سپیده آماده|«حسن یکتاه پناه» فعالیت سینمایی خود را از سال۱۳۶۳ بعنوان دستیار کارگردان آغاز کرد و با فیلمسازانی همچون علی حاتمی، عباس کیارستمی، ابراهیم فروزش و تهمینه میلانی همکاری کرد.وی اولین فیلم خود را با نام جمعه در سال ۱۳۷۸ ساخت، فیلم در سال ۲۰۰۰میلادی در بخش نوعی نگاه فستیوال کن به نمایش در آمد و موفق به کسب دوربین طلائی کن در آن سال شد و به دنبال آن در چهل فستیوال مختلف جهانی به نمایش در آمد و جوایز متعددی را نصیب خود کرد که مهمترین آنها جایزۀ مخصوص هیئت داروان در توکیو فیلمکس،جایزۀ هیئت داوران براتیسلاوا،جایزۀ تماشاگرانهامبورگ، بهترین بازیگر نقش اول درفستیوال چهرههای عشق مسکو بود. دومین فیلم یکتاپناه در سال ۱۳۸۲ با نام داستان ناتمام ساخته شد که در اولین حضور بین المللی خود درسال ۲۰۰۴ میلادی در فستیوال لوکارنو جایزۀ یوزپلنگ نقرهای و بهترین فیلم آسیایی نت – پک را از آن خود کرد و این جایزه تنها یکی از جوایز بین المللی فیلم بود. این روزها فیلم غیر مجاز یکتا پناه بر چرده نقرهای سینماها جای گرفته، فیلمی که پس از سالها دوری او از سینما ساخته شده است. فیلم با بازی میلاد کیمرام و لیلا زارع داستان دختران فرار را روایت میکند، به بهانه اکران فیلم گفتگویی با وی داشته ایم تا از غیبت چند سالهاش از سینما و بازگشتش با فیلم «غیر مجاز» بپرسیم.
از آخرین فیلم سینمای بلند شما ۱۴ سال میگذرد، این همه سال تاخیر در ساخت دومین فیلم سینماییتان به چه دلیل بود؟
به دلیل ابتلای همسرم به بیماری سرطان و اینکه درمان ایشان در خارج از کشور اتفاق افتاد، چند سالی خارج از کشور زندگی میکردم، در همان سالها من در کشور اتریش فیلم نامهای نوشتم تا در آنجا کار کنم، کار کردن در آنجا برایم بسیار دشوار بود و از طرفی به دلیل روند درمانی همسرم نمیتوانستم به ایران بازگردم. مدت طولانی درگیر این جریان بودم، از طرف دیگر فیلمهایی هم که در ایران ساخته بودم هیچ کدام پروانه نمایش نگرفته بودند و چون من در سینمای مستقل فعالیت میکردم دیگر پولی نداشتم تا فیلم جدید بسازم. سوژه اولین فیلم من مهاجرت بود که سه گانهای در این خصوص ساختم که متاسفانه پروانه نمایش نگرفت و به همین دلیل از سینما زده شدم. در خارج از ایران هم میخواستم فعالیت کنم اما از آنجایی که تمرکز من بر روی سوژههای اجتماعی است، سناریو من در آنجا هم نتوانست مجوز ساخت بگیرد چون به نقد یکی از موضوعات اجتماعی میپرداخت. در همان سالها هم یکی دو فیلم نامه نوشتم و پس از بازگشت به ایران سعی کردم اثری بسازم که در عین اینکه سوژهای اجتماعی دارد با حجم بیشتری از مخاطبان ارتباط برقرار کند. دختر فیلم غیر مجاز هم به نوعی مهاجر است و از خانه فرار میکند و سرگشتگیها و گمگشتگیهایش را در شهر تهران دنبال میکند.
چه مولفههایی در متن محمد سلیمانی بود که باعث شد برای بازگشتان پس از سالها به عرصه سینما انتخابش کنید؟
متن به رویکرد اجتماعی من در سینما بسیار نزدیک بود و داستانی در خصوص دختران فرار. قصه بسیار زیبایی داشت، متن را بازنویسی کردیم و به ارشاد فرستادیم اما ارشاد مجوز ساخت کار را نداد به این دلیل که میگفتند داستان خیلی تلخ است. سپس قصه را به نوعی تلطیف کردیم و توانستیم موافقت ارشاد برای ساخت فیلم را اخذ کنیم.
