زینب علیاکبری| حسین پارسایی کارگردان نمایش درباره دغدغه خود از اجرای نمایشنامه الیور توئیست اظهار داشت: من اهل تجربه هستم و مانند هر هنرمندی تمایل به تجربه کردن دارم. در واقع آن چه به نظرم نیاز فرهنگی تلقی میشود از نوع یک تلنگر به آن فکر کرده و آن نمایش را کار میکنم. روزگاری احساس میکردم یک خلعی در فضای مذهبی وجود دارد و همان زمان با این تکنیک و بهرهگیری از موسیقی، فرم، حرکت حرفی از جنس مردم را میزدم که در رویکرد به لحاظ با هم رویکرد تربیتی، آموزشی، عاشورایی، کمدی، تراژدی تفاوت داشت، الیور توئیست نیز برایم یکی از همان دغدغهها بود که احساس میکردم میتواند پس از این همه سال حرفی برای گفتن داشته باشد و تلنگری برای اجتماع امروز که کمی نسبت به اطراف خود بی توجه شده باشد چون میتوان مشابه آن را در روزگار خودمان بینیم و حس کنیم که دچار یک گسست بزرگ فرهنگی شدهایم. به نظرم همه اینها بازتابهایی در آینده محیطی و زیستی جامعه خواهند داشت و در امنیت روانی نیز تاثیرگذار است. وی درباره شیوه روایت درباره این اجرا توضیح داد: باید روایت جدیدی از یک قصه قدیمی داشت و من شکل موزیکال اثر را خیلی دوست داشتم، نمونههای مختلفی از آن را دیدم و باید این اثر تنظیم و برای صحنه ترجمه میشد و به نوعی ما بازآفرینی مجدد برای صحنه داشتیم، از ترانهها که به زبان انگلیسی بود و باید باز سرایی میشد تا طراحیها، متن و انتخاب بازیگران که کار بسیار طاقت فرسا با پیش تولیدی که تقریبا در تئاتر کشور کم نظیر است. پارسایی در خصوص تحقیقات صورت گرفته و محدودیتهای اجرای تئاتر موزیکال بیان داشت: حدود یک سال از نقطه عملیاتی شدن این تفکر تا صحنه اجرا میگذرد و من پیش از این تحقیقات و پژوهشهای گستردهای در این زمینه داشتم که چطور با همه محدودیتها و در نظر گرفتن سلیقه آحاد مردم میتوان تئاتر موزیکال را در ایران روی صحنه برد و همه چیز هم در جای خود و درست تعریف شود که مستلزم یک تیم خوب بود تا بتوانند به بچهها بخشهای حرکتی و بازی را آموزش دهند و در دوره طولانی تمرین دوام بیاورند که صد البته همه اینها هزینه بر بود و ما باید یک دورخیز اقتصادی برای تعداد اجراهای بیشتر در نظر میگرفتیم. او در ادامه افزود: این مسائل دغدغههایی بود که در ذهن من وجود داشت و مرا تحریک میکرد تا نمایش موزیکال الیور توئیست با رویکرد ایرانی ترجمه و باز آفرینی شود که با ذائقه ایرانی نیز سازگار است. در واقع قرار نیست تماشاگر یک اثر کلاسیک تکراری را ببیند و به نظرم محدودیتها و تنگناها با خود خلاقیت میآورد. یکی از مسائلی که به آن فکر میکردم به جای تهدید برایم ایجاد فرصت کرد و مارا به سمت خلاقیت بصری برد. طبیعی است که وقتی قرار است شما کاری را برای نخستین بار انجام دهید به شدت مورد مطالعه قرار داده و به اشکال مختلف مورد نقد قرار میدهید، مسلما در کشور ما روایت موزیکال از جنس تئاتر الیور توئیست که حرکت و آوازهای جمعی دارد به همراه خود حاشیه و سختیهایی دارد. محدودیتهای ما در این کار از هر جنسی است، محدودیتهای منابع مالی، محدودیت بازیگرانی که هوش موسیقیایی دارند و میتوانند خواننده بازیگر باشند وتمام بخشهای حرکتی بازی ما را به خوبی دنبال کنند، قبل و بعد از اجرای ما نمایشهایی در تالار وحدت اجرا دارند و همه در عین حال که محدودیت به نظر میآمد ما را خلاق کرد تا بتوانیم نمایشی تقریبا نیمه پرتابل آماده کنیم که در آن اشیاء و اکسسوار بتواند جابه جاشود. کارگردان نمایش درخصوص قیمت بلیت گذاری نمایش عنوان داشت: چالش بسیار زیادی بر سر قیمتگذاری بلیط داشتیم، به هر صورت این کار چندین برابر نمایشهای دیگر هزینه داشته و به طور