تا بارگذاری کامل صفحه صبور باشید...
اگر مدت زیادی منتظر مانده اید F5 را بفشارید!

آرشیو شماره های گذشته روزنامه هنرمند

  • هنرمند را دنبال کنید!

  • یادداشت

  • آخرین نوشته ها

    • بررسی «هنرمند» درباره سوء استفاده برخی برنامه‎سازان تلویزیون از مخاطب
      7155 بازدید
    • نقدی بر سرود تیم ملی فوتبال به نام «یازده ستاره» برای حضوردر جام جهانی
      5899 بازدید
  • گفتگوی «هنرمند» با برزو نیک‌نژاد کارگردان فیلم«زاپاس»
    به جایی وصل نیستم!

    6469

    دوشنبه 1 آگوست 2016 - 11:28

    2846 بازدید

    شماره 529

    مونا کریمی| برزونیک نژاد با نویسندگی سریال «دودکش» و ساخت سریال «دردسرهای عظیم» توانست مخاطب خود ‌را در تلویزیون پیداکند ‌و آثارش به دل مخاطبان بنشیند. او با ساخت فیلم سینمایی «ناخواسته» که درام اجتماعی ‌تلخ‌ با محوریت عشق و مسایل انسانی بود تجربه متفاوتی را در فیلمسازی خود نمود که در سطح جهانی هم مورد توجه قرار گرفت. «قرعه» یکی دیگر از سریال‌های او که درایام نوروز پخش شد موفقیت دیگری را در جذب مخاطبان تلویزیون برای او همراه داشت‌که ‌این‌ روزها‌ در ‌شبکه ‌آی‌فیلم ‌درحال ‌بازپخش ‌است. فیلم‌سینمایی «زاپاس» درام اجتماعی با رگه‌هایی از کمدی و طنزکه این روزها بر پرده سینماهاست و استقبال خوب مردم نشان می‌دهد که کمدی آبرومند خانوادگی همیشه طرفداران خود را خواهد داشت. به نظر می‌رسد دغدغه فیلمساز در ایجاد حال خوب و رضایت مخاطبان به وقوع پیوسته است.

     

    فعالیت ‌هنری ‌شما‌ در ‌دهه‌ ۷۰ با دستیاری‌کارگردانی ‌وبرنامه‌ریزی ‌آغاز شد و اولین ‌کار‌ نویسندگی‌تان ‌فیلم ‌سینمایی «کلبه» بود. چرا در شروع‌ کار سراغ ژانر ‌وحشت ‌رفتید؟

    در فیلم ‌سینمایی«کلبه» حرفی که گفته می‌شود مهم است. فرمول اصلی فیلم بر مبنای عشق و دلدادگی و با هم بودن در هر شرایطی بود‌که احساس کردم برای بیان حرفم این لحن برای فیلمنامه مناسب ‌است. ضمن این‌که ‌آن زمان ‌طبع ‌فیلم‌های وحشت در میان هم نسلان من زیاد دیده می‌شد. به‌طور کلی ژانر وحشت‌ را دوست ‌دارم ‌و امیدوارم‌ بتوانم چند سال دیگر دوباره ‌این ‌ژانر ‌را ‌کار ‌کنم. به نظرم ‌تجربه‌ بسیار‌خوبی ‌است ‌و می‌توان‌ مخاطبان بسیاری را به سینما کشاند. به‌اضافه ‌این‌که ژانر کمدی و وحشت سخت ترین ژانرها در سینما است. فیلمنامه «کلبه» را سال۸۶ نوشتم و در این حدود ۹ سال که‌ می‌گذرد به جز این چندماه، خیلی مانور انتخاب برایم وجود نداشته است. صادقانه همه کارهایم را دوست داشتم، ‌اما تا امروز فیلم خودم ‌را نساختم‌ که امیدوارم شرایط ساخت آن برایم فراهم شود.

