حسین سینجلی| مدیریت هنری نه تنها در کشور ما، که در تمام دنیا جزو کارهای بسیار حساس، سخت و با اهمیت محسوب میشود اما نمیتوان منکر شد که این امر در کشور ما بنا به دلائل مختلف کمی سختتر و حساستر است. در واقع این حساسیت و سختی زمانی دو چندان میشود که مدیریت حوزهی تئاتر را برعهده کسی بگذارند. حوزهای که سالهاست با مشکلات فراوانی همچون؛ عدم وجود برنامهریزیهای جامع، مدون و بلندمدت، کمبود دائمی اعتبار و بودجه، ناکافی بودن سالنهای استاندارد تئاتر و… مواجه است. اواخر سال ۹۳ و در شرایطی که جامعهی تئاتری چندان حال و روز خوبی نداشت، سکان مدیریت مرکز هنرهای نمایشی به عنوان مهمترین و اصلیترین متولی تئاتر کشور به مهدی شفیعی سپرده شد. انتصابی که در آن مقطع به عقیدهی بسیاری بهترین گزینه برای سر و سامان دادن به وضعیت تئاتر بود. شفیعی از آن زمان تا امروز علاوه بر آنکه تلاش کرده بسیاری از مشکلاتی که از گذشته به او رسیده بود را به مرور حل کند، توانسته با تعاملی منطقی و دو سویه با هنرمندان تئاتر، فضای تئاتر کشور را به فضایی پر نشاط تبدیل کند. فضایی که در دو دهه گذشته هیچ گاه تئاتر ما آن را تجربه نکرده بود. چندی پیش با مهدی شفیعی رییس مرکز هنرهای نمایشی درباره مسائل مختلف تئاتر گفتگویی انجام دادم که حاصل آن را در ادامه میخوانید:
طی ده پانزده سال گذشته افراد مختلفی سکان هدایت مرکز هنرهای نمایشی را به عنوان اصلیترین متولی تئاتر کشور برعهده گرفتند که انتصاب هر کدام از آنها هم در زمان خودشان موافقان و مخالفانی داشت، اما انتصاب شما در این سمت به ویژه در آن مقطع زمانی، به دو دلیل؛ یکی سابقه کاریتان و آشنایی با ساختار اداری معاونت هنری و وزارتخانه، و دوم به این دلیل که فارغالتحصیل تئاتر هستید، و البته شناخت کلی که عموم جامعه تئاتری از شما داشتند با استقبال اکثر تئاتریها مواجه شد. قبل از اینکه به مباحث و مسائل امروز تئاتر بپردازیم میخواهم بدانم به عنوان یک مدیر در این مدت چقدر توانستید آنچه را که در ذهن داشتید جامه عمل بپوشانید؟ و اینکه چقدر از مشکلاتی که به نوعی به شما ارث رسیده بودند جلوی حرکت شما را گرفتند؟
برای پاسخ به این سوال باید به همان زمان برگردیم؛ واقعیت این است که در آن زمان شرایط بهینهای وجود نداشت. اولین کاری که باید انجام میشد احیاء اعتماد متقابل بین مرکز و جامعه هنری و بازگرداندن آرامش به جامعه تئاتری بود. علاوه بر این در آن زمان از نظر مالی و اعتباری شرایط بدی وجود داشت. از سال ۹۳ با عمدهی گروهها قرارداد بسته نشده بود. از یکسو با گروههایی مواجه بودیم که در سال قبل اجراهایشان را رفته و بلاتکلیف بودند از سوی دیگر کارهای جاری هم که میبایست به آنها رسیدگی میشد وجود داشت. بحث واگذاری تالارها به بنیاد رودکی و مسئلهی بازسازی تئاترشهر هم دچار گرههایی شده و تقریبا ناکام مانده بود. هر دو آنها در آن زمان جزو مسائل خیلی اساسی بود که باید برای آن سریعا تصمیمگیری میشد. در کنار همه این موارد، جشنوارههایی که پیش از آن برگزار شده بود نیز دچار حواشی شده بود و باید درباره روند برگزاری آن هم برنامهریزی جدیدی صورت میگرفت. در آن مقطع شاهد توقیف چند نمایش بودیم که نیاز به بررسی داشت. حتی شورای مرکزی نظارت یکی دو سالی بود که تشکیل نشده بود و خیلی از قضایای دیگری که در همان ابتدا باید سریع به سمت آنها میرفتیم و برای رفع و رجوع آنها کاری انجام میدادیم. علاوه بر اینها طبعا انتظاری که از مرکز هنرهای نمایشی میرود این است که باید متناسب با توانمندیها، اختیارات و امکاناتی که دارد عمل کند. به خاطر اشراف به همه این نکات در جلسه معارفهام گفتم که قرار نیست معجزهای بشود و سعی میکنیم که در یک روند منطقی به همه این مسائل رسیدگی کنیم. خوشبختانه بعد از گذشت حدود یک سالونیم از آن روز، بخش عمدهای از این قضایا مدیریت شد و اکنون به یک آرامش نسبی رسیدهایم.