طبیعی باید بلیط آن چند برابر نمایشهای دیگر باشد، تعدادی از منتقدین و علاقهمندان به حوزه فرهنگ و تئاتر ممکن است دچار سوء تفاهم شده و در واقع به ما کنایههای تئاتر تجاری میزنند که نمیتواند در دسترس همه باشد و تئاتری برای ستم دیدگان نیست، در حالی که قشری که به تماشای نمایش میآیند بسیار متنوع و از طبقات مختلف با قیمتهای مختلف از ۴۰ هزار تومان تا ۹۵ هزار تومان است. همه میدانند که هزینه بیلت یک ارکستر بسیار ساده ۱۳۰ هزار تومان است در حالی که ما یک ارکستر بسیار بزرگ با موسیقی درخشان، یک صحنه بسیار بزرگ با تعداد ۱۵۰ بازیگر داریم که همه اینها به ما اجازه میداد که قیمت این بلیط را چندین و چند برابر تئاترهای رایج بگذاریم، اما در عین حال خوشحالیم که ما با همراهی و مشاورههایی که در گروه انجام شد آن چه شایسته مخاطب ایرانی است برایش فراهم کردیم تا بتواند از اثر رضایت داشته باشد و حتی با قیمت مناسب بلیط تهیه کند و ما خیلی نگران بازگشت سرمایه نباشیم، چون وظیفه همه ما این بود که بتوانیم یک اثر هنری خوب تولید کنیم که تماشاگر از دیدن آن لذت ببرد. حسین پارسایی انتخاب و هماهنگی بازیگران را در روزهای نخست بسیار سخت و غیر قابل تصور دانست و افزود: در حین ما در طول مسیر متوجه شدیم که چه کار سختی را در پیش داریم و باید از بین تعدادی زیادی بازیگران کوچک و بزرگ دست به انتخاب میزدیم و آن را مدیریت میکردیم. از سویی همراهی و همکاری خانوادههایشان پروسه بسیار پیچیدهای بود و باید زمان را بخش اصلی بازیگران حرفهای تنظیم میکردیم و از سویی تمرینات گروه موسیقی را داشتیم. حجم عظیم طراحیها لباس، اکسسوار در مجموع کار پر ریسکی بود و شاید اگر کسی در شرایط کنونی آگاهی از سختی چنین کاریرا داشته باشد از ابتدا سراغش نرود. ما حکم کودکی را داشتیم که آتش را نمیشناختیم و با ذوق به سمت شعلههای نورانی و روشناییاش میرفتیم غافل از اینکه اگر درست از آن عبور نمیکردیم آسیب میدیدیم، اما خوشبختانه به دلیل تیم خوب، برنامهریزی صحیح میثم احمدی (مجری طرح این پروژه) و مشاوران خوبی که در این پروژه بودند باعث شد کار ما هر روز از ساعت ۱۱ صبح تا ۱۱شب به طور مداوم طی شش ماه در فاصلههای زمانی مختلف در مکانهای گوناگون تمرین داشتیم و تقسیم کار کردیم تا ۲۰ روز آخر که که در کنار هم قرار گرفتیم و همه تمریناتشان را باهم گره زدند و به ترکیب نهایی رسیدیم. او درخصوص نظرات منتقدانای گونه بیان داشت: منتقدان بازخوردهای متفاوتی داشتند؛ عدهای سکوت کردند و بعضی هم معتقدند که کار متفاوتی است و به همان نسبت که نقاط مثبت فراوانی دارد دارای نقاط ضعفی هم است و به طور طبیعی این تضارب آرا نشان میدهد که این نمایش محل بحث بوده و فکر میکنم نشان از موفقیتش نیز دارد. پارسایی درباره شرایط امروز تئاتر توضیح داد: ما جوانانی سرشار از ذوق و خلاقیت داریم که امروز پرچمدار تئاتر ما هستند. آنها بسیار جسور بوده و با مطالعه و مهارت به سراغ تولیدات میروند، تئاتر روز دنیا را به خوبی میشناسند و به نظرم در مقایسه با دوره جوانی ما به شدت و به مراتب از ما جلوتر هستند و در مقایسه با نسل من جلوتر از ما هستند بسیار خوب کار کرده و ارتباطات خوبی در عرصه بینالمللی دارند. بایدبیش از این به نسل جوان در تئاتر اعتماد کرد و همه ما این مجال رابه آنها بدهیم تا فرصتها در اختیار جوانان قرار بگیرد و آنها ذوق و هنرشان را به نمایش بگذارند و برابری تئاتر ما در عرصه بینالملل به منصه ظهور بنشیند. من باور دارم که تئاتر ما و جوانهای ما در عرصه بینالملل چیزی کم ندارند و خوشحالم نسلی در تئاتر ایران پرورش پیدا کرد که فرهنگ و هنر ما را سر بلند میکند.