     

    فیلم خودتان چه ویژگی‌هایی قرار‌است داشته ‌باشد که هنوز آن ‌را نساختید؟

    منظورم این است که همه انتخاب‌ها را خودم نکردم و از خیلی اتفاقات که می‌توانست باشد مجبور ‌شدم بگذرم وگرنه ‌کار انجام نمی‌شد. فیلمنامه را در سینما و تلویزیون نوشتم اما در اجرا و یا حتی کاغذ بدون این که خراب‌ شود از‌ خیلی چیزها گذشتم و سعی کردم فیلمنامه‌ای که هزینه کمتر و شرایط اجرایی بهتری دارد بسازم. امیدوارم ‌روزی بتوانم اثرایده آل‌ را بدون این‌ که هرس شود بسازم.

     

    تجربه شما در قالب کمدی ‌نیز ‌نگارش فیلم‌ سینمایی«پیتزا مخلوط» بود. به عنوان نویسنده کار طنز، کمدی آن زمان چه تفاوت‌هایی با کمدی امروز که زاپاس را به نگارش درآوردید کرده‌است؟

    به فراخور زمان فرم قصه عوض می‌شود. «پیتزامخلوط» در اجرا می‌توانست به سه، چهار شیوه انجام شود چون از نظر فیلمنامه، از نظر فرم قصه، کنارگرفتن آدم‌ها فاصله این فیلم با کمدی امروز پخته‌تر شده است. فیلمنامه در حد سال نوری اختلافی نکرده است. اجرای آن کمدی را که من بلد ‌نیستم و در زمان خودش خوب دیده شد و کار قابل قبولی بوده است. از فیلمنامه آن می‌توانم دفاع کنم چون «پیتزا‌مخلوط» بستری تلخ دارد و قصه دو جوان شهرستانی که حتی جای خواب ندارند و دچار مشکلاتی‌هستند روایت می‌کند. اتفاقی که در سینمایی که کار کردم افتاده و اینکه انسان‌ها شاید در سطح توقع مالی با هم فرق کنند، اما دل سطح توقع ندارد، دل قانون خود را دارد. در فیلم ‌انسان‌ها دلشان‌گیر‌ می‌کند و خواسته‌هایشان گاهی خواسته‌های طبقه بالاست. این گروتسگی که در کمدی دوست دارم که رگه‌هایی از آن در پیتزامخلوط بوده است. ولی هر کمدی منوط زیادی به اجرا دارد. بهترین داستان دنیا هم بایدداستان گوی خوب داشته باشد و مخاطب او را دوست داشته باشد تا لذت بیشتری حاصل شود. پس خیلی منوط به اجرای قصه‌گو و شرایط محیط دارد. سعی کردیم فرم اجرای کمدی را در این سال‌ها باور پذیرتر کرده و از فرمی استفاده کنیم که با بقیه فرق داشته باشد.

     

    به نظرم سلیقه فیلم سازی شما بیشتر کلاسیک و قصه گو است، برخلاف عده‌ای از فیلمسازان قصه گویی را بر تکنیک در سینما ترجیح می‌دهید!

    بالاخره بخش اصلی سینما قصه گویی است. فکر نمی‌کنم سینمایی داشته باشیم که با مخاطب ارتباط برقرار کند و فقط تکنیکی باشد. می‌تواند فیلمی تکنیکی باشد و در خدمت روایت قصه قرار گرفته باشد. حتی اگر قصه شخصیت پردازی یک نفر باشد مخاطب با آن شخصیت جلو می‌رود و او را دوست دارد.

     

    با نویسندگی سریال دودکش به شکل رسمی در تلویزیون شناخته شدید. این همکاری ‌با محمدحسین‌لطیفی چگونه صورت گرفت؟

    قرار بود لطیفی سریالی به نام طلاق ممنوع را بسازد و من را که دستیار بودم صدا کردند. به هر دلیلی آن کار انجام نشد که همان زمان ‌من طرحم را پیشنهاد دادم و نوشتم. شاید شانس‌ من بود‌که ‌از فرصت بهترین استفاده را ‌کردم. دودکش را خودم ‌دوست ‌داشتم‌که بسازم چون شخصیت‌های قصه ‌را می‌شناختم. لطیفی فیلمنامه را ساخت و کستینگ خوبی جمع شدند وهمان اتفاقی که جزء سلیقه نگارشی من بود در دودکش اتفاق افتاد‌که برایم خوشایند‌ بود.