ابتدا با خیلی از گروهها در همان انتهای سال ۹۳ و ابتدای سال ۹۴ قرارداد بستیم و سعی کردیم هر قدر اعتبار دریافت میکنیم به گروهها بدهیم. میدانیم که جمع مبلغی که به گروه پرداخت میشود با درآمدی که خود گروه از گیشه دارد، مبلغ چشمگیری نیست ولی همین مقدار هم میتواند مسائل مختلفی را حل کند. نهایتا با حمایت معاونت هنری بخش اعظمی از این موارد حل شد. در واقع تمام این موارد انرژی زیادی در آغاز کار از ما گرفت. در کنار همه این موارد، جشنواره فجر سال ۹۴ در کنار دیگر جشنوارههایی که به نظرم بسیار جریانساز هستند و پرداختن به آنها خیلی ضروری است باید برگزار میشد. در این زمینه هم سعی کردیم که خیلی حرفهای برخورد بشود. به خصوص در زمینه انتصاب دبیران و کادر برگزارکننده. از جابهجاییهای بیدلیل تا جاییکه امکان داشت پرهیز شد. نهایتا در پایان سال ۹۴ و در جشنواره تئاتر فجر سعی کردیم علاوه بر اینکه در بخش بینالملل ارتقاء داشته باشیم، به سمت حرفهایتر شدن جشنواره نیز حرکت کنیم که توجه بیشتر به گروههای تئاتر در همین راستا انجام شد. به عبارتی همه اینها مواردی بودند که از قبل وجود داشت و باید انجام میشد و ما هم سعی کردیم با تمام توان برای انجام آنها اقدام کرده و از هیچ کاری دریغ نکنیم. نکتهای که همیشه به آن باور داشتهام این بوده که میشود با اندک توجهی در زمینههای مختلف هنری به ویژه تئاتر، اتفاقات خوبی را رقم زد. به عنوان نمونه در زمینه ایجاد تالارهای نمایشی، شکلگیری گروههای نمایشی و به نوعی ابعاد حقوقی دادن به فعالیتهای گروههای نمایشی گامهای خیلی خوبی برداشتیم. البته در یکسری موارد هم با مشکلاتی مواجه شدیم، اما این مشکلات، اغلب مواردی هستند که در ساختار تعریف شدهی دولتی حوزه فرهنگ وجود دارند. در کوتاه مدت، ضرورت داشت که به مسئله ایجاد موسسات تک منظوره نمایشی و تسهیل در صدور مجوز این موسسات بپردازیم و تابوی بخش خصوصی در تئاتر که سالها همه پیگیر آن بودند را بشکنیم که خوشبختانه هر چند با شرایط ایدهآل هنوز فاصله داریم اما میشود گفت که در مقایسه با یک سال و نیم پیش دستاوردهای قابل توجهی داشتهایم. تعداد زیادی صندلی به ظرفیت سخت افزاری تئاتر ما اضافه شده است. معتقدم که اکنون باید در حوزه مخاطب هم کارهایی انجام بدهیم، چراکه افزایش صندلیها به نوعی موجب افزایش ظرفیت مخاطبان تئاتر میشود. به همین دلیل هم است که باید به موضوعات و ژانرهای مختلف تئاتری بیشتر بپردازیم. فکر میکنم در کوتاه مدت حرکت خوبی در این زمینه داشتیم و امیدوارم در بلندمدت بتوانیم ساختارهای جدیتری را برای این جریان طراحی کنیم.
