- روزنامه هنرمند - http://honarmandonline.ir -

سوء مدیریت یا سوء استفاده از مدیریت

 گفتگوی «هنرمند» با بهداد لاهوتی در خصوص پیگیری سرقت مجسمه برنزی از محوطه معاونت هنری|چند هفته پیش در خبرها شنیدیم که مجسمه برنزی ۳۵۰ کیلوگرمی اثر بهداد لاهوتی هنرمند مجسمه‌ساز از محوطه ساختمان معاونت هنری واقع در خیابان شهریار به سرقت رفته است. اثری که به گفته هنرمند، بخشی از مجموعه‌ای بوده که سال ۱۳۸۹ ساخته و سال ۱۳۹۰ در اکسپویی که در گالری شیرین برگزار شد آن را ارائه کرده و در همان زمان موزه هنرهای معاصر اثر را خریداری کرده است. گفته می‌شود پرونده این سرقت توسط پلیس آگاهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در دست بررسی قرار دارد. به دنبال این اتفاق تلاش کردیم تا جزئیات امر را طی گفتگویی که در ادامه می‌خوانید از زبان بهداد لاهوتی سازنده اثر بشنویم و واکنش او را نسبت به این اتفاق بدانیم.

 

بعد از گذشت چند هفته از به سرقت رفتن مجسمه‌تان چه اطلاعات تازه‌ای از این اتفاق دارید؟

متاسفانه من در جریان هیچ خبر تازه‌ای ‌‎در این باره نیستم و تنها اطلاعاتی که دارم همان‌هایی است که تا امروز در رسانه‌ها منتشر شده است. حتی از چند و چون اتفاقاتی که منجر به ناپدید شدن مجسمه‌ام شده خبر موثقی ندارم و امروز بعد از گذشت هفته‌ها هنوز نمی‌‎دانم ماجرا از چه قرار است. با توجه به اینکه آشنایی کافی و حتی سابقه همکاری با معاونت هنری از جمله در دوسالانه ششم مجسمه‌سازی را دارم گمان نمی‌‎کنم پیدا کردن من و در جریان قرار دادنم کار سختی باشد. حالا وضعیت به گونه‌ای ‌‎شده که به عنوان سازنده این اثر حتی برای دوستان و نزدیکانی که پیگیر چگونگی این اتفاق هستند هیچ پاسخی به جز همان اخباری که در رسانه‌ها منتشر شده ندارم. به هر حال می‌دانید اخباری هم که تاکنون منتشر شده‌اند هم هر کدام با تعبیر و گمانه زنی‌های خاصی همراه است که البته در فضایی که اطلاع رسانی شفاف و قانع کننده نیست این تعبیرها دور از ذهن هم به نظر نمی‌‎رسد. مسئله اینجاست که به جز اخبار اولیه هیچ گونه اطلاع رسانی در این باره نشده، در حالیکه به سادگی می‌توانستند در این مدت از روند پیگیری موضوع اطلاعاتی بدهند تا لااقل این گمانه زنی‌ها و تعبیرها بیشتر از این نشود.

 