     

    شما تجربه کار در تلویزیون و سینما داشتید. تفاوت کار و ساخت فیلم در مدیوم سینما و تلویزیون را در چه می‌دانید؟

    تفاوت سینما و تلویزیون در ساختار است. بسیاری از منتقدان و عزیزان مثلا می‌گویند این کار سینمایی شبیه فیلم تلویزیونی است. می‌پرسی چرا؟ می‌گویند بازیگران تلویزیونی دارد که‌ به ‌نظرم ورود به این بحث اشتباه است. تفاوت این دو در بحث ساختار و اجرا است. مثلا آقای بازیگری در جشنواره فجر سیمرغ بازیگری گرفته و در سریال‌های بسیاری‌ هم بازی کرده است آیا باید گفت این بازیگر سینما است یا تلویزیون؟! زمانی که ساختار تغییر می‌کند فرم بازی نیز عوض می‌شود ‌و بازیگر توانایی دارد که جلوی دوربین سینما و تلویزیون و یا حتی صحنه تئاتر قرار گیرد و سبک اجرایی او کاملا متفاوت ‌است. این مربوط به بخش ساختاری بوده و سینما و تلویزیون دو مقوله جدا است.

     

    پس از دودکش سراغ مدیوم سینما و ساخت فیلم‌سینمایی«ناخواسته» رفتید. درباره دغدغه عشق و مختصات یک طلبه که در فیلم ‌به ‌آن پرداختید بگویید؟

    همیشه دغدغه‌ام در سینما عشق، دل دادگی ودل بستن بوده است. عاشق شدن همیشه در دنیا و همه اقوام و دوره‌ها ناخواسته بوده است و به نظرم ناخواسته اتفاق می‌افتد. بحث من درباره پایان زندگی نیست که مرگ را هم ناخواسته بدانید، بحث من اتفاقی است که در مسیر ‌زندگی یک انسان اتفاق می‌افتد. در عاشق شدن‌عقل وجود ندارد و نمی‌توان گفت فرد برنامه‌ریزی شده عاشق شده است. این ناخواسته عاشق شدن که خواستنی‌ترین خواسته دل است و خواسته بخش مهمی از زندگی ما که دل است خودش براساس یک ناخواستگی است، یک صداقت و پاکی را خواسته یا ناخواسته در این رابطه به وجود می‌آورد. دغدغه‌ام در سینما این بخش است ‌که ‌به قصه‌های عاشقانه، صیانت از خانواده، حفظ داده‌هایی که دنیا به تو داده است ‌گسترده می‌شود. دفاع از مال، ناموس، وطن جزء مرام و مسلک و تعریف ایرانی بودن که به واسطه دل است. ایرانیان بسیاری از کارهای زندگیشان را دلی انجام می‌دهند. نمونه‌اش در ۸ سال دفاع مقدس که جوانان روی مین می‌خوابیدند. ‌انسان‌ها بزرگترین تصمیم‌های زندگی را دلی گرفتند، حتی مخترعین علاوه بر عقل فاکتور دل را داشتند که به بشریت و آدم‌های پیرامون خدمت کنند وگرنه به جایی نمی‌رسیدند، این اتفاق بستر فیلم «ناخواسته» هم شد. اما درباره انتخاب طلبه بحث انسانی مطرح بود. در ساختار باید کشیش باشد و نه یک آدم معمولی. چون تکلیف ‌کشیش معلوم است‌ و برای کشیش شدن سیر و سلوک و ریاضت‌هایی انجام داده است، شخصیت هم باید طلبه بود. قصه‌ای عاشقانه‌ که در بیابان اتفاق می‌افتد که‌ دوئل کامل با نفس است. نوعی وسترن عاشقانه و دلی که باید به دل خودت تیر بزنی. کسی که به دلیل دلش هفت تیر می‌کشد میل به ماندن بیشتر دارد و با کسی که به خاطرگنج هفت تیر می‌کشد فرق دارد. در فیلم ‌میل ‌به ماندن در ‌عاشق ‌شدن است.

