- روزنامه هنرمند - http://honarmandonline.ir -

خانه سینما از حقوق سینماگران دفاع کند!

مونا کریمی|محمد پرویزی پیش از این مسئولیت اجرایی مراسم‌های افتتاحیه و اختتامیه جشنواره فیلم فجر و تجربه فعالیت در حوزه بینارشته‌ای از جمله؛ نمایش، ویدئو آرت و ویدئوپرفورمتس را داشته است. در زمینه سینما او پس از ساخت فیلم «سمفونی تولد» که اکنون در مرحله صداگذاری به سر می‌برد دومین فیلم سینمایی خود«لابی» نیز از نیمه دوم خرداد کلید زد. «لابی»  فیلمی با حضور بازیگران چهره زیاد قصه مسافرانی ست در یک هتل، که به نیت‌های خاصی با هم لابی می‌کنند… در روزهای پایانی فیلمبرداری فیلم سینمایی «لابی» دقایقی فرصت او را می‌گیریم تا از شرایط وفضای «لابی» جویا شویم. هم اکنون فیلم لابی در مرحله تدوین به سر می‌برد. احتمال این که در جشنواره فیلم فجر امسال شاهد دو فیلم یکی در بخش کار اولی‌ها و دیگری در بخش مسابقه سینمای ایران از این فیلمساز باشیم وجود دارد. باید صبر کرد و دید که کدام یک شانس حضور در جشنواره را دارد!

 

پیش از ساخت فیلم سینمایی «سمفونی تولد» و «لابی» تجربه کارهای اجرایی جشنواره فجر را داشتید. چه شد فیلمسازی را تجربه کردید؟

پیش از تجربه‌ی سینمایی، کار بینارشته‌ای انجام می‌دادم و بجز کار عملی، مقاله‌های بسیاری درباره این موضوع منتشر کردم و با مدیای سینما به شکل‌های متفاوتی در اجرا برخورد کردم. نمایش بانوی خیال من که بهار ٨۴ تالار وحدت اجرا شد تلفیق کار سینمایی (به شکل ویدئویی) با نمایش بود. در هنر معاصر، امروزه رشته‌های زیادی را می‌توان سراغ گرفت که از ظرفیت‌های سینما استفاده می‌کنند، ویدئوآرت و ویدئو پرفورمنس از آن جمله اند از این طریق به سینما وارد شدم.

 

اولین اثر سینمایی شما فیلم سینمایی «سمفونی تولد» است که هنوز به اکران درنیامده است. فیلم در چه مرحله‌ای است؟

سمفونی تولد در مرحله صداگذاری و موسیقی است و مشخص نیست در جشنواره فجر امسال حضور داشته باشد یا نه! بستگی به تصمیم تهیه‌کننده دارد.

 

پس از ساخت فیلم سینمایی «سمفونی تولد» خیلی سریع به سراغ ساخت «لابی» رفتید. چرا؟

پس از «سمفونی تولد» ترجیح می‌دادم که بازخورد کار اولم را ببینم و بعد دست به ساخت فیلم دومم بزنم.

اما ساخت فیلم صرفا به شرایط فردی و تصمیم فردی باز نمی‌گردد بلکه کار جمعی است. اگر شرایط فراهم بود می‌بایست تمام تلاش خود را برای اجرایی کردن ایده خود کرد، لابی خوشبختانه چنین سرنوشتی داشت. قرار شد امسال آن را بسازیم و از آنجا که نیمه دوم سال معمولا سینمای ایران روزهای شلوغی را پشت سر می‌گذارد و بیشتر فیلم‌ها در این ایام کلید می‌خورند، ترجیح دادیم تا به ترافیک کار عوامل اجرایی و بازیگران نخوردیم کار را شروع کنیم.

 

