- روزنامه هنرمند - http://honarmandonline.ir -

بازیگران امنیت شغلی ندارد!

مونا کریمی|مارال فرجاد از کودکی به همراه پدرش جلیل فرجاد هنرمند با سابقه عرصه تئاتر تلویزیون و سینما به ایفای نقش در تئاتر پرداخت و به تدریج پس از گذراندن کلاس‌های استاد حمید سمندریان به شکل جدی وارد عرصه تصویر و فعالیت در تئاتر گردید. او این روزها فیلم سینمائی «ربوده شده» به کارگردانی بیژن میرباقری را بر پرده سینماها دارد و به دلیل دعوت فستیوال فیلم رم از فیلم سینمایی «جاودانگی» به کارگردانی مهدی فرد قادری و تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی قرار است در این جشنواره حضور یابد. مارال فرجاد در حال حاضر مشغول تمرین تئاتر «تابستان یخی» به کارگردانی امین دلپذیر نیز است که از اول آبان ماه در فرهنگسرای نیاوران به روی صحنه می‌رود. اکران فیلم سینمایی«ربوده شده» بهانه ای شد تا با وی درباره تاثیر حضور پدرش در انتخاب مسیر بازیگری و کارنامه کاری اش جویا شویم.

 

نخستین حضور شما در سن ۴ سالگی در تله تئاتر «من هستم اما یک سیاه» به کارگردانی اسماعیل شنگله در تلویزیون بود. با وجود سن کم چطور در این پروژه حاضر شدید؟

به هرحال پدرم بازیگر بود و همیشه مرا به پشت صحنه تئاتر، تلویزیون، سینما می‌برد و همکارانش من را می‌دیدند. پدرم هم بازیگر این تله تئاتر بود و باعث شد در ۴ سالگی در این کار به کارگردانی اسماعیل شنگله درنقش یک دختر سیاه پوست بازی کنم که یادم است نقش پدرم را رضا بابک و نقش مادرم را آزیتا لاچینی ایفا می‌کردند و برادر بزرگترم هم کاظم بلوچی بود.

 

حضور شما به همراه پدر در سال ۷۱ در تئاتر«آن شب که تورو زندانی بود» شکل جدی‌تر گرفت!!!

بله در تئاتر «آن شب که تورو زندانی بود» به کارگردانی مجید جعفری ایفای نقش کردم که پدرم نقش جان را بازی می‌کرد و ابوالفضل پورعرب نقش تورو را داشت. آن زمان ابوالفضل پورعرب به تازگی در فیلم سینمایی «عروس» و«نرگس» بازی کرده بود و در اوج شهرت به سر می‌برد. فریماه فرجامی نیز ایفاگر نقش دیگری در این تئاتر بود. من و مونا و رعنا دختر ابوالفضل پورعرب و آقای محمد ابراهیمی که پسرشان هم در این تئاتر حضور داشتند به عنوان بچه‌هایی که پدران ما در این کار هستند هر روز صحنه تئاتر می‌رفتیم. آن زمان تمرین تئاتر نیز به شکل امروز (یک ماه تمرین و روزی سه ساعت) نبود بلکه دو سه ماه و روزی ۸ ساعت تمرین می‌کردند. ما از صبح با پدرانمان سر تمرین می‌رفتیم ، مجید جعفری نقش‌ها را تجزیه و تحلیل می‌کرد و ما گوش می‌دادیم که در نهایت نقش مردم شهر را به ما بچه‌ها دادند و هرکدام ۲ خط جمله در این تئاتر حرف می‌زدیم که برایمان بسیار جذاب بود. آن زمان پدرم جزء گروه تئاتر مجید جعفری بود که ایشان رییس تئاتر شهرنیز بود. بیشتر خاطرات کودکی من و مونا در تئاتر شهر می‌گذرد که تجربه دلنشین و جذابی بود و پس از آن به کلاس بازیگری استاد حمید سمندریان رفتم.

 

بازیگری پدرتان نقش بسزایی در انتخاب این مسیر از همان کودکی در شما داشته است! پدرتان مخالفتی با بازیگری شما و خواهرتان نداشت؟