     

    درباره اکران فیلم ‌«ناخواسته» در گروه هنر و تجربه صحبت‌هایی شد. نظرتان چیست؟

    من فیلم‌های هنر و تجربه را دیده‌ام و بسیاری‌ از ‌این ‌طریق تجربه جدید می‌کنند، اما «ناخواسته» فیلم حرفه‌ای و تجربی نیست. اطمینان‌ دارم «ناخواسته» عاشقانه خاص است‌که در اکران عمومی مخاطب خود را خواهد داشت. اما فیلم متعلق به تهیه کننده است و ما تحویل او دادیم. اگر دوست داشته باشد در گروه هنر و تجربه اکران کند حرفی ندارم.

     

    نظر خودتان درباره تشکیل گروه هنر و تجربه در کنار اکران ‌عمومی چیست؟

    زمانی که برای اولین بار مسیر رودخانه را طی می‌کنید و متوجه عمق رودخانه سنگ و حتی ارتفاع آن می‌شوید این ‌یک تجربه است. فیلمی که با دوربین و شرایط حرفه‌ای در سینمای حرفه‌ای ساخته شده اسم تجربه به خود نمی‌گیرد. گروه هنر و تجربه لازم است و بخشی از فیلم باید در این گروه اکران شود، اما در تهران مگر چند سانس و چند صندلی اختصاص به این گروه دارد و حتی اگر پر شود چقدر به فروش می‌رسد؟ این که بگوییم همه فیلم‌ها به نوعی تجربه است بحث دیگری دارد. با احترام به تمام بزرگان که فیلم با موبایل خوب از آنها دیدم، اما این که عزیزی فیلمی را با موبایل بسازد و بگوید می‌سازم چون فیلم تجربی است به نظرم این هم اسم تجربی نمی‌گیرد. کیانوش عیاری ‌که ‌یکی از معدود کارگردانانی است که دوست دارم دستیارش باشم هم در گروه هنر و تجربه فیلم به فرم دیگر اکران کرده است. گویی فیلم‌هایی که نمی‌توان به اکران عمومی درآورد در این گروه به نمایش درمی‌آورند که گاهی فقط جنبه رفع تکلیف به خود می‌گیرد که امیدوارم مدیریت بهتری شود. این گروه به دلگرم شدن افرادی که فیلم می‌سازند بسیار کمک می‌کند.

     

    باوجودفعالیت در مدیوم سینماوتلویزیون، تمایل خودتان به ساخت فیلم در سینما است یا سریال؟ جز فیلم «ناخواسته» که فضای اجتماعی و تلخ داشت درباقی کارهای شما طنز و کمدی دیده می‌شود می‌توان شما را با توجه به کارنامه تان کمدی ساز دانست و یا این که دغدغه ساخت در همه ژانرها را دارید؟

    برای من و همه کسانی که در این زمینه کار می‌کنند مخاطب مهم است. به فراخور روزگار بستگی دارد و باید سعی کنم با لحن و ادبیات متفاوت حرفم را بزنم، مثلا فرد طناز و بذله گو در زمان فوت کیارستمی لحن خود را تغییر می‌دهد. باید دید حرفی که می‌خواهیم بزنیم چگونه باید بیان کرد. این که گفته شود مردم متاثر هستند و باید حال آنها را خوب کرد درست ‌نیست، چون در بعضی جاها و به مناسبت‌های مختلف باید غمگین باشیم و عزاداری کنیم اتمسفر طوری است که باید غمگین بود و همه به آن احترام می‌گذاریم.