موسیقی اجرایی ما موسیقی خود الیور توئیست به نام لیونل بارت است
بردیا کیارس آهنگساز این نمایش درباره تجربه کار در نمایش الیور توئیست گفت: تجربه من در این سبک کار به ۴ سال پیش که با آقای قضات اشکها و لبخندها را کار کردیم مربوط میشود، به واسطه دعوتی که از تئاتر دولتی موزیکال آذربایجان داشتم در جشنواره اوزیر حاجی بیکاف دو اپرای مشهدی عباد و آرشین مالالان را رهبری کردم که میتوان گفت تئاتری موزیکال بود که پس از بازگشت از باکو به تهران مشغول به تمرین با ارکست بادی کارا شدیم. کار بسیار جذابی است و این ژانر به دلیل اسپانسرینگ پروژه و هزینه بر بودن در ایران انجام نمیشود به دلیل این که همه اتفاقات زنده روی سن میافتد، بنابراین ریسک بالایی دارد چون این کار در ایران تجربه نشده است ولی من با کمال میل حضور در این کار را قبول کردم و همه موسیقیها و آوازهای این کار به صورت لایو اجرا میشود. وی در خصوص گروه موسیقی این نمایش و فعالیتهایشان توضیح داد: در پروژه الیور توئیست حدود ۲۰۰ نفر شامل گروه نمایش، موسیقی و تمام افراد پشت صحنه مشغول کار هستند و من با ارکستر بادی کارا که مجموعهای از ارکستر سازهای بادی چوبی بادی برنجی به اضافه پرکاشن و پیانو و گروه کر کار کردم و سپس گروه نمایش به تمرین ما اضافه شده و با آنها قطعاتی که باید میخواندند کار کردم و اجراها شروع شد. هماهنگی این گروه بسیار دشوار بود و کار کردن با بازیگران و حتی خردسالان با آقای قضات بود و سپس هماهنگی کل آن بر عهده من بود. موسیقی اجرایی ما موسیقی خود الیورتوئیست به نام لیونل بارت است. بردیا کیارس درباره آهنگسازی برای تئاتر عنوان داشت: آهنگسازانی که برای تئاتر یا فیلم و سریال کار میسازند بر اساس نمایش نامهای که نوشته میشود با مشورت کارگردان برای صحنههای مورد نیاز موسیقی میسازند ولی این مقوله با مقوله اجرا فرق دارد ولی در نهایت رهبر ارکستر ست که قطعه را اجرا میکند. در موسیقی اگر از کاری مطمئن باشم که بتوانم از عهده آن بربیایم حتما میپذیرم و همچنین سلیقه کاری خود را دارم و سلیقه مخاطب بر روند کاری من تاثیری ندارد.
من و نوید دو بیل سایکس بودیم در دو بدن!