صد در صد به دلیل حضور پدر راه بازیگری را انتخاب کردم. به هر حال من دریک خانواده هنری چشم باز کردم و پدرم فوق لیسانس بازیگری ،کارگردانی از هنرهای دراماتیک دارد. یادم می‌آید دوستان پدرم که بازیگران و کارگردانان بودند به خانه ما می‌آمدند و تفریحات ما پشت صحنه فیلم‌ها و سریال‌ها بود. پدرم همیشه در خانه فیلم می‌دید و ما با اوهمراه می‌شدیم و به واسطه شغل پدر، من و مونا با بازیگری و شرایط کار آشنا شدیم، این که وقتی معروف هستید مردم شما را به می‌شناسند و ابراز عشق و محبت نسبت به شما دارند بسیار دلنشین است. همه ما یک بار در این دنیا زندگی می‌کنیم، ولی وقتی بازیگر هستید می‌توانید شخصیت آدم‌های مختلف را تجربه کنید که بسیار شیرین است و کار یکنواختی نیست. پدرم هم به شغل بازیگری علاقه داشت و به دلیل حس و عقیده‌اش وارد این حرفه شده است. او آدم دموکراتی است و تنها نگرانی او برای انتخاب بازیگری من و مونا، نداشتن امنیت شغلی و سختی‌های این حرفه بود که با این حال مخالفتی نکرد و معتقد بود هرکسی کاری را که دوست دارد باید در راهش قدم بردارد.

 

در واقع می‌توان گفت شما راه را برای خواهرتان باز کردید!

نه. از ابتدا من و مونا در تئاتر با هم بازی می‌کردیم ولی در دو فیلد جدا بودیم. من دردوران دبستان فیلم بازی کردم ولی در دوره راهنمایی و دبیرستان به جزء دو یا سه تئاتر کار دیگری نکردم، اتفاقا مونا در دوران کودکی سریال‌های بسیاری از جمله سریال‌های مناسبتی سی قسمتی بازی می‌کرد. مونا از همان ابتدا دختر با اعتماد به نفس و خودکفایی بود. من در کودکی اوایل برای رفتن روی صحنه دوست داشتم پدرم حضور داشته باشد ولی یادم می‌آید مونا در۶ سالگی ماشین به دنبالش می‌آمد و تنها سرکار می‌رفت و فیلم بازی می‌کرد و درس او نیز به شدت خوب بود. من و مونا ازهمان ابتدا با وجود لذت بخش بودن شغل بازیگری با سختی‌های کار از جمله شب کاری‌ها، تحمل کارهای سخت، رفتن به شهرستان و بیداری تا صبح، حفظ دیالوگ‌ها تمرکز بالا و نداشتن امنیت شغلی در این کار آشنا بودیم.

 

چرا با وجود علاقه به بازیگری و انتخاب این شغل در رشته عکاسی تحصیل کردید؟

پدرم همیشه معتقد بود اگر تصمیم بر ادامه کار بازیگری دارم، در رشته‌ای غیر از بازیگری تحصیل کنم، چون امنیت شغلی ندارد. من هم در رشته ریاضی تحصیل کردم و بعد از آن رشته عکاسی را که به آن علاقه مند بودم در دانشگاه انتخاب کردم. آن زمان دوربین دیجیتال نبود و ما «منوال» استفاده می‌کردیم. فیلم‌های سیاه و سفید داشتیم و شاید هر ترم ۱۰ واحد چاپ عکس می‌گذراندیم که جذاب بود و این با فضای هنر، شناخت قاب و رنگ‌ها و ترکیب بندی به من کمک می‌کرد چون با هنر فضای مشترک داشت. در کنار کار بازیگری به شکلی حرفه ای عکاسی نمی‌کنم که پولی دربیاورم و به نظر من هرکسی در هر رشته‌ای که قرار است حرفه‌ای کار کند در دانشگاه باید همان رشته را بخواند. متاسفانه فرهنگ جامعه به خصوص از حدود ۱۰ سال پیش فقط به سمت انتخاب رشته‌های مهندسی وپزشکی پیش می‌رود که رشته‌های دیگر انتخاب نمی‌شود که به نظرم اشتباه است. فرد هر رشته‌ای را که دوست دارد باید بخواند.

 

اشاره به نداشتن امنیت شغلی در بازیگری داشتید! آیا می‌توان گفت فاصله وتفاوت این امنیت شغلی در بازیگری از دوران فعالیت پدرتان تا امروز بیشتر احساس می‌شود؟!

بله متاسفانه در جامعه ما امنیت شغلی در بازیگری وجود ندارد. پدرم کارمند اداره تئاتر بود که پس از ۳۰ سال بازنشسته شدند. سیاست تلویزیون و وزارت ارشاد در این ۳۰ سال و پس از انقلاب این است که هیچ شغلی را به عنوان بازیگری استخدام نمی‌کنند، درصورتی که پیش از این بازیگران به عنوان شغل بازیگر استخدام اداره تئاتر و تلویزیون شده و به شکل کارمند حمایت می‌شدند که در کنارش کارهای آزاد نیز انجام می‌دادند و قرارداد می‌بستند، اما متاسفانه در این ۳۰ سال وزارت ارشاد و تلویزیون این سیاست را ندارد.