     

    بسیاری از فیلم سازان ما علت ساختن فیلم‌های کمدی را این می‌دانند که مردم لحظاتی از غم فارغ شوند و بخندند اما به نظرم خنداندن صرف مهم نیست!!

    آفرین به همه افرادی که ایرانی و مسلمان را شاد می‌کنند و می‌خندانند. در روایت داریم‌که در حد عبادت کار انجام می‌دهند و همه برای من قابل احترام هستند. من عرضم این است که حکمی وجود ندارد. این که چگونه بخندانیم یک بخش است و این که بگوییم فیلمسازانی که می‌خندانند فقط عبادت می‌کنند؟ بخش دیگر است. در ایران عادت به مرزبندی و خط کشی داریم. اما درباره خودم خط کشی ندارم و ممکن است کار بعدی‌ام اکشن باشد. مهم این است که حرفم را عوض نمی‌کنم و در ارایه ‌لحن آن متفاوت عمل ‌می‌کنم. سبک فیمسازی همان لحنی است که برای اتفاق انتخاب می‌کنید، آن لحن براساس تصمیمی که می‌گیرد می‌تواند عوض شود و باید دید حرف را در چه قالب و سبکی بگوید تاثیرگذارتر است. حرفم در سینما حتما مقوله دل و دلدادگی است. من به یک منبع انسانی و اصل بودن که دل است اعتقاد دارم و به نظرم همه چیز از این منشا می‌گیرد و این می‌تواند در قالب و لحن‌های مختلف بیان شود. وودی الن یکی از بنیان گذار کمدی، کمدی‌هایی دارد که شاید نخنداند اما حال خوب و با نشاط در دل به وجود می‌آورد. حرف شما درست است. خنداندن لحظه‌ای مردم یک بخش است و بخش دیگر این که مردم با حال خوب و امید به فردای بهتر از سینما بیرون بیایند. فکر می‌کنم رسالت کمدی این است که در زندگی سختی‌ خواهید دید اما از آن بگذر و این کمدی را سبک مادر کرده است و تنها سبکی است که در سینما نمی‌توان مجزا کرد و مقوله پیچیده‌ای دارد.

     

    پس از ساخت سریال دردسر‌های عظیم چرا به فکر ساخت سری دوم دردسر عظیم افتادید؟به این فکر کردید که ممکن است موفقیت اول را نداشته باشد و به شکلی ملزم به ساخت ۲ شدید! درصورتی‌که باید قصه منطقی دربیایدو مثل سری اولی دلی باشد!ا

    ایمان داشتم که مردم دوست دارند و انرژی و خواست اکثریت آن‌ها بود که ۲ را بسازم. واقعیت این است که همان تلاش و زحمات در سری دوم هم وجود داشت. در دردسر عظیم ۱ باید پایه اتفاقات گذاشته می‌شد و اعتقاد من به شخصیت فیلمنامه است. همه قصه‌ها را براساس آدم‌ها تعریف می‌کنیم، چون آدم‌ها قصه را تشکیل می‌دهند و در دردسرهای ‌عظیم ‌مردم شخصیت‌ها را دوست داشتند و این که رابطه لطیف و بهار به کجا می‌رسد؟ حرف شما درست است این که نویسنده کارگردان و تهیه کننده زمان ساخت سریال به این فکر می‌کند که ۲ را بسازد یا نه؟! باید پشت ذهن به ۲ فکر کرد که اگر رسیدید و مردم خواستند، کاشت‌هایی در ۱ داشته باشد که براساس آن اتفاقات به ۲ برسد. قصه دردسرهای عظیم در سری اول گرفت و شرایطی پیش آمد که ۲ را بسازیم.