سعید چنگیزیان دانشآموخته کارگردانی تئاتر از دانشکده سینما و تئاتر است. او در نمایشهای بسیاری از جمله عروسی خون (علی رفیعی)، پای دیوار بزرگ شهر، مثل خون برای استیک، خرس و خواستگاری، شهرهای نامرئی، دو راهی سقاخانه (حسن معجونی)، در انتظار گودو (علیاکبر علیزاده)، من باید برم… دیرم شده (محمد عاقبتی)، تنها راه ممکن، ماه در آب، یوکاته (محمد یعقوبی)، تجربههای اخیر (امیررضا کوهستانی)، پروانه و یوغ (آروند دشتآرای)، رویای نیمه شب تاریک (کیومرث مرادی) و… به ایفای نقش پرداخته و همچنین در دنیای سینما با فیلمهایی چون: سارا و آیدا (مازیار میری)، خشم و هیاهو (هومن سیدی)، آسمان زرد کمعمق (بهرام توکلی)، دهلیز (بهروز شعیبی) پذیرایی ساده (مانی حقیقی) شناخته شده است. چنگیزیان در دوهفته اولی که موزیکال الیورتوئیست به کارگردانی «حسین پارسایی» روی صحنه تالار وحدت رفته بود به جای نوید محمدزاده که به دلیل سفرش غایب این نمایش بود نقش «بیل سایکس» را بازی میکرد. این بازیگر سینما و تئاتر در گفت و گویی که روزهای آخر همراهیاش با موزیکال الیورتوئیست انجام گرفت در خصوص پذیرش نقش بیل سایکس در نبود نوید محمدزاده گفت: کار موزیکال همیشه مورد علاقه من بود و دوست داشتم در این زمینه هم فعالیت کنم اما هیچ وقت فرصتش پیش نیامده بود تا اینکه نویدمحمدزاده جان از من خواست در روزهایی که به دلیل سفر نمیتواند سر اجراها باشد به جای او نقش «بیل سایکس» را بازی کنم و من هم قبول کردم. وی درباره تجربه حضور در یک تئاتر موزیکال عنوان داشت: هرچند نقش من خیلی به قسمتهای موزیک- از این جهت که بخواهم بخوانم ربطی نداشت اما تجربه خوبی بود و زمانی که وارد این کار شدم تازه متوجه جنس این نوع از تئاتر شدم که خیلی هم برای من هیجانانگیز بود. او در ادامه درباره بخشهای هیجان انگیز کار توضیح داد: همراهی موسیقی با گروه نمایش برای من خیلی هیجانانگیز بود و یادم نمیرود روزی که برای اولین بار با گروه بزرگ موسیقی به صورت جدی تمرین داشتیم آب توی دهانم خشک شده بود و با خودم میگفتم «واه! قراره این کار چه بشود؟!» بازیگر نمایش درباره شباهت بیل سایکسی که ایفاگر آن است و «بیل سایکس» کارول رید بیان داشت: من آن فیلم را ندیدم اما برای رسیدن به نقش «بیل سایکس» خیلی دربارهاش فکر کردم، درباره دنیای سرد و تاریک آدمی که در شهر مه آلود و پر جرم و جنایتی مثل لندن زندگی میکند و خودش سردسته دزدهای شهر است اما در عین حال همان حسرتهایی را دارد که آدمهای دیگر این شهر دارند، آدمهایی که در جامعه پر فراز و نشیبی زندگی میکنند. در واقع من حسرتی را که در بیل سایکس بود خیلی دوست داشتم و با آن ارتباط برقرار کرده بودم و همه تلاشم را کردم تا بیشتر از همه آن را نشان بدهم. او توضیح داد که برای بازی در این نقش با نوید محمدزاده بسیار گفتگو کرده است. در ادامه افزود: ما ساعتها درباره این نقش باهمدیگر حرف میزدیم، همفکری میکردیم و اتفاقا به نتایج خوبی از آن صحبتها برای اجرای نقش بیل سایکس رسیدیم. چنگیزیان به تفاوت نقشهایی که در هر پروژه ای ایفا می کند اشاره داشت و اظهار داشت: باید هم این طور باشد چون هر بازیگری هر نقشی را به شیوه و با دیدگاه خودش بازی میکند و در این کار هم من بیل سایکس خود را و نوید بیل سایکس خودش را بازی کرد.او درباره دلیل استقبال مردم از موزیکال الیور توئیست گفت: جدا از جذابیتهایی که یک کارموزیکال دارد، به نظرم در این نمایش داستان خیلی خوب و بدون پیچیدگی روایت میشود و مردم این شیوه از روایت را دوست دارند و در ادامه درباره علت نبود چنین کارهایی تا امروز گفت: شاید چون شرایط مهیا نبوده است اما موزیکال الیور توئیست در این راه اقدام بسیار خوبی کرد که میتواند ادامه پیدا کند و طبیعتا کارهای بعدی که صورت میگیرد با استفاده از تجربهای که صورت گرفته میتواند بهتر و با کیفیتتر هم باشد. چنگیزیان در خصوص تغییر و تجربه تازهای که برای او در این نمایش حاصل شد توضیح داد: تغییر نه، چون من همیشه به کار موزیکال و اتفاقا در شکل خیلی ایدهآل فکر میکردم و برایم مهم بود اما مثل هر کار دیگری به تجربههای من اضافه کرد و باعث شد تا بیشتر به آن فکر کنم. به این که میشود موزیکال کار کرد و من هم میتوانم به پیشنهادهایی که دراین ارتباط به من داده میشود توجه بیشتری داشته باشم و مهمتر از همه این که مردم این نوع تئاتر را دوست دارند و از آن استقبال میکنند.