خیلیها آثار پیشین شما جمعه و داستان ناتمام را بسیار موفق تر از غیر مجاز میدانند و انگار پس از آن فیلمها از شما انتظارات بیشتری داشتند که در فیلم غیر مجاز محقق نشده است، نظر خود شما در این باره چیست؟
اتفاقا من فکر میکنم که «غیر مجاز» را بیشتر از آثار قبلیام، سینمایی ساخته ام، فیلمهای پیشین من مستند گونه بود. دیگر نقطه تفاوت غیر مجاز با آثار پیشینم، موضوعش بود. موضوع آثار ابتدایی من مهاجرت و فرار مغزها بود و این مسئله هنوز هم از دغدغههای اجتماعی است و حتی این روزها هم مهاجرت مسلمانهای میانمار از دغدغههای اجتماعی روز جهان است. مهاجرت موضوع روز است و هیچ وقت قدیمی نمیشود و از هر زاویهای که به این موضوع نگاه کنیم جالب است. مسئله تمایل به مهاجرت در میان اقوام و ملیتهای مختلف وجود دارد، من در جریان تحقیقاتم متوجه شدم که ژاپنیها چقدر دوست دارند که به امریکا مهاجرت کنند و فرانسویها هم تمایل بسیاری برای مهاجرت به امریکا دارند. ماجرای مهاجرت قصه همیشگی آدمها است و ربطی به جهان سومی بودن ندارد.
همان ماجرای جستجوی مدینه فاضله که در میان انسانها به عمر تاریخ بوده است.
دقیقا، از طرف دیگر اطرافیان آدمهای مهاجر هم به دنبال این هستند که بدانند مهاجرت چه تاثیری در روند زندگی فرد مهاجر داشته است و مدام احوالات او را جویا میشوند. دو فیلم ابتدایی من به نظر موضوعی شاید قابل توجه اهالی سینما قرار گرفته است وگرنه به نظر من از نظر ساختاری فیلم غیر مجاز بیشتر به سینما نزدیک است.
چه عاملی باعث شد که به سراغ سوژهای بروید که بارها و بارها نمونههای متعددش را در سینما دیده ایم، مسئله دختران فراری؟
به نظر من سوژه دختران فراری هم مانند مهاجرت، هیچ وقت تکراری نمیشود و همیشه هست، اصلا خود سینما هم به نظر من تکرار است مانند زندگی که هر روزش تکرار است و در این میان نوع پرداخت به سینما است که باعث تنوع در آن میشود. من با نگاهی که به آمار فرار دختران داشتم، متوجه شدم که تعداد نمونههای فرار نه تنها کاهش پیدا نکرده بلکه بیشتر هم شده است، مخصوصا اینکه فضای مجازی اعتماد به نفسی به جوانان داده است که خیلی سریع تصمیم میگیرند و متحمل پیامدهای بسیار گستردهای هم میشوند. به رغم اینکه آمار فرار دختران از خانه در سالهای اخیر افزایش چشمگیری پیدا کرده است اما ما به جهت فرهنگسازی، پیشگیری و درمان این معضل اجتماعی هیچ فعالیتی نداشتهایم، نه قوانین تغییری پیدا کردهاند نه آموزش و پروروش در این حوزه کاری کرده است. زمانی که دختری از خانه فرار میکند به این دلیل است که امکان ادامه زندگی در آن خانه برایش امکان پذیر نیست، این دلیل میتواند ناامنی، تنبیه، اعتیاد والدین یا هر دلیل دیگری باشد. زمانی که دختری از سوی کسی تهدید میشود چارهای جز فرار ندارد، اما بر اساس قوانین دختری که از خانه فرار میکند توسط نیروی انتظامی دختر بار دیگر به خانواده تحویل داده میشود. یعنی دختر بار دیگر به محیط خطرآفرینی که از آن فرار کرده باز میگردد و این اشتباه بزرگ قانون ما است. از طرف دیگر خانوادهها آموزش لازم را ندیده اند و نمیدانند با نوجوانان و جوانانشان چگونه برخورد کند و متاسفانه فرهنگ عشق ورزی در میان خانوادههای ما آنطور که باید بروز پیدا نکرده است. در این میان باید فرهنگی در خانوادهها حکمفرما باشد که اگر دختری از سوی جامعه با تهدید یا خطری روبرو شود، بتواند به راحتی این مسئله را با خانوادهاش در میان بگذارد اما شرایط را به گونهای ساخته ایم که دختران به دلیل حجب و حیا و ترس از آبرویی که دارند این مسائل را در خانواده بیان نمیکنند و در معرض خطر قرار میگیرند و متاسفانه روز به روز این اتفاقها بیشتر میشود. به نظر من سینما این روزهای ما سینمای هیاهو و هوجی گری شده است. پرداخت به آسیبهای اجتماعی رسالت بزرگی است که باید در سینما مورد توجه قرار بگیرد.