 

گاهی به دلیل این که فرزندان هنرمندان به واسطه حضور خانواده وارد عرصه هنر می‌شوند دلیلی بر وجود رابطه وپارتی بازی حضور عده‌ای در سینما برای مردم می‌شود. آیا درباره ورود شما هم این موضوعات گفته می‌شود؟

بله من به واسطه حضور پدرم در این راه قرار گرفتم و شاید اگرپزشک بود با فضای پزشکی آشنا شده و من و مونا پزشک می‌شدیم. به نظرم هرکسی به راه‌های متفاوتی وارد دنیای هنر می‌شود یکی به واسطه پول، یکی گذراندن کلاس‌های آزاد و یا دانشگاه هنر، دیگری زیبایی و درنهایت عده ای هم به واسطه پدر ویا مادر وارد این عرصه می‌شوند. اما نکته اینجاست که در نهایت کسی که تلاش، پشتکار و استعداد دارد می‌تواند در کاربازیگری دوام آورد و این شغل به گونه ای نیست که تا انتها بتوان با پارتی بازی و یا به واسطه پدر و مادر بازیگر کارگردان و تهیه کننده در کار ماند. البته که حمایت آن‌ها تا جایی می‌تواند کمک کند ولی برای ماندگار شدن به تلاش فرد بستگی دارد.

 

عده‌ای هم عقیده دارند ورود بعضی بازیگران سینما از طریق مافیا صورت می‌گیرد نظرتان دراین باره چیست؟

به نظرم هرکسی که بخواهد کار کند دوست دارد با افرادی که با نوع توانایی و اخلاقشان آشنایی دارد کار کند. برای مثال خواهرم مونا اگر قصد فیلم ساختن داشته باشد اولویت انتخابش افرادی است که از نظر اخلاقی می‌شناسد و از نظر حرفه‌ای و کاری با نوع کار و جنس آن‌ها آشنا است، در نتیجه از آدم‌های اطرافش انتخاب می‌کند. در سینما مافیا این گونه است که هرکسی بعد از مدتی گروهی تشکیل می‌دهد و دوست دارد با آن‌ها کار کند و این ارتباطات در همه جا وجود دارد و به نظرم طبیعی است.

 

تا امروز آیا اتفاق افتاده به خاطر فرزند فرجاد بودن کاری به شما پیشنهاد شود؟

من از سال ۷۸ به شکل حرفه‌ای و مداوم کار می‌کنم و اولین تئاتر «باغ شب نما» بود که به شکل حرفه‌ای کار کردم. آن زمان پدرم به‌هادی مرزبان گفت که مارال قصد انجام کار دارد و‌هادی مرزبان یک نقش کوتاه دو، سه صفحه‌ای پیشنهاد دادند و حدود ۹ ماه تمرین کردیم، چون این تئاتر با فاصله اجرای جشنواره و عموم نیز داشت و۹۰ شب اجرا داشتیم. دیگری سریال«حجربن عدی» به کارگردانی تاجبخش فناییان بود که نقش اصلی دختر را در سریال تاریخی داشتم. آقایان مرزبان و فناییان به واسطه دوستی با پدرم این نقش‌ها را پیشنهاد دادند که بازی کردم و بعدها به واسطه بازی‌های دیگری که داشتم شناخته شدم.

 

منتقد اصلی کار شما کیست و در انتخاب کارها از چه کسانی مشورت می‌گیرید؟

به هرحال همه اعضای خانواده دلسوز هم هستیم و اگر احساس کنیم در جایی احتمال اشتباه وجود دارد به یکدیگر گوشزد می‌کنیم. من در هرکاری که بخواهم حضور بیابم با پدرم و مونا مشورت می‌کنم و از حمایت آن‌ها بهره می‌برم. بسیاری اوقات در تئاتر نیز که نیاز به تمرین بسیار دارد با مونا وپدرم تمرین می‌کنم که پشتیبان من هستند. به هرحال این ارتباط خوب حرفه‌ای را با هم داریم و بسیاری مواقع پدرم و مونا سر صحنه فیلم‌ها و تمرین تئاتر می‌آیند که حس بسیار خوبی است.

 

به عنوان کسی که از کودکی تجربه کار در تئاتر داشتید و این که در مدیوم سینما و تلویزیون هم فعالیت دارید تفاوت بازی در این سه مدیوم را چه می‌دانید؟

