- روزنامه هنرمند - http://honarmandonline.ir -

«سلام بمبئی» ادامه دارد!

سپیده آماده|«سلام بمبئی» با بازی محمدرضا گلزار، دیا میرزا، بنیامین بهادری و جمعی از بازیگران هندی این روزها بر پرده نقره‌ای سینماها جای گرفته و با فروشش در زمان حدود یک هفته‌ای که از اکرانش می‌گذرد، رکوردهای تازه‌ای را در سینما به ثبت رسانده است. «قربان محمدپور» کارگران این فیلم که فعالیت در سینما را با نگارش فیلم نامه آثار سینمای تجاری مانند خروس جنگی، فاصله، شیر و عسل، داماد خجالتی و مجرد ۴۰ ساله آغاز کرده بود، اولین فیلمش «زبان مادری» را در سال ۸۹ ساخت. «دل بیقرار» و «آنچه مردان درباره زنان نمی‌دانند» فیلم‌های بعدی محمدپور پیش از «سلام بمبئی» بودند. به بهانه گیشه داغ این روزهای «سلام بمبئی» گفتگویی با قربان محمدپور داشته ایم تا از نگارش فیلم نامه و سختی‌های کار در بالیوود بپرسیم.

آقای محمدپور! شما کارتان را از فیلم نامه نویسی شروع کردید، فیلم نامه‌هایی مانند زنها فرشته‌اند، خروس جنگی، فاصله و شیر و عسل و…، این سبقه فیلم نامه نویسی چقدر در موفقیتتان در عرصه کارگردانی تاثیر‌گذار بوده است؟

معمولا کارگردانانی که نوشتن فیلم‌نامه هم بر عهده خودشان است، موفق تر از سایرین هستند، چون پیش از ساختن فیلم، اثر در ذهن خودشان ساخته شده است. این که من سینما را با فیلم نامه‌نویسی آغاز کردم، کمک بسیاری به من کرد. من هر سکانس را بارها با موسیقی در ذهنم مرور می‌کنم و همه این‌ها در جریان کارگردانی، به کمکم می‌آیند.

غالب فیلم نامه‌ها و فیلم‌هایی که در روزمه کاری شما دیده می‌شوند، در فهرست آثار سینمای بدنه و سینمای تجاری جای دارند، خودتان به جنبه دیگری از سینما علاقه ندارید؟

من به سینمای مردمی علاقمندم، دوست دارم فیلمی بسازم که بتوند مردم را به سالن‌های سینمایی بکشاند. مردم آخر هفته‌ها را برای تفریح به سینما می‌آیند نه اینکه الزما چیزی یاد بگیرند، سینما کلاس درس نیست و وجه اصلی سینما تفریح و سرگرمی است و به همین دلیل، این وجه از سینما در آثار من غالب است و من به دنبال نوشتن آثاری هستم که برای مردم جذاب هستند و زمانی که این اتفاق می‌افتد به طبع مخاطب هم استقبال می‌کند.

با آنکه شما در ابتدا، کارگردانی را با فیلم‌هایی مانند زبان مادری و دل بیقرار آغاز کردید اما فیلمی که شما را در جایگاه یک کارگردان در میان مردم شناساند، «آنچه مردان در باره زنان نمی‌دانند» بود، دلیل اقبال مردم به این فیلم از نظر خودتان چه بود؟

من در زبان مادری و دل بیقرار میان سینمای بدنه و سینمای جشنواره‌ای مردد بودم و این تردید نتیجه درستی نداد، چون هم دنیا را از دست دادم و هم آخرت را، در فیلم سوم به مسیری بازگشتم که مسیر اصلی‌ام در فیلم نامه‌نویسی بود، یک قصه به روز و جذاب و با اینکه من در این فیلم تنها سه بازیگر داشتم اما کار بسیار موفق شد.

چرا زودتر به سمت کارگردانی نرفتید و چندین سال تنها در مسند فیلم نامه‌نویسی سینما حضور داشتید؟

من عاشق فیلم نامه‌نویسی بودم و اصلا نمی‌خواستم که وارد فیلم سازی بشوم، اما پس از نگارش۴۰ فیلم نامه که ۲۰ عدد از آنها تبدیل به فیلم شده اند، دیگر فیلم نامه نویسی ارضایم نمی‌کرد، از سوی دیگر می‌دیدم که فیلم نامه‌ام در جریان ساخت تغییراتی داشته است و فیلمی که به پرده رفته با متن من، تفاوت‌های بسیاری دارد به همین دلیل وارد عرصه کارگردانی شدم تا فیلم نامه‌هایی که به آنها علاقه دارم، همانگونه که می‌خواهم به تصویر در بیایند.

