تا بارگذاری کامل صفحه صبور باشید...
اگر مدت زیادی منتظر مانده اید F5 را بفشارید!

آرشیو شماره های گذشته روزنامه هنرمند

  • هنرمند را دنبال کنید!

  • یادداشت

  • آخرین نوشته ها

    • بررسی «هنرمند» درباره سوء استفاده برخی برنامه‎سازان تلویزیون از مخاطب
      7153 بازدید
    • نقدی بر سرود تیم ملی فوتبال به نام «یازده ستاره» برای حضوردر جام جهانی
      5898 بازدید
  • گفتگوی «هنرمند» با «محمدهادی كريمی» كارگردان فیلم «کمدی انسانی»
    تراژدی غربت انسان

    8812

    چهارشنبه 8 فوریه 2017 - 13:11

    2740 بازدید

    شماره 651

    سپیده آماده| «محمدهادی کریمی» سینما را از سال ۷۶ و نگارش فیلم نامه «ساغر» به کارگردانی سیروس الوند آغاز کرد. سیب سرخ حوا، دختران انتظار، مارال، رخساره، چشمان سیاه، شمعی در باد، الهه زیگورات و رستگاری در هشت و بیست دقیقه از جمله فیلم نامه‌های او بودند که از سال ۷۶ تا سال ۸۳ نوشته شدند و همگی توانستند در آن سالها با استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبرو شوند. ۹ سال پس از ساغر، «محمدهادی کریمی» در سال ۸۵ «غیرمنتظره» را که به قلم خودش نگاشته شده بود، مقابل دوربین برد، «امشب شب مهتابه»، «برف روی شیروانی داغ» و «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» دیگر فیلم‌های «محمد‌هادی کریمی» در طول یک دهه فیلمسازی‌اش بودند. کریمی پس از ساخت «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» پنج سالی از عالم فیلمسازی دور بود تا امسال که با «کمدی انسانی» بار دیگر به عالم سینما بازگشته است. فیلم داستان زندگی یک فرد را در چهار دهه از زندگی‌اش روایت می‌کند و علیرضا شجاع‌نوری، هومن سیدی، آرمان درویش، لیلا زارع، فرخ نعمتی، هستی مهدوی‌فر و نیکی کریمی از بازیگران این فیلم هستند. به بهانه حضور «کمدی انسانی» در بخش سودای سیمرغ سی و پنجمین دوره از جشنواره فیلم فجر، گفتگویی با «محمدهادی کریمی» داشته‌ایم تا از دشواری‌های ساخت فیلم در بستر تاریخ معاصر بپرسیم.

    از فیلم «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» شما تا به امروز ۵ سالی می‌گذرد، دلیل این غیبت چند ساله چه بوده است؟

    فیلمساز مستقلی که منابع بودجه همانند بعضی از همکارانش در اختیار ندارد، هر ۵ سال هم بتواند یک فیلم بسازد، باید خدارا شکر کند، اما فارغ از این نکته که حرف تازه‌ای نیست، بخشی از این ۵ سال درگیر ساخت و نمایش «ساکن طبقه‌ی وسط» بودم و از طرف دیگر فیلمنامه‌ای که به عشق ساختش لباس رزم بپوشم و سودای قماری دیگر را در سر بپرورانم وجود نداشت تا «کمدی انسانی» پیدایش شد و باز کار از کار گذشته بود و دوباره عشق …

    از جرقه نگارش فیلم نامه «کمدی انسانی» در ذهنتان بگویید و از روندی که در جریان نوشتن فیلم نامه اتفاق افتاد؟