در نیمه دوم دهه هفتاد ما فیلمهای تاثیر گذاری با سوژه دختران فراری داشتیم مانند، «دختری با کفشهای کتانی» آقای صدرعاملی و سایر نمونههای دیگر، شما دو دهه پس از ساخت چنین فیلمها با چه منظری به این سوژه نگاه کردید تا همزمان بتوانید هم از ورطه تکرار دور بمانید و هم این تغییر شرایط اجتماعی را که در فاصله این دو دهه اتفاق افتاده در ساختار اثرتان لحاظ کنید؟
بله فیلمهایی که فرموید فیلمهای بسیار خوب و قابل دفاعی بودند، من سعی کردم پرداختی ساده به این سوژه داشته باشم به گونهای که اگر دختر نوجوانی در ایلام این اثر را میبینید با کاراکتر قهرمان فیلم ارتباط برقرار کند و نمیخواستم فیلمی بسازم که پر از رنگ و نور و حرکت است و تنها میتواند با مخاطبان تخصصی سینما ارتباط برقرار کند. میخواستم فیلمی عامه پسند بسازم، اگر چه بخشی از تعهد و شغل من ایجاب میکند که به جنبه بصری کار هم توجه خاصی داشته باشم، اما احساس کردم که این قصه نیازی به میزانسنهای پیچیده ندارد چون دختر داستان ما یک دختر شهرستانی است که با سادگیاش به تهران میآید. نمیخواستم دوربین و قاب بر داستان ما غلبه پیدا کند و میخواستم فیلم زیر ردای سادگیاش جای بگیرد وگرنه اصلا کار دشواری نبود که ریتم فیلم تندتر میشد و از میزانسنهای خاص تری استفاده میکردم. من میخواستم به نسبت فرم سینماییاش تاثیرپذیری کار بیشتر باشد. من روی روایت گری محض و ساده کار را پیش بردم.
خیلیها این اثر شما را در امتداد سبک فیلمسازی تهمینه میلانی و فیلمی شبیه به سینمای او میدانند، نظر شما در این خصوص چیست؟
من سالها با خانم میلانی تجربه همکاری داشته ام و نمیتوانم بگویم تحت تاثیر ایشان نبوده ام و شاید همکاری ما به دلیل همین نقاط مشترک فکریای است که با هم داریم و این شباهتهایی که میان فیلم من و آثار ایشان هست هم مسئله اجتناب ناپذیری است. حتی در جریان ساخت فیلم جمعه هم به یاد دارم که مردم میگفتند که آقای کیارستمی این کار را ساخته است و این اظهارات به این دلیل بود که فیلم از نظر مخاطبان بسیار شبیه به آثار آقای کیارستمی میآمد.
درباره انتخاب بازیگر، بازی بازیگر نقش توکا بسیار ضعیف از کار در آمده، دلیل شما برای این انتخاب چه بود؟
خودم از بازیگر خواستم که بازی نکند و خودش باشد. در کلاسهای بازیگری به همه یاد میدهند که بازی کنند اما به نظر من فن بازی نکردن فن بزرگی است که از بازی کردن خیلی دشوارتر است. به همین دلیل هم بچهها همیشه بازیگرهای محشری میشوند، چون خودشان هستند و بازی نمیکنند. به نظر من یاسمن معاوی در این فیلم خوب بود چون من از او خواستم که بازی نکند و هر جا که میخواست اغراق کند، ممانعت میکردم. من از سایر بازیگران مانند آقای کیمرام و خانم زارع که از بازیگران حرفهای سینمای ما هستند هم تقاضا کردم که رعایت حال این بچهها را بکنند و آنها هم خیلی خوب کنار آمدند. اینکه نابازیگر کنار بازیگر کار کند کار بسیار دشواری هم برای بازیگر و هم برای نابازیگر است. شاید چون من از او خواسته بودم که بازی غلوشدهای نداشته باشد، یبازیاش به چشم نیامده باشد.
باز هم کیمرام و باز هم همان نقشی که در نمونهاش را در مستانه و ملی و راهای نرفتهاش و دیگر فیلمها بسیار دیده ایم، چه شد که کیمرام را برای نقشی که بارها تجربه بازیاش را داشته انتخاب کرده اید؟
من شخصیت میلاد را دوست دارم و همین تیپیکال بودنش را، به نظر من اشکالی ندارد که یک نفر در سینما با تیپ بدمنی شناخته شود و با این پیش زمینه بیاید اما در قصه ما میلاد سوای اینکه پسر قلدر مآبی به نظر میرسد، برادر مهربانی هم برای خواهرش است. ظاهر تیپیکال و میمیکهای خاص میلاد جذابیتی به عنوان یک مرد خشن به چهرهاش میدهد و از طرفی دیگر میبینیم که این کاراکتر چقدر مهربان است و با چه سرعتی خشمش از میان میرود، گریه میکند و از دلتنگی برای خواهرش میگوید. به نظر من میلاد در این فیلم بازی بسیار خوبی را از خود از خود به نمایش گذاشت.