کی تصمیم گرفتید «سلام بمبئی» را بنویسید؟

من در سال ۷۱ سفری به رومانی داشتم و در آن سفر قصه‌ای نوشتم به نام «خداحافظ بخارست»، در فیلم «زبان مادری» یک بازیگر هندی داشتم که به من پیشنهاد داد یک فیلم در بالیوود بسازم، در ابتدا پیشنهادش را زیاد جدی نگرفتم تا اینکه تهیه کننده بالیوودی را به تهران دعوت کرد و من همان طرح قدیمی «خداحافظ بخارست» را پیدا کردم و تغییراتی در آن ایجاد کردم و قصه را به هند بردم و تبدیل به «سلام بمبئی» شد.

شما مطمئنا از دشواری‌های تولید کار در هند مطلع بودید، چطور شد تصمیم به ساخت این بیگ پروداکشن گرفتید که به نوعی ریسک بزرگی هم به حساب می‌آمد؟

کار کردن درهند زیاد سخت نبود، فراهم آوردن شرایط برای کار کردن در هند دشوار بود. امکانات بالیوود بسیار زیاد است و کار کردن در این کشور از ایران بسیار راحت‌تر. ما دو سال شبانه روز تلاش کردیم و در نهایت موفق شدیم.

کار کردن با بازیگران غیر هم زبان چه تفاوتی داشت با کارگردانی در کشور خودمان و با بازیگران هم وطن؟

من سعی کردم تیمی را انتخاب کنم که همگی مسلط به زبان انگلیسی باشند، از طرفی خود هندی‌ها هم مسلط به زبان انگلیسی هستند و به همین دلیل مشکل چندانی در ایجاد ارتباط نداشتم.

طور دیگر سئوالم را مطرح می‌کنم، سطح بازیگری بازیگران هندی را در قیاس با بازیگران ایرانی چطور ارزیابی می‌کنید؟

به هر حال سالانه در بالیوود ۱۲۰۰ فیلم تولید می‌شود، مثل تمرینی است که زیاد انجام می‌شود و به طبع زمانی که تمرین زیاد شود، تسلط بر کار هم افزایش می‌یابد و به همین دلیل سطح بازیگری بازیگران هندی خیلی بالا است، البته ما در ایران هم بازیگران فوق‌العاده‌ای داریم. ما در این فیلم از چهار بازیگر معروف و درجه یک هندی استفاده کرده‌ایم.

چرا «محمدرضا گلزار» را برای بازی در نقش علی انتخاب کردید و آیا در زمان نگارش فیلم نامه هم او برای ایفای این نقش در نظرتان بود؟

بله من از ابتدا رضا گلزار را برای این نقش در نظر داشتم چون می‌خواستم زمانی که از بازیگران چهره بالیوود می‌خواهم که در این فیلم بازی کنند، بگویم قرار است نقش مقابل گلزار سوپراستار سینمای ایران را بازی کنند. خب گلزار سوپراستار بود و مسلط به زبان انگلیسی و این دو مولفه از دلایل انتخابم بود.

«دیا میرزا» چطور انتخاب شد؟

دیا میرزا پیشنهاد دوستم دکتر علی ایرانی بود، او پزشک بسیاری از ستاره‌های سینمای هند از جمله شاهرخ خان است. علی ایرانی بسیاری از بازیگران فیلم را به من پیشنهاد داد و هماهنگی‌ها را بر عهده گرفت.

متن «سلام بمبئی» خیلی هندی نوشته شده بود، تعمدی در این کار بود؟

من ۴۰ فیلم نامه در سینمای ایران نوشته‌ام و هر کاری که کنم باز هم یک ایرانی هستم و کارهایم هم تقریبا شبیه هم هستند، از «زنها فرشته‌اند» و «خروس جنگی» گرفته تا «سلام بمبئی» همه و همه ریشه‌هایی مشترکی دارند.