    «کمدی انسانی»؛ بیستمین فیلمنامه‌ی سینمایی من است که در سینمای حرفه‌ای ساخته شده و پنجمین فیلمی است که کارگردانی کرده‌ام و نخستین فیلمی است که مستقلا تهیه کرده‌ام، کاری که اگر متنش ذهنم را به تسخیر خود درنیاورده بود، تصمیم به فیلمسازی دوباره نمی‌گرفتم. حرف «کمدی انسانی» جدای از خود فیلم یعنی فرم و محتوا و ظرف و مظروفی که متحدا «کمدی انسانی» نام گرفته‌اند، نیست، حرف فیلم را هر کس پس از دیدن فیلم بسته به سن و حال و هوا و تجربه‌هایی که از سر گذرانده، برداشت می‌کند، یعنی نتیجه گیری خودش را خواهد داشت؛ نتیجه‌ای که چه بسا ده سال بعد با دیدن مجدد فیلم با دیدگاهی متفاوت، تغییر کند. مهم برای من این بود که صد دقیقه‌ی تمام قصه بگویم و قصه‌ام را هم خوب بگویم، حرف و پیام جایی خارج از این قصه نیست و فیلم منیفست نمی‌دهد. «کمدی انسانی»؛ یک فیلم قصه‌گو است که صد دقیقه قصه می‌گوید، شخصیت‌های متعددی دارد، بیش از ده شخصیت که هر کدام قصه‌ی خود را دارند، داستان بیوگرافیک فیلم در چهار دهه روایت می‌شود .

    همزمانی نویسندگی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی توأمان در پروژه چه دشواری‌هایی داشت؟

    برای اینکه فوت وقت نشود و فیلم حتما ساخته شود و در تولیدش کم گذاشته نشود و سرو شکلش همانی باشد که در سایه‌ی خیالم، شکل کاملی از آنرا دیده بودم سه وظیفه‌ی تهیه، کارگردانی و تدوین را هم خودم برعهده گرفتم، گرچه سخت و طاقت فرسا بود چرا که این کار در بخش خصوصی و بدون برخورداری از امکانات و بودجه‌های رانتی و غیررانتی و پول‌های سرگردان صورت می‌گرفت، داستانی که می‌بایست در ۴ دهه روایت می‌شد آنهم وقتی بخش خصوصی در این سال‌ها از محدوده‌ی دو آپارتمان برای روایت خرده جنایت‌های زن و شوهری بیرون نیامده است.

    فیلم شما در دل تاریخی دوران دوم پهلوی روایت می‌شود، چه شد که آن برهه از زمان را برای روایت داستان خود در نظر گرفتید؟

    «کمدی انسانی» فیلمی است پیرامون زندگی یک فرد و به واسطه آن که هر زندگی در ادوار و دهه‌های مختلف امتداد می‌یابد، داستان ما هم در چند دهه رخ می‌دهد و این به معنای تاریخی بودن داستان نیست گرچه برای نشان دادن هر دهه، تصاویر باید منطبق با حال و هوا و فضای آن دهه باشد؛ از بافت معماری و لباس گرفته تا اشیاء صحنه و رخدادهای اجتماعی ویژه آن دهه. از این رو «کمدی انسانی» می‌تواند یک فیلم جامعه شناختی باشد و نه تاریخی و حتی می‌توانم بگویم بیشتر بعد روان شناختی داستان می‌تواند مورد توجه باشد یعنی از خلال بُعد روان‌شناختی رشد یک پسر در خانواده، مدرسه و در کل پیرامونش به یک نگاه کلی می‌رسیم از جامعه‌ای که او در آن بزرگ شده و نیز اثری که او در بزرگسالی بر پیرامونش می‌گذارد.

    این گروه بازیگران از زمان نگارش فیلمنامه در نظرتان بودند یا در جریان پیش تولید به نتیجه اصلی رسدید؟

    معیارم در انتخاب بازیگران که خوشبختانه همه انتخاب‌های اولم بودند، نزدیکی به نقش و نیز توانایی‌های حرفه‌ای شان بود. خوشبختانه تیم بازیگری «کمدی انسانی» بسیار قدرتمند و در عین حال همگن و همسنگ ظاهر شده اند، یکدستی بازی تیم بازیگران از امتیازات آن است. هر چند کار با این تیم بازیگری که از چهار نسل مختلف بازیگری می‌آیند، جذابیت‌ها و‌ مشکلات خاص خودش را دارد، جذابیتش در وهله‌ی نخست استفاده از بهترین‌هایی بود که هر کدام تجربه‌های خاص خود را طی این سال‌ها اندوخته‌اند و به خاطر نوع زیست متفاوتی که به خاطر تعلق به دهه‌های خاص دارند، نحوه‌ی حضورشان در حین ایفای نقش با یکدیگر متفاوت است و سختی کار این بود که بازی متوازنی از گروه بازیگری بگیری، مانند این که همنوایی سازهای مختلفی که هر کدام شکل و صدای متفاوتی دارند به خلق یک قطعه‌ی درست از لحاظ موسیقایی منجر شود.