دیگر از ۱۴۰۰ جفت چشم خجالت نمیکشم!
نسیم شجاعی بازیگر-خواننده موزیکال الیورتوئیست است، البته «یکی» از بازیگر-خوانندههای این نمایش، چون نام دیگری با عنوان «هادی قضات» در کنار نام او است وی دانش آموخته اپرا و سرپرست گروه آنسامبل اپرای تهران، کسی که پس از نزدیک به ۴۰ سال اپرای موفق «جان اسکیگی» را در ایران روی صحنه برد. شجاعی که با معرفی هادی قضات (سرپرست خوانندگان گروه کر الیور توئیست) که او را معلم خود میداند از روزهای اول تمرین به این نمایش پیوسته درباره فعالیتهایش در این سالها و تئاتر اولیورتوئیست میگوید.
شجاعی درباره حضورش در این نمایش توضیح داد: من حدود ده سال با گروههای کر زیادی همکاری داشتم و هنوز هم دارم، اما میتوانم بگویم از این ده سال حدود ۴ سالش را رجیستر اشتباه میخواندم چون رنج صدای من به اشتباه تشخیص داده شده بود و کارهای سولیستی که انجام داده بودم تا حدی به حنجرهام آسیب زده بود و آن را منحرف کرده بود که این موضوع راهادی قضات تشخیص دادند و گفتند رنج صدای من سوپرانو است و این (آشنایی باهادی قضات) یکی از اتفاقهای خوب زندگیام بود که باعث شد در مسیر درست بیفتم و از آن زمان سوپرانو کار کنم و هنوز هم شاگرد ایشان و در حال یادگیری هستم. او در ادامه افزود: البته قرار بود در اپرای «جان اسکیگی» هم که قبل از «هانسل و گرتل» روی صحنه بردند با ایشان همراهی کنم که متاسفانه به دلیل برخی محدودیتهایی که عضویت در گروره کار باعث شد، این فرصت از من گرفته شد. وی در توضیح اجرای سوپرانو درهانسل و گرتل اظهار داشت: همزمان به صورت خیلی فشرده با خودشان کلاس هم داشتم. بعد از آن هم تجربه کار با آقای بهبودی در فاوست را داشتم و هر چه پیش میرفتیم این نیاز به بودن روی صحنه هم در من بیشتر میشد و به نظرم خیلی هم طبیعی بود چون در همه دنیا کسانی که موسیقی میخوانند واحدهای نمایش میگذرانند و کسانی که نمایش میخوانند، واحدهای موسیقی هم میگذراندند چون از این راه تنها میتوانند قواعد و قوانین روی صحنه بودن را که برای شان در طول کار پیش میآید یاد بگیرند. چیزی که در کلاسهای موسیقی به ما آموزش داده نمیشود. او درباره همکاری با حسین پارسایی در نمایش الیور توئیست گفت: البته با آموزشهای حسین پارسایی (کارگردان) و تمرینهای هر روزهای که داشتیم کاملتر شد. تجربه بسیار خوبی بود و میتوانم بگویم از آن بچه ۷ سالهای که توی کار است تا بزرگترها و حرفه ایها توانستم چیزهای زیادی را یاد بگیرم. گروهی که داشتیم خیلی صمیمی و کم تنش بودند. بردیا کیارس (رهبر ارکستر) واقعا زحمتهای زیادی را کشیدند و به من که پیشینه خجالتی بودن هم در زندگیام داشتم اعتماد به نفس زیادی را با تشویقهایشان دادند و زمانی که قرار شد یکی از قطعههای زیبایی را که نوشته شده بود