چرا پایان تلخ؟

البته به نظر من پایان داستان شاید هپی اند نباشد، اما شیرین است. اولا که ذات عشق تراژدی خلق می‌کند، عشق هپی‎‌اند خلق نمی‌کند، مانند رومئو و ژولیت و لیلی مجنون، اگر پایان هپی اند خلق می‌کردم، همه چیز در سالن سینما تمام می‌شد، اما الان مخاطب چون این پایان را دوست ندارد این قصه را هفته‌ها با خود حمل می‌کند و ناراحت است. من عکس نظر مخاطب جلو رفتم. در فیلم‌های بزرگی مانند شعله هم، قهرمان فیلم با بازی آمیتاباچان در پایان فیلم می‌میرد، مخاطب دوست ندارد این اتفاق بیفتد. از جمعیت ۷۰۰ میلیون نفری آن روزهای هند، شاید حتی ۱۰۰ هزار نفر هم دوست نداشتند که این اتفاق بیفتد، چون این پایان مخاطب را درگیر خودش می‌کند. بسیاری از افراد به من پیام دانند و گفتند که ما پس از دیدن فیلم ناراحت هستیم و به نظر من این تاثیر فیلم است.

به نظرتان تعدد دوستت دارم‌ها در فیلم تکراری نمی‌شود؟

به نظر من این خاصیت عشق است و یک عاشق مدام از عشق و دوست داشتن می‌گوید.

حجم زیرنویس‌ها باعث شده است که مخاطب بیشتر از اینکه تصاویر را ببیند، مشغول خواندن زیرنویس باشد و این مسئله گاه به آزار می‌انجامد.

خب شاید این باعث شود که فیلم را دوباره ببیند، امروز در سینمای دنیا از زیرنویس استفاده می‌شود و اگر کار را دوبله می‌کردیم، لطمه بزرگی به فیلم وارد می‌شود.

به نظرتان «سلام بمبئی» رکورد فروش را در سینمای ایران را می‌زند؟

انشاله با این استارتی که زده ایم من امیدوارم. شما نگاه کنید نه تلویزیون به ما تیزر داد و نه از شبکه‌های ماهواره‌ای تبلیغی داریم. اگر «سلام بمبئی» تبلیغ تلویزیونی داشته باشد ۵۰ میلیارد می‌فروشد.

ساختن فیلم ایرانی در بالیوود با توجه به محدودیت‌هایی قانونی و عرفی ما دشواری‌های بسیار دارد، چطور با این دشواری‌ها کنار آمدید؟

من سعی کردم این فیلم را براساس قوائد فیلمسازی ایران بسازم چون اکران در کشور برایم اهمیت بسیار داشت. من نمی‌دانم این فیلم در اکران هند با چه بازخوردی روبرو خواهد شد، با توجه به اینکه در این فیلم بازیگران حتی دست‌های هم را هم نمی‌گیرند.

چرا مردم «سلام بمبئی» را دوست دارند؟

«سلام بمبئی» از عمق قلب من برخاسته و حرفی که از دل برآرد، لاجرم بر دل نشیند، قصه در من تاثیر گذاشته است. می‌دانید چرا مردم در سکانس پایانی فیلم گریه می‌کنند؛ چون من این سکانس‌ها را صدها بار زمانی که در ماشینم بودم با موسیقی در ذهنم مرور کردم و صدها بار با آن اشک ریختم و این سکانس در من تاثیر گذاشت تا اینکه امروز هم بر مخاطبان اثر می‌گذارد.

به نظر شما چرا مردم ایران به فرهنگ هند علاقمندند، ما سالها پیش سریالی به نام «مسافری از هند» را بر آنتن سیما داشتیم که آن فیلم هم با استقبال مخطابان روبرو شده بود؟

فرهنگ ایران و هند بسیار به هم نزدیک است و ۸۰۰ سال زبان مردم هند فارسی بوده است، بسیاری از واژه‌هایی فارسی هنوز هم در زبان هندی دیده می‌شود؛ مثل آسمان خدا،عشق، زندگی و صدها کلمه دیگر به نظر من این نزدیکی فرهنگی باعث این مسئله شده است. از سوی دیگر در سینمای هند همیشه رقص و آواز وجود دارد و این رقص و آواز در ذات مردم هند است و این مسئله باعث علاقه مردم ما به فرهنگ هند می‌شوند.

و البته دیا میرزا هم اصالت ایرانی دارند.