در تئاتر بازیگر بیشتر فرصت تجزیه تحلیل نقش را دارد و وقتی روی صحنه قرار می‌گیرد فقط خودش و تماشاچی است، اما در سینما و تلویزیون اگر بازیگر اشتباهی انجام دهد کات می‌کنند وهمیشه قاب‌های دوربین زیرنظر کارگردان است. تئاتر خالص تر و تداوم انرژی و حس زیباتری دارد که به مراتب سخت تر است. به نظر من در هر کاری ۳۰ درصد استعداد و۷۰ درصد پشتکار و تمرین مهم است. در تئاتر کسی که به دنبال بازیگری است می‌تواند با تلاش به آن برسد. من با حمید آذرنگ به واسطه‌ای در یک برنامه تلویزیونی در سال ۸۲ آشنا شدم و ایشان قبل از آن حدود ۱۵ سال در تئاتر کار می‌کرد ،امروز وقتی بازی او را می‌بینیم به ظاهرش توجه نداریم بلکه توانایی که دربازیگری از خود نشان می‌دهد را می‌بینیم و به نظرمن به این دلیل ایشان به این جایگاه بازیگری رسیده که تداوم و ممارست در کار تئاتر داشته است. همه جوانان و گاهی حتی خود من دوست دارند سریع به آن چه می‌خواهند برسند و مشکلات ضعف و ناتوانی خود را گردن مافیای سینما و پارتی بازی می‌اندازند، اما اگر از بالا و با فاصله موضوع را ببینیم متوجه می‌شویم آدم‌هایی که واقعا در جهت آن چه می‌خواهند تلاش می‌کنند به هدفشان می‌رسند. امکان دارد ۱۰ سال اول این اتفاق نیفتد ولی بعد ۱۳ سال این اتفاق برایشان می‌افتد و به عنوان سرمایه از آن استفاده می‌کنند. بازیگری چارچوب سنی ندارد، فرد ۷۰ ساله می‌تواند بازی کند و سرکار باشد. برای بسیاری از بازیگران ‌هالیوودی آن اتفاق و درخشش پس از ۴۰ سالگی در سینما برایشان می‌افتد، اما ما همیشه عجول هستیم و همیشه حتی به خودم این حرف‌ها را گوشزد می‌کنم که برای رسیدن به هرچیزی باید تلاش کرد.

 

آیا پیشنهادات سینمایی به شما کمتر می‌شود یا خودتان در انتخاب کارهایتان وسواس هستید؟

اصولا کمی فضای تلویزیون و سینما در تضاد هستند، وقتی بازیگری مدام در سریال بازی می‌کند ناخوداگاه پیشنهاد سینمایی کمتر می‌شود. من از سال ۸۹ تا ۹۳ حوصله کار کردن در تئاتر، تلویزیون و سینما را نداشتم و نهایتا دوتا سه کار را برای بازی انتخاب کردم که حضور داشته باشم. اما اواخرسال ۹۳، ۹۴ تصمیم و حالم بر این شد که بیشترکار کنم و در سه مدیوم پیشنهاد کار داشتم.

 

چه معیارهایی باعث می‌شود ایفای نقش در پروژه‌ای را بپذیرید؟

شاید در قدیم مسئله مالی برایم مهم بود، اما در این دو سال تصمیم گرفتم فیلمنامه نمایشنامه و کارگردان را در اولویت قرار دهم.

 

حضور در فیلم سینمائی«ربوده شده» و همکاری با نیکی کریمی، روزبه بمانی و بیژن میرباقری چگونه برایتان حاصل شد؟

به واسطه دوستی که با نیکی کریمی در فیلم سینمائی«شام عروسی» داشتیم و وی همیشه راهنمایی‌های خوبی به من می‌کنند و به نظرم به عنوان یک بازیگر زن موفق که برنامه‌ریزی و پشتکار برای کارش دارد باید از ایشان درس بگیریم که جا دارد از ایشان تشکر کنم. اتفاقی که در سینما برایم افتاد این بود که نیکی کریمی در کار آقای بیژن میرباقری حضور داشت که نقش اصلی بازی می‌کرد که همدیگر را دیدیم و پیشنهاد داد که می‌توانم فضای کارم را متفاوت‌تر کنم و نقش دوست ایشان که بازیگر هم است را با وجود نقش کم ایفا کنم که قبول کردم و ایشان من را به آقای میر باقری معرفی کرد. البته سال ۸۱ قرار بود با آقای بیژن میرباقری همکاری داشته باشم که میسر نشد. در فیلم سینمائی ربوده شده، ۴ روز سر فیلمبرداری بودم. در طول کار با نیکی کریمی همفکری بسیار خوبی داشتیم، کار با آقای میرباقری بسیار راحت بود و با روزبه بمانی نیز در کار آشنا شدم ولی با ایشان هم بازی نبودم.

 

پدرتان این روزها کمتر در سینما و تلویزیون است چرا؟

بله کمتر در عرصه سینما و تلویزیون است ولی در عرصه تئاتر حضورپررنگی دارد و در چهارسال اخیر تئاتر و نقش‌های خوبی ایفا کرده است. به اضافه این که کار دوبله و تدریس هم می‌کند. در واقع همیشه موجی برای بازیگران ایجاد می‌شود که سال‌هایی نسبتا کم کار باشند و دوباره بعد از مدتی پرکاری ایجاد می‌شود.