    از انتخاب «آرمان درویش» در نقش اصلی فیلم بگویید.

    آرمان بازیگر بسیار خوبی است، بسیار کوشا و علاقه‌مند به حضور موثر در فیلم، انرژی بسیار زیادی در کار گذاشت، ۴ ماه تمام بدنش را برای صحنه‌هایی که نیاز به تحرک زیاد داشت آماده کرد و از این رو در صحنه‌های فایت آماده تر از حریفان ورزشکارش ظاهر شد، در صحنه‌های دیگر هم انرژی زیادی به لحاظ روانی صرف بازی درستی از نقشی پیچیده و پر از اوج و فرود کرد که نتیجه‌اش بسیار مطلوب است.

    «کمدی انسانی» را چقدر شبیه به فضای «برف روی شیروانی داغ» می‌دانید؟

    «کمدی انسانی» هم افق با «برف روی شیروانی داغ» است در همان منظومه‌ی فکری و کانسپتی است، هم بغض برف است، قصه غربت آدمی است در میانه‌ای پر غوغا که تراژدی‌ها هم با تلخ خند روایت و رویت می‌شوند.

    «برف روی شیروانی داغ» فضای شاعرانه و بسیار لطیفی داشت که توجه مخاطب را به خود جلب می‌کرد، این شاعرانگی در اثر جدیدتان هم ادامه یافته است؟

    کاملا، کمدی انسانی هم به خاطر نوع کانسپت و بار عاطفی‌اش همانند فیلم «برف روی شیروانی داغ» به نظر می‌آید، البته نه از نظر نوع ملودرام بلکه به صورت ایماژهای شاعرانه در گرافیک بصری فیلم و همینطور میزانسن‌ها و جنس بازی‌ها.

    فیلمبرداری کار از چه زمانی آغاز شد و از چه لوکیشن‌های برای تصویربرداری استفاده کردید؟

    فیلمبرداری «کمدی انسانی» پنجاه روز در در ۲۵ لوکیشن اصلی و فرعی تهران و شهرک‌های حومه‌ی آن در مرداد و شهریور امسال به طول انجامید و برای فیلمبرداری در لوکیشن‌هایی که مربوط به دهه‌ی چهل و پنجاه می‌شد تا آنجا که می‌شد از دکور، ماکت و شهرک سینمایی پرهیز کردیم، چرا که خیابان‌ها و نمادهای شهری دهه چهل و پنجاه در شهرک سینمایی وجود ندارد، از این رو برای نماهای عمومی شهرها و خیابان‌ها، با در اختیار گرفتن «فاساد/نقشه بیرونی نماها»، بافت شهری آن دوره به شکل سه بُعدی ۳D ساخته شده و سپس با شبیه سازی جمعیتی (کراود سمولیشن) در فضای بیرونی این نماهای شهری که ساخته‌ایم، توانستیم به فضاهای مطلوب و مورد نظر برسیم.

    خودتان را بیشتر فیلم نامه نویس می‌دانید یا کارگردان؟

    چون بیشتر اهل خلوتم، دوست دارم خودم را نویسنده بدانم، نویسندگی نیاز به مجوز ندارد، سرمایه نمی‌خواهد، در همه حال البته با یک حال خوب، می‌توانی بنویسی، با کمترین هزینه و بدون هیچ سد و مانعی که هزاران هزارش هنگام فیلمسازی جلوی پایت و در مسیر راهت قرار می‌دهند. هر چند که نه نویسندگی و نه کارگردانی هیچکدام کسب و کار من نیستند.