چقدر جالب من اولین بار است که این مسئله را می‌شنوم.

فیلم بعدی تان چیست؟

من الان ۲ قصه دارم یکی سلام بمبئی ۲ که برایم اهمیت بسیاری دارد و این متن را به زبان انگلیسی هم ترجمه کرده‌ام و برای یکی از سوپراستارهای هند هم فرستاده‌ام و منتظر پاسخ او هستم. پس از اکران هند به دنبال ساخت سلام بمبئی ۲ هستم و یک فیلم نامه دیگر هم دارم به نام «دختر خیابان» که این دو فیلم نامه از برنامه‌ها من برای سال آینده است.

با توجه به اینکه داستان «سلام بمبئی» در سری اول به پایان رسیده است، داستان سری دوم با چه محوریتی است؟

قصه «سلام بمبئی» قصه‌ای جداگانه است و ربطی به سری اول ندارد.

قصد دارید سبک فیلم سازی بدنه و تجاری را ادامه بدهید؟

از سال ۸۰ که من فیلم نامه نویسی را آغاز کردم در این مسیر حضور داشتم و در ادامه هم در همین مسیر خواهم بود. دوست دارم فیلمی بسازم که مردم با آن ارتباط برقرار کنند و دوستش داشته باشند و به طور کلی به سینمای مردمی علاقمندم.

کاراکترهای احمد و نامزدش با بازی بنیامین و شایلی محمودی در فیلم اضافه به نظر می‌رسد و بود و نبودشان تاثیری در روند قصه ندارد، وجود چنین شخصیت‌هایی چه لزومی داشت؟

حق با شماست. این دو کاراکتر اصلا در قصه اولیه حضور نداشتند و بعدا من این دو نفر را اضافه کردم. در این فیلم که به زبان انگلیسی است، اضافه شدن کاراکتر احمد باعث شد که در جاهایی این دو نفر با هم به زبان فارسی تکلم کنند و از طرف دیگر شخصیت اصلی با حضور یک همخانه از تنهایی در می‌آمد و از طرفی وجود این دو نفر موقعیت‌های طنزی ایجاد می‌شود تا مخاطب زیاد خسته نشود.

بازی دیا میرزا بار درام کار را بر دوش می‌کشید. از حضور او در کار بگویید.

هندی‌ها پس از دیدن فیلم اولین جمله‌ای که به من گفتند این بود که هر کارگردانی از سینمای بالیوود اگر این بازی را از دیا میرزا می‌گرفت، مطمئنا می‌توانست یکی از سوپر استارهای هند را خلق کند.«دیا میرزا» در هیچ کدام از ۴۰ فیلمی که در بالیوود بازی کرده، این چنین ظاهر نشده است، ما حتی یک سکانس داشتیم که دیا میرزا نزد پدرش می‌رود و التماس می‌کند که علی را آزاد کنید ما این سکانس را گرفتیم و دیا میرزا یک بازی خیلی معمولی ارائه داد و من به او گفتم که این بازی فوق العاده بدی است و من این بازی را نمی‌خواهم و او شروع کرد به گریه و رفت پیش گلزار و گفت کارگردان شما به من گفته است که بازی ات خیلی بد است. پس از این ماجرا کار نیم ساعت تعطیل شد و من برایش توضیح دادم و او بعدش آمد و آن سکانس استثنائی را بازی کرد، سکانسی که شاید در عمر هنری‌اش هیچ گاه دیگر تکرار نشود. وقتی آن سکانس تمام شد من و همه گروه برایش دست زدیم و اتفاقی که باید، افتاد.

برخی معتقدند که «سلام بمبئی» بازگشت به سینمای چند دهه پیش است نظر خود شما در این باره چیست؟

به نظر من این اظهارنظرها براساس حسادت است. «سلام بمبئی» فیلمی دینی است، امروز عشقها مجازی شده و عشق در جامعه ما از بین رفته است. پس از سالها ما یک فیلم عاشقانه‌ای ساخته ایم و جوانی که یک عشق پاک دارد، یک پسر شیعه ایرانی که در هند درس می‌خواند و امید را به یک دختر هندو که خودکشی کرده است باز می‌گرداند و به او قرآن هدیه می‌دهد. پسر شیعه‌ای که کار را عار نمی‌داند و کمک هزینه‌ای برای مادرش می‌فرستد، اینها لایه‌های زیرین فیلم هستند که باید دیده شوند.