در بدو امر ضرورت داشت که برای حوزه تئاتر استانها اقداماتی صورت بگیرد. یکی ساختار انجمن هنرهای نمایشی استانها بود که انتصابی بود و از آن پویایی و اتفاقی که باید ایجاد میکرد فاصله گرفته بود. بلافاصله تغییر آئیننامه انجمنهای هنرهای نمایشی استانها را برای اینکه به آن خاستگاه صنفیاش نزدیکتر بشود، در دستور کار قرار دادیم و در خیلی از استانها این اتفاق شکل گرفت و هیات مدیره انجمنهای هنرهای نمایشی خیلی از استانها از طریق انتخابات (انتخاباتی که از بین خود هیات مدیره گروههای نمایشی هر استان شکل میگرفت) انجام شد. همچنین ایجاد فضاهایی که به صورت کامل در اختیار گروههای نمایشی باشد اقدام دیگر بود که با مشارکت شهرداریها و استانداریها در چند استان انجام شد. اینها تجربههای موفقی بود که در دستور کار برای بقیه استانها هم هست. چراکه به اعتقاد من هر قدر بتوانیم به استمرار و تداوم اجرای عمومی گروههای نمایش در سراسر کشور نزدیک بشویم و همه برنامههایمان را با این هدف تنظیم کنیم قطعا اتفاق بهتری برای حوزه تئاتر خواهد افتاد.
یکی از اصلیترین مشکلاتی که همیشه مدیران مرکز هنرهای نمایشی با آن مواجه بودند مسئله کمبود اعتبار و مشکلات مالی بوده و هست، منهای مسئله کمبود اعتبار و بودجه، سختترین مانعی که در این مدت با آن دست و پنجه نرم کردید چه چیزی بوده؟
ببینید آنچه مسلم است ساختار ما در مقایسه با انتظاری که از تاثیرگذاری تئاتر، موسیقی و حتی هنرهای تجسمی وجود دارد، اصلا متناسب نیست. یعنی این ساختار اصلا متناسب با شرایط فعلی این هنرها در جامعه تعریف نشده است. البته بحث در اینباره مفصل است اما هم مدیریت کلان و هم جریانی که در این حوزه میخواهد مدیریت کند علاوه بر اینکه به استقلال بیشتری نیاز دارد، باید پیوندی در ساختار سه حوزه آموزشهای دانشگاهی، حرفهای و حوزهی ساخت و ساز و معماری برقرار کند. به عبارتی هر زمان ما بتوانیم این سه را به هم پیوند بدهیم قطعا میتوانیم برنامهریزی دقیقی داشته باشیم و به آن تاثیرگذاری که ایدهآل مورد نظر همهی ماست، نزدیکتر شویم. ضمن اینکه همه اینها نتیجه نمیدهد مگر فضاها و بسترهای مناسبی برای عرضه تولیدات هنری داشته باشیم. یعنی به تعداد کافی سالن مناسب (با پراکندگی مناسب در سراسر کشور) وجود داشته باشد، آن وقت میتوان توقع داشت که تاثیرگذاری لازم اتفاق بیافتد. در شرایط حاضر هر یک از این سه حوزه کار خودش را انجام میدهد. به همین دلیل نمیتوانید یک برنامهریزی متمرکز داشته باشید. یک جریان مدیریتی مشخص هر سه را مدیریت نمیکند. میتوان گفت اصلیترین مانع توسعه هنر و جریانهای هنری از جمله تئاتر همین مسئله است.
در کنار مشکلات کلان مدیریتی همواره یکی از مسائلی که تمام مدیران مرکز هنرهای نمایشی به خصوص در آغاز دوران مدیریتشان با آنها مواجه هستند مسئله درخواستهای (بعضا به حق) تعدادی از هنرمندان شناخته شده تئاتر از نسلهای مختلف است که به خاطر نبود گروههای منسجم تئاتری و همچنین عدم امنیت شغلی و… با آن روبهرو هستند و بسیار دیدیم که هنرمندان به صورت انفرادی در مرکز هنرهای نمایشی حاضر میشوند و درخواستهایی دارند و انتظار هم دارند که به خاطر سابقهی هنریشان، مدیر مرکز هنرهای نمایشی به صورت خارج از نوبت به آنها توجه ویژهای بکند. به طور کلی میخواهم بدانم اساسا رییس مرکز هنرهای نمایشی به صورت قانونی تا چه حد اجازه دارد به خواستههای انفرادی هنرمندان تئاتر به صورت ویژه رسیدگی کند؟ و اینکه به نظر شما چنین انتظارهایی که از سوی هنرمندان تئاتر مطرح میشود از کجا نشات میگیرد؟
طبیعی است که ساز و کار دقیق و درستی در حوزه تولید تئاتر وجود ندارد. دلیل آن هم خیلی چیزها است، مثلا ما به تعداد هنرمندان، فعالان و گروههای نمایشی سالن اجرا نداریم که آنها بتوانند با خیال راحت کارهایشان را در طول سال دنبال کنند. علاوه بر این امکانات مالی هم این اجازه را نمیدهد که بتوان در یک شرایط ایدهآل از همه تولیدات و اتفاقات تئاتری حمایت مورد رضایت طرفین را انجام داد. بنابر این همه اینها باعث میشود که این مسئله که شما گفتید به وجود بیاید. اتفاقا این مسئله بعضی اوقات آنقدر پُر رنگ میشود که ذهن بسیاری را به خود مشغول میکند. از طرفی هم من به عنوان مدیر در حوزه تئاتر و نماینده معاونت امور هنری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حوزه تئاتر، باید وقت و انرژی بگذارم تا هم حرف هنرمندان را بشنوم و هم تا آنجاییکه امکان دارم و قانون اجازه میدهد، متناسب با اختیاراتی که وجود دارد، آنها را همراهی و مشکلاتشان را حل کنم. اما به این سوال شما میخواهم به شکل دیگری پاسخ بدهم؛ و آن اینکه باید ساز و کاری به وجود بیاید که این خواستهها و این پاسخ به خواستهها، شکل شخصی به خودشان نگیرد.