     

    همکاری شما با لطیفی از «دودکش» آغاز شد و در «ناخواسته» ادامه یافت در واقع همراه شما شد. وجه مشترک برای‌ همکاری با ایشان داشتید؟

    من به لطیفی ارادت ‌و علاقه دارم. اولین کار من با لطیفی در بخشی از سریال «ساخت ایران» بود. یک بار دستیار لطیفی، یک بار نویسنده(دودکش) و یک بار کارگردان فیلمی به تهیه کنندگی(ناخواسته) ایشان بودم و وی انسان تاثیرگذاری در زندگی من بوده است. ۸ سال‌نیز دستیار سعید سلطانی بودم که ایشان نیزانسان شریفی است.

     

    چرا در سریال پادری که ادامه دودکش با همان عوامل بود حضور نداشتید و با کورش نریمانی ‌به ‌شکل‌ مشترک‌ کار نکردید؟

    پیشنهاد شد ولی چون قصه آماده نداشتم ترجیح دادم کار نکنم. پس از جواب منفی به سراغ ایشان برای نگارش رفتند. به نظرم کاش این کار را با عجله ادامه نمی‌دادند. مردم از سریال‌ دودکش خاطرات خوبی دارند و همه شرایط فراهم شد تا دودکش با اقبال مردم رو به رو شود. همان طور که از اسطوره‌ها باید استفاده درست کرد به نظرم این اتفاق باید درباره شخصیت‌های ماندگار سریال‌ها و فیلم‌ها بیفتد.

     

    درباره قرعه که سریال مناسبتی عید بود بگویید!! جمع کردن سیزده قسمتی‌سریال با این همه شخصیت سخت نبود؟

    درگیر ساخت زاپاس بودم که صحبت از ساخت قرعه پیش آمد و به جرات می‌گویم قرعه یکی از بهترین و سخت‌ترین کارهای من بود. در جریان بودم که قرار است عید پخش شود و پذیرفتم که می‌توانم کار را در این زمان انجام دهم. تعداد شخصیت‌ها بسیار بود و سعی کردیم همه چیز را در اجرا یکدست و ساده‌تر کنیم. قصه به روز نوشته می‌شد وحتی بازیگر نمی‌دانست پس از این قرار است چه اتفاقی بیفتد.

     

    قبول داریدسریال مناسبتی عید کمتر از ماه رمضان دیده می‌شود!

    جدا از ماه مهمانی خدا و برکت این ماه، مردم در‌این‌ماه مهربان‌تر هستند و حتی نگاهشان به سریال فرق دارد. اگر ضعف و مشکلی وجود داشته باشد می‌بخشند. در عید سریال‌های به یاد ماندنی کمی به یاد داریم. مثال سریال«شب دهم» که عید با محرم مصادف شده بود و مورد توجه ‌قرار‌ گرفت. سریال«پایتخت» و چند سریال دیگر که در ذهن‌ها باقی ماند و دیده شد. معمولا در قصه‌ها شخصیت دنبال می‌شود. در سریال «سال‌های دور از خانه» همه می‌گفتند ئوشین را ببینیم، چون شخصیت را دنبال می‌کردند اما در «قرعه» شاید این اتفاق نیفتاد. «قرعه» کار قابل احترامی دارد و هنرمندان خوبی در جلو و پشت دوربین‌ حضور‌ داشتند. شاید جمع کردن قصه در ۱۳ قسمت سخت بود و با وجود تعدد شخصیت‌ها می‌توانست متریال سریال عظیم‌تر شود، ‌اما همه تلاشم را کردم و می‌گویم «قرعه» برای من است و اگر مردم دوست نداشتند عذرخواهی می‌کنم، چون مردم برایم مهم هستند.

     

    در «زاپاس» سراغ ساخت ملودرامی اجتماعی رفتید که وجه کمدی در آن پر رنگ است. درباره انتخاب فضای فیلم، لوکیشن، نوع گریم بگویید!!