به تنهایی روی صحنه بخوانم واقعا حس بینظیری داشتم. هر زمانی که لازم بود ما را تشویق میکردند و انرژی مثبت میدادند و شاید این نکته خیلی مهم باشد چون همه این نوع برخورد را ندارند اما بردیا کیارس زمانی که کار درست اجرا میشد حتما این نکته را میگفتند. در بخشهای دیگر هم همین طور بود و واقعا فرصت هر نوع کار تازه و اتود زدن حین تمرینها وجود داشت. همچنین نسیم شجاعی درباره حضور بر روی صحنه عنوان داشت: من در پیشینه زندگیام آدم خجالتی بودم، اما امروز میتوانم جلوی چشم ۱۴۰۰ نفری که در تالار وحدت هستند بخوانم و بازی کنم. نمیگویم استرس ندارم اما با تمرینهای زیادی که ده روز مانده به اجرا داشتم، طوری که همه جای خانه پر بود از نوشتهها و متن و نتهایی که باید حفظ میکردم این موارد برطرف شد. او درخصوص بازخوردهای نمایش توضیح داد: بازخوردهای خیلی خوبی از کار تا به امروز داشته ایم خصوصا از بخش موسیقی و هم چنین بازی هوتن شکیبا در نقش فاگین که واقعا در زمان تمرینها بسیار با حوصله و صبوری با گروه موسیقی و شخص آقای بردیا کیارس تمرین میکردند تا بتوانند به آن تیپسازی صوتی که میخواهند برسند و واقعا این کار بزرگی است که انجام گرفت و امروز هم نتیجهاش را میتوانیم از تشویقهای مردم ببینیم. البته همه عوامل برای روی صحنه بردن الیورتوئیست زحمت کشیدند و حضور بازیگران حرفهای و مطرح چون نوید محمدزاده، مهناز افشار، آتیلا پسیانی، داریوش موفق و سعید چنگیزیان و… هم باعث درخشش این کار شد. بازیگر و خواننده نمایش درخصوص مهجور ماندن موسیقی به ویژه فعالیت زنان در این حوزه بیان داشت: متاسفانه با مُهری که روی پیشانی موسیقی خورده به نوعی آن را تبدیل به خط قرمزی کرده و باعث شده تا ارتباطش با هنرهای دیگر مثل هنر نمایش قطع شود. از سویی در همین فضا گهگاه هم شاهد اتفاقهای خیلی خوب در حوزه موسیقی و حضور زنان بودهایم و هم اتفاقهای خیلی تلخی چون ممانعت از یک کار به این دلیل که زنی در آن حضور داشته است. در حالیکه صرف حضور یک زن و یا عدم حضورش نمیتواند خوب یا بد موسیقی را مشخص کند. موسیقی که از زمانهای خیلی قدیم به عنوان پرورش دهنده ذهن و مغز شناخته میشده و در مدینه فاضله افلاطون به عنوان عنصر حیاتی بوده که اگر کسی میخواست به رسته خاصی بپیوندد باید با آن آشنایی میداشت. هرچند من با هر نوع موسیقی موافق نیستم چون باور دارم موسیقی مبتذل خصوصا اگر مادری شنونده آن باشد میتواند ستم به بچه او باشد و باعث میشود ذهنشان تربیت نشود و در آینده فواصل سخت موسیقیایی را نتوانند بشنوند و بعدها به سختی موسیقی خوب گوش دهد، اما کارهایی چون موزیکال الیورتوئیست خلاف این جریان میتواند حرکت کند و امیدوارم موزیکال الیور توئیست بتواند زمینهساز کارهای ارزشمند دیگری در آینده شود.