هیچ تماسی در این خصوص با شما برقرار نشده است؟

طی این مدت از طرف دفتر هنرهای تجسمی هیچ تماسی با من گرفته نشده تا لااقل بدانند من در چه شرایط روحی قرار دارم. واقعیت این است که دچار وضعیت پیچیده‌ای ‌‎هستم که ترکیبی از سرخوردگی و یاس و حتی مضحک به نظر آمدن این اتفاق است. در ظاهر امر سخن از حمایت از هنرمند می‌شود در حالی که در ماجرای سرقت مجسمه‌ام حتی حرف‌هایی مبنی بر کم ارزش بودن اثر شنیدم که این موضوع بسیار دلخورم کرد؛ اگرچه بعدها حرف‌هایی مبنی بر انعکاس نادقیق این نقل قول هم شنیدم اما این اظهار نظر هیچ وقت به صورت رسمی تکذیب نشد. بخش مضحک قضیه هم این بود که در این مدت حتی تماس‌هایی از بعضی همکاران و دوستان داشتم که عنوان می‌کردند کاش مجسمه ما هم به سرقت می‌رفت تا معروف می‌شدیم و توجه رسانه‌ها به ما جلب می‌شد و از این قبیل حرف‌ها. مسئله این جاست که همه می‌دانیم وقتی اطلاع رسانی‌ها شفاف و قانع کننده نباشد، بروز چنین تلقی‌هایی اجتناب ناپذیر است و نمی‌‎شود از آن‌ها برحذر بود. این واقعا کم لطفی مسئولین دفتر تجسمی بود که هیچ اهمیتی به این موضوع ندادند و لازم ندیدند تماسی با من بگیرند تا لااقل اطلاعات دقیق تری از این ماجرا داشته باشم. حتی پیش آمد که تماسی با من گرفته شد و سوال کردند که آقای لاهوتی آیا شما این روزها مصاحبه تندی بر علیه معاونت هنری داشته اید یا جایی انتقادی از این مجموعه کرده اید که این بلا بر سرکارتان آمده؟ و می‌گفتند به نظر می‌آید قصد داشته اند اثر شما را حذف کنند. خب در چنین فضای غیرشفافی جای تعجب ندارد که حتی چنین اظهاراتی را بشنوی. به هر حال باید بگویم رزومه کاری من کاملا مشخص است و تا حالا اینطور کار نکرده‌ام که به واسطه چنین اتفاقاتی به اصطلاح معروف شوم. من تمام بیست سال گذشته را از طریق ممارست در مجسمه سازی گذرانده‌ام و هرگز نبوده که با بهره‌برداری از چنین اتفاقاتی بخواهم شناخته شوم. با این حال تنها دلخوشی‌های من در این مدت و اظهار همدردی‌هایی بود که از سوی تعدادی از دوستان شنیدم. این همدردی‌ها از جنس دیگری بود، هرچند بسیاری از آن‌ها اظهار تعجب می‌کردند که اصلا از وجود اثری از من در مجموعه معاونت هنری بی اطلاع بودند و متعجب بودند که چطور در طول این چند سال اصلا این اثر به نمایش در نیامده بود یا جایی نصب نشده بود که بتوانند آن را ببینند. یکی از این همدردی‌ها از طرف خانم گلستان بود که عکس العملی فرهنگی به این موضوع نشان داد و همینجا مایلم از ایشان و دیگر دوستان پیشکسوت که در این رابطه با من همدردی کردند تشکر کنم؛ به هر حال می‌دانیم که چنین اظهارنظرهایی می‌تواند برای افراد دردسرساز هم باشد ولی با این حال حمایت و همدردی خود را از من به عنوان یکی از فعالان عرصه مجسمه سازی دریغ نکردند و همین تنها دلگرمی بعد از وقوع این اتفاق بود که اگر نمی‌‎بود شرایط می‌توانست برایم تلخ تر و ناخوشایندتر باشد.

 

ظاهرا این اتفاق در تعطیلات نوروز افتاده؟ چه موقع از سرقت اثرتان مطلع شدید؟

من از طریق اخبار رسانه‌ها و مصاحبه‌ای ‌‎با آقای ملانوروزی متوجه شدم که این سرقت در تعطیلات نوروز امسال افتاده است. چند هفته پیش و با اولین تماس یکی از رسانه‌ها متوجه این اتفاق شدم که از من سوال می‌کردند ماجرای دزدیده شدن مجسمه تان چیست؟ ابتدا فکر کردم با من شوخی می‌کنند ولی بعد که توضیح دادند کدام اثر به سرقت رفته بیشتر تعجب کردم و گفتم مگر می‌شود مجسمه‌ای ‌‎که سوار کردن و آماده‌سازی آن با همکاری چندین نفر و طی مراحل مختلف صورت گرفته به این راحتی آن هم از درون یک مجموعه دولتی مجهز به نگهبانی و حراست به سرقت برود. حالا اگر در نوروز و در تعطیلات مرا در جریان قرار ندادند انتظار داشتم بعد از رسانه‌ای ‌‎شدن موضوع طی هفته‌های گذشته اطلاعات دقیق تری به من به عنوان سازنده اثر ارائه می‌کردند تا لااقل در پاسخ به سوالات رسانه‌ها و دوستان مجبور نباشم مرتب بگویم که هیچ اطلاعاتی بیشتر از آنچه در رسانه‌ها منتشر شده ندارم. مسلما تا حالا در خود مجموعه معاونت هنری از کم و کیف ماجرا آگاه شده اند اما مشخص نیست چرا اطلاع‌رسانی دقیقی صورت نمی‌‎گیرد.