    چه شد تصمیم گرفتید در جشنواره فیلم فجر ۳۵ حضور پیدا کنید؟

    فیلمساز مستقلی که تهیه‌ی فیلمش را هم خودش بر عهده داشته و از جیب خودش هزینه کرده و به جز در آسمان‌ها که گمان می‌کند خدا را دارد، روی زمین دستش از همه‌ی امکانات رانتی و غیر رانتی کوتاه است، جز جشنواره‌ی فجر دیگر کجا را دارد که اولین نمایش عمومی فیلمش را با مخاطبانی که صادقانه برایشان فیلم ساخته جشن بگیرد؟! جایی که تنها ماشه‌ی شلیک استارت حرکت در مسیری که باید سال‌ها و سال‌ها پس از ساخته شدنش را طی کند چکانده می‌شود و فیلم از پس داوری‌ها و ناداوری‌ها و تنبیه‌ها و تشویق‌های به حق و به ناحق، پس از این ده روزه‌ی پر غوغا باید خود به تنهایی صلیب خویش را برای ماندن در حافظه‌ی مخاطب فعلی و داوری به دور از حب و بغض نسل بعدی، در پیچ و خم روزگاری که گاه بسیار غبار آلود هم هست بگذراند و «کمدی انسانی» هم فارغ از این قاعده‌ی کلی نیست.

    یکی از مشخصه‌های این دوره از جشنواره فیلم فجر، حذف بخش نگاه نو و حضور کارگردانان فیلم اولی در کنار سایر فیلمسازان در بخش سودای سیمرغ است، نظرتان در خصوص این اتفاق چیست؟

    به نظرم وقتی دوره سینمای ۸، ۱۶ و بالاخره ۳۵ می‌گذرد، یعنی مسیر فیلمسازی در دهه‌های قبل جایش را به فیلمسازی همگان با ابزار دیجیتال داده و همه می‌توانند به وفور تجربیاتی با این ابزار داشته باشند، خیلی از فیلم اولی‌ها مثل فیلم اولی‌های دهه‌ی شصت و حتی هفتاد نیستند، خیلی‌هایشان تله فیلم‌های متعدد ساخته یا برای شبکه‌ی خانگی کار کرده‌اند و برای دریافت اولین پروانه‌ی ساخت سینمایی فیلم اولی‌اند نه از نظر ساختن اولین فیلم بلندشان. فیلمساز اول یا چندم به لحاظ تجربه‌ی کاری تفاوت چندانی با هم ندارند، ضمن اینکه یک فیلم اولی ساز که بودجه‌ی هنگفت برای ساخت فیلمش دارد، تواناتر از فیلمساز پیشکسوتی است که جز وام فارابی بودجه‌ای ندارد و جز بخش فرهنگی فارابی دری به سویش گشوده نیست. اما با این همه، محک تجربه باید به میان آید و این ادغام در عمل تجربه شود تا بعد بتوان کارشناسانه تر صحبت به میان آورد.

    واکنش مردم و داوران جشنواره را نسبت به اثرتان چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

    امیدوارم بهترین اتفاق‌ها برای تمامی دوستان همکارم در این پروژه به زودی زود رقم بخورد که موفقیت در جشنواره یکی از آنهاست.

    امسال گیشه‌های سینمای ما روزگار خوشی را پشت سر گذاشته‌اند، به نظر شما این شرایط در سال آتی هم ادامه خواهد داشت؟

    افتتاح سالن‌های جدید در سال آینده در مجموعه تجاری-بازرگانی- تفریحی دیگر مسلما باعث جذب مخاطب خواهد شد، حتی اگر در ابتدا به خاطر سینما نیایند، حتی اگر مخاطب جدیدی هم اضافه نشود و مخاطب سالن‌های پیشین در سالن‌های جدید تقسیم شود، اما ریزش مخاطب هم نخواهیم داشت و همین رونق نسبی می‌تواند ادامه داشته باشد، مخصوصا اگر ابزارهای تبلیغاتی کارآمد و جدید در اختیار باشد.

     

    شما می توانید تصویری از خودتان را در کنار دیدگاهی که می نویسید، قرار دهید!

    بدون دیدگاه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    سیامک ساسانیان