ببینید اگر به این سمت برویم که گروههای فعال تئاتری شخصیت حقوقی داشته باشند و ترجیحا فضایی در اختیار داشته باشند که بتوانند در آنجا آثارشان را تولید و به صورت رپرتوار اجرا کنند و در یک شرایط حداقلی بتوانند ضمن عرضهی آثار هنری درآمدزایی داشته باشند، آن وقت خود به خود خیلی از این مسائل حل میشود و گرفتار این قضایایی که شما گفتید نمیشویم و اساسا به سمت حل موضوع میرویم. البته دولت هم باید با حمایتهایی از گروهها؛ مثل بخشودگی عوارض، بخشودگی مالیات، حمایت مالی و… به این ساز و کار کمک کنند. در همین راستا قطعا موسسات تک منظورهی نمایشی مدخلی هستند برای مسیری که صحبت میکنیم و ما هم در این مدت خیلی سعی کردیم گروههایی که هم مخاطب دارند و هم زمینه تشکیل موسسه را فراهم کردهاند به سمت تشکیل این موسسات سوق بدهیم تا حداقل فضای لازم را برای کار خودشان در اختیار داشته باشند. البته متاسفانه در این دو، سه سال از نظر مسائل مالی، دولت با کمبودهای جدی مواجه بوده و این مسئله موضوعی هم نیست که کسی بتواند آن را انکار کند، اما با گشایشهایی که امیدوارم ایجاد بشود، مطمئناً دولت هم بیش از پیش نقش خودش را در این حمایتها انجام خواهد داد. حتی سال گذشته علاوه بر حمایت از آثاری که در تماشاخانههای دولتی اجرا میشدند از بعضی از تماشاخانههای خصوصی که شرایط استانداردتری داشتند و اجراهای حرفهای در آنها به صحنه رفت نیز تا جاییکه میتوانستیم حمایتهایی کردیم.
به طور کلی فکر میکنید که عدم شناخت هنرمندان تئاتر از روند تولید اثر در زمان حال، چقدر به این مشکلات دامن میزند؟
البته بخشی از این مسئله به سوال شما برمیگردد اما ببینید اولین مطالبه هنرمند و گروههای نمایشی این است که شرایطی برای اجرای کارهایشان و هر آنچه که به این موضوع مربوط است، فراهم بشود. ما بخشی از این خواستهها را با مجموعههایی که در اختیار داریم پاسخ میدهیم، ولی عدم تناسب در کثرت هنرمندان و گروهها با فضای موجود، قطعا همیشه نارضایتی عدهای را در پی خواهد داشت. اما چیزی که در این مقطع مهم است به تعامل ما، به صبوری ما، به مسئولیتپذیری هر دو طرف (هم جامعه هنری و هم جریان مدیریتی) و هم به پذیرش واقعیتها برمیگردد که چقدر این تعامل شکل بگیرد. قاعدتا جاهایی که این تعامل کمتر و بیشتر میشود به همان نسبت نارضایتیها کم و زیاد میشود. من واقعا در این مدت یک سال و اندی سعی کردم تا جاییکه میتوانم از موضع تعامل وارد موضوعات مختلف بشوم. اما درباره نکتهای که شما درباره عدم شناخت از روند تولید آثار نمایشی در زمان حال گفتید؛ چیزی که مسلم است شرایط تولید آثار هنری نسبت به گذشته بسیار فرق کرده است. ابعاد تخصصیتر در رشتههای مختلف پیدا کرده، به این معنی که شما الان نمیتوانید صرفا یک کارگردان متخصص تئاتر باشید و به راحتی اثری را روی صحنه ببرید که از جنبههای مختلف موفق باشد. بلکه شما باید به ابعاد تبلیغاتی به صورت تخصصی توجه داشته باشید، ظرفیتهای موجود تبلیغاتی جامعه معاصر را بشناسید، به روانشناسی جامعه در حوزه تبلیغ توجه داشته باشید، مخاطبشناسی دقیق و درستی داشته باشید و بدانید که چگونه قرار است تماشاگر را جلب کنید، و در کل یک گروه نمایشی امروزی از جنبههای مختلف نیاز به توانمندی دارد تا بتواند کارش را به خوبی تولید و به خوبی عرضه کند و به خوبی مخاطب را به سالن بیاورد و پرداختن به این امور نیاز به گسترش ایدههای مدیریتی مختلف در ساختار و گروههای نمایشی دارد.
