخش جهانی این قضیه کدام است و اگر کسی می‌خواهد فرهنگ بسازد باید این جریان را بسازد و اگر کسی می‌خواهد فرهنگش را رشد بدهد یا فرهنگ صادر کند باید از این جریان رشد بدهد. این اتفاقی است که همه جای دنیا دارد می‌افتد و اگر از این جریان حمایت کافی نشود و برایش بستر فراهم نشود، اگر قواعد جریان کپی رایت شکل نگیرد و اگر اجازه ندهیم هنرمندهایی که با زندگی مردم مرتبط‌اند فعال بشوند و فقط بخواهیم هنر را به صورت گلخانه‌ای در چهارچوب نخبه‌گرایش نگه داریم مسلماً نه تنها جشنواره‌ها و بیینال‌هایمان جواب نمی‌دهد بلکه آن بدنه‌ای که باید رشد کند و این جشنواره‌ها از آن تغذیه کنند آن هم رشد نخواهد کرد.