 

ظاهرا اعلام شد این اثر متعلق به معاونت هنری نبوده و موسسه توسعه هنرهای تجسمی آن را خریداری کرده است؟

بله ولی نمی‌‎دانم با عنوان کردن این مسئله چه نتیجه‌ای ‌‎قرار است حاصل شود. همه ما می‌دانیم که موسسه توسعه هنرهای تجسمی مرکزی دولتی و وابسته به دفتر تجسمی ارشاد است. اگر این مرکز به گفته آن‌ها ارتباطی با دفتر تجسمی ندارد چرا در هنگام خرید اثر به اسم موزه خواستار تخفیف در قیمت شدند؟ انتظار از یک مدیر فرهنگی این است که شتابزده اظهار نظر نکند و در موضوع تامل کند تا امکان سوءبرداشت از اظهار نظر‌ها فراهم نشود. مجموعه رفتارها در این ماجرا شاید می‌خواهد این معنی را انتقال بدهد که اساسا اتفاق با اهمیتی رخ نداده و نیاز به پاسخگویی جدی ندارد. این به نظر من کم لطفی است و موجب سلب اعتماد از مجموعه معاونت هنری می‌شود؛ شاید این موضوع در حال حاضر تنها محدود به اثر من باشد ولی تکرار چنین رفتاری می‌تواند هنرمندان دیگر را نیز نسبت به عدم حمایت مسئولین تجسمی از آنان مثل من سرخورده کند. همانطور که گفتم پیش از این در مقاطعی با دفتر هنرهای تجسمی و رویدادهای برگزار شده توسط این مرکز همکاری داشتم ولی گمان نمی‌‎کنم بعد از این اتفاق و سراغ نگرفتن از من به عنوان سازنده این اثر دیگر میل و رغبتی به مشارکت در برنامه‌هایشان داشته باشم.

 

در نهایت به نظر می‌رسد آنچه مورد بی‌اعتنایی قرار گرفته حقوق معنوی شما به عنوان سازنده اثر است. در این باره چه فکر می‌کنید؟

این موضوع بسیار حساسی است. اخلاق حرفه‌ای ‌‎حکم می‌کند حقوق متقابل خریدار و فروشنده را رعایت کنیم. من مدتی بعد از فروش این اثر وقتی مطلع شدم آن را در زیر پله قرار داده‌اند، بارها پیشنهاد کردم تا به صورت رایگان آن را جایی در محوطه باز موزه هنرهای معاصر نصب کنم و هر زمان که نیاز به ترمیم یا پاکسازی داشت انجام دهم. اما حالا در مقابل این پیشنهاد دفتر هنرهای تجسمی حتی از یک تماس و اطلاع رسانی نسبت به اثرم دریغ کردند. باید در نظر داشت وقتی یک نهاد متولی هنر چنین رفتار کند، حساب کار اشخاص یا موسسه‌های حقیقی و حقوقی دیگر هم روشن است که چگونه خواهد بود. از طرف دیگر به این ترتیب بخشی از رزومه و سابقه هنری من است که از بین رفته است؛ مطمئن هستم که دوستان حتی یک عکس مناسب از اثر من که حالا نیست و نابود شده تهیه نکرده‌اند و همانطور که طی این هفته‌ها نسبت به من که سازنده این اثر هستم تا این اندازه بی توجهی نشان داده اند، طی این سال‌ها به این اثر نیز نهایت بی‌اعتنایی را نشان دادند به طوری که از نحوه و مکان قرار دادن آن می‌توان به شدت این بی اعتنایی پی برد.