خوشبختانه امروز نمونههای موفقی را میبینیم، گروههایی که به خوبی این ابعاد را از جهات مختلف شناختهاند و توانستهاند هم در عرصه تولید و هم در عرصه جلب مخاطب خیلی خوب عمل کنند، بدون آنکه بخواهند ذرهای از ارزشهای هنری و کیفیت کارشان کم کنند. طبعا خیلی از گروهها هم هستند که هنوز با شرایط امروز تولید همراه نشده اند و اگر گاها نارضایتیها و گلهمندیهایی درباره اینکه مخاطب تئاتر کم است و اینکه چرا توجه زیادی به کارشان نشده میشنویم از این دست گروهها است. در کل من اعتقاد دارم هم ما و هم موسسات و کمپانیهایی که در این حوزه فعال هستند و هم گروههای نمایشی شاخص باید توانمندیهایشان و همچنین بهرهگیری از افرادی که چنین توانمندیهایی دارند را افزایش بدهند تا بتوانیم به سمت تولید اثر متناسب با شرایط روز پیش برویم.
این روزها به ویژه در روزهای تعطیل آخر هفته بعضا میبینیم که تعداد نمایشهایی که در تهران اجرا میشوند به بیش از یکصد نمایش میرسد در حالی که ۱۵ سال پیش از این حتی تصور این هم سخت بود. البته بخش زیادی از این آثار نمایشهایی هستند که به تئاترهای آزاد شناخته میشوند. اول اینکه به عنوان مدیر مرکزهنرهای نمایشی بفرمایید که مشخصا مرکز هنرهای نمایشی چقدر بر این آثار نظارت دارد. و به طور کلی به نظر شما چرا مشکلات افراد و گروههایی که در آن گونه از تئاتر فعال هستند کمتر از دیگر گونههای نمایشی است؟
در وهله اول اینکه استفاده از عنوان تئاتر آزاد به زمانی برمیگردد که تعداد تماشاخانههای دولتی کم بودند و تئاترهایی که در غیر از سالنهای دولتی اجرا میشدند را با این عنوان میشناختند؛ من به آن نوع آثار تئاترهای کمدی میگویم. البته شاید این اسمگذاری به خاطر گردش اقتصادی قابل توجهی که اینگونه تئاترها دارند هم آمده باشد. دیگر اینکه به هر روی در تمام دنیا وقتی آماری از نمایشهای روی صحنه داده میشود شامل تمام ژانرها هست و نباید آنها را تفکیک کرد. ضمن اینکه ما در یک جامعه پویا باید مطابق سلیقه و ذائقهی هر مخاطب اثری روی صحنه داشته باشیم و وقتی هم شما میبینید که این آثار تا این حد با استقبال مخاطب مواجه هستند پس باید به این گونهی تئاتر هم توجه داشت باشید. نکته دیگر اینکه اتفاقا این شکل از تئاتر دارد خودش را به صنعت نزدیک میکند و در نتیجه میبینیم که گردش مالی بسیار قابل توجهی هم دارند که میتواند جوابگوی دستمزد اعضاء گروههایشان باشد، طبعا مشکلاتشان؛ حداقل در مسائل مالی ، از سایر گروهها کمتر است. مواجه ما با این شکل از تئاتر مثل بقیه تئاترها است. یعنی بر مبنای تقاضایی که از جانب سالن و گروه نمایشی میآید، متن و اجرای آنها بررسی میشود و با همان ساز و کار مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی پس از تایید، منجر به صدور پروانه در زمان و مکان مشخص میشود.