هماهنگی بین بازیگران حرکت به خصوص کودکان دشوار بود
علی براتی طراح حرکت نمایش الیورتوئیست درباره شروع همکاری خود با این پروژه میگوید: حدودا دو سال پیش بود که زمزمه اجرای نمایش الیور توئیست توسط حسین پارسایی شروع شد و از آن جایی که این نمایش مملو از موسیقی، آواز و حرکت است تمایل داشتم که در این نمایش حضور پررنگی داشته باشم، که بالاخره اوایل امسال پیشنهاد طراحی این نمایش به من داده شد و فراخوان انتخاب بازیگر آغاز شد، بعد از انتخاب مجموعه ای بزرگ تمرینات طولانی و طاقتفرسا با دو رده سنی بزرگسالان و کودکان وپشت سر گذاشتن تمریناتی که در مرحله اول آموزشی بود کمکم صورت عملی گرفت. در طول این مدت دچار چالشهایی اعم از تفاوت پارتیتور موسیقی، حجمه اکساسوار، دکور سنگین نمایش و… قرار گرفتیم که هر کدام باعث تغییر طراحی اولیه میشد و مجبور به اصلاح و تمرین مجدد میشدیم. هماهنگی بین بازیگران حرکت به خصوص کودکان کاری دشوار بود که خوشبختانه همگی با تلاش بیوقفه گروه به سرانجام رسید تا امروز که هر باربه تماشای نمایش می نشینم خستگی این مدت از ذهنم بیرون رفته و خوشحالم که گروهم با قدرت تمام لحظاتی که روی صحنه اجرا میکنند غرق در لذت هستند و مهمتر این که تماشاگر نیز با رضایت سالن را ترک میکند. امیدوارم که نمایشهای این چنینی بیشتر در سالنهای تئاتری ایران دیده شود تا هنر از دست رفته حرکت دوباره جای خالی خود را در نمایش پیدا کند و با پرورش تعداد بیشتری به اشل جهانی نزدیک شویم و در این مقوله هنری نیز حرفی برای گفتن داشته باشیم.
هماهنگی گروه موسیقی با نمایش بزرگترین دلهرهام بود
احمد سلیمانی دستیار کارگردان و بازیگر موزیکال الیورتوئیست درباره شروع همکاریاش با این گروه بزرگ نمایشی گفت: سالها بود که حسین پارسایی در نظر داشت تا این کار را روی صحنه ببرد و در طی این مدت هم با یکدیگر گفت و گوهایی داشتیم تا این که فروردین امسال به ما خبر دادند که برای اجرای این کار مصمم شده اند و از همان زمان همکاریهای را به صورت جدی شروع کردیم. سلیمانی گفتگو را اصل مهمی در این کار دانست که همواره بین اعضای گروه کارگردانی و دیگر عوامل وجود داشته و با عنوان این که خودش را شاگرد حسین پارسایی میداند که از زمان نوجوانی با او در ارتباط بوده، ادامه داد: این کار تجربه بسیار خوبی برای من بود و با اینکه به دلیل سالهای سال همکاری به خوبی میتوانستم متوجه خواست ایشان بشوم اما بازهم با این کار توانستم تجربه ارزشمندی را در کنار گروه حرفهای که چیده شده بدست بیاورم. او که پیش از این در کارنامه کاری خود تجربه کارگردانی نمایشهای زیادی را از جمله «گرگ، گرگ است»، «حسنک کجایی»، «مهرگیاه»، «یک دختر، یک سرباز» و… داشته و جوایزی بسیاری را هم در این زمینه از جشنوارههای مختلف کسب کرده درباره تفاوت کارهای قبلیاش با موزیکال «الیورتوئیست» گفت: حجم این کار و تعداد نیروهایی که داشتیم با کارهای قبلیمان قابل مقایسه نبود تا جایی که برای گروه نوجوانان از حدود ۳۰۰ نفر تست گرفتیم و هماهنگی این تعداد افراد کار مشکلی بود اما به دلیل پیشبینی که داشتیم و با تقسیمبندیهایی که انجام دادیم توانستیم بر بسیاری از مشکلاتی که میتوانست پیش بیایید غلبه کنیم. سلیمانی با عنوان این که آنچه که امروز بر روی صحنه دیده میشود تنها از زاویه دید یک نگاه شخصی بیرون نیامده، بر تاکید کارگردان کار برای مشورت و گفتگو اشاره کرد و ادامه داد: ما از روز اول کار اتاق فکر کارگردانی داشتیم و سعی کردیم با کمک یکدیگر به نوعی اجرا از موزیکال در تئاتر برسیم که تا به حال در ایران سابقه نداشته و تجربه نشده بود و مهمتر از این میخواستیم آن را درست اجرا کنیم تا در قدمهای بعدی و در آینده بتوانیم کارهای بهتر و کم ایرادتری را در این زمینه اجرا کنیم. دستیار کارگردان موزیکال الیورتوئیست با ابراز خوشحالی از اینکه با اجرایی شدن این کار بخش بزرگی از نگرانیهایی که داشتهاند برطرف شده سینک شدن گروه موسیقی با گروه نمایشی را از نقطههای درخشان این کار دانست که مورد توجه بسیاری از مخاطبان قرار گرفته است.