عشق فیلم اصلا منطق روایی ندارد.

۳۰ دقیقه ابتدایی فیلم پیش زمینه‌ای برای شکل گیری عشق است و این عشق پله به پله اتفاق می‌افتد.

اما ما عشق در یک نگاه را در همان جریان گرفتن جزوه دیدم که به ناگاه به گره اصلی درام منتهی شد.

اول ماجرای جزوه بود و بعد پنچر شدن خودروی دختر و بعد کپی‌های جزوه‌ای که به دست دختر نمی‌رسد، چون دختر دو هفته به دانشگاه نمی‌رود و بعد دیدار در بیمارستان و پس از آنکه دختر باز به دانشگاه می‌آید و بعد ماجرای عشق. دختر می‌بیند که او مردی است که هزینه زندگی خود و مادرش را می‌دهد و کار را عار نمی‌داند و عاشق شخصیت او می‌شود.

برخی از کاراکترهای فیلم شخصیت پردازی‌هایی بسیار سطحی دارند، مانند کاراکتر بدمن داستان، خواستگار کریشما که با آن المان‌های نخ نما مانند سیگار برگ و داشتن دو بادیگارد در اطرافش، کاراکتر کاریکاتور گونه‌ای از کار درآمده است که به جای حس تنفر، حس طنز را در مخاطبان بر می‌انگیزد. چرا؟

پدر خواستگار و پدر کریشما عهد بسته‌اند که فرزندانشان را به عقد هم در بیاورند، اما کریشما پس از مرگ پدر خواستگار نامزدی‌اش را به هم می‌زند و شب عروسی‌اش خودکشی می‌کند، این پرداخت به گذشته شخصیت‌پردازی کار را تشکیل می‌دهد.

اما تبلورش در بازی‌ها دیده نمی‌شود و ما مولفه‌های تکراری را می‌بینیم به خصوص در این شخصیت.

سعی کردیم در فیلم شخصیت منفی نداشته باشیم.

یعنی شخصیت منفی هم طنز به نظر برسد؟

نه طنز نه، او هم یک عاشق است اما کریشما او را دوست ندارد و خواستگار هم شاید شخصیت منفی ندارد و عشقی دارد که از آن دست نمی‌کشد.

چرا مردم با عشق جاری در فیلم برقرار می‌کنند؟

چون یک عشق صادقانه است و عشق جاری در فیلم به اصطلاح در امده است.

روزهایی که مشغول فیلم نامه نویسی در سینما بودید، آیا پیش‌بینی می‌کردید روزی چنین بیگ پروداکشنی را در بالییوود بسازید؟

زمانی که فیلم نامه نویسی می‌کردم، هیچ وقت فکرش را نمی‌کردم اولین کارگردان ایرانی باشم که در بالیوود فیلم سازی می‌کند. اما زمانی که «آنچه مردان درباره زنان نمی‌دانند» را تمام کردم و طرح اولیه کار را نوشتم با تمام وجودم و با تلاشی که در سینما ایران بی سابقه بود، سر کار رفتم و بقیه موفقیتم را هم مدیون دعاها و لطف خدا هستم.

افق شما در فیلم سازی کجاست؟

می خواهم فیلم سازی در بالیوود را ادامه بدهم.

با سینمای سایر کشورها نمی‌خواهید همکاری‌های مشترک داشته باشید؟

مردم ایران بالیوود را دوست دارند و «سلام بمبئی» هم با استقبال روبرو شد. از طرف دیگر در کشورهای دیگر آسیایی سینمای تاثیرگذاری وجود ندارد، کشورهایی مانند ترکیه، کشورهای عربی و چین و ژاپن سینما ندارند و سینمای هنگ کنگ هم در سطح سینمای ما نیست. تنها سینمایی نزدیک به ما بالیوود است و بازیگران زن بالیوود هم می‌توانند در پروژه‌های مشترک بازی کنند.

اگر فروش فیلم همین روند را طی کند شما ممکن است کارگردان پرفروش ترین فیلم سینمای ایران بشوید، نظرتان درباره این عنوان چیست؟

من فکر می‌کنم این لطف خداست. لطف خدا از همان روز اول بر سر «سلام بمبئی» بود به نظر من تا روز پایانی اکران هم همراه ما خواهد بود.