تردیدی نیست که گسترش و افتتاح سالنهای خصوصی تئاتر یکی از نقاط عطف دوران مدیریتی شما در مرکز هنرهای نمایشی است. میخواستم بپرسم که آیا در مجوزی که برای تماشاخانههای خصوصی صادر میشود از نظر نوع نمایشهایی که قرار است در آن سالنها اجرا شود نیز از سوی مرکز خط و خطوط خاصی ترسیم میشود؟ در واقع میخواهم بدانم که تماشاخانههای خصوصی اجازه دارند که به خاطر بازدهی اقتصادی به سمت اجرای تئاترهای کمدی از آن جنسی که صحبت کردیم بروند؟
عمدتا این قبیل تئاترهای کمدی در سالنهای سینماها اجرا میشوند و این را نباید با کار موسسات و تماشاخانههای خصوصی که به نوعی در عرصهی حرفهای تئاتر مشغول فعالیت هستند، خلط کنیم. آنها اصلا شکل مخاطبشان با هم متفاوت است و مخاطبان این تئاترها با مخاطبان تماشاخانههای خصوصی کمتر هم پوشانی دارند.
پس یعنی از نظر صدور مجوز خط مشی مشخصی برای فعالیت تماشاخانههای خصوصی تعیین نشده، یعنی اگر روزی در یکی از تماشاخانههای خصوصی یک تئاتر کمدی از آن جنس تئاترها اجرا بشود، از نظر شما مشکلی ندارد؟
نه طبیعی است که ما یک مرحله بازخوانی متون داریم و یک مرحله بازبینی. این شکل از نمایشها عمدتا در سینماها اجرا میشوند، و در سالن حرفه ای تئاتر با مشخصاتی فنی که میشناسیم کمتر اجرا میشوند خیلی هم از نظر اجرا شرایط استاندارد یک تئاتر حرفهای را ندارند. قطعا حساسیت شورای نظارت روی خوانش متون، بازبینی و کیفیت آرتیستیک اجرای نمایش در موسسات و تماشاخانههای خصوصی و حرفهای ویژهتر است. در واقع در تئاترهای کمدی شاید آن حساسیتهای حرفهای اجرا خیلی سختگیرانه نباشد و اغماضهای بیشتری بشود اما روی مباحث اخلاقی و تناسبهای فرهنگی با جامعه، اتفاقا در تئاترهای کمدی حساسیتها خیلی بیشتر است.
این سوال را به این دلیل مطرح کردم که بعضا شنیده میشود که در بعضی از موسسات و تماشاخانههای خصوصی که شاید دخل و خرجشان با هم همخوانی ندارد برای جذب مخاطب به استفاده از روشهایی از جنس تئاترهای کمدی روی آوردهاند؟
من با این نظر به هیچ وجه موافق نیستم و به نظرم حرف درستی هم نیست. اولا تمام دوستانی که به سمت موسسات تک منظورهی تئاتری روی آوردند هر کدامشان علاوه بر اینکه از فارغالتحصیلان مقاطع مختلف رشتههای تئاتر هستند از نظر هنری هم هر یک در جامعه تئاتری جزو افرادی هستند که شخصیت شناخته شدهای دارند. در واقع دغدغه آمدن و سرمایه گزاری کردن در حوزه تئاتر بیشتر به خاطر اهداف فرهنگی بوده و نه صرفا دغدغه اقتصادی؛ چراکه قطعا در هر زمینه دیگری سرمایهگزاری میکردند برایشان از تئاتر بیشتر سود داشت. حتی اگر به صورت مصداقی این افراد را مرور کنیم مطمئن باشید اگرهیچ نظارتی هم روی کار این افراد نباشد هیچ وقت به آن سمت سوق پیدا نمیکنند. شاید در بعضی از اجراها شاهد شکل اجرایی و سلیقههای کارگردانی باشیم که با سلیقههای سختگیرانهی مخاطبان خیلی خاص تناسب نداشته باشد اما به هیچ وجه نمیشود بر این اساس گفت که دارند به آن سمت سوق پیدا میکنند. من مطمئنم و تردید ندارم و قطعا هر آنکس هم که تماشاگر کارهای این تماشاخانهها هست میداند که فاصله بسیار زیادی بین کارهای این تماشاخانهها و تئاترهای کمدی وجود دارد. اتفاقا اگر شما در شرایط خوب این روزهای تئاتر که بسیاری از این تماشاخانههای خصوصی توانستهاند جمعیت حداکثری مخاطب را جلب کنند، اجراهای آنها را ببینید، قطعا مشاهده خواهید کرد که آثار اجرا شده از درجه کیفی بسیار بالایی برخوردارند. ضمن اینکه نباید فراموش کرد که مخاطب تئاتر ما مخاطب سختگیری است و اگر کیفیت کار به هر دلیلی پایین بیاید بلافاصله به اجراها پشت میکند.