وضعیت اکران را چگونه ارزیابی میکنید؟
خدا را شکر، من از وضعیت اکران راضی هستم. نمایش ما در گروه خاص است و سینماهای خاصی فیلم ما را نمایش میدهند اما خوشبختانه استقبال خوب است و من راضی هستم. من میبینم که فیلم ما به نسبت اینکه سینمای بخش خصوصی هم هست و در گروه آزاد و بدون تبلیغ محیطی اکران شده اما باز توانسته فروش خوبی داشته باشد و مردم با فیلم ارتباط برقرار کرده اند. تنها چیزی که ما در این میان میخواهیم حمایت است. اینکه آموزش پرورش با تهیه کننده فیلم به توافقی برسند و فیلم با قیمتهای بسیار پایین تر از بلیتش برای دانش آموزان به نمایش دربیاد چون ما فیلم را برای دختران نوجوان در سنین مدرسه ساخته ایم و داستان فیلم بر محوریت دغدغههای این نسل از بچهها است. اگر این اتفاق بیفتاد من مطمئنم که فیلم ما بسیار پر بیننده هم خواهد شد.
اکران بین المللی فیلم را چه شرایطی دارد؟
ما یک پخش کننده در لندن داریم که بسیار خوب تلاش کرده است و فیلم را به صورت همزمان اکران کرده اند و امیدوارم که مورد توجه قرار بگیرد.
آقای یکتاپناه! مدتی است که سینمای ما به سمت تک ژانری شدن پیش رفته است و غالب آثار سینمایی ما فیلمهای ملودرام اجتماعی با تمهای مشخص هستند، خودتان دلیل این اتفاق را چه میدانید و به نظرتان این روند تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟
به نظر من این موجی است که آمده و میرود، یک زمانی موجی آمد و همه آثار سینمایی ما شبیه آثار آقای فرهادی شدند و پیش از آن هم همه سعی میکردند فیلمهای هنری بسازند و در فستیوالها شرکت کنند، الان موج سینما کمدی آمده و همه فیلمهای کمدی میسازند و خود من هم شاید فیلم بعدی ام کمدی باشد. بالاخره آن موج هم تغییر میکند و دست ما هم نیست، جریانی به راه میافتد و اگر مورد تایید تماشاگر قرار بگیرد ادامه پیدا میکند و در این میان این تماشاگر است که حرف آخر را میزند. تماشاگر اگر از ژانری خوشش بیاید و از آن استقبال میکند و بقیه سینماگران هم سعی میکنند آن مسیر را ادامه بدهند.
با توجه به اینکه این روزها مخاطب ایرانی با بازار گستردهای چون محصولاتهالیوودی روبرو است به طبع کار فیلمسازان داخلی برای جذب سلیقههای ارتقا یافته مخاطبان کمی سخت تر از گذشته است، به نظر شما در این میان فیلمسازان چگونه میتوانند از پس سلیقه ترقی یافته مخاطبان بر بیایند؟
به نظر من سینما در تمام ادوار حیاتش رقبای بسیاری داشته است اما در نهایت این سینما بوده که پیروز ماجرا شده، مثلا زمانی که تلویزیون در کشور ما همه گیر شد همه گفتند که دیگر سینما از بین رفته است و پس از آن سینمای امریکا وارد همه کشورها و از جمله کشور ما شد و همه فکر کردند که سینما نابود میشود اما سینما به زندگی خود ادامه داد و همه پیش داوریها را از میان برد. ذات هنر اینگونه است، مثلا در کشور ما جوانان با بازار گستردهای محصولات تولید موسیقی از کل دنیا روبرو هستند اما در نهایت میبینیم زمانی که بچههای پاپ داخل کشور یک اثر خوب را میسازند با استقبال مخاطبان داخلی روبرو میشوند. این ذات هنر است و من فکر نمیکنم هیچ چیزی بتواند جای سینمای ملی ما را بگیرد و در هر زمانی اگر ما فیلم خوبی بسازیم مخاطب با فیلم ارتباط برقرار میکند چون آثار وطنی حرف دل هم وطنان را میزنند. شاید رنگ و تصویر و تکنولوژی فنی آثارهالیوودی خیلی از سینمای ما مترقی تر باشند اما در نهایت مخاطب ایرانی با قصه ایرانی بیشتر ارتباط برقرار میکنند.
برنامه آتی تان چیست؟
من پروانه ساخت یک فیلم کمدی را گرفته ام به نام جنس سوم و امیدوارم که بتوانم در زمستان کار را کلید بزنم.
بدون دیدگاه