کمی از حال و هوا و فضای داستان لابی بگویید؟

درون مایه‌ای که تجربه‌های عملی من بر آن استوار است موضوع خاطره است. سعی می‌کنم به شکل‌های متفاوت با تاثیرات و عواقب خاطرات رویا رو شوم. در لابی هم آدم‌ها با خاطرات خود درگیرند، هر کسی باری را از گذشته حمل می‌کند. تجربه‌ی خاطره مثل هر تجربه‌ی دیگری می‌تواند به بحران اجتماعی بدل شود، دانش جمعی ما در این زمینه بسیار کم است. فقر خاطره، کمبود خاطره و خطرات ناشی از اشباع شدن از خاطره هر کدام می‌تواند زندگی را تا مرز فروپاشی پیش ببرد. ناهنجاری‌های اجتماعی حاصل از رنجی که از خاطرات می‌بریم کم از اعتیاد و یا فقر مالی نیست، سینمای ما غالبا به این سطوح نزدیک نمی‌شود و هنوز لایه‌های سنتی وجه غالب قصه پردازی در سینمای ما بشمار می‌رود. بقول دوستی؛ انگار از ونک به بالا هیچ فقری دامن گیر آدمها نیست. قصه لابی درباره این سطوح از جامعه است، لایه‌ای که تجربه‌هایشان به گمان من عمیق‌تر و گاهی به شدن پیچیده‌تر است. با این که به روی هم چاقو نمی‌کشند، و یا در زندگی شخصی همدیگر را تکه پاره نمی‌کنند، فریاد نمی‌زنند، اما درد‌های بزرگی را با خود جابجا می‌کنند. به نظر من سینمای معاصر از سوژه‌های معاصر آغاز می‌کند.

 

البته در سینمای معاصر هم باید به هر دو طبقه اجتماعی پرداخت!!

منظورم این نیست که در زندگی معاصر قشر فقیر جایی ندارد. اتفاقا فاصله طبقاتی در زندگی به مفهوم معاصر آن بارها بیشتر شده است، بلکه آنچه من به آن تاکید دارم پیچیدگی‌های مفهوم فقر است. فقر روحی، فقر تجربه، فقر خاطره. دامنه فقر بسیار گستره شده است و همین‌ها فقر فرهنگی نامیده می‌شود. قرار نیست صرفا با رسانه‌ها فقر به مفهوم مالی را به نمایش بگذاریم. باکسانی که با خواب و رویاهایشان درگیرند چه باید کرد؟با افرادی که از بیهودگی رنج می‌برند ویا دچار ملال در زندگی‌اند؟ باید دید چقدر می‌توان به این موضوعات نزدیک شد. لابی در کل تلاشی برای نزدیک شدن به این آدم‌هاست.

 

لابی به لحاظ پرسوناژ و شخصیت فیلم پربازیگری است. با این تعداد بازیگران به لحاظ زمان بندی آماده شدن آن‌ها جلوی دوربین چگونه است؟

سینمای شخصیت محور، مزایا و گاهی محدویت‌هایی دارد، وقتی قصه محدوده شخصیتی خاص می‌گردد، امکان نفوذ در روان شخصیت در فیلم وجود دارد. اما تمرکز فیلم صرفا نشان دادن جزئی از یک کل است. در لابی قرار نبود به این شکل پیش برویم، لابی قصه نا به هنگامی‌آدم‌هایی در یک هتل است، آنهایی که برای نیتی آمده اند و گاهی هم زود می‌روند. من قصد داشتم به واقعیت مکانی قصه وفادار باشم، دوربین هر لحظه امکان دارد نا به هنگام مسافری را دنبال کند، و این آغاز ماجرای این آدم است. طبیعتا فیلم زمانی برای روایت خود مشخص کرده و دراین بازه زمانی صرفا می‌تواند داستان تعداد محدودی را دنبال کند. پرسشم در مرحله نگارش فیلمنامه این بود؛ چگونه می‌توان هر لحظه قصه‌ای را آغاز کرد، مثل وارد شدن هر لحظه‌ی آدم‌ها به لابی هتل، وقتی من اتاقم را تحویل می‌دهم قصه یک نفر دیگر در همان اتاق شروع می‌شود، اینجا قصه‌ها همدیگر را پیش می‌برند. می‌خواستم فیلم به این نابه هنگامی‌وفادار باشد. چه در قصه و چه در شکل اجرا. فیلم پربازیگر است، دوستان عزیز لطف کردند پذیرفتند برخلاف سنت رایج سینمای ایران بیایند و نقش مسافری را در یک تک سکانس ایفا کنند.

 

کار با امیر شهاب رضویان به عنوان تهیه‌کننده چگونه شکل گرفت؟

من از دهه پنجاه می‌آیم و از این بابت بسیار خوشحالم علی‌رغم این که نوجوانی ما در دل جنگ گذشت، اما یاد گرفتیم هر چیزی را از راه سختش بیاموزیم. آدم‌هایی که ما ازآنها یاد می‌گرفتیم آدم‌های چند وجهی بودند، ادبیات می‌دانستند، نقاشی می‌دیدند و رمان و شعر می‌خواندند و می‌خوانند که شهاب رضویان از این جنس آدمهاست. راه مکالمه با این شخصیت‌هایی را می‌دانم و شاگردی کردم، شهاب هم مثل یک دوست گوش داد و از سر لطف کمک کرد.