وضعیت ایجاد صنف موسسات و تماشاخانههای خصوصی در چه مرحلهای قرار دارد؟
معتقدم خلاقیت و توانمندی و پویایی خود جامعه هنری که بدون هرگونه دعوتی آمده و موسسات را شکل میدهند، ظرفیت خیلی بالایی است که میشود از این ظرفیت با تشکیل صنف بهره برداری خیلی بهتری داشت. خوشبختانه تشکیل صنف با پیگیریهای جدی دوستان دیگر تقریبا به مراحل پایانی رسیده و فکر میکنم ظرف یک ماه آینده بتوانند مجمع خودشان را برگزار کنند.
حوزه بینالملل بیتردید یکی از حوزههای مهم و بحث برانگیز در تئاتر ما بوده و هست. مشخصا درباره رویکرد مرکز هنرهای نمایشی و نگاهی که در این حوزه دنبال میکند هم ممنون میشوم خیلی شفاف توضیح بدهید که در یک سالونیم گذشته با چه رویکردی به این حوزه ورود کردید و تا امروز چه دستاوردی داشتهاید؟
در این مدت سعی کردیم به حوزهی بینالملل نگاه ویژهای داشته باشیم، چراکه از آن ظرفیتهایی است که با سیاستهای کلان دولت در حوزه دیپلماسی فرهنگی هم خوانی دارد. به همین خاطر سعی ما این بود که تا جاییکه امکان دارد در حوزه بینالملل اتفاقات بهتر و بیشتری را در حوزه مذاکرات و تبادلات و هم در حوزه اجرایی شکل بدهیم. مثلا هفتهی تئاتر لهستان یکی از آن اتفاقاتی بود که در سال گذشته افتاد و همچنان به دنبال برگزاری هفتههای تئاتر با دیگر کشورها هم هستیم. همچنین درباره ارتقا کیفی آثاری که قرار است در فستیوالهای داخلی اجرا داشته باشند، سعی کردیم با حساسیت بیشتری وارد شویم. هر چند در این حوزه مسائلی وجود دارد. چراکه وقتی یک اثری را انتخاب میکنیم باید متناسب با حوزه فرهنگ ما باشد، همچنین این پذیرش باید در آن گروه نمایشی وجود داشته باشد که متناسب با فرهنگ ما کارش را روی صحنه ببرد. نهایتا با کمبودهای اعتباری و مالی که وجود داشت در جمیع جوانب سعی کردیم جدیتر به حوزه کیفیت آثار توجه کنیم و فکر میکنم در جشنواره فجر سال گذشته بخشی از این نگاه ملموس بود. ضمن اینکه فارغ از جشنوارهها نیز امیدوارم بتوانیم به سمت اجرای عمومی آثار غیر ایرانی که با حوزه فرهنگ ما تناسب داشته باشد نیز حرکت کنیم. نهایتا اجرای گروههای موفق ایرانی برای نشان دادن توانمندی گروههای هنری ما در خارج از کشور از برنامههایی است که به صورت جدی پیگیر آن هستیم.
راستش درباره اجراهای خارج از کشور به نظر شما چرا همیشه عدهای هستند که میگویند حق ما خورده شده و اعتراض دارند و میگویند دایره افرادی که به خارج از کشور اعزام میشوند محدود است؟
جشنواره فجر و سایر جشنوارهها را برگزار میکنیم و در کنار این جشنوارهها از مدیران کمپانیها یا مدیران تئاتری دیگر کشورها دعوت میکنیم که بیایند و آثار ما را ببینند. اینها همه با هدف عرضهی این آثار و با هدف ایجاد یک بازار تئاتر برای همه گروههای نمایشی ایرانی انجام میشود. این ظرفیتی است که دولت برای بهرهگیری گروهها ایجاد میکند. اما مسئلهای که باید کمی منصفانه به آن نگاه کرد اینست که چه ما و چه گروههای نمایشی، وقتی با یک کمپانی خارجی وارد مذاکره شدیم، قرار نیست به هر قیمتی به شرایط کمپانی خارجی تن بدهیم. اتفاقا وقتی یک کمپانی خارجی میآید و طالب یک اجرا از گروههای ایرانی میشود خودش هم باید بخشی از هزینههای آن را برعهده بگیرد. کما اینکه درباره گروههایی که قرار است به آلمان و لهستان بفرستیم کمپانی و فستیوال دعوت کننده بخشی از هزینههای آنها را تقبل میکنند، وگرنه دور از شان گروه نمایشی و مدیریت تئاتر است که بخواهد غیر از این عمل کند.