    فیلم لحن خود را دارد و لحن جغرافیایی خود به خود در لحن ساختاری قرار می‌گیرد. در جغرافیایی که کار می‌کردیم آدم‌ها ساده‌تر از این بودند که فکرش را می‌کنیم. با ایمان امیدواری یکی از بهترین طراحان گریم کشور صحبت کردیم و به این فرم گریم رسیدیم‌که صداقت بازیگران را بالا ببرد، آن‌ها را یکدست کند و به نزدیک شدن صورت‌ها‌ نیز کمک کند، به اضافه این که در لحن اجرایی‌کمدی صورت‌ها شیرین‌تر باید باشد.

     

    در زاپاس به دنبال بیان چه چیز بودید که فوتبال را دستاویز آن قرار دادید؟

    فوتبال مگ کافین برای قصه ما است و حتی سه دقیقه از زمین فوتبال را در فیلم نمی‌بینید. بخشی از زندگی است که ما می‌خواهیم بگوییم مثال شما در فلان رسانه خیلی زحمت کشیدید و کار در آن رسانه را دوست دارید اتفاقی برایتان می‌افتد و با خود می‌گویید چرا من را فراموش کردند و کسی را جای من آوردند؟ فرمی از گروتسگ است که در کمدی دوست دارم. در دودکش برای رفتن به خانه خودشان نردبان می‌گذاشتند و همه می‌خندیدند در حالی که تلخ است و باید دزدوار وارد خانه‌ات شوی! در دردسرهای عظیم آدمی که پول اجاره ندارد و از بیچارگی دنبال کاری که دوست ندارد می‌رود البته شغل شریفی است، اما هنرمند دوست دارد در سینما کار کند. ممکن است به او بخندیم اما تلخ و ناراحت کننده است. در زاپاس هم می‌خواهیم بگوییم سعید دچار مشکلی شده و نمی‌تواند فعلا در تیم باشد. قرار نیست یک نفر دیگه را بیاوریم و بگوییم به درد نمی‌خورد. حرف زاپاس عمیق‌تر از این است و لایه‌ای پنهان در خود دارد. تماشاچی آزاد است که به هر بخش بخندد و به خودش مربوط است. فرم کمدی زاپاس به نظرم فرم خاصی در کمدی است و کاملا می‌توان تعریف کمدی رادرباره زاپاس کرد. تمام تلاشم را کردم تا به مخاطبم احترام بگذارم.

     

    انتخاب این ترکیب بازیگران بر چه مبنایی بوده و آیا به این فکر کردید که چهره‌ها در تلویزیون هم تکرار شده‌اند؟آیا به گیشه نگاهی داشتید؟

    مخاطب بازیگر را دوست دارد و به نظرم همه در جای مناسب خود قرار گرفتند و این ترکیب درست است. در کارهایم زندگی و باورپذیری اجرا وجود دارد که مهم‌تر از به رخ کشیدن کارگردانی است. تمام تلاشمان را کردیم تا بازی‌ها میزانسن، کارگردانی دیده نشود. مردم فیلم را دوست دارند و می‌خندند چون شخصیت‌ها را باور می‌کنند و همراهشان می‌شوند که حتما اجرای درست بازیگران در این امر دخیل است. صحبت درباره سینمای کمدی است که طنزپرداز می‌خواهد و فیلمبردار و عوامل برای تفکر پشت آن باید کمدی را بشناسند، اما سنگینی عجیبی ‌بر روی دوش بازیگران برای اجرای کمدی است. فرم اجرای کمدی مورد علاقه این‌که جدی بازی شود، اما بتوان مخاطب را خنداند، بدون شکلک درآوردن و یک ریتم اجرایی و یک بداهه در اجرا می‌خواهد. بداهه در اجرا یعنی در فرم زندگی و نگاه بازیگر جاری باشد و نه در دیالوگ. این که بازیگر بازی نکند و برای مخاطب باورپذیر باشد که بازی خوب بازیگران این‌فیلم کم دیده شد.