نظرتان درباره فعالیت خانه سینما چیست و آیا می‌تواند به فیلمسازان کمک کند؟

چند روز پیش گفتگوی مدیر عامل خانه سینما آقای شاهسواری را در یکی از سایت‌ها با آقای جیرانی دیدم که به نظرم گفتگویی حساب شده و دقیقی بود و بسیاری از سیاست‌ها و خط مش‌های خانه سینما را مشخص کرد. یکی از وظایف عمده خانه سینما که وی به آن اشاره داشت حمایت از حقوق اصناف سینما است و دیگری حیطه قانون‌گذاری فیلم‌ها که فیلمسازان پروانه ساخت و نمایش می‌گیرند و حتی اتفاقات حاشیه‌ای که برای فیلم‌ها ایجاد می‌شود و خانه سینما باید از حقوق سینماگران دفاع کند که به نظرم اتفاق درست و پسندیده‌ای است نکته اساسی در گفتگوی شاهسواری نپرداختن به این حاشیه‌ها بود. اما نکته‌ای که می‌خواهم درباره فعالیت خانه سینما بگویم این است که خانه سینما در داوری جشن امسال سینما به شیوه جدیدی از گروه تخصصی برای فیلم‌ها رای‌گیری می‌کند که از حیث داوری و سلیقه جمعی که بر گروه داوری حاکم است و دیگر شاهد گروه داوری محدود نیستیم اتفاق خوبی است. شیوه داوری کردن برای فیلم‌ها در شاخه‌های متفاوت سینمایی یک برداشتی از جشنواره فیلم اسکار است یا شکلی مثل آن را اتخاذ کند، اما نکته این است که از جشنواره‌های تخصصی انتظار می‌رود که استدلال دوستان متخصص در هر رشته داوری منتشر شود. برای مثال من به عنوان کارگردان یا فیلمبردار در رشته خود به یک سری فیلم‌ها رای دادم و باید در کنار رای استدلالم را منتشر کنم، چون من مخاطب وقتی فیلمی را می‌بینم که رای آورده است منتظر هستم تا دلایل رای دادن گفته شود. چیزی که ما در جشنواره فجر نداریم و هیچ وقت داوران مانیفست و دلایل خود را نمی‌آورند. جشنواره‌های تخصصی از داوران این را می‌خواهند چون باعث می‌شود که گفتگوی خلاقی بین افراد متخصص و علاقه‌مندان سینما ایجاد شود و متوجه می‌شویم که کارشناسان ما به چه دلایل استدلال می‌آورند که فیلم برگزیده شود. این استدلال باعث تقویت حافظه می‌شود و به دیدگاه افراد متخصص در رشته‌ها نزدیک می‌شویم. آن چه میان جشنواره تخصصی و همگانی تفاوت ایجاد می‌کند نگاه ویژه به جزییات است و برخورد یا داوری است که علی‌رغم تخصصی بودن هیچ خروجی و استدلالی بیرون نمی‌آید که متوجه شویم که واقعا افراد متخصص استدلالشان چه بود؟! اگر این اتفاق نیفتد باز هم به مکانیزم رای دادن و به پیش نرفتن و بی‌استدلالی تبدیل می‌شود که مکالمه خلاق بین علاقه‌مندان به سینما و متخصصینی که نظر می‌دهند ایجاد نمی‌شود.

 

در آستانه روز ملی سینما هستیم و هرساله جشن روز ملی سینما را می‌گیریم. به نظر شما آیا تاثیری در روند کاری سینما دارد؟

جشن خانه سینما عقبه‌ای دارد و قرار است با یک نگاه آکادمی و منسجم‌تری نمایندگی کند. جشن خانه سینما اهمیت داد چون خانه اصلی هر سینماگر است خانه‌ای که قرار است از حقوقشان دفاع کند. این جشن از گذشته‌ای می‌آید و دنبال یک اصالت و اهداف بنیادی درباره سینما است. می‌تواند راهکاری اصلی را در سینما تدوین کند و جشن هم می‌تواند در پشتیبانی این حس و حال کمک کند. به نظرم هر چیزی گرامیداشت و یادآوری می‌خواهد که جشن هم یادآوری است و بستگی دارد که ما چقدر ریشه‌های سینمای ایرانی را دیده باشیم و چقدر بازخورد و تاثیرات سینما را از جهان دیدیم. به نظر من خانه سینما چشم‌انداز این چنینی دارد. جشن هم حاصل این فعالیت‌ها است. اما نباید جشن خانه سینما را عریان ببینیم بلکه حاصل فرایندی است که اگر درست طی شده باشد جشن هم ارزشمند خواهد بود.