آیا درباره ورکشاپهایی که بعضا در طول سال به ایران میآیند نیز این حساسیت وجود دارد؟ چراکه بعضی از ورکشاپهایی که چندی پیش توسط یک گروه تئاتری برگزار شد ظاهرا آنطور که تبلیغ میشد نبود و حاشیههای زیادی ایجاد کرد؟
از زمانی که من به عنوان مدیر شروع به کار کردهام با حساسیت دو چندان به این موضوع رسیدگی کرده ایم و در یکسالو نیم گذشته چنین اتفاقی نیفتاده است. تمام ورکشاپهایی که سال گذشته منتج به جشنواره فجر شد ، بر اساس سیاست تشکیل گروههای نمایشی، تقویت حوزه تبلیغات تئاتر و تمام مواردی که در حوزه برنامهریزی ما وجود داشتند انجام شد. حتی پراکنده کاری را سعی کردیم در این حوزه مدیریت کنیم تا ورکشاپها با یک هدف باشند به نوعی که خروجی مشترک داشته باشند.
به عنوان آخرین سوال میخواستم نظرتان را درباره وضعیت کلی رسانههایی که به تئاتر و مسائل تئاتر میپردازند بدانم. به عنوان رییس مرکز هنرهای نمایشی آیا به نظرتان رسانهها به اندازه کافی به تئاتر میپردازند؟
بخش تئاتری رسانهها خیلی زیاد نیست و امیدوارم که روز به روز بیشتر از این بشود. ولی اهالی رسانهها و خبرنگاران حوزه تئاتر همه افراد شریفی هستند که اتفاقا دغدغه تئاتر، دغدغه توسعه تئاتر و دغدغه حل مشکلات حوزه تئاتر و گروههای نمایشی و هنرمندان تئاتر را دارند. اگر بخواهیم از یک نگاه کلان به فعالیت رسانهها نگاه کنیم ارزشمندی آن را میبینیم. خیلی جاها این پرسشگری و رصد کردن اتفاقات به ما کمک کرده و جا دارد که از همه رسانهها فارغ از هرگونه تعارف تشکر کنم. اما جریان هنری ما و سیر هنری ما در زمانی موفق است، زمانی مسیر خودش را به درستی پیدا میکند، زمانی به خوبی شناخته میشود و ماندگار میشود که از دیدهبانی جامعی برخوردار باشد. من فکر میکنم با این تعریفی که عرض کردم یک مقداربه کار بیشتری نیاز داریم. به این معنی که با آن جریان نقدی که با نگاه جریانشناسی به تئاتر نگاه کند و همه اتفاقات مثبت و منفی تئاتر را با هم ببیند، حتی خط سیرهای پیشنهادی داشته باشد، کمی فاصله داریم. زمانی هم جریان هنری ما موفق میشود و میتواند خودش را عرضه کند و در مسیر درستی حرکت کند که این جریان نقدی که گفتم وجود داشته باشد. در حوزه رسانه و هم در حوزه منتقدین افراد بسیار توانمندی داریم و امیدوارم هر چه بیشتر بتوانیم از این افراد بهره ببریم.
نکته پایانی؟
خیلی خوشحالم که علاوه بر سایتها و بخشهای تئاتری روزنامهها، چند روزنامه هستند که به طور مشخص به هنر و به ویژه تئاتر میپردازند از جمله روزنامهی هنرمند. این مسئله جای خوشحالی دارد و امیدوارم روز به روز تعداد این روزنامهها بیشتر بشود. میدانم که شاید افرادی مثل شما اگر در حوزههای دیگری فعالیت میکردید حداقل جذابیتهای اقتصادی بیشتری برایتان داشت اما مطمئن هستم که شما هم با یک خاستگاه و رویکرد فرهنگی به این مسیر آمدهاید و جای تقدیر و تشکر دارد. امیدوارم در یک تعامل دو سویه شاهد ارتقاء هنر به ویژه تئاتر در میهن عزیز اسلامیمان باشیم.
بدون دیدگاه