     

    در جشنواره فجر عده‌ای نظرشان این بود که زاپاس باید جوایز بیشتری در بخش‌های مختلف کسب ‌می‌کرد. فکر می‌کردید با استقبال مخاطب مواجه شود؟

    از ابتدای شروع زاپاس مخاطب برایم مهم بود. برای فیلم «ناخواسته» کاندید بهترین کارگردانی در ایران شدم و فیلم در جشنواره‌های مختلف خارجی حضور خوبی داشت و جزء معدود فیلم‌هایی است که سایت آمازون گرفت و آن ‌را دوبله می‌کنند تا اکران شود. بنابراین می‌خواستم مردم فیلم (زاپاس) را ببینند و سعی کردم فیلمی بسازم که قانون هنری‌خودش ‌را‌ حفظ ‌کرده ‌و ‌ارزش ‌هنری داشته باشد، اما مخاطبان برایم ‌مهم‌ترین هستند. بارها در اکران عمومی بعد از جشنواره در شهرستان‌ها با مردم فیلم را دیدم و حدود ۸۵ درصد از مردم فیلم‌ را دوست داشتند و با حال‌ خوب‌ از سینما بیرون آمدند.

     

    تبلیغات ماهواره‌ای را در استقبال مردم چقدر موثر می‌دانید؟

    ما شروع خوبی نداشتیم و هفته سوم قبل از شروع تبلیغات ماهواره، فروش خوب شد و در حال بالارفتن بود که بعد از تبلیغات طبیعتا فروش بیشتر شد. تبلیغات در هر نوعی تاثیر خودش را دارد. دوستان تماس گرفتند که در ماهواره فیلم تبلیغ می‌شود. نمی‌خواهم جا نماز آب بکشم اما بنا بر اعتقاداتم ماهواره نمی‌بینم و وقت آن را هم ندارم. اصولا دنبال اطلاعات اضافی در زندگی نیستم و ترجیح می‌دهم فیلم ببینم.

     

    شرایط و شیوه فیلم سازی در دولت قبل و جدید را چگونه ارزیابی‌می‌کنید؟

    آدم سیاسی نیستم و نخواهم بود. من همیشه با شرایط خودم که هیچ وقت هم خوب نبوده فیلم ساختم. به جایی وصل نیستم به جز خدا و دل انسان‌ها. نگاهم این گونه است که‌همه آدم‌ها از نظر من یکی هستند و فرقی‌ باهم ندارند. من خواسته‌ام در این حد است که‌کاری‌کنند که بتوان بهتر فیلم بسازیم که این اتفاق هم نمی‌افتد. اما همه مدیران در هر جا و شبکه‌ای تلاش می‌کنند تا اتفاقات بهتری بیفتد. بسیاری از همکاران شما، دوستان من تا وقتی فیلم جدی نباشد آن را جدی نمی‌گیرند. این که بگویند زاپاس در خنداندن مخاطب موفق بوده باید پرسید چگونه موفق بوده؟ و چه اتفاقی افتاده که موفق شده است؟ به همه انسان‌ها احترام می‌گذارم و همه حق نظر دادن را دارند، اما نظر این که فیلم خوب یا بد مربوط به تماشاچی عام است. تماشاچی خاص تماشاگری است که از تماشاگر عام به خاص رسیده است یعنی بسیار فیلم دیده و نمی‌تواند نظر بدهد‌که خوب یا بد بود. امیدوارم مقوله کمدی جدی گرفته شود. کمدی منظورم فقط خنداندن نیست، فکر می‌کنم با کارهایی که در تلویزیون و سینما کردم و با کستینگی که داشتم می‌توانستم بیش از این ارایه دهم و راحت‌تر و بیشتر مردم ‌را‌ خنداند. کمدی ‌برایم‌ جدی ‌است، اما نامهربانی ‌نسبت ‌به‌ سینمای ‌شاید ‌آبرومند ‌کمدی‌ وجود‌ دارد‌ که ‌امیدوارم ‌کمی ‌مهربان‌تر‌‌ به ‌آن نگاه کنیم.

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    شما می توانید تصویری از خودتان را در کنار دیدگاهی که می نویسید، قرار دهید!

    بدون دیدگاه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    سیامک ساسانیان